سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عمل به فرهنگ شهادت(2)2 (جمعه 87/9/15 ساعت 9:41 عصر)
نکته بعدی این است که یکی دیگه از موانع فرهنگ شهادت متولیان فرهنگ شهادت هستند ، اولین متولیان فرهنگ شهادت ، کسانی که با فرهنگ شهادت یک برهه أی خو گرفتند ، یک برهه أی رفتند جنگیدند ، با این فرهنگ زندگی کردند اما برگشتند و بریدند و الان به عنوان رزمنده و 000 بهشون نگاه می کنند و می گن اگه فرهنگ شهادت اینه ما نمی خوایم ! یه عده خشونت گرا شدند ، یه عده تجمل گرا ، یه عده دنیا گرا ، یه عده مقام گرا ، یه عده ریا گرا شدند , حالا می گن ریا گرا دیگه باز چه مدلیه ؟ دهخدا اگه بشنوه تو قبر می لرزه ، این دیگه چی بود گفتی تو ؟! ریا گرا یعنی اینکه صبح تا شب خاطره تعریف کردن ، بابا چه خبره دیگه ؟ صبح تا شب جوونها رو بشونه ، 2 تا خاطره اشکی تعریف کنه گریه کنن ، بسه دیگه این ها رو بگذار برای یه زمان دیگه ، یا گریه هم نکنند ، بابا این خاطره ها هیچ فرقی با روضه نداره ، تو که تا مستمعت حال نداشته باشه روضه نمی خونی این هم همونه دیگه . مردم دیگه خسته شدند ، گفتند تا کی باید بشنویم ؟ فلانی فلان جا افتاده سرش قطع شده ، فلانی دست و پاش قطع شد ، خُب یه چیزی به ما بگو فلانی چه جوری زندگی می کرد ؟ و نمی گن !
اصلاً از این چیزها نمی گن ، به ما بگو الان چی کار کنیم ؟ اصلاً این علم رو دنبالش نرفتن . الان من باید چی کار کنم ؟ حالا فلانی اونجا افتاد سرش بریده شد یه روز دیگه هم جنگ بشه من می رم ، الان باید چه کار کنم ؟ اینها که روضه داری میخونی که مثل مجلسهاست که مجلس بعضی ها فقط روضه هست . این نمی مونه . دومین متولی فرهنگ شهادت روحانیت هستند ( ما ) که اینها هم بعضی هاشون مانع هستند برای فرهنگ شهادت ، چون فرهنگ شهادت با فرهنگ دینی ما گره خورده ، و ما متولی های دین هستیم ، لباس دینی پوشیدیم ، متولی دین هستیم ، می گن آقا فرهنگ شهادت اینه ، اینجور زندگی کردن ، واینجور پول گرفتن و این جور رفتن واینجور خوردنه ؟! فرهنگ شهادت اینجور به غذانگاه کردنه ؟فرهنگ شهادت این جور ازدواج کردنه ، اگه اینه نمی خوایم . دم از فرهنگ شهادت زدن اصلاً نمی شه ، آدم دین رو حذف کنه . بگه آقا روحانیت چی کار به فرهنگ شهادت دارن مگه جبهه بودن ؟ آقا خُب به هم گره خورده ، هر یک روحانی که یک جایی یه مقدار با اخلاقش و عملش دین رو خراب کنه در حقیقت یک مانع جلو فرهنگ شهادت درست کرده ، چی بگه اون بچه جبهه دیگه ؟ چی می خواد بگه ؟
