سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شرح دعای صحیفه قسمت بیست وسوم (سه شنبه 87/2/10 ساعت 1:7 صبح)

واکرمنی بعافیتک,و اغننی بعافیتک,و تصدق علی بعافیتک,وهب لی عافیتک

واکرمنی بعافیتک,و اغننی بعافیتک:مرا به عافیت گرامی بدار و مرا به عافیت خودت غناء ببخش

بحثی که در اینجا مطرح می شود بحث اکرام و عافیت است.وقتی که عافیت میاد انسان در حالت راحتی گناه نمی کند و اطاعت می کند و دریک کلمه بندگی می کند.از خصوصیات منحصر به فرد که به احدیت خداوند برمی گردد و پیامبران و اولیاء و اهل بیت و کسانی که اخلاق و خلق و خوی خدایی دارند و اینگونه برخورد می کنند بحث اکرام بعد از عفو است.ان الله یحب التوابین:خداوند دوست دارد و اکرام می کند کسانی را که توبه می کنند.این از خصوصیات خود خدا و اولیاء خدا و کسانی است که خلق و خوی الهی دارند.ما در خصوصیات انسانی وقتی که عفو می کنیم دیگر آن شخصی را که عفو کردیم دوست نداریم اما خداوند وقتی که عفو می کند تائب را دوست دارد یعنی با علاقه عفو می کند.انسان وقتی کسی را عفو می کند در حقیقت پا روی نفسش می گذارد اما خداوند چون نفس ندارد بنابراین وقتی که عفو می کند آن قسمت بدی که بین شما و خداوند حجاب است برکنار می شود و در حقیقت آن قسمت محبت خودش را نشان می دهد.یعنی محبت خداوند تبارک و تعالی در حال تابش است و من و شما با گناه در مقابل این تابش یک دیوار ایجاد می کنیم ولی دیوار را که برداریم خود به خود این محبت می تابد.خداوند کار جدیدی نمی کند.ان الله یحب التوابین یعنی ان الله یحب الناس.خداوند همه ی مردم را دوست دارد.اما بعضی از مردم چون توبه نمی کنند عفو نمی شوند وچون عفو نمی شوند دیواری که خودشان در مقابل خدا کشیدند این دیوار پابرجا می ماند.بنابراین نور محبت خداوند به اینها نمی تابد.اما به محض اینکه توبه کردی و در دامن عفو قرار گرفتی
خداوند محبتش را بر شما می تاباند. واکرمنی بعافیتک یعنی اینکه خدایا در عافیت به من محبت هم بکن.

منظور از دعای واکرمنی بعافیتک:

1.منظور اول خوشحالی آدم را می رساند
و انسان از خداوند توقع دارد که خدا کسی است که بعد از عفو اکرام و محبت هم می کند,سرویس هم می دهد

2.منظور بعدی اینست که
انسان زیاده خواه است
.یعنی اینکه عفو به تنهایی و عافیت به تنهایی زیاده خواهی من و تو را ارضاء نمی کند.لذا به خداوند تبارک و تعالی عرض می کنیم که خدایا بعد از اینکه ما را عفو کردی و در عافیت قرار دادی لحظه به لحظه بر این عافیت بیفزای.اکرام به معنای کرم پی در پی است.

