سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آسمانی شدن قسمت دوم (سه شنبه 87/2/10 ساعت 12:51 صبح)
اثراول:

پنجمین خصوصیت انسانهای آسمانی است.ذکر به این معناست که زبان یک چیزی را می گوید بعد به عقل تلقین می شود و عقل از این ذکر یک نتیجه ای می گیرد و به ارکان دستور می دهد(ذکر ارکانی) و اعضاء و جوارح ما ذاکر می شوند.این معنایی که از ذکر تاالان گرفتیم .ولی معنای حقیقی ذکر اینست که انسان همیشه محبوب را ناظر و نگران خودش بداند.یعنی وقتی می گوید سبحان الله این یک ذکر است و اینکه شخص بداند اگر خطایی سر زده به خداوند تبارک و تعالی ارتباطی ندارد. و خداوند از این خطاست مبراست و ما هستیم که( ظلمت نفسی) و ما هستیم که( لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین) و این می شود معنای دیدن سبحان الله.وقتی می گوییم لااله الااالله یعنی بدانید وقتی دارد زندگی می کند کاسه ی توسل و دست نیازش را در مقابل هیچ شخص و احد دومی دراز نکند و شریکی برای خداوند قائل نشود تا معنای لااله الاالله را بدداند.وقتی میگه لاحول ولاقوةالا بالله یعنی در زندگیش با قدرت خداوند زندگی کند.انسان آسمانی قدرتش ,قدرت خداست چون تکیه گاهش خداست و به این تکیه گاه وقتی تکیه می دهد احساس آرامش و اطمینان می کند. و این انسان آسمانی تنها مصداق آیه ی شریفه ی قرآن است که" یا ایتها النفس المطمئنه"به تکیه گاه خودش اطمینان دارد یعنی لاحول ولاقوةالا بالله را ببیند
. و استفاده ی از این نکته که بداند این کسی که دارد او را می بیند ناظمش نیست,خدایی که بالای سرش هست خالقی نیست که اورا خلق کرده باشد و رهایش کرده باشد.خدایی که بالای سرش هست مبصر کلاسش نیست که در خوبها یا بدها اسمش رایادداشت کند.خدایی که بالی سرش هست یک جهنم و بهشت را خلق نکرده و مارو در کره ی زمین رها کند و به ملائکش بگوید که شماها ببینید که کی به جهنم میره و کی به بهشت!؟این خدا اینطوری نیست.

این خدا و ناظر یک چشم نگران است.یک چشم نگران با یک چشم بپا دو تا مقوله ی متفاوت است.چشم نگران یعنی چشمی که از مبنای دل دارد تو را نگاه می کند نه از مبنای عقل و نه از مبنای یادداشت کردن و نه از مبنای مچ گیری.
اگر در دنیا سخت می گیرد چون نگران است و دوست دارد که تو با این سختی به جنت بری و اگر در دنیا سخت می گیرد به همین دلیل و اگر در دنیا مریضی به سراغت می آید باز به همین دلیل.اگر شفا میاد به همین دلیل ,اگر در دنیا فقر میاد به همین دلیل,اگر غنا میاد به همین دلیل,اگر زمین خوردی به همین دلیل و اگر سماء رفتی باز به همین دلیل.بنابراین منشا نگاه این ناظر از بعد نگرانی است نه از بعد پاییدن ونه از بعد چک کردن.

در دنیای امروز انسانهای زمینی فکر می کنند خداشون خدایی که آنها را در جوی خلق کرده و در این جو سعی می کند که به اینها فشار بیاورد تا اینها به زور خداوند را عبادت کنند.در حالی که این انسانها خودشان اینطوریند یعنی بپای مردم هستند و نه نگران مردم.
اما وقتی انسان آسمانی می شود چون از آسمان باهاش اینگونه برخورد می شود در دل این شخص نسبت به جامعه ی اطرافش نگرانی وجود دارد نه پاییدن و مچ گرفتن.نه حسن استفاده و نه سوء استفاده.اصلا استفاده در ارتباط با خلایق برای خودش قائل نیست چون خدا استفاده ای از این نمی برد!


