پیش از آنکه شگفتى از عالم و محقق بزرگ جهان تشیع علامه
حلى در مورد شرفیاب شدنش به خدمت امام زمان " ع " مطلبى را خاطر نشان سازم ، اجازه بدهید مختصرى از
بیوگرافى این مرد خدا را بنظرتان برسانم ? جمال الدین حسین بن یوسف بن مطهر حلى معروف به " علامه حلى "
از علماى برجسته قرن هشتم ه قمرى است که در سال ??? ه ق از دنیا رفت و در نجف اشرف به خاک سپرده شد ،
این مرجع تقلید عالیقدر ، سلطان محمد خدا بنده پادشاه مغول را شیعه کرد و در این مسیر خدمت بزرگى به
مذهب جعفرى نمود او در تمام علوم اسلامى ،استاد و ماهر بود و بیش از پانصد جلد کتاب ، تالیفات او را
تخمین زده اند ? اینک توجه کنید که این را مرد دینى چگونه مورد عنایت امام عصر - عج - مى شود : او در "
حله " سکونت داشت ، هر شب جمعه از حله با وسائل آنزمان به کربلا مى رفت - با اینکه بین این دو شهر بیش
از ده فرسخ فاصله است - با این کیفیت که بعد از ظهر پنجشنبه با مرکب - حمار - خود براه مى افتاد و شب
جمعه در حرم مطهر امام حسین - ع - مى ماند و بعد از ظهر روز جمعه به " حله " مراجعت مى کرد ?در یکى از
روزها که بطرف کربلا رهسپار بود ، در راه شخصى به او رسید و همراه علامه با هم به کربلا مى رفتند ،
علامه با رفیق تازه اش شروع کرد صحبت کردن و مسائلى را بیان نمودن ، از آنجا که بفرموده على - ع - المرء
مخبوء تحت لسانه " شخصیت مرد زیر زبانش نهفته است " علامه درک کرد که با مرد بزرگ و عالمى سترگ همصحبت
شده است ، هر مسئله مشکلى مى پرسید ، رفیق راهش ، جواب مى داد ، از علم رفیق راهش متحیر ماند ، با هم
گرم صحبت بودند تا آنکه در مسئله اى ، آن شخص بر خلاف فتواى علامه فتوا داد ? علامه گفت : " این فتواى
شما بر خلاف اصل و قاعده است ، دلیلى هم که این قاعده را از بین ببرد نداریم " ? آن شخص گفت : چرا دلیل
موثقى داریم که شیخ طوسى - ره - در کتاب تهذیب در وسط فلان صفحه آن را نقل کرده است ، علامه گفت : من
چنین حدیثى در کتاب تهذیب ندیده ام ، آن شخص گفت : کتاب تهذیبى که در پیش تو هست در فلان صفحه و سطر این
حدیث مذکور است علامه در دنیائى از حیرت فرو رفت ، از این رو که این شخص ناشناس ، تمام علائم و خصوصیات
نسخه منحصر به فرد کتاب تهذیب را که داشت گفت ، درک کرد که در پیشگاه شخص بزرگى قرار گرفته ، لذا شروع
کرد به ذکر مسائل مشکله اى که براى خودش حل نشده بود ، در این موقع تازیانه اى که در دست داشت بزمین
افتاد ، در همین حین این مسئله را از آن شخص مى پرسید که آیا در غیبت کبرى ، امکان ملاقات با امام زمان
- عج - هست ؟ آن شخص که تازیانه را از زمین برداشته بود و به علامه مى داد و دستش به دست علامه رسید ،
گفت : " چگونه نمى توان امام زمان را دید در صورتیکهاینک دستش در دست تو است " ? ? علامه چون متوجه شد ،
خود را به دست و پاى امام زمان انداخت و آن چنان محو عشق شوق او شد که مدتى چیزى نفهمید پس از آنکه بحال
خود آمد کسى را ندید ، بخانه مراجعت کرد و فورى کتاب تهذیب خود را باز کرد و دید آن حدیث با همان علائم
از صفحه و سطر تطبیق مى کند ، در حاشیه آن کتاب در همان صفحه نوشت : " این حدیثى است که مولایم امام
زمان - عج - مرا به آن خبر داده است " عده اى از علماء همان خط را در حاشیه همان صفحه کتاب دیده اند