در دومین شب از ایام ماه محرم هستیم و دومین قسمت بحثِ وصال یار . برای اینکه در این بحث یه پیوستگی هست ، من دو سه دقیقه ای بحث دیشب را مرور می کنم که عزیزان اون حالت آمادگی ذهنی براشون ایجاد بشه و بعد هم انشاءالله بحث امشب رو ادامه می دیم . عرض کردم که این بحث ده قدمی و سنگین و پیوسته ای که انشاءالله به وصال منجر خواهد شد نیاز به عمل و زمان داره ، نیاز به تفکر داره ، دیشب بحث لهو و لعب رو در دنیا باز کردیم که اینها چیه ، بعد گفتیم که دنیا رو بهش می گن : عالم ظاهر که تماماً ماده است . یه عالم دیگه داریم تحت عنوان عالم مثال ، توضیحات اون عالم رو دادیم ، نواقصش رو گفتیم ، عالم سوم : عالم مجردات یا تجرّد که توضیحاتش رو گفتیم . بعد اومدیم سمت اینکه مردم از طریق نظریه وصال دو گروه می شوند ، یک گروه کسانی هستند که مثل انبیاء و اولیاء بسیار تام الاستعداد و تام الانقطاع در حقیقت هستند ، یک گروه تام الیقین . گروه دوم که شامل خیلی از ماها می شه و اکثریت مردم جزء این گروه هستند ، تا این مشترکاتشون رسیدیم ، اما ادامه مشترکات این گروهها :
این گروهها در چند چیز مشترکند : اولین مشترک در بین همه گروههای مردم از نظر درجة نزدیکی به خداوند و از نظر مسیر وصال به سمت خداوند احکام است . ( واجبات ، محرمات ، شبهات ، مستحبات ، مکروهات ، ) و یکی از چیزهایی که نشون می ده از نظر رسیدن به خداوند ، صوفیه مطلب رو نگرفته و بحث رو قاطی کرده ، همین مشترکاته . اولاً احکام ، برای همه مشترک هست ، یعنی پیغمبر (ص) ، امام ، ولی و عارف و زاهد و عابد و عاشق و گنهکار و با گناه و بی گناه همه احکام براشون مشترکه . نماز اینه ، احکام نماز اینه ، تکبیرالاحرام این طوریه ، در قیام این رو باید بخونه . در رکوع این رو ، در سجود این رو ، اینها ظاهر دین هست ، ظاهر دین برای همه گروهها مشترکه .
از اون کسی که خودش رو عارف واصل می دونست ، سوال کردند معنای وصال چیه ؟ در کلام اینها ، ( این فرقه های منحرف ) این هست که ما نماز می خونیم به خدا برسیم ، دیگه واصل شدیم پس نمازی لازم نیست ! رسیدیم به خدا ، در صورتی که پیغمبر (ص) ، که از همه بیشتر به خدا رسیده ، و اشرف مخلوفاته ، و پیغمبرِ اینها هم هست ، نمازهاش کمر شکن بوده ، نماز شب هم برای پیغمبر (ص) واجب بوده : ” قُمِ الْلَیْل الّا قلیلا ” واجب بود . میگه باید پاشی نماز شب بخونی . اینهایی که از پیغمبر (ص) واصل تر می شوند (!) اینها رو باید روشون شک کرد .