سوم متولیانی که در دانشگاهها و مدارس باید این کار رو انجام بدن . یه عده شون باز موانع فرهنگ شهادت هستند مثل مربیان پرورشی ، به این شغل مربی پرورشی به دید شغل نگاه کردن این آفت فرهنگ شهادت است . این باید عشق باشد ، این که تو تربیت معلم بیان یه عده رو به خط کنند بگن از جلو نظام ! خبر دار ! این ستون بره ریاضی ، این ستون بره فلان ، اون ستون بره فلان ، یا اونهایی که نمره آوردن برای فلان جا برن ریاضی ….. و اونهایی هم که هیچ جا نیاوردن برن مربی پرورشی بشن ! فرهنگ شهادت رو ما نمی تونیم با این قضیه بالا ببریم باید عاشقان رو برای این شغل انتخاب کرد ، بذارید من دفاع هم بکنم ، مربی های پرورشی هم جای دفاع ازشون هست ، اگه خوب کار نمی کنن ، مربی پرورشی که صبح تا ظهر سر کلاسه ، ظهر تا بعد از ظهر هم سر کلاسه ، شب هم کلاس خصوصی داره که زندگیش بچرخه این بدبخت چه عشقی براش می مونه ، خُب این هم هست دیگه . من اینقدر شارژ می یام می شینم حرف می زنم روزی فوقش 2 ساعت ، نه که 15 ساعت ! نمی شه آقا حرف زد مگه الکیه ؟! سیستمی که الان در آموزش و پرورش ما هست برای مربیان و معلمان اینقدر فشرده هست و اینقدر این بدبختها برای ساعتی سیصد _ چهار صد _ پونصد تومن و حتی 250 تومن باید بدوند و اینقدر هشتشون گرو نه شون هست که اصلاً جایی برای مغز نمی مونه که به فرهنگ شهادت بپردازه . همون بچه جبهه هم داره می یاد سر کلاس درس می ده لاستیک ماشینش می ترکه یادش می یاد باید بیست هزار تومن بده لاستیک بخره ، اینه که فرهنگ شهادت و همه از سرش می پره . خُب پس اصلاً این نهاد رو حذف کنیم ، این نهادعشق می خواد ، بیایم یه سری داوطلب رو انتخاب کنیم بگیم روزی 2 ساعت بیا تو هر دبیرستانی صحبت کن ، بعد هم برو . عشق می خواد این فرهنگ . نمی دونم ، فکر کنم شهید شده ، خدا رحمتش کنه ، مربی پرورشی مون
رو ، سال 59 که راهنمایی بودم اون زمان مربی پرورشی بود که خودش جانباز زندانهای شاه بود ، آقا این از صبح تا شب ، شب تا صبح فقط با بچه ها حرف می زد ، راه می رفت ، و چه نیروهایی ساخت این ؟ و چقدر از بچه هایی که این باهاشون کار کرد شهید شدن ، و جالب اینه که خودش که فکر می کنم شهید شد ، خانمش هم شهید شد . خانمش رو منافقین کشتند . این بساطی هست که باید باشه . بساط عشق ! نه بساط تدریس و تعلیم و معلمی !
فرهنگ شهادت عشق می خواد ، نمی شه بیای وایسی درس بدی بری ، این سیستمی که الان جمع شد ، ـ سیستم ترمی واحدی ـ که اصلاً بلای کار این مربی ها شده بود ، دانش آموز در اختیار مربی نبود ، در اختیار مدرسه هم نبود دیگه ، در اختیار پدر و مادرش هم نبود ، کلی فراغت داشت می رفت تو خیابون و 000 کی می خواست به این فرهنگ بده ؟ و ششمین مانع برای فرهنگ شهادت ، این رو حالا شاید تعجب کنید که تو که آقا اینقدر می گفتی علم و درس و کنکور و نمی دونم دانشگاه و فلان و فلان این دیگه چه حرفیه ؟! ششمین مانع برای فرهنگ شهادت درس هست ! چرا ؟ این چیزی که الان در جامعه آموزش و پرورشی ما و حتی در دانشگاه ما خیلی داره شعار کلیشه می شه اینه که هدف در دبیرستان ما فقط کنکور است ، فقط کنکور ! دبیرستانی موفق هست که بالاترین ورودی رو به دانشگاه داشته باشه . صد تا ورودی داره ، 90 تاش آدمهای فاسده ! چرا تو داری می گی موفقه ؟ 