در خصوصیات کریم یک نکته ای داریم که بحث امام سجاد را یک مقداری بازتر می کند.
امام معصوم می فرماید:کریم کسی است که عفو نخواسته ببخشید.یعنی آن دیواری را که ما با گناه در مقابل خدا می کشیم این دیوار را خداوند هر زمان که ما می کشیم و می سازیم خراب می کند.باز ما دوباره می کشیم و باز خداوند خراب می کند.یعنی دائم ما در حال ساختن دیوار در مقابل خداییم و چه بخواهیم و چه نخواهیم خدا در حال خراب کردن است.اینقدر شدت این محبت زیاد است که دیگه نور نیست بلکه لیزر است و نابود می کند هر چه بین من و شما و خداوند هست.این لیرز محبتی که خودش هم قدرت تخریب دارد یعنی خودش موانع را هم برطرف می کند وقتی که خودمان برطرف کنیم ببینید چقدر برکت می گیرد.یعنی توبه باعث اکرام و برکت بیشتر می شود.
مثال:فرض می کنیم که یک جوی آبی به سمت خانه ی شما روان است و شما به این آب نیاز دارید و آب را در یک منبع و جایگاهی در خانه تان ذخیره می کنید.بعد شما عقلتان نمی رسد و مدام جلوی جوی آب را می گیرد.این جوی خودش قدرت دارد و پس از مدتی این دیواره ای که شما در مقابلش درست کردید خراب می کند و باز در داخل خانه ی شما جاری می شود.باز دوباره شما سعی می کنید و جلوش رو می گیرید اما باز این جوی مانع را کنار می زند و جاری می شود.در اینجا چه اتقاقی می افتد؟؟چون شما دائم در حال مصرف آب هستید و دائم هم دارید دیواره درست می کنید میزان آبی که در آب انبار شماست یک میزان ثابتی هست و زیاد نمی شود اما وقتی انسان توبه می کند این میزان زیاد می شود.بنابراین فرق تائبین با کسانی که توبه نمی کنند در این است.درست است که غفاریت و محبت خداوند خودش مثل لیرز موانع را برطرف می کند اما توبه این محبت را زیاد می کند و اگر توبه نکنیم میزان محبتی که به او می رسد کم است.اکرمنی:یعنی خدایا این میزان را آن به آن و دائم زیاده کن
.

فرق بین توبه کرده و توبه نکرده را قبلا هم عرض کردم که
ابوعلی سینا و ابوسعید ابوالخیر
همعصر و هم دوران بودند.یک زمانی ابوعلی سینا یک رباعی گفت:

ماییم به عفو تو تولا کرده
وز نیکی و معصیت تبری کرده

آنجا که بود رحمت تو می باشد
ناکرده چو کرده,کرده چو ناکرده


ما کسانی هستیم که به درگاه عفو تو ولایت خودمان را بستیم .یعنی ما کسانی هستیم که چون عفو و رحمت تو را داریم و رحمت تو دائم در حال شستن گناهان ماست چه کسی که گناه می کند و چه کسی که گناه نمی کند هر دو بی گناهند و مثل همند.
آنجا که بود رحمت تو می باشد
ناکرده چو کرده,کرده چو ناکرده
من و شما چه توبه بکنیم و چه توبه نکنیم عفو خدا گناه را پاک می کند.حرف درست است اما نتیجه ی حرف نادرست است.

بعد در اینجا ابوسعید ابوالخیر جواب داده بودند که:

ای نیک نکرده و بدی ها کرده
وانگه به خلاص خود تقلا کرده

آنجا که بود حکمت حق کی باشد
ناکرده چو کرده کرده چو ناکرده


اگر عفو حق هست درست, اما یک صفت دیگه ای هم به نام حکمت دارد.حکمت یعنی اینکه خداوند تبارک و تعالی کار الکی انجام نمی دهد.وقتی می گوید که گناه نکن و توبه کن حتما یک سودی بر این توبه مترتب است.بنابراین اگر کسی توبه کند یا گناه نکند ممکن است که عفو خدا پاکش کند اما پاک صفر است یعنی نمره ندارد قبوله.آن کسی که توبه می کند و در عفو وعافیت خداوند قرار می گیرد وقتی که حکمت هست ببینید که خداوند با این چه می کند.اگر خدا اینقدر کریم باشد که توبه نکرده را می بخشد ببین چقدر بعید است که با کرامتش توبه کرده را اکرام نکند.لذا امام سجاد فرمودند:اکرمنی.مرا اکرام کن.اکرام بعد از عافیت یعنی اینکه توبه هم بکند و گناه هم نکند.انسانی که توبه نمی کند مدام حسابش صفر می ماند.دائم هر چه که از خداوند می گیرد خرج می کند.همیشه دستش خالی است.لذا یک روز که شما بیشتر خودت را کنترل می کنی و گناه نمی کنی و جزو تائبین قرار نمی گیری شب که می خواهی بخوابی احساس می کنی که دستت پر است و سر را که به بالین می گذاری سر رضایت است.اما روزی که توبه نمی کنی سری که به بالش می گذاری سر نگرانی است چون دستت خالی است و خالی بودن دست برای ما یک نوع مشکل است.در حقیقت چون توبه نکردی حسابت صفر است.

بزرگترین غذاب خسر است
.یعنی در روز قیامت شما احساس کنی که کم برداشتی.خسر یعنی از سرمایه سود نکردن.

