سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امام زمان(18) (پنج شنبه 87/2/5 ساعت 12:28 عصر)
معرفت دینی5بسم الله الرحمن الرحیم معرفت انتظار 5 قسمت پنجم و آخرین قسمت از بحث معرفت انتظار رو در خدمت شما عزیزان هستیم ، از امام صادق (ع) سؤال شد : برای اینکه انسان منتظر واقعی باشه ، بیشترین اثر در چه کار و عملی است ؟ ایشون سؤال کننده رو راهنمایی کردند به دعایی که چند فرازش رو خدمتتون عرض می کنم . انشاءالله که روی این چند فراز تفکری هم داشته باشیم . فرمودند : این دعا بسیار مؤثر است : “ اللهم عرفنی نفسک ، فَاِنَّکَ اِنْ لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک ” خدایا ! خودت را به من بشناسان که اگر تو خودت را به من نشناسانی ، من پیامبر تو را نخواهم شناخت . “ اللهم عرفنی نبیک فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعرفْنی نبیک لم اَعْرِفْ حجتک ” خدایا ! پیغمبرت را هم خودت به من بشناسان ، که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی ، من حجت تو را نخواهم نشاخت . و در فراز سوم می فرمایند : “ اَللهمَّ عَرِّفْنی حجتک ، فانَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکْ ظَلَلْتُ عَنْ دینی ” خدایا ! حجت خودت را به من بشناسان که اگر حجت خود را به من نشناسانی ، من از دین تو گمراه می شوم . شناخت حجت (عج) ! شناخت امام زمان (عج) . شناخت ، نه فقط شناخت ذاتی ، بلکه شناخت افعالی و صفاتی امام زمان (عج) این خیلی مهمه . انسان باید امام زمان (عج) خودش را قبل از ظهور امام زمان (عج) کامل بشناسه . این “ عَرِّفْنی ” شناختن به دو بعد برمی گرده . یکی بعد ظاهری هست یعنی اعمال و رفتار و اتفاقاتی که می افته . و ما توی این چند جلسه معرفت انتظار ، تقریباً اتفاقات رو باز کردیم . اتفاقات قبل از ظهور ، اتفاقات بعد از ظهور ، اتفاقات چسبیده به ظهور که آخرین مطلبی که گفته شد ، بحث سفیانی بود و این که انقلاب سفیانی ، نزدیک ترین واقعه ظهور هست . تا اینجا رو اومدیم . یه بعد دیگه شناخت به خود امام زمان (عج) برمی گرده . ما وجود امام (عج) و ذات امام (عج) رو چقدر می شناسیم ؟ و چقدر امامت رو قبول داریم ؟ کسانی که با ندای از دور ، نسبت به پیغمبر اکرم (ص) ، ایمان آوردند ، وقتی به ایشون نزدیک شدن ، خیلی هاشون نتونستند پیغمبر اکرم (ص) رو تحمل کنند . کسانی که در خانه آقا امیرالمؤمنین (ع) اجتماع کردند و فریاد “ انتَ ولینا ” “ اَنْتَ امامنا ” و “ اَنْتَ خلیفتنا ” سر دادند ، خیلی هاشون ، وقتی به شخصیت آقا امیرالمومنین (ع) نزدیک شدند ، نتونستند آقا (ع) رو تحمل کنند . شخصیت علی (ع) ، یه شخصیت عجیبی بود و شخصیت امام زمان (عج) دقیقاً بر مبنای شخصیت جدش آقا امیرالمومنین (ع) هست . “ کلهم نورٌ واحد ” یه چند تا واقعه رو خدمتتون عرض کنم : در زمان حکومت خلیفه دوم ، بحث سر این بود که جانشین خلیفه دوم چه کسی باشه ؟ خلیفه دوم یه چنین وصیتی کرد ، گفت : ای مردم ! من 6 نفر رو مشخص می کنم ، ( طلحه ، زبیر ، عبدالرحمان بن عوف و . . . علی و عثمان ) این شش نفر رو شما داخل یه خونه ببرید ، در خونه رو ببندید و اینها بین خودشون تا کسی رو انتخاب نکردند ، اجازه ندید بیان بیرون ! و بعد هم گفت : مردم ! اگر 3 نفر بر یکی و 3 نفر بر دیگری اتفاق کردند ، شما به کسی رأی بدید که عبدالرحمن بن عوف بهش رأی داده . خُب عبدالرحمن اومد خدمت امیرالمؤمنین (ع) عرض کرد : الان فقط رأی من هست . می خوام با تو بیعت کنم . دست علی (ع) رو گرفت ، گفت : بیعت کردم با تو ، بر مبنای سنت خدا ، سنت پیغمبر (ص) و سنت شیخین . ( خلیفه اول و دوم ) امیرالمؤمنین (ع) دستان مبارکشون رو بیرون کشیدن ، فرمودند : نه ! قبول نمی کنم . گفت : چرا ؟ فرمود : من بر مبنای سنت خدا ، سنت رسول (ص) و سنت خودم عمل می کنم . نه سنت شیخین . ببینید ! خیلی ها به امیرالمؤمنین (ع) اعتراض کردند . گفتند : آقا ! یه تقیه می کردی یه جمله می گفتی ! گفت : نه ، خلافتی رو که با دروغ بخوای به دست بیاری ، این خلافت الهی نیست .من می خوام برای خدا خلیفه گری کنم ، بیام از اول این طوری شروع کنم ؟ تحمل این شخصیت امیرالمؤمنین (ع)واقعاً برای خیلی از نزدیکان و شیعیان ایشون هم سخت بود . لذا باید شخصیت امام خودت رو قشنگ بشناسی . بحث علم امام (عج) : خیلی وقتها ما می یایم روی خیلی از مسائل زندگی مون فکر می کنیم ، حتی اگر ولی فقیه ما ، مطلبی بگه ، می گیم : “ حالا ولی فقیه این رو فرمودند ولی من هم فکر می کنم یه همچین مطلبی هست . ” علم امام (ع) با علم ولی فقیه هم خیلی فرق داره . علم امام (ع) یه علم حضوری هست . یعنی امام (ع) که یه مطلبی رو می گه ، یقیناً درسته . از الان با خودمون و با نفس مون طی کنیم که اگر انشاءالله حکومت امام زمان (عج) رو درک کردیم ، بدونیم در مقابل امام زمان (عج) چون و چرا نداریم . وقتی که خلیفه اول (ابوبکر ) به مقام خلافت رسید ، عمر اومد خدمت امیرالمؤمنین (ع) گفت : می دونی چرا مردم تو رو برای خلافت انتخاب نکردند و رفتند سراغ اولی ؟ امیرالمؤمنین (ع) فرمودند چرا ؟ گفت : چون تو خیلی حاضر جواب هستی . فرمود : یعنی چی ؟! گفت : آقا ! آدم باید سیاست داشته باشه ، حکمت داشته باشه ، فکر کنه . آدم وقتی می خواد یه حرفی بزنه ، باید یه کم روش فکر کنه ، شما تا یه چیزی ازتون می پرسن ، فوری جواب می دین . فوری ! یه کم فکر کن . انسان خوبه حرفش رو توی دهنش بچرخونه ، یه کم روش تأمل کنه ، فکر کنه بعد جواب بده و . . . همین جور که داشت این توضیحات رو به امیرالمؤمنین (ع) می داد ، حضرت (ع) دستشون رو آوردن جلوی صورتشون ، گفتن : آقا ! این چندتاست ؟ گفت : 5 تا . فرمود : اِه ! چرا فکر نکردی ؟! آدم خوبه یه کم کیاست داشته باشه ، فراست داشته باشه ! حرف رو توی دهنت بچرخون بعد بگو 5 تا . شاید 6 تا باشه !! گفت : آقا ! من دارم می بینم . امیرالمؤمنین (ع) فرمودند : ما هم می بینیم ! وقتی یه چیزی می گی ، یه سؤالی می کنی من روی جوابش فکر نمی کنم ، می بینم ! به این می گن : “ علم حضوری ! ” برای امام حاضره . در مقابل امام (عج) ، چون و چرا نباید بکنی . بارها