پس احکام اولین وجه اشتراک این گروههاست . با یه دونه پرانتز ، پرانتز اینه که روایت می فرماید : ” سیئات المقربین حسنات الابرار ” گروه مقرب یه سری گناهانی دارند که برای ماها و بالاتر و پائین تر از ما ( ما ابرار ) اینها گناه نیست . حتی حسنه است . یه وقت یه کاری من و شما انجام می دیم که گناه نیست ، مکروه هم نیست ، برامون حتی یک کار تقریباً مستحبه ، اما اونها اگر انجام بدهند براشون سیئه منظور می شه . ” سیئات المقربین حسنات الابرار ” برای مثال اگر یک قومی روی ما خیلی فشار بیاورند ، و ما روخیلی اذیت کنند ، و ما ببریم ، حق داریم ببریم و این قوم رو نفرین کنیم ، حق داریم دیگه ، ممکنه ببریم ، ممکنه از دست اینها خسته بشیم . اینها هم دشمن خدا هستند دیگه ، اگر دشمن خدا روی ما فشار می یاره ، ما حق داریم چکار کنیم ؟ حق داریم در این مکان که رسیدیم ، به این برهه از حالت روحی که رسیدیم نفرین کنیم . اما اگر یک ولی ، یک پیغمبر ، نتونه تحمل کنه ، نفرین کنه ، گناه کرده . لذا یونس (ع) می ره در شکم ماهی سالها حبس می شه ، به تقاص این ترک اولی .
اگر من و شما با یه دشمنی بجنگیم ، که این دشمن مشغول کشتن ماست ، بعد هم آخرین لحظه بخواد مثلاً به ما حمله کنه ما رو بکشه ، تنها چیزی که ماها نباید فکر کنیم ، نصیحت کردنه ، باید بجنگیم دیگه . اما می بینی اهل بیت (س) این طوری برخورد نمی کنند . اگر کسی بیاد به ما فحش بده ، ما می تونیم صبر کنیم ، می تونیم صبر نکنیم ، گناهی برای ما نمی نویسند ، اما اونها اگر صبر نکنند گناه براشون می نویسند . این معنای ترک اولی است . پس ما در احکام مشترکیم . یعنی واجبات ، مستحبات ، مکروهات ، شبهات ، منتهی با این فرق که بعضی از چیزها که برای ما اشکالی نداره برای اونها اشکال داره . نماز شب برای ما واجب نیست ، اگر همه عمرت رو هم خدای نکرده اون قدر آدم بی سعادت باشی که یک شب هم نماز شب نخونی وقتی می خوان تو رو توی قبر بخوابونند ، هیچ کسی از نماز شب سؤال نمی کنه . چون تو قسمت مثبتهای نماز شب به قسمتهای منفی کسی نمی گه چرا نماز شب نخوندی ؟ اما پیغمبر اکرم (ص) اگر یک شب نماز شب نخونه ، ترک اولی کرده ، چون براش واجبه . پس اگر کسی به وصال رسید احکامش محکم تر می شه ، نه اینکه رها بشه ، رها نمی شه محکم تر می شه . محرماتش بیشتر می شه ،
می گم : آقا جون ! تو با این قیافه ات ، با این ریش سفیدت ، با این یال و کوپالت چرا بین نامحرم ها می چرخی ؟ دست اینو می گیری . دست اون رو می گیری ، این دست رو می بوسه ، اون دست رو می بوسه ، می گه : ما از این چیزها رسته ایم ، کجا رسته ای ؟ من نفهمیدم بالاخره شما مال کدوم دین هستید ؟ آیا پیغمبر (ص) رسته بود ؟ یا می گه : ما دیگه نفس رو کشتیم ! اصلاً نامحرم حالیم نمی شه . نفس باید باشه که آدم تحریک بشه . ما نفس رو کشتیم . یعنی تو از علی (ع) هم بیشتر نفست رو کشتی ؟!