یکی از بزرگان می فرمود:که من هیچ وقت به تفسیر آیه ی ان الانسان لفی خسر نمی رسیدم تا یک روز دیدم یک پیرمردی نزدیک غروب در بازار شهر تعدادی قالب یخ چیده و نزدیکیهای غروب پیرمرد داشت می گفت به دادم برسید یخ هامو بخرین بیچاره شدم.بعد احساس کردم خسر یعنی این.اون شخصی که در بازار هست و لباس و پوشاک و چیزهای دیگه ای می فروشد با خودش میگه حالا اگر امروز هم به فروش نرسید فردا می فروشم.اما
پیرمرد یخ فروش یخ داره.یخ آب میشه و عمر من و تو هدر میره.آقا توبه رو برای شصت سالگی به بالا بذاریم؟؟میگه یخه داره آب میشه.یعنی فرصت از بین می رود.اصلا شما پنج دقیقه قبل از مرگت توبه کن خداوند پاک پاکت می کند.اما در روز قیامت می بیند که خدایا من در این شصت سال عجب ضرری کردم.بحث عذاب بحث پیرمرد یخ فروش است.یعنی وقتی من و شما توبه را عقب می اندازیم و به خداوند عرض می کنیم که وقتی شما عفو می کنی کرده و ناکرده مثل همند در حقیقت عمر خودمان(یخ) را از دست می دهیم.مثلا طرف پانصد میلیون پول دارد اما غصه می خورد که آقا پانصد میلیون راکد است .چون آدمی که اینهمه پول دارد باید یک سودی گیرش بیاد و برداشتی از سودش بکند.بنابراین عمر راکد یعنی صفر.عمری که خداوند تبارک و تعالی به ما بخشیده اما من و تو از بخشش چیزی گیرمان نمیاد و اکرام درش نیست این عمر,قضیه ی همان پیرمرد یخ فروش است که اگر امشب این کار را کردم که کردم ولی اگر نکردم عمر امشب من آب شده رفته یعنی اینکه امروز من ضرر کردم.لذا خوبان(مومنین و مومنات)کسانی هستند که حتی یک روزشان را بدون سود نمی گذرانند

واغننی بعافیتک:خدایا به عافیتت من را غنی کن
.اینکه وقتی در عافیت قرار گرفتم من به غنا برسم چون دائم نعمتهای الهی به سمت من روانه می شود و دائم من دارم سود می کنم و از عمرم احساس لذت می کنم و هرساعتی که اضافه می شود به سرمایه ام اضافه می شود چون سرمایه ی عمرم را راکد نگذاشتم که صفر بماند و دائم دورش را دیوار نمی کشم.سرمایه ی عمرم را داخل یک گاوصندوق قایم نمی کنم و دارم باهاش کار می کنم.روز به روز میزان سودی که می کنم به طور تصاعدی بالا می رود.انسان پاک و انسان ناپاک فرقشان در همین است.انسان پاک چون سرمایه اش زیاد می شود سودش هم زیاد می شود ولی انسان ناپاک چون دائم سرمایه اش را صفر می کند سودی هم ندارد.مثلا امروز صد تومن دارد کار می کند سودش میشه صدو پنجاه تومن ولی فردا گناه می کند میشه صفر.دوباره چند روز دیگه صد تومن بهش میدن باز دوباره گناه می کند میشه صفر.لذا سی ساله داره کار می کنه صدتومنش همون صدو پنجاه تومن است.اما انسان پاک که یک روز پاکی خودش را حفظ می کند سرمایه اش را دوبرابر می کند.این می شود غنای در اثر عافیت.یعنی اینکه انسان آنقدر سرمایه دار می شود که از این سرمایه می تواند هر چقدر که دوست دارد استفاده کند.

وتصدق علی بعافیتک:خدایا این عافیتی که از تو خواستم صدقه به ما بده
.صدقه یعنی بدن بدون استحقاق و فقط یک استحقاق لازم دارد و اونم اینست که شما گدا باشید.یعنی در برابر خداوند اگر صدقه بخواهید حالتان باید حال گدا باشد.برخی ها هستند با پررویی تمام در خانه ی خداوند تبارک و تعالی می روند یعنی به خداوند تبارک و تعالی حرفهای زیادی هم می زند.به یک بنده خدایی گفته بودند که امسال شب قدر کجا میری؟گفته بود حرفهایی که پارسال به خداوند زدم همانها را بیاید به ما بدهد نمی خوام دوباره برم!!!این گداییه؟؟ یا فکر کرده که حالا امشب خداوند عزا می گیرد.در حالی که تویی که ضرر می کنی.بنابراین انسان باید آداب گدایی و سائل بودن را یاد بگیرد.