در بحثهای مختلف گفتیم : “ از الان باید این عادت رو در خودت نهادینه کنی ” قدرت امام (عج) : قدرت امام (عج) دقیقاً مانند قدرت خداست . دقیقاً ! منتها در ولایت خداست . یعنی اگر خدا اجازه نده ، قدرت امام (عج) تعطیل می شه . قدرت امام (عج) به اندازه خدا و در ولایت خداست . نباید فکر کنی امام تو از امام قبلی و امام قبلی از امام قبلی تر ، تا پیامبر (ص) از خدا ، قدرت کمتری دارند . همه قدرتها یک اندازه است . اومد خدمت رسول خدا (ص) ، عرض کرد : آقا ! این که شما می فرمائید قرآن معجزه است ، درست ، منتهی طایفه من بی سوادند ، اونها این معجزه ها حالیشون نمی شه . اگه می شه یکی از اون معجزات پیامبران قبلی رو بیار . مثلاً معجزه عیسی (ع) ، موسی (ع) ، هود و . . . می تونی ؟! پیغمبر (ص) فرمود : بله . گفت : اِه ! می تونی ؟ فرمود : بله ، معجزات پیامبران قدیم رو هم انجام می دم . چیزی نیست ! گفت : آقا ! مثلاً شما می تونی مثل حضرت صالح (ع) ، از کوه شتر بیرون بیاری ؟ فرمود : بله ، کاری نداره ! گفت : چند تا ؟ فرمود : هر چند تا که بخوای . چقدر می خوای ؟ گفت : آقا همین الان بریم پیش یه کوه ؟ رفتند . گفت : آقا ! این کوه ، شتر در بیار . پیغمبر (ص) فرمود : بسم الله الرحمن الرحیم ، به کوه اشاره کردند ، یه شتر در اومد ! سرخ مو ، درجه یک ، سوپر دولوکس ! یارو چشماش از حدقه زد بیرون . گفت : آقا ! خیلی کارت درسته . ( ببینید ! عقل اون زمان همین قدر بوده . مثل من و تو نیست که با یه کلمه که شنیدیم ، ایمان آوردیم ) گفت : خیلی عالیه . دست زد دید بله ، جدی جدی شتره ! گفت : یا رسول الله (ص) ! می تونی بازم در بیاری ؟ گفت : بله ، بیا . اینم یکی دیگه . گفت : من 6 تا می خوام و . . . بعد گفت : نه ، وایسا ، وایسا ! الان در نیار ، بذار من سوار این شتر بشم برم قبیله ام ، اونا رو هم بردارم بیارم اینجا ، اگه بگم پیغمبر (ص) 6 تا شتر بیرون آورد ، قبول نمی کنن . حالا ابوذر و سلمان و مقداد و . . . امیرالمؤمنین (ع) و حسنین (ع) که اون زمان کوچیک بودن اینها هم ایستاده بودند ، همه شاهدن دیگه ! گفت : بذار من برم مردم قبیله ام رو هم بیارم . چهار تا شتر طلب من شد ، این چهار تا رو جلوی اونها در بیار . پیغمبر (ص) فرمودند : اشکالی نداره . برو و برگرد . رفت . مدتها گذشت و رسید به قبیله اش ، گفت : آقا ! پیغمبر (ص) به پیامبری مبعوث شده ، این هم کتابش هست ، این هم معجزه اشه . گفتند : بله ، ما هم اگه دو تا شتر سرخ مو گرفته بودیم این حرفها رو می زدیم . گفت : باور نمی کنید ؟ گفتند : نه . شتر گرفتی که تبلیغ کنی ! گفت : آقا ! چهار تا شتر من طلب دارم ، بلند شید بریم مدینه النبی . همه با هم اومدند . چند ماه دیگه هم طول کشید . به مدینه رسیدند . سؤال کرد منزل رسول الله (ص) کجاست ؟ گفتند : رسول الله (ص) هفته پیش رحلت کردند . گفت : خُب جانشین شون کجاست ؟ گفتند : جانشین پیامبر (ص) ایشون هستند ( ابوبکر ، خلیفه اول ) گفت : خیلی خُب . رفت پیش خلیفه اول ، گفت : آقا ! من همون عربی هستم که اومدم خدمت پیغمبر (ص) . خلیفه اول گفت : بله ، بله ! گفت : یادتونه به پیغمبر (ص) گفتم شتر از کوه در بیار و . . . خلیفه دید اگه بگه یادمه ، شاید در ادامه یه چیزی بخواد ! گفت : یعنی چی ؟! قضیه چیه ؟ عربه گفت : آقا ! شتر از کوه در آوردن رو که آدم یادش نمی ره . خلیفه گفت : ها ! یادمه ، یادمه . عرب گفت : ما چهار تا شتر طلب مون شد . ـ : بله ، بله ، یادمه . ـ : حالا در بیار . ـ بله ؟! گفت : چهار تا شتر طلب ما رو در بیار ، مگه نگفتی جانشین پیغمبری ؟ ( درسته اون زمان امیرالمؤمنین (ع) 23 سال کنار نشسته بودند ، اما کامل کنار نبودند ، یاران امیرالمؤمنین این جور جاها و جاهای حساس حضور داشتند ، سلمان همیشه کنار ابوبکر نشسته بود . یه وقت اتفاقی می افتاد می گفت : “ علیکم بابا الحسن (ع) ” برید سراغ امیرالمؤمنین (ع) ) ابوبکر گفت : شتر در بیارم ؟ مگه خُلی ؟! آدم می تونه از کوه شتر در بیاره ؟ گفت : آقا من چهار تا شتر طلبکار شدم ، پیغمبر خدا (ص) گفته برو و برگرد من چهار تا طلبت رو بهت می دم ، پیغمبر (ص) که دروغ نمی گه ، باید بدی ! گفت : نه آقا ! من 100 تا از این شترهای خودم بهت می دم ، این چهار تا رو بی خیال شو ! گفت : نه ، من چهار تای خودم رو می خوام . باید از کوه در بیاری ! ملت رو آوردم اینجا مسلمون بشن ، شتر می خوام چکار ؟ سلمان بلند شد . گفت : “ علیکم بابالحسن (ع) ” برید سراغ امیرالمؤمنین (ع) . اومدن خدمت ایشون . عرض کرد : آقا ! شما یادتونه چند وقت پیش که ما خدمت پیغمبر (ص) رسیدیم و . . . آقا (ع) فرمودند : بله ، کاملاً یادمه . گفت : آقا ! یه اتفاقاتی هم افتاد ! فرمودند : بله ، کاملاً یادمه . شما هم چهار تا شتر طلبکار شدید . حالا اومدید شترتون رو می خواید ؟ عرض کردند : آقا ! برای همین اومدیم . فرمود : بفرمائید ! رفتند پیش کوه و همون کار پیغمبر (ص) رو انجام دادند . قدرت امام (ع) همینه . قدرت امام زمان (عج) و قدرت امیرالمؤمنین (ع) و قدرت رسول خدا (ص) و قدرت خدا یکیست اما در ولایت خدا . یعنی خداوند می تونه جلوی این قدرت رو بگیره و ولایت به خرج بده و ولایت رو تعطیل کنه . نکته بعد : ما برای امام زمان مون یه ظهور خاص داریم و یه ظهور عام . اگر انسانی ظهور خاصِ امام زمانش رو درک نکرده باشه ، در هنگام ظهور عام ، یعنی ظهور همگانیِ حجت بن الحسن روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء ، این انسان منکر آقا می شه . ظهور خاص یعنی چی : خوب دقت کنید ! ما در فلسفه یه قاعده عقلی داریم که می گه : “ النَّهایات تُرْجَعُ اِلی الْبِدایات ” ( سخت نیست ، خیلی ساده است اگه دقت کنید متوجه می شید . ) می گه : نتایج آخر برمی گرده به اون شکلی که تو در ذهنت ساختی . به عنوان مثال می یان به یه بنا می گن آقا این زمین خالی رو می بینی ؟ بله ، می خوایم یه خونه برای ما اینجا بسازی . می گه : باشه . خونه ای که می خواد بسازه ، اول توی ذهنش یه خونه ای با آشپزخونه و حال و پذیرایی و اندرونی و بیرونی و اتاق خواب و دستشویی و همه اینها ، رو مجسم می کنه . بعد که مجسم کرد ، می شه بدایات . ( چیزی که توی ذهنش هست ) بعد ، این قضیه اگر محقق شد ، می شه نهایات . پس بر اساس این قاعده ، اگر چنین اتفاقی بیوفته و خونه ساخته بشه ، این چیزی که در آخر ساخته شده به اون چیزی که در ذهن بنا بوده برمی گرده . اگر امام زمانت رو در ذهنت نپرورانده باشی ، آماده نکرده باشی ، اون ظهور آخر رو هم نخواهی دید . به این می گن ظهور خاص . پیغمبر اکرم (ص)‌فرمود : من نبی بودم “ کُنتُ نَبیّاً ” کی ؟ هنگامی که آدم “ بَیْنَ الماء و الطین ” قبل از اینکه آب و خاک آدم رو با هم قاطی کنند ! قبل از این که گِلِ آدم آماده بشه و بخوان آدم رو درست کنند !! هنوز آدم بین آب و خاک بود که من نبی بودم . این می شه بدایات . یعنی چیزهایی که از نبی و ولی در ذهن خلقت وجود داره . وقتی انسان به اینجا می رسه ، ( غایت و نهایت این چیه ؟ ) انسان به خالق می رسه . انسانی که خالق رو ببینه دیگه حالا آثارش اگه دیر شد یا زود شد انکار نمی کنه . در روایتی داریم که می فرمایند : اینقدر ظهور امام زمان (عج) برای برخی دیر می شه که شیعیان مخلص می گن : آقا ! فکر نکنیم دیگه امام زمان (عج) بیاد . چرا این جور می شه ؟ برای اینکه ظهور خاص براشون محقق نشده . ساختن امام (عج) در ذهن ! این به چی برمی گرده ؟ به این که تو همین الان طوری زندگی کنی که گویا امام شاهد و ناظر توست . و ماه رمضان بهترین فرصت برای این نوع زندگی هست . سر هر کاری که هستی ، طوری کار کنی که گویا کارگزار امام زمان (عج) هستی . چه اخلاقی داری ؟ اخلاقت طوری باشه که گویا خلقیات تو رو امام زمان (عج) دائماً داره نظارت می کنه . چگونه می بینی ؟ طوری ببینی که گویا امام (عج) بر دیدن تو ناظر است . چه می گویی ؟ و . . . انسان باید یه جامعه فرضی که در اون، امام زمان (عج) ظهور کرده و بر کارش نظارت داره ، در ذهنش داشته باشه . این رو در ذهنش بپرورونه . پس پیامبر (ص) فرمود : “ کنتُ نبیاً و آدَمُ بَیْنَ الماءِ وَالتّین ” قبل از اینکه آدم خلق بشه ، ما بودیم . این می شه صورت تصویری ( از این ذوات مقدسه ) که در خلقت وجود داره . کسی که عقیده اش به امام زمانش اینگونه شد ، یه عقیده فعال داره . یه عقیده فعال ! یه فردایی رو به ما می رسونه که این فردا اگر چه دور است ، اما کاملاً در مقابل چشمان ماست . عقیده فعال ! گویا همیشه منتظره . نکته بعدی : در آخر الزمان توحید محض و بطلان محض داریم . یعنی طبق روایت : “ اَسعد السعداء و اشق الاشقیاء ” بهترین ها و بدترین ها رو داریم . بینابین نداریم . آدمهایی که برن و برگردن و خط در میون بزنن ، مخصوصاً اونهایی که منافق باشن و ادای خوبها رو در بیارن ، نداریم . مردم یا توی صف بدها هستن ، یا توی صف خوبها . تموم شد ! و این بدی و خوبی در آخرین درجه خودش قرار داره . “ اَشْقَ الاشقیاء ” بالاترین شقی ها ! و اگر فرد سعید باشه ، در بالاترین درجه سعادت قرار داره . خُب به چه نتیجه ای می رسیم ؟ اینکه اگر انسانی در این دوره و زمونه خودش رو بتونه در مقامی قرار بده که رفت و برگشت نداشته باشه ، یعنی توحیدی ناب باشه ، ظهور خاص براش محقق می شه . گفتیم یا توحیدی ناب و یا باطل ناب ، چون بینابین جزء حکومت امام زمان (عج) نیست ، این شکلی که بعضی از ما هستیم ، اینکه فرد بخواد بره و برگرده ، امروز توبه کنه ، فردا توبه اش رو بشکنه ، امروز خوب باشه ، فردا بد بشه ، امروز بهتر باشه ، فردا بدتر باشه ، همچین روالی در حکومت امام زمان (عج) نیست ، انسان بتونه خودش رو در جبهه ای قرار بده که در این جبهه رفت و برگشتی نباشه ، این می شه ظهور خاص . یعنی امام زمان (عج) برای این فرد ، شخصاً ظهور کرده . اصلاً دیگه انتظاری در کار نیست . یعنی در پایان بحث معرفت انتظار ، ما انتظار رو کاملاً ختمش می کنیم . اصلاً انتظاری در کار نیست . اگر انسان بتونه خودش رو در جبهه ای قرار بده که در این جبهه کوچکترین لَکی در اعمالش نباشه ، این امام زمان (عج) براش ظهور خاص پیدا کرده . تموم شد و رفت . هستند کسانی که همین الان ظهور خاص رو تجربه کردند . در این جا دیگه انسان ، اصلاً چیزی رو نمی فهمه . علامه طباطبایی (ره) می فر مایند : “ دل و دین و عقل و هوشم همه را به باد دادی ” همه رو به باد می ده ! اینها دیگه چیزی نمی فهمند (ظهور خاص ) و همون طور که گفتم ، بهترین زمانی که انسان بخواد نزدیک بشه به ظهور خاص ، همین ماه مبارک رمضان هست . اینکه ما امام زمان (عج) رو در کنار خودمون ببینیم و بعد ببینیم آیا می تونیم آقا رو در کنار خودمون تحمل کنیم یا نه ، فکر کردن لازم داره . یعنی فقط این طوری نیست که شما بشنوی ، بعد بگی بله ، عمل می کنم . پیغمبر اکرم (ص) داشتند توی خیابون راه می رفتند ، یه یهودی خدمت ایشون رسید و عرض کرد : آقا ! یادتونه ما یه زره به شما فروختیم و گفتید پولش رو بعداً می دم ؟ حضرت (ص) فرمودند : بله ، یادمه . گفت : اومدم پولش رو بگیرم . پیغمبر (ص) فرمودند : دو روز پیش من پول رو بهت دادم . گفتم بعداً اما اون بعداً روز بعدش بود . سه روز قبل زره رو از تو خریدم ، روز بعدش هم پول رو بهت دادم ! عرض کرد : نه ، ندادی . پیامبر (ص) گفت : آقا ! من پول رو بهت دادم و . . . گفت : نه شما ندادی ، به دروغ انکار کرد . پیغمبر (ص) فرمود : چه کار کنیم ؟ گفت : واسطه می گیریم . می ریم پیش قاضی . پیغمبر (ص) قبول کردند . یکی از اصحاب نزدیک پیغمبر (ص) از اونجا رد می شد ، پیغمبر (ص) صداش زدند فرمودند : فلانی ! بیا اینجا . گفت : امر بفرمائید یا رسول الله ! حضرت (ص) فرمود : بین من و این یهودی قضاوت کن . گفت : قضیه چیه ؟ شکایت رو مطرح کن . یهودی گفت : آقا ! من یه زره به ایشون فروختم ، پولش رو به من نمی ده . به پیغمبر (ص) عرض کرد : شما چی می گی ؟ فرمود : من پولش رو روز بعد بهش دادم . گفت : یا رسول الله ! شما مدعی هستید ، که پول رو دادید ، مدعی ، بینه لازم داره ، “ البینه علی المدعی ” ایشون هم انکار می کنه ، باید قسم بخوره . شما بینه و شاهدی داری که پولش رو دادی ؟ فرمودند : نه ، شاهدی ندارم . به یهودی گفت : خُب تو انکار می کنی ، می گی پول رو نداده ، باید قسم بخوری . قسم می خوری که پولت رو نداده ؟ گفت : صد تا قسم هم بخوای می خورم ، بخورم ؟ صد تا قسم خورد . گفت : خُب یا رسول الله ! ظاهراً چاره ای نیست ، باید پول آقا رو بدید . پیغمبر (ص) فرمود : حکم همین بود ؟ گفت : بله . فرمود : نه ، تو بلد نیستی برای پیغمبر (ص) و امامت حکم صادر کنی . برو بذار نفر بعدی بیاد . یهودی گفت : بایستیم که کی بیاد ؟ فرمود : وایسا الان قاضی ای که می دونه چه جوری باید با امام و ولیش برخورد کنه ، پیداش می شه . یه دفعه امیرالمؤمنین (ع) اومدند . فرمود : هان ! این خودشه . فرمود : علی جان ! بیا بین من و این یهودی قضاوت کن . آقا عرض کردند : چشم ! چی می گی یهودی ؟ عرض کرد : آقا ! می گم که ایشون یه زره از من خریده ، پولش رو به من نمی ده . حضرت علی (ع) رو کردند به پیامبر (ص)



 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 36 بازدید
    بازدید دیروز: 57
    کل بازدیدها: 689024 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • موضوع درباره امام زمان
    رضایت از خدا و از زندگی
    شرح دعای صحیفه
    شهدا از دیدگاههای مختلف
    امام سجاد و سختیهای بزرگ
    امام سجاد و جدش رسول الله
    امام سجاد و پناه به خدا
    امام سجاد و روز شب
    امام سجاد و فرشتگان
    حکایات هاشمی نژاد-400حکایت
    حکایات فاطمی نیا-100 حکایت
    حکایات استاد دانشمند-120 حکایت
    حکایات شیخ احمدکافی_60حکایت
    حکایات انصاریان_120حکایت
    حکایات مرحوم فلسفی_ 45حکایت
    حکایات شهید دستغیب_ 50 حکایت
    متن حکایات علامه حلی_10حکایت
    متن6حکایت از شیخ صدوق
    متن حکایاتی از شیخ عباس قمی_ره
    متن حکایات شیخ مرتضی انصاری
    وصال یار(1)
    وصال یار(3)
    وصال یار(2)
    وصال یار(4)
    وصال یار (5)
    وصال یار (6)
    یقین و محبت (1)
    یقین و محبت(2)
    یقین و محبت (3)
    یقین و محبت (4)
    هیئت علیه هیئت
    ملکوت انسان (1؛2؛3)
    مکتب عشق
    آسمانی شدن
    جهاد علمی
    توبه
    اخلاق کریمان
    موفقیت و سعادت
    متفرقه ها-مهم
    دید ما نسبت به مردم
    عمل به فرهنگ شهادت
    لینک ارگانهای مختلف و مراکز گوناگون
    هر چه می خواهد دل تنگت بپرس
    دانلود شبهات وهابیت و مسائل مربوطه
    فتاوای خنده دار و مستند وهابیها
    حکایت مختلف شخصیه دیدن داره ها
    تصاویر موضوعی
    افتخار خدمت به مردم(1؛2؛3)
    حرف حساب اینجاست...
    دانلود سخنرانی های حضرت امام خمینی
    منبر های آقای فاطمی نیاء-72 منبر
    منبر های آقای دانشمند
    منبر آقاتهرانی
    منبر آقای صدیقی
    منبر علامه مصباح یزدی
    منبر مرحوم فلسفی
    منبر مرحوم کافی
    منبر استاد مردانی
    منبر حجه الاسلام هاشمی نژاد
    پیرامون امام زمان-آیه الله ناصری
    طب قرانی-استاد خدادادی
    طب اسلامی -دکتر روازاده
    شخصی هاش این توست
    اخلاق(آقا تهرانی)
    شیعه...
    عکسها به سلیقه من...
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  • آهنگ وبلاگ من
  •