90 تا شغل سهمیه مملکت داره می ره دست کسی که روش کار اخلاقی نشده ، بعد می گی این دبیرستان موفقه ؟ مگه امام (ره) نگفت علم بدون تعهد ضررش بیشتر از کسی هست که جاهله ؟ تو می گی این دبیرستان موفقه ؟ بهش لوح تقدیر می دی ؟ می یاد صدا وسیما هِی برنامه پر می کنه که جوان موفق کسی است که در المپیاد اول شده باشه یا کنکور . بابا این همه جوون داریم ما ، یه عده از این جوونها دارن برای خدا کار می کنن ، یه عده دارن قلبها رو منقلب می کنن ، چرا می گی اون جوون موفقه ؟ جوانان موفق ما یا تو ورزش الان موفقند یا تو درس ، چیزی که مطرح نیست فرهنگه ، چیزی که مطرح نیست خدمته ، بابا کی گفته جوان موفق فقط اونه که درس خونده ؟ بنده جوان موفق می خواین بگم تو شیراز کیه ؟ تو همین شیراز ؟ جوانی است که چشمهاش از اینقدر بیشتر رو نمی بینه ( فاصله تقریباً 10 سانتی از چشم ) و کرو لاله ، و یکی از حساسترین نقاط استراتژیک نظامی این مملکت یعنی موشک سازی رو ، با تخصص بالاش یه قسمتش رو داره می چرخونه ، من خودم از نزدیک دیدمش در یه بازدید ، این جوان موفقه . ببین چه کار داره می کنه این ؟ با دست فقط با لمس ، بدون این که به گوشش چیزی رسیده باشه که بتونه یاد بگیره ، یا چشمهاش چیزی دیده باشه که بتونه مطالعه کنه ، این چه جوری اینقدر گرفته ؟ این جوان موفق هست ، کی می گه کنکور هدفه ؟ اونهایی که کنکور قبول نشدید چرا غمباد گرفتید ؟ مخصوصاً برادرها ، چه خبره ؟ کی گفته تو ممملکتمون همه باید دانشجو بشن ؟ بابا این دانشجوهای همین الان ما چه گُلی به سر مملکت زدن ، لیسانس بیکار ، آمار بدم بهتون ؟ فوق لیسانس بیکار ، آمار بدم بهتون ؟ دکترای بیکار ، آمار بدم ؟ چرا نمی رید جای دیگه خدمت کنید ؟ من می دونم چرا ؟ برای اینکه برای تو کنکور رو بُت کردن ، چرا فکر می کنی کنکور اگه قبول شدی به همه آرزوهات رسیدی برو با دانشجوها مصاحبه کن و چرا فکر می کنی اگه کنکور قبول نشدی از همه آرزوهات موندی ؟ برو ببین تو جامعه چه خبره ؟ مگه ما دردهای جامعه مون رو فقط و فقط کنکور درمان می کنه ؟ و این بُت رو در دبیرستان و دانشگاه برای تو ساختند . باید مراقب باشی ، این خیلی مهمه . ما خیلی چیزهای دیگه لازم داریم ، کار برای خدا ، کار برای فرهنگ ، خیلی کارها زمین مونده ، کارهای بدنی ، اقتصادی ، اینها رو کی می خواد انجام بده ؟ قراره همه برن مهندس بشن ، بشینن پشت میز ؟ پس کی باید بره تو معادن ما کار کنه ؟ کی باید تخصص بگیره ؟ چرا بناهای ما مهندسین راه و ساختمان ما رو قبول ندارن ؟ چرا اینطوری شده ؟ چرا لوله کشهای ما از متخصصین لوله کشی دانشگاه بهتر بلدند ؟ چرا فوق لیسانس مکانیک ما اندازه یه مکانیک ما بلد نیست ماشین رو پیاده کنه ایراد موتورش رو بفهمه ؟ برای اینکه تورفتی دانشگاه فکر کردی همه چیز اونجاست . بابا همه چیز بیرونه بازار کار پس برای کیه ؟ این همه زمین و موات که افتاده چرا نمی رن کار کنن ؟ منتظر میز هستن دیگه ‍ این دومین مانع در این بحث در فرهنگ شهادتِ . تو دانشگاه هم بهش اینجوری یاد می دن ، تو دانشگاه کاری بار نمی یارن ، تو دانشگاه کسی برای این دل نمی سوزونه ، تو دانشگاه دروس معارف ما هیچ دردی رو درمان نمی کنه ، تو دانشگاه فقط و فقط نهادهای غیر رسمی ، اینهایی که در حاشیه برای خودشون 4 تا جوون جمع شدن برای خودشون کار فرهنگی می کنن ، کسی اونجا نهادینه فکر نکرده که آقا این واحد دانشگاه اسمش آدم سازی هست . مگه نگفت امام (ره) که کارخانه آدم سازیست دانشگاه ؟ کو ؟‍ در دانشگاه ما هیچ کدوم از درسهای ما در مسیر آدم سازی جلو می ره ؟ دانشجوهای خوبما که تو دانشگاه یاد نگرفتن ، پس مراقب باشید ، این بُت نشه براتون چون همه چیز می ا ندازدت ، آقا شب قدر بنشین درس بخون صوابش بیشتره ، کی گفته ؟ آقا تومفاتیح نوشته ، برو بابا تو بلد نیستی بخونی ، چی می گی تو ؟ اونی که تو مفاتیح نوشته علم معرفتیه ، نه این علمهایی که برای پوله ، یارو می خواد بره خواستگاری بگه مهندسم شب قدر می نشینه می گه درس بخونم ، برو بابا ببینم ، علم برای خدا ، معرفت نفس و معرفته الله . این علم رو گفتن صوابش از عبادت بیشتره ، وگرنه باید روزت رو تقسیم کنی ساعت عبادت باید بذاری کنار . آقا کجایی چرا نمی یای جلسه ؟ آقا کنکوری شدیم دیگه از اول مهر ، بابا 9 ماه مونده که ، نه دیگه ، برو بابا توهم ، تو بری دانشگاه هم به درد نمی خوری ، مگه ما کم داریم ، گفتم بهتون در آمار قبولی کنکورها بعضی از بچه هایی هستند که از فعالترین بچه های این تشکیلاتند و یه عده أی هم که رفتند توخونه نشستند مثلاً برای خودشون درس بخونند ، هیچی هم نشدند ، فوقش هم قبول شده ، بعدش هیچی نمی شه به چه درد مملکت می خوره ، به درد خودش فقط می خوره ، به درد خواستگاری رفتنش و خونه خریدنش و ماشین خریدنش می خوره ، ما همچین کسی می خوایم تو جامعه مون بار بیاریم ؟. ما همچین دکتری
می خوایم ؟ ما همچین مهندسی می خوایم . ما مهندس می خوایم که بیاد اینجا 3400 کیلومتر آسفالت این مملکت رو بهش بدن و آسفالت کنه و بعد هم پولِ رو بگیره و بره بعد از 3 ماه ببینند که آسفالت ترک خورده . بفهمن یه موادی رو کم ریخته و در هر متر مربع 3000 تومن سود کرده ! این رو می خوایم ؟ مهندس می خوایم که سد بسازه آب که می ریزن پشتش بعد از چهار روز ، سد وا می ره ، اینو می خوایم ما ؟ تازه اینو انتخاب کرده دولت که مهندسِ متخصص هست . بابا ما دکتر و مهندس متدین می خوایم . دکتری می خوایم که دنبال مریض بدوه ، نه اینکه بنشینه بگه پول رو ریختی به حساب ؟ بابا این کلیه اش داره می افته ، می گه اول پول رو بریز به حساب ‍ کم داریم از اینها ؟ ما از اون ورش رو می خوایم و اینها آموزشی داده نمی شه ، مگه اینکه هیچ وقت ارتباطت رو با عبادت کم نکنی ، (قطع نکنی ) یکی از موانع فرهنگ شهادت همین شده . یه ماه ، دو ماه ، سه ماه که گذشت اصلاً فرهنگ شهادت از ذهنت بیرون خواهد رفت .