انواع گدایی:

نوع اول:

انسان هم حضور جسمی و هم حضور روحی دارد.یعنی در مقابل خداوند تبارک قرار می گیرد و از نظر روحی هم که خدا نگاه می کند فقط به حالت ابروهای در هم کشیده ی ما و حالت التماس ما نگاه نمی کند بلکه به دل ما هم نگاه می کند.یعنی شخص هم جسمش را آورده به قیافه اش که نگاه می کنی در قیافش التماس می بارد و هم روحش را آورده یعنی به دلش که نگاه می کنی در دلش حالت اضطرار دارد.یعنی واقعا درِ خانه ی خداست.کسی که واقعا از نظر جسمی و روحی در خانه ی خداوند تبارک و تعالی باشد بهترین نوع گدایی
است

نوع دوم:

کسانی هستند که حالت جسمیشون حالت گداست اما در دلشان این حالت نیست.یعنی درِ خانه ی خداوند هست چون در خانه ی خلق به رویش بسته شده است.و اگر در خانه ی خلق باز شود سریع بلند می شود می رود.مثلا در بهترین ساعات شب قدر در خانه ی خداوند نشسته است و مشغول گدایی است و مشکلش هم مشکل مالی است مثلا ده میلیون تومن پول لازم دارد بعد یک بنده خدایی که یهودی هم هست بهش میگه من بهت میدم سریع همان لحظه از درِ خانه ی خداوند می رود چون پول را می شناسد.البته در این حالت دوم خداوند باز هم کمک می کند که این هم بالاخره خوبه.اما اگر گدایی از نوع اول باشد حرف ندارد و بسیار عالی است و کمک بسیار برکت دارد. زمانی سائلی به در خانه ی آقا اباعبدالله رفت و به آقا اباعبدالله عرض کرد که من سه هزار درهم مقروض هستم.آقا به او سه هزار درهم قرض دادند بعد به غلامش گفتند که سه هزار درهمِ دیگر هم به او بدهید و وقتی خیلی خوشحال شد آقا فرمودند سه هزار درهم دیگر هم به او بدهید.یعنی نه هزار درهم.بعد سوال کردند که یابن رسول الله چرا چنین کردید؟
فرمودند:

1.از من سه هزار درهم خواست و ما هم عادتکم احسان.عادت ما احسان است.ما سه هزار درهم را به شما (جسمی)

2.در خانه ی من را زد و جای دیگری نرفت و من خبر دارم و تازه جای دیگری هم صداش بزنند نمی رود لذا سه هزار درهم هم به این خاطر به او (تولی)

3.دشمنان ما را بغض دارد و اگر احیانا دشمنان ما صد هزار درهم هم به او بدهند قبول نمی کند و همین سه هزار درهم من را می گیرد(تبری)

اگر انسانی با این سه خصوصیت( جسمی,تولی و تبری) به در خانه ی خدا برود این گدا سه برابر از خداوند می گیرد نه دوبرابر.اما اگر فقط جسم برود ابا عبدالله تکلیف را مشخص کرده.اخلاق نحن اسماء الحسنی:ما اسمهای زیبای خدا هستیم
یعنی اخلاق زیبای خداوند را در ما اهل بیت ببینید.اگر کسی فقط جسمش در خانه ی خدا باشد خداوند آن چیزی که می خواهد به او می دهد.اما اگر روح برود و بغض دشمنان خدا هم در دلش باشد آنجا خداوند سه برابر به او کمک می کند.