خُب اینها بیان مشخص کنند ما مثلاً مال دین مسیحیت هستیم ، یا یک دین دیگه ، پیغمبرمون یکی دیگه است ، خیلی خُب ما دعوا نداریم ، اما اگه قراره مسلمون باشی ، این چه جور وصالیه ؟! حالا کار ندارم که چقدر کثافت کاری تو این مدل از فرقه های منحرف پیش می یاد ، به اینها هیچ کاری ندارم و چه عبارتهای شیطانی که بکار می برند ؟ که رسماً معلومه که شیطان به اینها القاء کرده . مثلاً فرض کنید تو فرقه های غیر شیعی ، تو همین فرقه های شیعی خودمون هم ممکنه باشه ، تحت عنوان مثلاً معرفت نفس ، به جایی می رسه که مثلاً دستش رو می ذاره رو دست نامحرم ( خوب دقت کنید ! ) بعد وقتی می گن که آقا چرا دستت رو روی دست نامحرم می ذاری ؟ این چه کاریه ؟
( ببینید چقدر شیطان قشنگ کار می کنه ) می گه : اگر احیاناً شما ببینید یه نامحرمی افتاده تو آب داره غرق می شه آیا وظیفه ات نیست بپری تو آب نجاتش بدی ؟ می گم : چرا ، می گه : خُب اینجا هم من احساس می کنم این داره از نظر روحی و عاطفی غرق می شه ، دارم نجاتش می دم !! ( دیوانه ! )
خُب ببینید آخه ما دین داریم ، دین یعنی چی ؟ دین یه چهارچوبی از بایدها و نبایدهاست ، هر وقت تو هر مسیری یه بایدی نباید شد ، یا یه نبایدی باید شد سریع ترمز بزنید ، یعنی چی آقا ؟ باز یه پرانتز دیگه ای من باز کنم ، آقا مگه تو جامعه ما آدم فاسد قحطیه ؟ این اگه آدم فاسدی بود می رفت اونجا کار می کرد پس چرا اینجاست ؟ دو تا جواب : جواب 1 ـ بعضی ها هم دوست دارند مقدس باشند هم کثیف ، یعنی نمی تونه این وجهه مقدسش رو خراب کنه ، این خودش براش دکونه ، اصلاً خودش نفسشه . هم دوست ندارند مثلاً قیافه هاشون کثیف باشه ، خودشون رو غرق در گناه نشون بدهند . و هم دوست دارند خودشون رو مقدس هم نشون بدهند . از طرفی دل هم کثیفه ، دوست داره تمنیات دل رو هم برآورده کنه . این جواب یک . جواب 2 ـ فرض می کنیم که این طوری نباشه برخی از من و شما گاهی اوقات تا یه حدودی با شیطون راه می یایم بعد خسته می شیم ، می گیم آقا دیگه من گناه نمی خوام بکنم . دیگه خسته شدم ، دلم رو زد . می ره سراغ خوبیها ، شیطون هم زرنگه ، می یاد تو خوبیها برات دام باز می کنه . با خودش می گه : این شخص اهل این نیست که بره تو خیابون ، یا بره تو عشرتکده ها . پس باید توی همین حسینیه یا جاهای مذهبی براش دام باز کنم . شیطون جاهای مختلف دام باز می کنه . چون این بحث یه سری مسائلش رو در بحث سلوک گفتم ، این بحث ها خیلی شدید با عاطفه کار داره . خیلی مراقب باشید ! هیچ بایدی ، نباید نشه ! حالا می خواد اسمش کلاس معرفت نفس باشه ، هرچی می خواد باشه ، هیچ ربطی نداره . به اسم کلاس فلان ، هیچ بایدی ، نباید نشه . مراقب باشید !
امیرالمؤمنین (ع) ، پیغمبر اکرم (ص) جلوی ما هستند ، نمی تونیم از اونها جلوتر بزنیم . ما که نمی تونیم از پیغمبر (ص) واصل تر باشیم ، پیغمبر (ص) از کجا از این کارها می کرد ؟! ( اصلاً این سؤال من ، خیلی بی ربطه ، اصلاً سؤال نداره ،
در قاموس این بزرگان و این ذوات مقدسه این سؤالها جایی نداره ، اینها بدیهیاته ، عالم و آدم می دونند . لذا مراقب باشید . وصال به این معنا نیست که انسان از اون مشترکات خارج بشه . پیغمبری ؟ امامی ؟ ولی هستی ؟ هرچی هستی بایدها و نبایدهای دین یعنی احکام ، واجبات و محرمات سرِ جاشه . هیچ کدوم نباید ترک بشه ، به دلیل این که من واصل شدم ، هیچ محرمی رو نمی تونی انجام بدی ، و هیچ واجبی رو نمی تونی ترک کنی که بگی من دیگه رسیدم به حق .