برای اینکه ذکر واقعی باشد اینست که بدانی
دلسوز واقعی
تو کیست؟چقدر این جوانهای ما گول می خورند من باب اینکه کمبود محبت و عاطفه دارند,کمبود دلسوز دارند و هر کسی از راه می رسه دلسوز خودشون فرض می کنند.هر کسی بهش میگه برای خودت دارم میگم باورش میشه.اما انسانهای آسمانی دلسوزان واقعی خودشان را تشخیص می دهند.دقیقا می دانند که کدام کلام,کلام دلسوزی خداست ولو اینکه از دهان یکی از اطرافیان,دوستان یا خلق بشنود و پای این دلسوزی شکر می کنند.خدا را شکر می کنند, اولیاء خدا را شکر می کنند و مخلوق خدا را شکر می کنند که خدایا چه لطفی به ما کردی که خلق دلسوز ما هستند.

اثر دوم:

ذکر بعضی وقتها برای ما اثرات غیبی دارد.

مثال:
به حضرت
آیت الله بهجت یک بنده خدایی رسید و عرض کرد که وقتی من نماز می خوانم نماز برای من مثل جریمه می ماند گویی یک کار شاقی را می خواهم انجام بدهم با کسالت هم اینکارو می کنم و اگر اول وقت هم بخوانم به زور می خوانم که معمولا هم نمی شود .من چکار کنم؟؟آقا فرمودند دویست مرتبه بگو:وربک الغنی ذوالرحمه.

بعضی وقتها ما نمی دانیم که اذکار چطوری اثر می کند . در حالی که واقعا جواب می دهد.ما حتی ذکر داریم برای گرسنگی.شما گرسنته الان هم غذایی برای خوردن نیست ذکر رو میگی سیر میشی.مثلا در زمان جنگ گردان کپ می کرد و رزمنده ها توان حرکت نداشتند,بعد فرمانده ی گردان یا کسی که اونجا خط عقیدتی می داد می گفت برادار همه با هم این ذکر رو بگن لاحول ولاقوة الا بالله.یک دفعه می دیدی بدن توان می گرفت.حتی بعضی وقتها ذکرهایی که عربی هم نیست.در کربلای یک بچه ها پشت خاکریزهای مهران کم آورده بودند از شدت تشنگی در برج چهار ,هوا بسیار گرم که لبها به هم چسببیده بود.توان اصلا وجود نداشت,آب و غذا وجود نداشت ,حالا هر چی فرمانده ها می گفتند که بابا یه حرکت دیگه بکنید مهران رو گرفتید ولی نمی تونستند از شدت خستگی و تشنگی.اون موقع یه تویوتا مال تبلیغات از دور در حال اومدن بود یک نوار از آقای آهنگران هم گذاشته بود که ای لشکر حسینی...تا کربلا رسیدن یک یا حسین دیگر
.به محض اینکه بچه ها این رو شنیدند ولوله ای در بچه ها پیچید و صدای یا حسینشان بلند شد و لبهایی که از شدت خشکی به هم چسبیده بود بازشد.طوری که اینقدر توان گرفتند که با همه ی وجودشان حمله کردند ومهران آزاد شد.ببینید اثرات ذکر را!!

برادران و خواهران شما در جامعه بدون ذکر نمی توانید دوام بیاورید.یکی از اساتید محترم می گفت:من وقتی که در آمریکا بودم خیلی تحت تاثیر جامعه و جو بودم به طوری که خیلی وقتها کم می آوردم.خیلی وقتها رغبت به لذتهای حرام می کردم.بعد می گفت اون موقع یک ذکری داشتم که خیلی قشنگ جواب می داد:
اللهم اغننی بحلالک الحرامک:خدایا تو می توانی که این لذتی که من از حرام دنبالشم تو حلال به من بدهی
.لذت شهوانیه لذت مالیه و...از حلالش بهش برسم.برای تویی که من دارم میگم لاحول ولاقوة الا بالله که کاری نداره.