و
مانع بعدی ، تفکرات غیر منطقی که در این مسیر هست :
مثل این جمله أی که برادرمون اخیراً فرمودند که به هر حال برخی جملاتی که این بزرگوار می فرمایند قابل دفاع نیست ، این که دیگه اصلاً قابل دفاع نیست . یعنی من خیلی کم اشاره می کنم ولی این دیگه به قول مشهدی ها خیلی گوشه اش بازه . نمی شه اصلاً رو منبر نگفت ، ربطی به جناح بازی ها هم نداره . این که فرمودند : آقا جنگ ما رو باید روش فکر کنیم ببینیم مقدس بوده ، نبوده یا این برادر کشی هست یا نیست ؟ این دیگه خیلی گوشه اش بازه . حالا بعضی حرفها رو می شه روش صحبت کرد . این دیگه خود خانمش هم می گه بابا به من ربطی نداره برید از خودش سوال کنید ، من نمی تونم جواب بدم ! این دیگه بابا یعنی چی ؟ خود شماها تو روزنامه ها مقاله می نوشتید ما تحریک شدیم رفتیم جنگیدیم ، مقاله هاتون یادتون رفته ؟ روزنامه اطلاعات و این ور و اون ور . ما مقاله های شما رو خوندیم ، رفتیم جنگیدیم ، و جالب اینه که در همون مقاله یِ مال اون زمان یه جمله أی از این بزرگوار من خوندم که فهمیدم چرا فرهنگ شهادت از وجود برخی خیلی ………. یه جمله أی بود که خیلی اظهار تواضع به رزمندگان کرده بود و بعد گفته بود که حیف که تکلیف نمی گذارد به جبهه بیایم . تموم شد ، من اگه اون زمان اینو خونده بودم می دونستم که این زمان می گه برادر کشی هست . جبهه نیومدی دیگه همون ، تکلیف چی ؟ تکلیف همینِ که به این جا برسی ، مثل همین درس خوندن ها . تکلیف نمی ذاره عبادت کنم ، تکلیفِ چی ؟ نیومدی جبهه پس برای همین نمی تونی بفهمی چه خبر بوده . شاید 10 سال دیگه بگی هیچی ما برادر کشتیم اونها داشتن خواهر می کشتن . ما کاری نداشتیم اصلاً مسیر این مسیره . برادر کشیه ، نه داد می زنم نه فحش می دم ، فقط خیلی محترمانه به این بزرگوار می گم که آقا من شما رو درک می کنم ، نیومدی جبهه ‍ ، اون زمان که مقاله های شما رو می خوندیم وتهییج می شدیم ، اشک از چشم هامون جاری می شد می رفتیم خون می دادیم ، بچه های جنگ ، و یکی از دوستان نزدیک من سه ماه پیش سکته کرده ، از بچه های جنگ ، مرده و دیشب من فهمیدم علتش چی بوده ، این دوست بزرگوارمون در اثر فشار اقتصادی مدت یک سال بوده که نیمه شبها در شمال شهر از کیسه های زباله شمال شهریها پلاستیک ها رو جمع می کرده می فروخته و در اثر همین فشارهای روحی و روانی این سکته کرد و مرد در سن 35 سالگی ‍ .
خُب اینها مقاله های شما رو خوندن ، رفتن خون دادن ، حالا برادر کش شدن . دیگه بریم زباله جمع کنیم بعد هم بمیریم دیگه ؟ من به شما حق می دم . به شما نگفتند تکلیف اینه که بری جبهه ، گفتن تکلیف اینه بشینی بنویسی ‍ ! خدا لعنت کنه اونی که بهت اینو گفت . باید می یومدی جبهه ! حق با تو هست درک نمی کنی دیگه ‍ . چقدر ما زور داریم می گیم ، معلوم نیست دفاع ما مقدس بوده یا نه ؟ خوبه بابا هنوز عکس امام (ره) بالا سر ما هست . این حرفها رو اونهایی که تودامن جناح می افتن دفاع می کنن اینها کین دیگه ؟ به خاطر جناح سیصد هزار شهید رو که نمی شه فروخت ! . ما که تو هیچ جناحی نیستیم به هر دو جناح هم ایرادها رو می گیم اما این جناح محترم تو رو خدا یه واکنشی نشون بدید بابا خیلی از شما برادر شهیدید ‍ خیلی هاتون جانبازید ‍ خیلی هاتون نمی دونم پدر شهیدید ، خیلی هاتون بچه ها و فرزند ها و اقوام و 000 طفلکی ها با تهیج همین ها رفتن جبهه ، خون دادن ، الان مادرش کمرش خم شده چرا هیچی نمی گید شما ؟ اینهام مالِ رأی گیریه ببخشید نمی دونستم ، خُب بگذریم .