نوع سوم

گدایی عارفانه:به این معنا که شما حضور جسمی نداری اما حضور روحی داری مثل بعضی از گداها که یک گوشه ای می شینند و دستشان را بسوی خلق دراز نمی کنند بلکه میگن که خلق الله که از کنار ما می روند حال ما را که می بینند خودشان تشخیص می دهند که باید کمک کنند.یعنی آنها به حضور روحیشان اکتفا می کنند.در مقابل خداوند تبارک و تعالی حضور جسمی ندارد یعنی از ابراز گدایی شرمنده است.نه از این بابت که گدایی کسر شان من است بلکه از این بابت که می گوید من روم نمیشه که از خداوند چیزی بخواهم.بنابراین در نوع سومی گدایی انسان از اینکه چیزی از خداوند بخواهد احساس خجالت می کند.
یعنی حضور جسمی ندارد اما حضور روحی دارد چون در دل و قلبش دارد به خداوند تبارک و تعالی می گوید که خدایا من جز تو کسی را ندارم و تو باید به من کمک کنی اما روم نمیشه بگم.در این نوع گدایی خداوند می فرماید که من این بنده را غرق در نعمت می کنم.مثلا خداوند عافیت را از من می گیرد مثلا یکدفعه یک بلایی سراغ من میاد و من در ناراحتی و سختی گیر می کنم در واقع مشکل پیدا می کنم هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی.اما به خداوند تبارک و تعالی چیزی نمی گویم.بعضی از خوبان و بزرگان کسانی هستند که وقتی خداوند یک بلایی را سراغشان می فرستد قبل از اینکه به خدا بگویند که این بلا را تبدیل به عافیت کن به خداوند می گویند که خدایا حقم بوده است.حتی عافیت را طلب نمی کند.آقا آبروم رفت به خودش میگه حقمه می خواستی گناه نکنی.اول این را می گوید.بعد خداوند می گوید که این بنده ی من حضور روحی دارد یعنی دوست ندارد که این بلا به سراغش بیاد تازه میگه حقم بوده.لذا این گدا گدای نوع سوم است.حضور جسمی و فیزیکی ندارد و حضور روحی و متافیزیکی دارد.خداوند می فرماید که غرق در نعمت می کنم!

حتما در بحثهای تاریخی شنیدید که یکی از دورو بریها نقل می کرد که به
مرحوم شهید بهشتی سید شهیدان انقلاب عرض کردیم که شما اینقدر دارین فخش می خورین پیش حضرت امام بروید و به او بگویید که اگر امام در یک جمله شما را تایید کند دیگر کسی به شما فحش نمی دهد.آن زمان بزرگترها یادشون هست که همه ی مملکت انقلابی و غیر انقلابی و ضد انقلاب و گروه چپ و راست و مستقیم همه داشتند به ایشان بدوبیراه می گفتند و همه می گفتند که ایشان در دستگاه امام مهره ی آمریکاست و بزودی بعنوان یکی از منافقین لو می رود امام بیرونش می کند.اما ایشان در یک کلمه جواب داده بودند که همین که خدا می بیند برای ما کفایت است و هر وقت خداوند خودش بخواهد برطرف می کند
.که بعد از شهادتشان امام فرمودند:مظلوم زیست و مظلوم رفت.یادم به جمله ی پیامبر افتاد که فرمود:رحم الله اباذر,عاش وحده,هذر وحده و مات وحده.خداوند رحمت بفرستد بر اباذر که زندگی کرد غریب و تنها,هجرت خواهد کرد غریب و تنها و خواهد مرد غریب و تنها

این گدا گدای عرفانی است.

برادرها و خواهرهایی که می خواهند اهل نوع سوم گدایی باشند دو سه تا مطلب را باید رعایت کنند:

1.از غربت خودشان لذت ببرند.

2.واقعا از خداوند تبارک و تعالی درخواست کنند که این ظرفیت و جنبه را به آنها بدهد

3.در پی خودشان نباشند.
چون کسی که در پی خودش است اول تلاش می کند که در دنیا مساله را حل کند بعد هم تلاش می کند که در آخرت مساله را حل کند.
یک عده هستند وقتی به فقر می رسند میگن روزیمون همین است و خداوند برای ما نمی پسندد.اما یک عده هستند که به این درو اون در می زنند و یک عده هستند که وقتی در تهاجمات در دنیا واقع می شوند دفاع می کند.اما عده ای هستند که می گویند
ان الله یدافع ان الذین آمنوا
.می گویند که اگر ما بلایی سرمان بیاید حقمان است و خداوند تبارک و تعالی هر وقت صلاح بداند دفاع می کند

لذا این مسائلی را که الان خدمتتان عرض می کنم این قسمت را کامل برای شما باز می کند.

تصدق علیه بعافیتک:عافیت صدقه ای است.
عافیت یعنی اینکه خداوند تبارک و تعالی تو را گدا ببیند که به تو عافیت بدهد.عافیت حتی درخواست مستقیم نیست بلکه صدقه ای است.