اصلا در جامعه ی امروز انسان بدون ذکر نمی تواند خودش را نگه دارد و فرمودند اون ذکری که همه هم بلدید و از همه بیشتر جواب میده ,هر جا کم آوردی بالا میارتت,هر جا زمین خوردی بلندت می کند,هر جا حاجت داشتی حاجتت را برآورده می کند,هرجا هم و غم اومد غمت را برطرف می کند,هر جا دردسر و مشکلات بود مشکلات را رفع می کند,هرجا در ارتباطات اجتماعی مشکل داشتی ارتباطات اجتماعیت را رفع می کند,می خواهی برای مردم صحبت کنی و زبانت الکنه زبانت را باز می کند,چشمهات دنبال حرامه چشم را به سمت حلال می برد,از قرآن و نماز و عبادت لذت نمی بری عبادت را در وجودت قرار می دهد,از گناه تاریک و سیاه شدی و... فرمودند: من صلی علیه مرة لم یبغنی الذنوبه ذرة.هر کس یک بار به من صلوات بفرستد تمام اینها حل می شود.چرا خداوند این اذکار را برای ما قرار داده؟بهانه ایست برای اینکه من و تو یک وقت فکر نکنیم که در بسته است.خدا بهانه ی به این سادگی گذاشته.برید ببینید کجای دنیا یک مکتبی اینقدر راحت انسانها را بر می گرداند.

نوع دیگری از ذکر:

همیشه خود را مخاطب وعظ بدان
.برادر و خواهر من بدون اینکه کسی به ما تذکر بدهد ما آدم بشو نیستیم.لذا امیرالمومنین به سلمان می گفتند که سلمان من را نصحیت کن.سلمان می گفت که آقا ما هر چی داریم از شما یاد گرفتیم.آقا می فرمود همان ها را برایم تکرار کن.

بنده اگر فقط امشب برای شماها صحبت کنم معلوم نیست که زیاد چیزی گیرم بیاد باید یکی هم من رو نصحیت کند.لذا خودت را مخاطب وعظ قرار بده.یعنی همیشه در ذهنت باشد که من و تو نیاز به کسی داریم که ما را هل بدهد,بنشاند,ببرد.من و تو کسانی هستیم که همیشه باید مخاطب وعظ باشیم.این واعظ می تواند کتاب باشد,نوار باشد,سخنرانی باشد,تلویزیون و رادیو باشد.می شود همه جور باشد.پدرت باشد مادرت باشد برادرت باشدو...!خداوکیلی چند درصد از پیامهای ما وعظ است؟؟چند در صد از مردم ما وقتی در تاکسی و اتوبوس می نشینند یا در محل کار با هم هستند یا در اوقات فراقتی که با هم هستند یک جمله ای از روی نصیحت به همدیگه میگن؟؟

استاد بزرگوارمون حضرت آیت الله امجت می فرمودند که:در جمعهای فامیلی قبل از اینکه به صحبت کردن بپردازند و از این حرفهایی که هر صد هزار کیلوش یک ریال نمی ارزد.در دنیا و در خارجی که به هزارو یک جو نمی خرند بشینید یک شعری بخوانید یک وعظی باشد یک نکته ای یک حدیثی به همدیگر بگویید.متاسفانه این جور بحث ها مایه ی خجالت شده یعنی ماها خجالت می کشیم که در جمعهای خصوصی و نیمه خصوصی همدیگر را نصیحت کنیم.در حالی که انسانهای آسمانی خود را مخاطب وعظ قرار می دهندوانسانهای آسمانی از کوچک ترین فرصت استفاده می کنند برای وعظ گرفتن.