آخرین مطلب : تطبیق ندادن فرهنگ جبهه با زمانه فعلی . جزء تفکرات غیر منطقی هم می شه این رو آورد . یه عده فکر کردن هنوز جنگه ، یادم نمی ره که زندان مشهد شورش کرده بود ، زنگ زدن به پایگاه های بسیج ، ما هم بودیم و رفتیم ، او زمان همه بچه های جنگ بودن سال 69 _ 70 بود . رفتیم و سریع تجهیز شدیم و اومدیم جلو زندان وایسادیم ، و یکی از این بچه هایی که خیلی شیر بود تو جبهه ، پشت دوشیکا واستاده بود می گفت حاجی کجا رو بزنم ؟ گفتیم وایسا ببینم ، چی چی کجا رو بزنم ؟ بابا اینجا مشهده ، تو شهری ، گفت نه بابا از یه کنار بزنم 000 بابا خیلی زا اینها اعدامی نیستند ، نمی شه که اینها رو کشت که ، ببینید جنگ تموم شده بچه بسیجی ها ، جنگ تموم شده ، اسلحه ها غلاف ‍ . جنگ تموم شده اسلحه ها و ابزارها فرق کرده . زبون داشته باش ، قلم داشته باش ، هنر داشته باش ، شعر داشته باش ، فیلم داشته باش . اونها با این حربه دارن می یان جلو ، نداری ، داد می زنی ، فحش می دی ، می گن دیدی ، دیدی گفتیم اینها بی منطقند ؟ دیدی گفتیم خشونت گرا هستند ؟ علم داشته باش ، نمی خواد شلوار چهار جیبه بپوشی ، برو یه کم مُخت رو آماده کن ، نمی خواد بیست تا چفیه از پائین تا بالا ببندی برو یه کم حرف زدن یاد بگیر . ابزارها فرق کرده ، عزیز من درک کن ، تطبیق بده فرهنگ رو با زمانه . فرهنگ شهادت دیگه این نیست که بیای داد بزنی سر مردم که آهای مردم به زهرا (س) خیانت نکنید ! برید آماده شید ، فانوسخه ها رو محکم ببندید بزنید به خط دشمن . این خطابه ها مال شب عملیات بود . الان نرم صحبت کن بی زحمت ! نرم و آروم . با پنبه سر ببر . یاد بگیر از خیلی از کسان ، حتی از معصومین (ع) ، چی کار می کردن ؟ الان نرم صحبت کن دعوا که نداریم اصلاً بحثی نداریم که ، نشستیم صحبت منطقی می کنیم خیلی منطقی ، به جای اینکه فحش بدیم . آقا چرا اینو گفتی ؟ می گیم آقا ببخشید ، ما تو رو درکت می کنیم ، فرهنگ جبهه رو درک نکردی ! چون خودت اون موقع گفتی من تکلیفم اینه اینجا بنویسم ، اشتباه کردی بابا ! باید می رفتی جبهه . و مردم رو درک کن . اینها خیلی ها جبهه رو ندیدند . این اخلاص و ایثاری که با خون در رگهای تو تزریق شده ، در رگهای اونها تزریق نشده ، توقع نداشته باش این ها هم مثل تو درک کنند . تو ترک گناهت رو توی محیطی انجام دادی که چله گرفتن برات مثل آب خوردن بود . چهار ساله هم می تونستی بگیری ، چه برسه چله گرفتن ! تو محیطی که صبح تا شب ذکر و خون و مرگ و شهادته . کسی که چهل روز بتونه خودش رو حفظ کنه ، خدا می گه ضمانت نامه بهش می ده . تو اونجا گرفتی . این نمی تونه خودش رو حفظ کنه ، درکش کن . باهاش راه بیا ، حرف جنگ رو به یک زبان دیگه أی بزن . جلسه قبل بهتون گفتم ، قضیه فیلم مجنون ،آقای ملا قلی پور می گن : من تعجب می کنم چرا می گن این فیلم ، فیلم بی ارزشیه ؟ این عین راز شهادتِ . بابا الان داری می گی ، آقای ملاقلی پور فیلمی بساز که توش چهار تا رزمنده باشن ، برن وضو بگیرن نماز شب بخونن ، اسلحه بردارن ، بگن یا زهرا (س) ، برن بزنن به قلب دشمن ها ، بعد هم برن بیفتن شهید بشن ، من دارم می گم بابا فرهنگ جبهه و شهادت ، الان به یک بن بستی خورده تحت عنوان عشق مجازی و عاطفه جوان ها . اینها دام عشق مجازی ، دوستی های مختلط ، روابط بین دختر وپسر داره کار رو خراب می کنه ، اومدم یک فیلمی ساختم که زیراب عشق مجازی رو زد . طرف بلند شد ، از عشق مجازی شروع کرد ، ارضا نشد ، به عشق حقیقی رسید . جوان قبول کرد . این مانع رو از جلو راهش برداشتن . حالا بیاد فیلم بعدی رو نگاه کنه ، بیاد مهاجر رو نگاه کنه ، بیاد پرواز شب رو نگاه کنه ، فرهنگ شهادت رو باید تطبیق بدیم الان دیگه در فرهنگ شهادت شاید نتونی بگی آقا ، مردم نماز بخونین ! این جوری وضو بگیرین . نه ! از یک راه دیگه بفرستید سراغ نماز خوندن . ما انسانیم ، مگه عقلمون کم داره ؟! بنشین فکر کن راه بدست بیار . تطبیق دادن با شرایط فعلی جامعه ، گفتم موانع رو برداشتن از همه مهمتر همین هست . خُب این دو جلسه رو شما همین قدر قبول کنید ، من هم دیگه بیشتر از این بازش نمی کنم . چون وقت دیگه داره می گذره .





 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 19 بازدید
    بازدید دیروز: 33
    کل بازدیدها: 688838 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • موضوع درباره امام زمان
    رضایت از خدا و از زندگی
    شرح دعای صحیفه
    شهدا از دیدگاههای مختلف
    امام سجاد و سختیهای بزرگ
    امام سجاد و جدش رسول الله
    امام سجاد و پناه به خدا
    امام سجاد و روز شب
    امام سجاد و فرشتگان
    حکایات هاشمی نژاد-400حکایت
    حکایات فاطمی نیا-100 حکایت
    حکایات استاد دانشمند-120 حکایت
    حکایات شیخ احمدکافی_60حکایت
    حکایات انصاریان_120حکایت
    حکایات مرحوم فلسفی_ 45حکایت
    حکایات شهید دستغیب_ 50 حکایت
    متن حکایات علامه حلی_10حکایت
    متن6حکایت از شیخ صدوق
    متن حکایاتی از شیخ عباس قمی_ره
    متن حکایات شیخ مرتضی انصاری
    وصال یار(1)
    وصال یار(3)
    وصال یار(2)
    وصال یار(4)
    وصال یار (5)
    وصال یار (6)
    یقین و محبت (1)
    یقین و محبت(2)
    یقین و محبت (3)
    یقین و محبت (4)
    هیئت علیه هیئت
    ملکوت انسان (1؛2؛3)
    مکتب عشق
    آسمانی شدن
    جهاد علمی
    توبه
    اخلاق کریمان
    موفقیت و سعادت
    متفرقه ها-مهم
    دید ما نسبت به مردم
    عمل به فرهنگ شهادت
    لینک ارگانهای مختلف و مراکز گوناگون
    هر چه می خواهد دل تنگت بپرس
    دانلود شبهات وهابیت و مسائل مربوطه
    فتاوای خنده دار و مستند وهابیها
    حکایت مختلف شخصیه دیدن داره ها
    تصاویر موضوعی
    افتخار خدمت به مردم(1؛2؛3)
    حرف حساب اینجاست...
    دانلود سخنرانی های حضرت امام خمینی
    منبر های آقای فاطمی نیاء-72 منبر
    منبر های آقای دانشمند
    منبر آقاتهرانی
    منبر آقای صدیقی
    منبر علامه مصباح یزدی
    منبر مرحوم فلسفی
    منبر مرحوم کافی
    منبر استاد مردانی
    منبر حجه الاسلام هاشمی نژاد
    پیرامون امام زمان-آیه الله ناصری
    طب قرانی-استاد خدادادی
    طب اسلامی -دکتر روازاده
    شخصی هاش این توست
    اخلاق(آقا تهرانی)
    شیعه...
    عکسها به سلیقه من...
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  • آهنگ وبلاگ من
  •