وهب لی عافیتک:خدایا به من هبه کن
.گفتیم صدقه برای گداست اما هبه برای کسانی است که یک کاری را در خانه ی خداوند انجام می دهند و خداوند بابت شکر این کار به آنها هدیه می دهد که این یک قدم بالاتر از صدقه است.یعنی اگر انسانی در جایی قرار بگیرد که خداوند تبارک و تعالی نسبت به این احسان احساس دین کند.آیا می شود که خداوند به انسانی احساس دِین کند؟از نظر انسانی از پایین که نگاه می کنیم نه.چرا؟چون ما هر کاری که انجام می دهیم به قدرت خداوند انجام می دهیم.بارها عرض کردم که اگر ما هدیه ای به خداوند می دهیم مثل هدیه ای است که بعضی از پسر و دخترها برای پدرشون می خرند.هدیه از جیب باباست.روز مرد شده خانمه میگه دویست هزار تومن بده می خوام برات هدیه بخرم.ماها اینطوری هستیم یعنی هر کاری می کنیم از جیب خداست.بنابراین ما کاری که خداوند مستحق باشد و نسبت به ما احساس ِ دِین کند نمی توانیم انجام دهیم.مثلا پدر چرا با اینکه می داند پول خودش بوده تشکر می کند؟چون بحث,بحث پول نیست بلکه بحث عاطفش هست.درست است که از جیب پدر بوده اما این بچه و این خانم عاطفه داشته که این کار را انجام داده است.لذا کاری که ما برای خدا می کنیم به یک شرط هبه به آن تعلق می گیرد به شرط اینکه از جیب خداست و از نظر عاطفی خدا را مدیون کنیم.یعنی یک کاری را لله فقط و فقط برای خدا چون دوستش داریم انجام بدهیم.بنابراین اعمال و عبادات و نماز و روزه و صدقه همه الکی می شود برای اینکه داریم از جیب خدا انجام می دهیم مگر اینکه به نیت و محبت خداوند باشد.این رو بهش میگن هبه.

در روایت داریم که فرمودند:کسی که از روی محبت بر ما اهل بیت صلوات می فرستد ما را مدیون خودش می کند

بعضی از اعمال ما استحقاق جایزه ندارد.مثلا بنده امشب می خواهم فلان نماز را بخوانم چون نماز در شب بیست و هفتم وارد شده و نمازی که در شب بیست و هفتم وارد شده این اثرات را دارد.در اینجا من نماز را برای مسائلش می کنم.اینها مستحق هبه نیست.در جایی ما مستحق هدیه هستیم که عملی را برای محبت خداوند انجام داده باشیم.وقتی این عمل را انجام می دهد انسان استحقاق هبه گرفتن را پیدا می کند

نوع بعدی درخواست عافیت هبه است
.خداوند فرمود که هر کس به یکی از مستمندان جامعه ی ما و به بندگان فقر جامعه از روی محبت کمک کند به من خدا محبت کرده است.مومن زرنگ در اعمالش می گردد و چیزهایی را پیدا می کند که خداوند تبارک و تعالی روی آنها دست گذاشته باشد.اعمال خالص برای محبت خداوند تبارک و تعالی.

مثلا شما دارید جوشن کبیر می خوانید وقتی صفتهای جوشن کبیر را زمزمه می کنی در دلت میاد که این خدا عجب خدای خوبی است .به محض اینکه محبت خداوند در دلت افتاد بدون اینکه هیچ مقصود دیگری در ذهنت باشد خداوند تبارک و تعالی به شما مدیون می شود.عافیت هبه ای بهترین نوع عافیت است.یعنی خداوند می فرماید بنده ی من را به خاطر محبتی که نسبت به من دارد معاف کنید.یا بعضی وقتها بعضی عبارتهایی که من و شما بکار می بریم که در هیچ دعایی هم نیامده است.در یک جایی خداوند خارج از استحقاق به ما لطف می کند و شما به فارسی سرت رو بالا می گیری و میگی خدایا دمت گرم.یعنی خدایا دوست دارم.بنابراین به محض اینکه دوست داشتن و محبت روی کار آمد شما مستحق عافیت هبه ای می شوی.

