سفارش تبلیغ
صبا ویژن
راههای توبه-از استاد انجوی نژاد (جمعه 87/1/30 ساعت 1:52 عصر)

مناجات طلب توبه  1  سخنرانی حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد

10 تا صلوات برای سلامتی امام زمان(روحی له الفدا) و تعجیل در فرجش یادت نره

 

" اللهم یا من لایصفه نعت الوا صفین ، ویا من لا یجا وزه رجاء الراجیـــن ، ویا من لا یضیع لد یه اجرالمحسنیـــن"

خدایی که هر کس در هر درجه از قدرت با شد نمی تواند او را وصف کند . "یصفوا نعت الواصفین "

واصف ، یعنی کسی که خیلی خوب بتوا ند مداحی کند ، البته ، نه کاری که ما می کنیم واین سینه زد نها .می فرما ید : هیچ مداح ووا صفی نمی تواند صفات الهی را وصف کند .این مقد مه شروع دعا ست .

( این را بیشتر برای طلبه ها می گویم که ، توصیف یک کلمه صد در صد غلطه ، توصیف ، مصدر وصف است وبه باب تفعیل نمی رود . چون معنا پیدا نمی کند . پس نمی گوییم خدا را توصیف کنیم بلکه می گوییم ، وصف کنیم .)

وصف یعنی چه ؟

مثلا ً شما امید وارید که کسی 1000 تومان بهتان قرض بد هد . در خا نه اولی را میزنی ، نمیده .در خا نه دومی را میزنی ، اون هم نداره ، سومی ، چهارمی ، پنجمی و.... اما به در خونه خدا که میرسه ، می گه خدایا تواون در گاه و با رگا هی را داری که انسا ن ِامید وار از تو نمی گذره ، به تو که می رسه دیگه لازم نیست در خونه دیگری را بزنه .

" ومن لا یضیع اجر ا لمحسنین " ممکن است الزاماً در دنیای ما خوبیها پا سخ گویی نشود . داشتیم بسیاری از علما وبزرگا ن که در نها یت بد بختی و فلاکت ظا هری وبی آبرویی از د نیا رفتند . اما خداوند اجر محسن را ضا یع نمی کند . ممکن است که در این دنیا مشکلات با شه وبنده ها فراموش کنند اما خداوند فراموش نمی کند . خوش به حال اونی که فقط برای خدا کار می کنه .

در نجف عالمی دو جلد کتاب را می نویسد ، آماده برای چا پ ، اما جلد اول این کتاب گم می شه _ یعنی به سرقت می ره _ اون بنده خدا هم که خیلی خسته بوده وحال نوشتن دوباره کتاب را هم ندا شته ، بعد از یکی دو سال می بینه کتا بش در بیروت چاپ شد _البته با نام یکی دیگه _ صاحب کتاب هم ، میره بیروت و جلد دوم کتاب رو به همین نویسنده اهدا می کنه و می گه ، قربونت برم که جلد اول رو چاپ کردی ، این هم جلد دومش ،  به ا سم خودت چاپ کن . طرف می پرسه قضیه چیه ؟ می گه :  من می خواستم این مطلب نشر پیدا کنه . فرقی نمی کنه به نام کی با شه ، اصل اینه که مردم دو تا کلمه صحبت الهی بشنوند " یا من لا یضیع اجر ا لمحسنین " کسی که به این مطلب ا یمان قلبی داشته با شه نسبت به اعما لش همین گونه است .

" یا من هو منتها خوف العا بد ین " ای کسی که ترس عبا دت کنندگا ن به تو منتهی می شه .این جمله دوتا معنی داره . 1- با لاترین ترس برای عا بد ترس از توست .2_ وقتی به تو می رسند ترسشان از غیر از تو تموم می شه ومی ریزه ، دیگه هیچ گونه ترسی از بقیه ندارند . این دو تا با هم هیچ منا فا تی نداره ."یا من هو غا یه خشیه المتقین " در بحث خوف گفتم که درجه بعدی خوف خشیه ا ست . بعد ازاین که به درجه نها یی خوف رسید ، در دلش خشیـــه ایجـاد مــی شـــــه .