آقا امیرالمومنین در نامه آخریشون در نهج البلاغه خطاب به آقا امام مجتبی فرمودند:پسرم قلبت را با موعظه زنده گردان و با زهد بمیران

علی شب آخر دارد برای شما میگه آی مردم ما رفتیم ولی یادتان باشد که وعظ قلب شما را زنده می کند.

انواع زهد:

زهد فی الدنیا :بسیار عالیه.در بند این نیستند که داشته باشند یا نداشته باشند.هر چه از دوست رسد نیکوست.

زهد من الدنیا:در بند نداشتن هستند.دوست دارند که نداشته باشند اینم خوبه .

زهد لدنیا: زهدی که به کار دنیاشونه این زهد را نمیگیم .هر فقری,هر لباس پاره پوشی,اینها آدمای خوبی نیستند.لذا زهدتون لدنیا نباشد


در قسمت دیگر از همان نامه, آقا امیرالمومنین برای زنده کردن قلب می فرماید:حسن جان,از قلبت اقرار بگیر که ماندنی نیست و ناگواریهای دنیا را به او عرضه کن
.با قلبت حرف بزن.قلب من,وجودمن,نفس من,بدن من..

موسی چه شد عیسی چه شد

رفتند و ما هم می رویم


بگو قلب من این دنیا , دنیایی نیست که زیاد به تو خوش بگذرد.قلب من نه بالای دنیا خیلی لذت بخشه و نه پایین دنیا خیلی اذیت کننده است.

اگر اجازه بدی که نفست از دنیا لذت ببرد به این لذت خو می گیرد.شب قدر همش باید سعی کنی لذتها رو بیرون کنی.اصلا شب قدر داری میای که از خدا بخوای که لذتهای دنیات رو بیشتر کند.خدا میگه:و ما ادراک ما لیلة القدر:اصلا شما نمی فهمید که لیلة القدر چی چی هست؟بعد میاد می شینه دنبال بیشتر کردن لذتهای دنیا.یعنی خدا,امیرالمومنین و چهارده معصوم را یکی ده بار صدا می زند برای رسیدن به تمایلات نفسانیش.تو بنده ی نفس شدی و خودت هم خبر نداری.در حالی که قرار بود این بدن و این نفس حیوان ما بشود.ما بهش بگیم بخور,بشین,پاشو,چپ برو,راست برو,بدو,بایست,عقب بیا و...!در حالی که نفس است که مدام دارد به ما دستور می دهد.شب قدر که خدا میگه و ما ادراک ما لیلة القدر شما نمی فهمید که چه خبره.بیاین ببینید چه خبره.شب قدر از اول شب تا اذان صبح دنبال این باش که ببینی چه خبره,اصلا امشب چی قرار است به ما بدهند.

چند سال قبل بهتون گفتم که سال 65شب بیست و سوم ماه رمضان بود در بهترین حالات روحی قرار داشتیم.یک جلسه ای بود بسیار اشکی.صدای توپ و خمپاره می یومد و...از سر شب شروع می کردیم تا بیست دقیقه قبل از نماز صبح تا بچه ها به نماز شبشون هم برسند.آخرش موقع دعا کردن شد و موقع قرآن به سر.بعد گفتند که برادرا حاجاتشون رو قبل از قرآن بسر به خدا بگن.من خودم جز چند تا حاجت(ظهور آقا امام زمان,طول عمر رهبر,پیروزی اسلام و شهادت)بعد دیگه هر چی فکر کردم چیز دیگه ای به ذهنم نرسید.بعد گفتم حالا چکار کنم چکار نکنم هیچی به ذهنم نمیاد...

انسان آسمانی کسی است که اصلا هر چی فکر می کند میگه چیزی در دنیا لازم ندارم.بعد به این نقطه که رسید میگه:هر چه می خواهد دل تنگت بگو.