خُب این مشترک اول ، مشترک دوم چیه ؟ در این گروهها بحث محبته . منتهی محبت در این دو گروه فرق می کنه ، محبت گروه اول محبت الهی است ، اما محبت گروه دوم محبت نفسانی است ، گروه دوم وقتی عبادت می کنه داره به خودش محبت می کنه . وقتی داره عبادت می کنه ، وقتی داره حرامی رو ترک می کنه ، وقتی واجبی رو انجام می ده ، داره برای خودش کار می کنه ، محبوب ترین کس در نزد گروه دوم خودشون هستند ، لذا حضرت امام (ره) در جمله عجیبشون در کتاب اربعین حدیث می فرمایند : فلانی ! بدبخت ، بیچاره ، ( به خودشون می گن ) تو که اگر بهت می گفتند بهشت مال تو و جهنم بهت حرامه هر کاری دوست داری بکن ، یک ثانیه عبادت خدا رو هم نمی کردی ! چرا به خودت مغرور شدی ؟ تو که اگه بهت می گفتند : آقا اونها تزئینیه . هیچ کدوم رو انجام نمی دادی .
مثل اینکه ، یکی از بچه هایی که مثلاً الان کنکوری هستند بهشون بگن : درس خوبه ؟ می گه : بله آقا عالیه ! مملکت نیاز به تخصص داره ، روزی ده ساعت نشسته داره زحمت می کشه ، درس می خونه . بعد بیان بهش بگن : سؤالهای کنکور 82 رسیده می خوای ؟ اگه بهش بدن ، قبولی کنکور حتمیه ، نفر اول ! عمراً اگه دیگه درس بخونه !! لای کتاب رو دیگه باز نمی کنه . ( این درجه محبت رو می رسونه ! )
در شرح این مطلب می خوام خدمتتون بگم ، محبت بعضی وقتها از معاشرته . بابا ما مسلمون زائیده شدیم ! تو شناسنامه مون نوشته شیعه اثنی عشری ، از همون اول داشتیم نماز می خوندیم ، دور و وری ها همه دارن نماز می خونند همه هم می گن نماز چیز خوبیه . خدا هم هست ، اگر یک کشور دیگه زائیده می شدیم ، یه چیز دیگه می شدیم ، از معاشرت محبت به وجود می یاد . همین طوری که مثلاً شما الان به شیراز عادت کردی ، تو شهر دیگه بخوای زندگی کنی برات سخته ولی بری 4 سال ، 5 سال اونجا بمونی ، اون شهر هم مثل همین شهره ، همه شهرها مثل هم هستند . یعنی هرجا یک چیزهایی داره معاشرت و نزدیکی محبت می یاره . یک گروه این طوری هستند . مثل اغلب مردم . محبتشون به خدا یک محبت معاشرتی هست . خدا هست اینها هم علاقه پیدا کردند مخصوصاً که بعضی جاها هم هیچ کسی رو گیر نمی یارن ، خودشون می مونند و خدا . دیگه مجبورند ، می روند سراغ خدا ! این گروه اول . یه کم جلوتر که می یاد علاقه ایجاد می شه نه تنها معاشرت هست ، مثلاً با همسایه هاش اگه یه روز هم نبیندش دلش می گیره ، اگه یک وقت همسایه اش یه مشکلی هم داشت این ناراحت می شه ، می ره مشکلش رو حل می کنه . خُلّت یعنی محبت با تحکم ، محبت محکم . محبت دو طرفه ، محبتی که با خوبیهاش می سازه با بدیهاش هم می سازه . با فقرش می سازه . با داراییش هم می سازه ، با خوشی هاش می سازه ، با غم هاش می سازه ، بعضی از رفقا دیدی خیلی دوستت دارند ، چون خیلی خوب جُک می گی . اگه یه وقتی جک نگی زیاد دوستت ندارند . خیلی دوستت دارند چون مثلاً ، خیلی خوب بهشون خوشی می رسونی . تو این قسمت نیستند ، این خُلّت نیست . خُلّت ، تحکم داره ، یعنی دو طرف روی همة مسائل و جوانب شما حساس هستند . همه اش رو دوست داره ، همه اش باید با هم باشه .