یکی از علمای قم نقل می کردند که پسری داشتم که سی و یک سال قبل که دیپلمش را گرفت به دلیل اینکه در درسش واقعا عالی بود و معدل خوبی کسب کرده بود برای آمریکا بورس شد که ادامه تحصیل بده و پزشک شود و می گفت من خیلی نگران بودم که این پسر در آنجا دینش را از دست ندهد.دست پسرم را گرفتم و از علمای قم سوال کردم که من برای این پسر چکار کنم؟گفتند برای اینجور موارد ما یک متخصص در ایران داریم که بهتره به اون مراجعه کنی.گفتم کی؟؟؟گفتند
حضرت آیت الله میلانی در مشهد مقدس.گفتم باشه و دست پسرم را گرفتم و رفتیم مشهد تا خدمت آقای میلانی برسیم.عرض کردم که آقا قضیه این هست که این بچه دارد می رود و من خیلی ناراحتم از اینکه در بلاد کفر می رود خراب شود.شما یک دستورالعملی برای پسر ما بدهید که بتواند خودش را حفظ کند.دفتر هم برده بودم که سلسله برنامه ی سلوکی ایشان بگویند و ما یادداشت کنیم تا بچمون در بلاد غربت انجام دهد.آقای میلانی فرمودند:این چیزی را که می گویم رعایت کن.از فردا هر روز صبح بعد از نمازت رو به قبله بشین(دلت بگوید یا نگوید,قلت باشد یا زبانت باشد,ظاهری باشد یا باطنی)این چیزی که میگم پنج دقیقه رو به قبله خطاب به امام زمانت بگو.فارسی هم بگو حتما لازم نیست عربی بگی.بگو مهدی جان خیلی دوست دارم.آقا فرمودند همین یک عبارت انسان را مستحق عافیت هبه ای می کند

بازگشت به بالا





 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 24 بازدید
    بازدید دیروز: 32
    کل بازدیدها: 688955 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • موضوع درباره امام زمان
    رضایت از خدا و از زندگی
    شرح دعای صحیفه
    شهدا از دیدگاههای مختلف
    امام سجاد و سختیهای بزرگ
    امام سجاد و جدش رسول الله
    امام سجاد و پناه به خدا
    امام سجاد و روز شب
    امام سجاد و فرشتگان
    حکایات هاشمی نژاد-400حکایت
    حکایات فاطمی نیا-100 حکایت
    حکایات استاد دانشمند-120 حکایت
    حکایات شیخ احمدکافی_60حکایت
    حکایات انصاریان_120حکایت
    حکایات مرحوم فلسفی_ 45حکایت
    حکایات شهید دستغیب_ 50 حکایت
    متن حکایات علامه حلی_10حکایت
    متن6حکایت از شیخ صدوق
    متن حکایاتی از شیخ عباس قمی_ره
    متن حکایات شیخ مرتضی انصاری
    وصال یار(1)
    وصال یار(3)
    وصال یار(2)
    وصال یار(4)
    وصال یار (5)
    وصال یار (6)
    یقین و محبت (1)
    یقین و محبت(2)
    یقین و محبت (3)
    یقین و محبت (4)
    هیئت علیه هیئت
    ملکوت انسان (1؛2؛3)
    مکتب عشق
    آسمانی شدن
    جهاد علمی
    توبه
    اخلاق کریمان
    موفقیت و سعادت
    متفرقه ها-مهم
    دید ما نسبت به مردم
    عمل به فرهنگ شهادت
    لینک ارگانهای مختلف و مراکز گوناگون
    هر چه می خواهد دل تنگت بپرس
    دانلود شبهات وهابیت و مسائل مربوطه
    فتاوای خنده دار و مستند وهابیها
    حکایت مختلف شخصیه دیدن داره ها
    تصاویر موضوعی
    افتخار خدمت به مردم(1؛2؛3)
    حرف حساب اینجاست...
    دانلود سخنرانی های حضرت امام خمینی
    منبر های آقای فاطمی نیاء-72 منبر
    منبر های آقای دانشمند
    منبر آقاتهرانی
    منبر آقای صدیقی
    منبر علامه مصباح یزدی
    منبر مرحوم فلسفی
    منبر مرحوم کافی
    منبر استاد مردانی
    منبر حجه الاسلام هاشمی نژاد
    پیرامون امام زمان-آیه الله ناصری
    طب قرانی-استاد خدادادی
    طب اسلامی -دکتر روازاده
    شخصی هاش این توست
    اخلاق(آقا تهرانی)
    شیعه...
    عکسها به سلیقه من...
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  • آهنگ وبلاگ من
  •