امام صادق(ع)فرمودند:اگر نمک برای طعامتون می خواهید اول از ما بخواهید بعد بخرید.یعنی بگذار که ثواب آسمونی بودن هم گیرت بیاد.

باز
آقا امیرالمومنین در همان نامه می فرماید:پسرم حسن جان!جایگاه آخرتت را آباد کن و آخرتت را به دنیا مفروش

مواظب باش تو برای اینجا خلق نشدی.هر چیزی که از دنیا به تو عرضه شد بگو ببخشید قبل از اینکه من جواب بدهم اول چک می کنم که اینی که عرضه می شود برای آسمان من ضرر ندارد؟؟اگر ضرر دارد نمی خواهم.

حضرت آیت االه العظمی قمی(ره)
ایشان در سی چهل سال پیش در مشهد بهش گفتند که آقا مردم دوست دارند که شما امام جماعت مسجد گوهر شاد باشید.ایشان فرمودند:عذر من را بپذیرید من اصلا نمی دانم که با این قضیه بتوانم کنار بیام یا نه.مردم اصرار کردند که شما مرجع ما هستید.خلاصه راضیش کردند و برای نماز مغرب آمدند.رکعت اول رو خوند بعد که به رکوع رفتند یک دقیقه دو دقیقه پنج دقیقه و...مردم یواش یواش گفتند یعنی چی؟چرا آقا نمیرن سجده؟سرشون رو بالا آوردند دیدند امام جماعتشون نیست!!رفتند دیدند که این پیرمرد استخوانی در خانه نشسته داره می لرزه.گفت بعد از هفتاد سال دیدم از دور صدا میاد که یا الله با خودم گفتم که چه جمعیتی امشب اومده همانجا فهمیدم که دارم آخرتم را به دنیا می فروشم.از تو قنوت گفتم این نماز باطله.خداحافظ شما!


پیامبر فرمودند:اگر خورشید در دست راست و ماه در دست چپ من باشد یعنی کل کره ی زمین را به من بدهند یک کلمه خلاف آسمان نمی گویم!

و بعد در همان نامه آقا امیرالمومنین فرمودند:پسرم!سخن درباره ی آنچه نمی شناسی ترک کن وآنچه برایت ضروری نیست بر زبان میاور

برادرا و خواهرا!امروزه نود درصد دین کنترل زبان است
.شب بیست و یکم تو را به فرق شکافته ی امیرالمومنین قسمتون میدم تو را به ناله های امشب زینبین,تو رو به هر چه درد امشب در عرشه,تو رو به فریاد قد قتل المرتضای جبرییل,تو رو به ولوله ی عرش,تو رو به اسم اعظم خدا اگر می توانی زبانت را کنترل کنی غیبت نکن,تهمت نزن,آبروی مردم را نریز.نود در صد مشکلات ما مال زبانه.اگر مومنی در آخرالزمان زبانش را کنترل کند خدا میگه من ازش راضیم آخه به تو چه ربطی دارد که در همسایگیتون چه اتفاقی افتاد؟به تو چه ربطی دارد که دوستت چطور زندگی می کند؟؟بعضی چیزها را باید داد زد و داد هم می زنیم ولی بعضی چیزها واقعا به ما ربطی ندارد.در زندگی هم دخالت نکنید.غیبت نکنید.آبروی همدیگر را نریزید.مومن باید غفار باشد.مومن باید ستار باشد.اگر همین جمعیت امشب بر این موضوع تصمیم بگیرند و بعد تبلیغ کنند به خدا شهر ما گلستان می شود.امیرالمومنین با دردی که الان در جمجمه اش هست با ناراحتی از تو خواهش می کند.

و مراقب باش که اگر همه ی دنیا را به تو بدهند در همان لحظه ی اول مرگ اگر خلاف مرام آسمان عمل کرده باشی خواهی فهمید چه خبره!