خوب دقت کنید ! داریم می بریمش تو بحث خدا . یعنی ” واذا مسی شرکان جذی ” خداوند می فرماید ، برخی از مردم برای اینکه به من برسند لازمه پولدار باشند ، برخی باید غنی باشند ، چون اگه فقیر باشند فرار می کنند . این جمله ای که می گن : ” مردم اگه به معاششون برسی ، بعد می شه از معرفت و خدا باهاشون حرف بزنی ” و یا اینکه ” شکم گرسنه دین و ایمون سرش نمی شه ” ، اینها جملاتی هستند که پایه اجتماعی دارند ، ولی تو این بحث وصال فکر نمی کنم پایه معرفتی داشته باشند .
در اینجا و در بحث وصال قبول کردنش سخته . حالا یه وقتی در بحث جامعه شناسی بخوایم خیلی عمومی فکر کنیم می شه روش فکر کرد ، ( هنوز نگفتم قبول دارم ) ما جنگ تبوک رو داشتیم ، خیلی جنگها و چیزهای دیگه رو داشتیم ، که مردم با شکم گرسنه خیلی بهتر پای کار بودند ، خیلی وقتها رو هم داشتیم مردم سیر سیر بودند ، پای کار نبودند . همین کوفیان به دلیل خشکسالی که در ایام قدیم اتفاق افتاده بود و خیلی در زحمت بودند از یاران مخلص پیغمبر (ص) بودند . بدونید کوفه از شهرهای خیلی مخلص نسبت به اهل بیت (س) بودند ، حتی موقعی که امام حسین (ع) رو به شهادت رسوندند ، هم اهل بیت (س) رو قبول داشتند ، الان هم همین طوریند ، الان هم کوفه شیعیانش خیلی مخلصند ولی کوفی هستند دیگه . حالا این هم یه مدل مخلص بودنه !
پس این محبوب در ناراحتی ها هم از وصال غافل نمی مونه . خداوند می فرمایند : یه عده باید غنی باشند ، نباید فقیر باشند ، یه عده باید سالم باشند ، اگر درد داشته باشند اینها نمی یان سراغ من ، یه عده دیگه نه اینطور نیستند ، باید درد داشته باشند ، خداوند می فرماید : من هر کدوم رو طبق همون چیزی که به من می رسند بهشون روزی می دم . لذا خودت می تونی تعیین کنی اگر فقط تو دردها می ری سراغ خدا ، بدون تا آخر عمر درد داری ، چون خدا دوستت داره ، سعی کن تو شادی ها هم سمت خدا بری . سعی کن تو خوشی ها سمت خدا بری . گُفتمانت رو با خدا عوض کن . آخه تو تا شاد می شی یه دفعه خدا یادت می ره ، این مثالی رو که می خوام بزنم بیشتر تو دانشگاه ها زدم ، می گم : شب کنکور ، دانشجوها دیگه یادشونه که چه حالی داشتند ؟ اون شب ، خدا رو یادشونه ، با چه حالی ، چه ذکری ، چه توسلی ، چه اشکی ؟! صبح پا شد ، نماز صبحش رو خوند ، اول وقت ! با اذان و اقامه ، چه سجده ای ؟! هرچی دعا بلده ، می خونه ، همون چیزهایی که فکر می کرد مال آدمهای اُمل و مرتجع هست ! آدم تو بدبختی هاش اُمل می شه !! ( ببخشیدا ! یه کم کنایه داره توش ، می فهمید که ؟! ) بعدم رفت کنکورش رو داد ، بعد هم وقتی خواست بره روزنامه رو بگیره ، تمام آیات و روایات رو خوند ، اگر خواهر بود چادرش رو محکم گرفت ، اگر برادر بود سرش رو انداخت پائین ، خدای نکرده نگاه به نامحرم نکنه ، خدا رو دوست داره دیگه ، بعد روزنامه رو باز کرد ، قلبش می تپید ، بسم الله الرحمن الرحیم ! تا رسید به اسمش یه دفعه شد روشنفکر !! تموم شد دیگه !