خشیه یعنی چی ؟

یعنی ترس ، البته نه از روی ترسیدن ، بلکه از روی شرم . مثلا ً می گویند : آقا چرا نمی ری سراغ فلانی احولش رو بپرسی ؟ می گه آقا روم نمی شه ، یــک کا ر بدی در حقش کردم . با این که عقاب و عذابی از فلانی بهش نمی رسه اما جلوش نمی ره .  خب تا این جا مقدمه بود ، از این جا دیگه منا جات شروع می شه ."هذا مقام من تداولته ایدی الذ نوب " این جا ، جای کسی است که بازیچه گنا ها ن قرار گرفته . دستهای گناه پا سش دادن به همد یگر . چطور؟ گنا هان ارتبا طهای  پنها نی با هم دارند . می گویند ، دل به دل راه داره !! دل گنا هان هم به هم راه داره  ! کسی که گرفتار حسد می شود ، حسد پا سش میده به دامن غیبت ، واز غیبت گرفتا ر تهمت می شود و تهمت پا سش میده به دامن دروغ . یعنـی آدم یک گناه که مرتکب می شود ، در حقیقت افتاده در دامن یک عده گناه که می خواهند ، د ست به د ستش بدهند . گنا هان این طوری هستند .کسی که چشماش نا پاکه ، به دامن زنا هم می افته . کسی که زنا می کنه به دامن  گنا هان دیگه هم می افته .بعد طرف می گه آقا ما که زنا کار هستیم ، آدم هم می کشیم ، ما که آدم کشتیم ، بمب اتم هم می سازیم  و...  اصلاً خصوصیت گناه اینه که آدم با یکیش که شروع کرد بقیش هم می آیند سراغش . دیگه لازم نیست بری سراغ گناه ، خودش میاد سراغت . وقتی آدم چشمش را حفظ نکنه ، زبونش رو هم نمی تونه حفظ کنه ، می گه : آقا فلانی خیلی آدم خوبیه فقط یک کم چشماش ناپا که . این که یک گناه رو مرتکب می شود بقیه      گنا هان رو هم می تونه انجام بده . این سخن معصومه " تداولیه اید الذ نوب" نمیشه بگی آقا من یک گناه بیشتر ندارم . این طوری نیست ، اگر هم تا حالا انجام ندادی ، زمینه اش نبوده ، زمینه اش بیا د انجام می شه . این که من در بحث توبه گفتم که ، توبه این نیست که از یک گناه توبه کنید ، دلیلش این جا مشخص شد . توبه یعنی این که از نا فرما نی توبه کنیم . کلاً بگذاری کنار . نمی شه بگی حالا ماه رمضا نه ، شش تا از   گنا هام رو ترک می کنم ، فایده نداره ، اون چها ر تای دیگه می بردت توی دامن ، شش تای قبلی . د ست به د ست دادن یعنی چی ؟ یعنی این که گنا هان با هم ارتباط بسیار نزدیک داره و گنه کار رو به گنا هان دیگه ترغیب می کنه ." وقا دته ازمه الخطایا " ازمه جمع زمام است . زمام یعنی چی؟ زمام دار که شنیدید ؟  میگه این جا جای کسی است که گنا هان اون رو به قید کشیده . گنا هان طنا بی به گردن من انداختند و می کشند . رشته ای بر گرد نم ا فکنده گناه  ، دوست چیه آقا ؟ می کشد هر جا که خا طر خواه اوست . هر جا دوست داره می کشه .

" استحوذ علیه الشیطا ن " ا ستحوذ " یعنی این که ، شیطا ن در مسا ئلش ازما استفا ده می کنه وما بنده های شیطا ن می شویم  . مثلاً وقتی شیطا ن می خواهد بنده را فریب بد هد ، یکی از نیروهاش رو به جای خودش  سراغش می فرسته . نیروهاش هم نمی خواد حتماً صد تا با شه . خود ما وقتی می آییم وکنار هم وشروع به غیبت می کنیم ، در حقیقت داریم می گیم من کسی هستم که شیطا ن هر چی توانسته از من سوء استفاده ابزاری کرده .معنی عا میا نه  " ا ستحوذ " همینه ، یعنی سوء استفا ده ابزاری .یعنی جوری بر چیزی غلبه پیدا کردن که به وسیله اون بشه کارها را انجام داد .