رضا شاه لعنةالله از دنیا هلاک شد وقتی می خواستند او را در قبر بگذارند همزمان رادیوی سراسری داشت قرآن می خواند بالای سر جنازه.یک عده از علماء رو هم به زور آورده بود.همینطور که قرآن خوانده میشد و رضاخان رو در قبر می گذاشتند در همان لحظه به این آیه از قرآن رسید:هذه جهنم التی کنتم توعدون
!!!حالا حتی اگر رضا شاه, پادشاه ایران باشی می ارزه!؟؟؟

نکته ظریف:

جوان کنجکاو است.خصوصیت جوان کنجکاوی است.جوان وقتی نگاه می کند نگاهش با آدم بالغ کامل فرق دارد.به جزئیات توجه می کند.مواظب باش این کنجکاوی تو را در دام زبان نیندازد.دوست دارهnببیند چه خبراست حتی چیزهایی که ارتباطی بهش ندارد هم دنبالش می گردد.مراقب باشید که از این کنجکاوی که خصوصیت خوبی است در قسمتهای مثبت از آن استفاده کنید.کنجکاوی علمی داشته باش,کنجکاوی اخلاقی داشته باش,کنجکاوی سیاسی داشته باش.اینقدر نسبت به مباحث شهر و مملکتت بیگانه نباش.اینقدر بیگانه نسبت به مسائل استراتژیک نظام نباش.اینقدر بیگانه نسبت به معارف عالیه نباش.اینقدر بیگانه با رساله ی توضیح المسائل نباش.اینقدر بیگانه نسبت به احکام نباش,اینقدر بیگانه با کتابهای اصول اعتقادات نباش.که یک مسیحی یک جزوه بده دستت ششصد هزار صفحه معارف رو با یک جزوه ی بیست صفحه ای تعویض کنی بعد هم بگی عجب مسیحیت دین مهربانی است.

هر کسی از راه رسید از تو دلبری نکند,اینقدر بیگانه با اخلاق و عرفان نباش که هر کسی از راه رسید ادعای نورانیت نکند,هر کسی از راه رسید با چهار تا قطره اشک دلت رو نبره.,هر کسی از راه رسید با چهار تا قطره اشک عشقت رو ندزده,هر کسی از راه رسید ادعای عاشقی نداشته باشد,هر کسی از راه رسید دم عاطفه نزنه,هر کسی از راه رسید تو رو از علم و همه چی جدا نکنه.قوی باش.

المومن کاجبل الراسخ لا یحرک العواطف:مومن مثل کوه می ماند و هر تندبادی که بیاد نمی تواند او را حرکت دهد.

کوه باش که آسمانیها به اندازه ی آسمان وسعت دارند.رب شرح لی صدری آسمانها در سینشون جا نمیشه.هر کسی هر چی گفت غمگینت نکنه,هر کسی هر چی گفت ناامیدت نکنه,هر کس هر چی گفت تورو منزوی نکنه,هرکس هر چی گفت شک تو دلت نندازه.از دبیرستان رفتی دانشگاه,از دانشگاه رفتی بالاتر و رسیدی به یک مقامی و جایگاهی هیچ قسمت از دنیا از تو دلبری نکند.

در روایت داریم که امام باقر فرمودند:دنیا تمام هنر خودش رو خرج کرد تبدیل شد به یک دختر بسیار بسیار زیبایی شد.آقا امیرالمومنین در باغ فدک داشت بیل می زد و این دنیا چادر را رها کرد و آمد سمت آمیرالمومنین.آقا سرشون پایین بود.صدا زد آقا منم دنیا.یک نگاه به من بکن .توی کره ی زمین هر جا معدن طلاست بهت معرفی می کنم,در همه ی خزائن رو به رویت باز می کنم,در تمام نعمتها را به رویت می گشایم و همین الان تو را بر بالاترین کرسی دنیا می نشانم فقط یک نگاه به من بکن.آقا همینطور که سرشون پایین بود فرمودند:کدام از وعده هایی که تاحالا دادی عمل کردی؟؟من تو را می شناسم؟؟کدام تشنه ای را تا لب آب بردی و سیراب کردی؟بعدش چی؟آیا بعد از مرگ,در زیر خروارها خاک خواهی آمد؟بعد سر را بالا کرد,پناه بر خدا.قیافش عوض شده بود یک پپیرزن عجوزه در نهایت زشتی و بی وفایی.بعد امیرالمومنین این جمله را گفت:
برو به کار خود ای دوست...که در دیار علی به عالمی نفروشند مویی از زهرا