خُب اینها دیگه تا آخر عمر خدا گیر می ندازه تو زندگیشون ، یه دفعه تا این طوری شد تا به این جا رسید فرداش ، از اون کسی که داره ذکر می گه ، می پرسه : چی زیر لب می گی ؟! می گه : دارم تسبیحات می خونم ، می گه : این امُل بازیها چیه ؟ اِه ! حتماً باید تو دریا بیفتیم تا داد بزنیم : کمک ؟ تو خوشیها هم این طوری باش ! آیا شکرِ قبول شدنت توی کنکور این مدل دانشجو شدن هست ؟ حالا این مثال دانشجویی ، یکی از نمونه هاش بود ، همه جا ما داریم ، همه جا ، هم خوب داریم ، هم بد داریم . همه چی داریم . همین کسی که چقدر زحمت کشید ، فلان کار رو کرد ، چقدر از خدا خواست ، ، خُب خدا بهش ماشین داد ، حالا با ماشینش داره گناه می کنه ! اون کسی که با چه بدبختی رفت توی اداره ، حالا داره اونجا گناه می کنه . همه اینطوری هستیم . ( همه که نه ، یه عده از مردم اینطوری هستند ) خداوند تبارک و تعالی می فرماید : نوعِ گفتمان تون رو با من ، خودتون انتخاب کنید ، من نشستم این بالا ، شما خودتون انتخاب کنید . گفتمانتون دردی هست ؟ تا آخر عمر بهتون درد می دم . چون من دلم برات تنگ می شه . نمی تونم ببینم که تو از پیشم می ری . می خوای بری ؟ برو ، ولی اشهدت رو پس بگیر ، شهادتینت رو پس بگیر ، اون وقت برو ، ولی تو بنده منی ، تو بچه ام هستی ، تو فرزندم هستی ، بهت محبت دارم ، نمی تونم ببینم بری ، خودت گفتمانت رو با من انتخاب کن . درده ؟ شادیه ؟ چیه ؟ خودت انتخاب کن !
تو درجه های پائین هم این خُلّت هست ؟ همین جا مقام وصاله ؟ ما الان در بحث محبت وصال داریم صحبت می کنیم ، جلسة قبل گفتم اول داریم خصوصیات واصل رو می گیم ، بعد طریق وصل رو می گیم . محبت وصال کدومه ؟ همینه دیگه ، یعنی در خوشی ها و ناخوشی ها همیشه با خدا بودن . نه ، این درجة خُلّت هم برای وصال مکفی و کافی نیست . شرط لازم هست اما شرط کافی نیست . بالاتر می ریم ، می رسیم به درجة عشق . در این درجه اصلاً قلب ، دل ، به هوای یار می تپه . اصلاً به محبت و اینها کاری نداره وجودش برای ما خیلی مهمه ، بالاترین چیزی که می تونم براتون مثال بزنم مادرهاتون هستند . اصلاً قلب مادر برای شما داره می تپه . حالا تو بعضی وقتها قدر نمی دونی . اخمش رو می بینی ، نفرین هاش رو می بینی ، اینها چشم ظاهر تو هست ، پای کار که برسه می بینی مادر راحت می یاد خودش رو می ذاره کنار ، جون خودش رو برای تو می ده !
|