شیطان چیه ؟

ما دو تا شیطا ن داریم : 1_ درونی  2_بیرونی

اصلاً در عرب ، هر وقت که سه حرف "ش ، ی ، ط" در کلمه ای  به این نحو به کار رفته با شه معنای "مرداب گندیدن ، فا سد شدن ولجن زار " می د هد .

شیطان درونی چیست ؟

شیطان درونی همین نفس است . سه تا نفس داریم 1_ لوامه 2_ اماره 3_ مطمئنه .

1_ نفس لوامه اون نفسی است که وقتی گناه می کنی سرزنشت می کنه ، وجدان خود ته .

2_ نفس مطمئنه اون نفسی است که وقتی گناه نمی کنی بروجودت حاکم می شه و وجودت رو الهی می کنه .

3_ نفس اما ره نفسی است که مبارزه با آن خیلی سخته . " اماره با لسوء "  این شیطا ن درونی ما ست .

چه شیطان با شه وچه شیطا ن نبا شه ، بنی آدم نسبت به گناه نفسا نیات داره . می خواهد شیطان وسوسه بکند یا نه  . از یوسف پیغمبر که با لاتر نداریم .درقران داریم که گفت :" ان النفس لاماره بالسوء الا رحم ربک " سه تا تأ کید در این وجود داره . 1_ انَ یک تأکید 2_ لام هم لام موکده 3_ و خود اماره خودش یک صفتی است که نشان دهنده تأکیده . قران سه تا تأ کید عظیم آ ورده ومی گه که : نفس بد جوری انسان رو به سوی بدی ترغیب می کنه . مگر خدا کمکون کنه . شیطان خارجی چیست ؟

" هو قبیل یریکم من حیث لا ترونهم  " شیطان خودش تنها نیست . قبیله ، زن ، بچه وتشکیلات داره .

" نعت الله علیهم اجمعین "  شیطا ن از جا یی که نمی دونید ، شما را می بیند وبه شما حمله می کنه .

 

گفتیم ، شیطا ن د قیقاً از جا یی حمله می کند که ما نمی بینیم . یک وقت هست می گی شیطان من رو وسوسه کرد ، ممکنه ، اما احتما لاً شیطان درونیت بوده ، چون شیطا ن خارجی از جا یی وسوسه می کند که شما نمی فهمید . آیه قران می فرما ید :" یریکم من حیث لا ترونهم "  نگو رفتم خیا با ن شیطا ن وسوسه ام کرد که نگاه کردم یا دروغ گفتم . این خود ت بودی . شیطا ن را که هنوز نفهمیدی چه بلایی سرت آورده . بلاهایی سرت آورده که الان لو نمی ره . بگذار پروند ت رو روز قیا مت باز کنند اون وقت می بینی چقدر روی نما ز           جماعت ها وسینه زدن هات کار کرده خودت خبر نداری  . این نکته خیلی د قیقه ، تا حالا  نشنیدید ، ازکس دیگه ای هم  نخوا هید شنید . شیطا ن وقتی وسوسه می کنه شما نمی فهمی ، اون رو که می فهمی شیطا ن نیست ، نفسته که اذ یت کرده ، هنر را اولیاء الله می کنند که شیطا ن را شنا سا یی می کنند . وقتی که به نفس مطمئنه رسیدی و نفس مطمئنه بر وجودت حا کم شد ، اون وقت هست که شیطان را شنا سا یی می کنی .

متأسفا نه وقتی که پرونده ها را می آورند تازه می بینیم ، به به !! چه چیزها که ما به حساب شیطا ن گذا - شته بود یم اما شیطا ن کجا بود ! خود مون بودیم  . اون کارها یی هم که به حساب عبادت گذا شته بودیم شیطا ن خراب کرده . 

 

شیطان از پنج جهت حمله می کند .

قران می فرما ید : " یریکم من حیث لا ترونهم ، عن یمین وعن شما ل" شیطا ن از شما ل ، شرق ، غرب ، روبرو و پا یین . 

خب این پنج جهت یعنی چی ؟ یعنی روبرو ، چپ ، را ست ، پشت سر و زیر پا . فقط از بالا حمله نمی کنه . این راه بسته است ، یعنی راهی که برایت ملکوت ا ست .