امام صادق فرمودند:لیلة القدر مادر ما,فاطمه ی زهراست
.

حضرت امام فرمودند:ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخرة الحسنه,حسنه یعنی زهرا(س
)
امشب بنشین مادرت رو از خدا بخواه.که هر قسمت از دنیا به سراغت آمد بگی برو به کار خود ای دوست ...که عاشقان علی به عالمی نفروشند مویی از زهرا.

بعد در ادامه ی نامه فرمود:
پسرم!بر دیگران مپسند آنچه بر خود نمی پسندی وگرنه منتظر مقابله به مثل زمانه باش.

هر طور که با زمانه جلو رفتی همانطور با تو برخورد می کند.کج رفتی کج برخورد می کند,راست رفتی راست برخورد می کند.چند سالته؟سی و پنج سالته؟مشکل داری؟ببین در پونزده سالگی چکار کردی که حالا اینطوری شده؟تمام مشکلاتی که ما داریم خودت برای خودت ایجاد کردی.چرا شب قدر می شینی از خدا گله می کنی؟خدا میگه خودت این کارو به سر خودت آوردی نه من.یادت نیست شب بیست و یکم وصیت علی رو برات خوندم؟گوش دادی تو ذهنت هم هست ولی چرا عمل نکردی؟؟که آنچه برای دیگران نمی پسندی بر خود مپسند وگرنه منتظر مقابله به مثل دنیا باش.این گوشت مگه نشنید؟مگه به دلت ننشست؟چرا عملی نکردی؟

درشب شهادت کسی قرار داریم که ارزشهای عالی و متعالی و ارزشهای بسیار خوب مخصوصا ارزشهای حکومتی را برای ما گذاشت و رفت. و به قولی علی شهیدی بود که شهید راه عدالت شد.خدایا شکر می کنیم که در زمانه ای قرار داریم که بناست عدالت حاکم شود!من در این شب مقدس به خداوند تبارک و تعالی توکل می کنم و از برادرا و خواهرایی که تشریف دارند با یک مقدمه ی خیلی کوتاه با هم صحبت می کنیم و تقاضا می کنیم.

ان الله لایغیر ما بقومه حتی یغیر ما بانفسهم:حکومت شما خوب یا بد نمیشه مگر اینکه مردم بخواهند.

مقام معظم رهبری فرمودند:خوبیها را مطالبه کنید تا دولتمردان پشتوانه ی شما را داشته باشند و بتوانند این خوبی رو اجرا کنند.
ادامه: در موردحوادث اخیر شهرداری شیراز

http://www.rahpouyan.com/sout/play.asp?id=821&q=1&gid=/0/1/2/6/27/77/&gl=5

همسایه چشم بد نرسد صاحب زر است
چون صاحب زر است یقینا ابوذر است

کم کم به دست مرده دلان غصب می شود
باغی که در تصرف گلهای پرپر است

ای بُرده هر چه بوده چه داری که پس دهی؟
اصلا بیا و فرض کن امروز محشر است

گفتید لب ببند که با هم برادریم
من یوسفم, که هست که با من برادر است؟

ما دل به رهنمایی اینها نبسته ایم
پای اگر دراز کنی جاده رهبر است

با سنگها بگو,که چه با ریشه می گویند
حتی بدون بال ,کبوتر کبوتر است

مریض آبروی سرازیر مارا
به ما باز ده نام انجیر مارا

خدایا اگر دستبند تجمل
نمی بست دست کمانگیر مارا

کسی تا قیامت نمی کرد پیدا
از آن گوشه ی کهکشان تیر مارا

ولی خسته بودیم و یاران همدل
به نانی گرفتند شمشیر مارا

امروز شاید باید از خون گلو خورد
نان شرف از سفره های آرزو خورد

بوی ریا پر کرده ذهن دستها را
ای کاش می شد لقمه ای بی رنگ وبوخورد

خشکیده چاه زمزم اما حسرتی نیست
لب تشنه باشی می شود از آبرو خورد

مردم, شاید تمام حرفم این باشد
جماعت, حق شما را کاخهای روبرو خورد

ای قوم با قیامه نشستن مخالفم
با غیر تیغ هر چه که آید مخالفم

گفتی که گریه است که تنها سلاح ماست
گیرم که این درست,ولی من مخالفم

با حلق اگر نه در پی تکبیر,دشمنم
با سنگ اگر نه سنگ فلاخن, مخالفم

این سر سلامت است ولی کاشکی نبود
من با سری که بر سرگردن مخالفم






 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 50 بازدید
    بازدید دیروز: 9
    کل بازدیدها: 688113 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • موضوع درباره امام زمان
    رضایت از خدا و از زندگی
    شرح دعای صحیفه
    شهدا از دیدگاههای مختلف
    امام سجاد و سختیهای بزرگ
    امام سجاد و جدش رسول الله
    امام سجاد و پناه به خدا
    امام سجاد و روز شب
    امام سجاد و فرشتگان
    حکایات هاشمی نژاد-400حکایت
    حکایات فاطمی نیا-100 حکایت
    حکایات استاد دانشمند-120 حکایت
    حکایات شیخ احمدکافی_60حکایت
    حکایات انصاریان_120حکایت
    حکایات مرحوم فلسفی_ 45حکایت
    حکایات شهید دستغیب_ 50 حکایت
    متن حکایات علامه حلی_10حکایت
    متن6حکایت از شیخ صدوق
    متن حکایاتی از شیخ عباس قمی_ره
    متن حکایات شیخ مرتضی انصاری
    وصال یار(1)
    وصال یار(3)
    وصال یار(2)
    وصال یار(4)
    وصال یار (5)
    وصال یار (6)
    یقین و محبت (1)
    یقین و محبت(2)
    یقین و محبت (3)
    یقین و محبت (4)
    هیئت علیه هیئت
    ملکوت انسان (1؛2؛3)
    مکتب عشق
    آسمانی شدن
    جهاد علمی
    توبه
    اخلاق کریمان
    موفقیت و سعادت
    متفرقه ها-مهم
    دید ما نسبت به مردم
    عمل به فرهنگ شهادت
    لینک ارگانهای مختلف و مراکز گوناگون
    هر چه می خواهد دل تنگت بپرس
    دانلود شبهات وهابیت و مسائل مربوطه
    فتاوای خنده دار و مستند وهابیها
    حکایت مختلف شخصیه دیدن داره ها
    تصاویر موضوعی
    افتخار خدمت به مردم(1؛2؛3)
    حرف حساب اینجاست...
    دانلود سخنرانی های حضرت امام خمینی
    منبر های آقای فاطمی نیاء-72 منبر
    منبر های آقای دانشمند
    منبر آقاتهرانی
    منبر آقای صدیقی
    منبر علامه مصباح یزدی
    منبر مرحوم فلسفی
    منبر مرحوم کافی
    منبر استاد مردانی
    منبر حجه الاسلام هاشمی نژاد
    پیرامون امام زمان-آیه الله ناصری
    طب قرانی-استاد خدادادی
    طب اسلامی -دکتر روازاده
    شخصی هاش این توست
    اخلاق(آقا تهرانی)
    شیعه...
    عکسها به سلیقه من...
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  • آهنگ وبلاگ من
  •