یکی از علما هر چند وقت یک بار سری به دارالمجا نین می زد ، برای این که با د یوونه ها حرف بزنه وعبرت بگیره . یک روز گفتند : آقا یک د یوونه آورد ند ، باب د ند ون شما . چطور؟ هیچی ، با زنجیر بستنش ، یک چیزهای چرت و پرتی هم می گه .  اون بنده خدا هم که آیت الله العظمی ای بوده ، می ره برای عبرت گرفتن . می ره می بینه ،  بله ، دست وپاش رو بستند ، فقط گرد نش آزاده . سلام می کنه ، اون دیوونه هم رویش رو بر می گردونه ، عالم می پرسه : چی شده ؟ باز دیوونه رویش رو بر می گردونه ! عالم هم می ره و روبروش می شینه ، این با ر دیوونه سرش رو می ا ندازد پایین . عالم هم ازپا یین نگا هش می کنه ! دیوونه می بینه دیگه راهی نداره ، می گه : نگاه کن ، چه کسی رو بستند وچه کسی رو باز گذا شتنـــد !!!!! 

حالا شما می خند ید ، اما اون بنده خدا سا عتها برای این قضیه گریه کرده بود .

" فقصرعُمُا اُمُرت به تفریطاً ، وتعا طی ما نهیت عنه تغریراً  " خدایا این جا ، جای کسی است که در اجرای امر تو کوتا هی ورزیده و از سر نا دا نی وغرور به آنچه از آن نهی کردی آلوده شده .یعنی در اطا عت کردن کوتا هی کرده وبر عکس ، اون ها یی رو که نهی شده بود انجام داده . " تغزیراً " از غرور میاد ، که این جا هم معنیش همینه _ از روی غرور این کارها رو انجام داده _  " کا لجا هل بقدرتک علیه ا و کا لمنکر فضل احسا نک الیه  "  ما نند کسی که از قدرت تو بر خودش نا آ گاه ا ست یا فضل واحسا نت را درباره ی خویش منکر ا ست ."این جا " کاف " تشبیه یک نتیجه ای به ما می د هد . می گه جا هل نبودم به قدرتت ، می دونستم قدرت داری ، من منکر نبودم بر احسان وفضلت می دونستم محسنی ، فا ضلی . منتها مثل جا هل ها عمل کردم . اگر یک کسی جا هل بوده الان هم نیا زی به توبه ندارد اما اگرمنکر بوده که دیگه مرتده . پس جا هل نیا ز به توبه نداره . و منکر هم کسی ا ست که خدا رو قبول نداره ، کسی که می گه خدا احسا ن  نداره . اما ما نند کسی   عمل کردم که به فضل واحسا نت منکر است . حتی " اذا ا نفتح له بصرالهدی وتقشعت عنه السحا ئب العمی " اما حالا چشمش باز شده وابرهای کوری از برابرش کنا ر رفته ، امشب اومده بگه : خدایا حا لا فهمیدم که چه کارهایی کردم !! " السحاب والعمی " به وقتی می گویند که باد می وزد و ابرهای سیاه رو کنا ر می بره .می گه خدایا ، باد هایی که ابرها رو کنار می بره وزید . وابرهای سیا هی که تا الان جلوی فکر من بود و باعث می شد که مثل جا هل ها عمل کنم ، کنار رفت . اون موقع هنوز فکر نکرده بودم وحالا که فکر کردم به این نتیجه رسیدم که توبه نبا ید لحظه ای تأخیر بیفتد . معمولاً ابر که کنار می ره  چی می شه ؟  خورشید معلوم می شه ، این چیزی هست که ازش نتیجه گرفتیم _ یعنی نور هدایت بر من تا بید _ این رو خوب د قت کنید ، این جا فقط نوشته ابرها کنار رفت . اما نتیجه ای که ما می گیریم چیست ؟ ابرها که کنار می روند ، نور می تا بد ، یعنی خدایا الان هم که بیدار شدم ، برای این هست که نور توبه به دلم تا بیده ، نور توبه تا -بیده ، نه این که خود به خود ابرها کنار رفتند . نور تو تا بیده و بیدار شدم . حالا اون ظلمها یی را که به نفسم کردم ، داره یادم می آید . یکی یکی می شما رم . اگر برای نمازهام گریه می کنم  ، بخا طراین نیست     که تو اذ یت شدی ، خودم رو بیچاره کردم  . می گویند دو رکعت نماز قضای صبح که عمداً نخونی ، تنبلی کنی وبا این حال خدای نکرده از د نیا بری ، هفت هزار سال در قیا مت الاف خواهی شد . ترا به قران نگاه کنید ، می ارزه ؟!!!! می گه احصی _ یعنی می شما ری ، باید بشما ری _ .. نمی گه احصوا  _ بشمار _ بعضی وقتها جمله خبری ، دلالت بر وجود بیشتره امر داره . اگه بگه  "احصوا " اونقدر امری نیست که میگه  " احصی " یعنی باید بشما رد . چی رو ؟ اون ظلمها یی روکه به خودش کرده ، یعنی امشب یا هر وقت که خواستی توبه کنی  باید ظلمها قشنگ به یا دت بیا د :

شرم :

خوب ، ظلمها روکا ملاً شمردیم . حالا به چه درجه ای می رسیم ؟ می رسیم به درجه شرم . در مخا لفتها یی که با آقا و مولای خودش کرده  فکر می کند ، یعنی بر گنا ها نش ، بی معرفتی هاش ، نمک به حرومی هاش  ، نمکدان شکستن هاش فکر می کنه .  و یک دفعه می فهمد ، که عجب گنا هان بزرگی مرتکب شده . وبا چه کسی مخالفت کرده با چه بزرگی . تا این جا شد به خود آمدن گنه کار .

خوب ، می بیند ، یعنی چه ؟ یعنی متوجه می شود . حالا می خواهم متوجه شدن را توضیح بدم . ( این مطالبی رو که براتون می گم هم قدر بدونید وهم این که تا یا دتون نرفته روش فکر کنید . حداقل احساس خطر کنید ویک با ر دیگه اعما لمون رو چک کنیم .) شیطا ن هیچ وقت به من و شما که نمی گه برو مشروب بخور !!! هر کس را از راه خودش فریب می ده ! شیطا ن بسیار مکا ر است . روان شناس ، ُملا وعا لم درجه یکی است .

عا لمی شیطا ن را در خواب می بیند . شیطا ن گفت : من با تو منا ظره می کنم و تو را شکست می د هم . عالم گفت : نمی توا نی ! 4 یا 6 ساعت  منا ظره کرد ند ، منا ظره تمام می شه و شیطا ن شکست می خوره . اون عالم بسیار خوشحال می شه ، اما دید که شیطا ن هم داره می خنده !! می گوید : چی شده ؟ می گه من که می تونستم شکستت بدم ، اما می خوا ستم 4 ساعت وقتت رو بگیرم که ذکر نگی . وگر نه تو واسه ما عددی نیستی ، همون 5 د قیقه اول می تونستم شکستت بدم . گفتم ، بگذار 4 ساعت طول بکشه ، که ذکر نگی ویاد خدا نبا شی والان برات 6ساعت همنشینی با شیطان می نویسند . این می شـــــــه حقه های شیطا ن . من در 2 ، 3 شب آینده بحث شیطا ن وحقه های شیطا ن رو براتون با ز می کنم ، چیزی که تا حالا حتماً  نشنیدید ، یعنی کید ها ومکرهای شیطا ن ، که چه طوری واز چه راهها یی میاد ، راههای عجیب وغریبی که آدم تعجب می کنه .

  می گه : خدایا ، دیدم وفهمیدم . حالا این دیدن وفهمیدن چه طوریه ؟  خوب د قت کنید ، وقتی که انسان به خودش میاد ، چند علت داره . 1_ موعظه می شه .مثلاً  طرف داره از در یک مسجدی رد می شه ،  صدای بلند گویی رو می شنوه . میاد داخل ومی شینه ، اتفا قاً همونی که مورد نیازش هست گفته می شه . خداوند به د هان اون گوینده می گذارد وطرف موعظه می شه . یا نه ، کتا بی رو  می بینه ودو خطش رو می خونه یا پای تلوزیون نشسته وفیلمی رو می بینه . به هر حال به یک نحوی ، مطلبی رو از یک شخصی می گیره ، این می شه موعظه .

2_ خود به خود . به طور مثال  ، حر (رحمت الله علیه ) کسی موعظه اش نکرد . خود به خود نور الهی در قلبش تا بید . خود به خود از ظلما ت به سوی نور را هنما یی شد .

3_ نوع سوم این که یک اتفا قی می ا فته ، که به هر حال می شه گفت نوعی موعظه ا ست  . در شرح حال حضرت آیت الله سید مهدی قوام ، که در دهه 40   از منبری های بسیار اشک دار وبا حال تهران بوده ، نقل می کنند که   ایام دهه محرم در مسجد جامع لاله زارتوی  خیا بان لاله زار مجلس داشته ، ( ما که ندیدیم ، ولی ظا هراً در رژیم گذشته لاله زار محله بد نا می بوده )   یک پاکت هم بهش  می د هند ، میاد بیرون و زنی رو می  بینه که اون طرف خیا بون ایستاده ومنتظره ،  منتظره بسا طی که اون زمان بوده ، سید مهدی زن رو صدا می زنه ، می گه بیا این جا . زن اول تعجب می کنه ، که چرا این حاج آقا من رو صدا زد ؟ !! میاد ومی گه بله ، بفرما یید . می پرسه چرا این جا ایستا دی ؟  زن می گه حاج آ قا ما رو ول کن . می گه : می خوام ببینم چرا این جا ایستا دی ؟ زن می گه حاج آقا اگه می خوای موعظه کنی ، ما دیگه این حرفها از سرمون گذشته . می گه جواب سوال من رو بده . جواب می ده آقا زندگی خرج داره . آ قا سید مهدی می پرسه ، خیلی خوب چقدر می شه ؟ زن می گه مثلاً  10توما ن . پاکت رو بهش می ده ، می گه :  این 100  توما ن خد مت شما ، اما این پول ما ل امام حسینه ، حضرت عبا سی تا این پول دستت هست گناه نکن . تموم که شد دوباره برو گناه کن . مگه نمی گی برای پوله ،  خوب این صد تومان برای چند روز می شه ؟ می گه مثلاً سه روز یا چهار روز . می گه با شه ، همین چند روز رو تو گناه نکن . همین شخص تعریف می کنه ، می گه با آ سید مهدی قوام کربلا بودیم ، یک دفعه دیدم از اون طرف خیابون یک زن ومردی آ مد ند . مرد خیلی جوان ، خوش تیپ ، نورانی وخا نم مومن و محجبه . خلاصه آمد ند ود ست آ سید مهدی رو بوسید ند ومرد گفت آقا من زنم رو از شما دارم . آ سید مهدی گفت : ولی من شما رو نمی شنا سم . مرد گفت : من از اهالی تهران هستم ،  این هم زن منه ، زن ، آرام پوشیه رو کنار زد ، دیدم همون زن خیابان لاله زاره . پرسید چی شده ؟ گفت : آقا نمی دونی این پول در این پنج روز با زندگی من چه کرد !! بعضی ها خدا این جوری هدایتشون می کنه .

استادمون آقای فا طمی نیا تعریف می کرد ند که در زمان های قدیم دهه30 یا 40  ، حضرت آقای بهاء الدینی من رو صدا زد و گفت : فلانی این500 تومان رو بگیر وببر فلان خونه توی فلان کوچه در قم بده د ست خودش و برگرد . می گه اومدم دیدم اِه ، این من رو کجا فرستا ده !!! یکی از محله های بدِ قم در خونه ی فا - سق ترین افراد . طرف از فا سق های درجه یک بود . گفتم آقا ببین ما رو کجا فرستا ده ، فکر آبروی ما رو هم نکرده !! می گفت : دیگه توکل کردم و در رو زدم ، طرف اومد بیرون یک ساک هم دستش بود . گفتم ، خونه ی فلانی ؟ گفت : تا همین الان بود ، اما حالا دارم می روم . پرسیدم ، برای چی ؟ گفت : آقا من آدم خیلی بی خودی بودم ، گناه خیلی کردم ، ما ل حرام  خوردم . اما دیشب تصمیم گرفتم آدم بشوم ، رفتم به  فا طمه معصومه (س)  گفتم خا نم د ست من رو بگیر و بعد آمدم هر چی داشتم  فروختم ، یک ساک هم       بردا شتم که برم حرم اما م رضا (ع) توبه کنم وسا کن مشهد بشوم ، اما گیر  500 توما ن بودم . آقای      فا طمی نیا می فرمود نند : تازه فهمیدم که نبا ید بی خودی در کا ر استا د سوال کرد ! بعد 500 تومان را دادم وگفتم آقای بهاء الد ینی داد ند ، یا علی ، خدا کا ر ساز ا ست .

پس این که می فرما ید : " فرای کبیر عصیا نه" یعنی متوجه شد چه کرده . این یعنی نقطه توجه . این رو خدا با ید عنایت کنه . خوب چه طوری می شه به این نقطه رسید ؟ می فرما یند بعضی ازمردم یک خصوصیا ت خوبی در وجود شان هست که خدا ا نگشت می گذارد روی همین خصوصیت خوب ومی گه به خا طر همین خصوصیت خوب بیا . می بینی طرف خیلی لات ، عوام وگنه کا ر اما جوا نمرده ! خدا دست می گذاره روی همین خصوصت خوب و می گه بگید این بیا دس . بعضی هیچی ندارند اما بعضی یک نقطه سفید در قلبشون هست . پس لازمه اش اینه که در قلب سیاه حداقل یک دونه نقطه سفید با شه که خداوند به اون اشاره کنه وصدا بزنه . بعد به این جا که برسه می بینی که خدا با راههای مختلف صدات می زنه .

 





 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 5 بازدید
    بازدید دیروز: 123
    کل بازدیدها: 689221 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • موضوع درباره امام زمان
    رضایت از خدا و از زندگی
    شرح دعای صحیفه
    شهدا از دیدگاههای مختلف
    امام سجاد و سختیهای بزرگ
    امام سجاد و جدش رسول الله
    امام سجاد و پناه به خدا
    امام سجاد و روز شب
    امام سجاد و فرشتگان
    حکایات هاشمی نژاد-400حکایت
    حکایات فاطمی نیا-100 حکایت
    حکایات استاد دانشمند-120 حکایت
    حکایات شیخ احمدکافی_60حکایت
    حکایات انصاریان_120حکایت
    حکایات مرحوم فلسفی_ 45حکایت
    حکایات شهید دستغیب_ 50 حکایت
    متن حکایات علامه حلی_10حکایت
    متن6حکایت از شیخ صدوق
    متن حکایاتی از شیخ عباس قمی_ره
    متن حکایات شیخ مرتضی انصاری
    وصال یار(1)
    وصال یار(3)
    وصال یار(2)
    وصال یار(4)
    وصال یار (5)
    وصال یار (6)
    یقین و محبت (1)
    یقین و محبت(2)
    یقین و محبت (3)
    یقین و محبت (4)
    هیئت علیه هیئت
    ملکوت انسان (1؛2؛3)
    مکتب عشق
    آسمانی شدن
    جهاد علمی
    توبه
    اخلاق کریمان
    موفقیت و سعادت
    متفرقه ها-مهم
    دید ما نسبت به مردم
    عمل به فرهنگ شهادت
    لینک ارگانهای مختلف و مراکز گوناگون
    هر چه می خواهد دل تنگت بپرس
    دانلود شبهات وهابیت و مسائل مربوطه
    فتاوای خنده دار و مستند وهابیها
    حکایت مختلف شخصیه دیدن داره ها
    تصاویر موضوعی
    افتخار خدمت به مردم(1؛2؛3)
    حرف حساب اینجاست...
    دانلود سخنرانی های حضرت امام خمینی
    منبر های آقای فاطمی نیاء-72 منبر
    منبر های آقای دانشمند
    منبر آقاتهرانی
    منبر آقای صدیقی
    منبر علامه مصباح یزدی
    منبر مرحوم فلسفی
    منبر مرحوم کافی
    منبر استاد مردانی
    منبر حجه الاسلام هاشمی نژاد
    پیرامون امام زمان-آیه الله ناصری
    طب قرانی-استاد خدادادی
    طب اسلامی -دکتر روازاده
    شخصی هاش این توست
    اخلاق(آقا تهرانی)
    شیعه...
    عکسها به سلیقه من...
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  • آهنگ وبلاگ من
  •