یکى از دانشمندان معاصر مى گوید : " من از همان اوقات که به تحصیل مقدمات
اشتغال داشته ام ، نام محدث قمى را در محضر مبارک پدر بزرگوارم زیاد و توام با تجلیل مى شنیدم ? وقتى که
براى تحصیل به مشهد مشرف شدم ، زیارت ایشان را بسیار مغتنم مى شمردم ? چند سالى که با این دانشمند با
ایمان معاشرت داشتم و از نزدیک به مراتب علم و عمل و پارسایى و پرهیزکارى ایشان آشنا شدم ، روز بروز بر
ارادتم مى افزود ? در یکى از ماههاى رمضان با چند تن از دوستان از ایشان خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد
اقامه جماعت را بر معتقدان و علاقه مندان منت نهند ? با اصرار و پافشارى ، این خواهش پذیرفته شد و چند
روز نماز ظهر و عصر در یکى از شبستانهاى آن جا اقامه شد و بر جمعیت این جماعت ، روز بروز افزوده مى شد ?
هنوز به ده روز نرسیده بود که اشخاص زیادى اطلاع یافتند و جمعیت فوق العاده شد ? یک روز پس از اتمام
نماز ظهر به من که نزدیک ایشان بودم گفتند : من امروز نمى توانم نماز عصر بخواندم ? رفتند و دیگر آن سال
را براى نماز جماعت نیامدند ? در موقع ملاقات و سوال از علت ترک نماز جماعت گفتند : حقیقت این است که در
رکوع رکعت چهارم متوجه شدم که صداى اقتدا کنندگان که پشت سر من مى گویند " یا الله یا الله ، ان الله مع
الصابرین " ، از محلى بسیار دور به گوش مى رسد ? این توجه ، مرا به زیادتى جمعیت متوجه کرد و در من شادى
و فرحى تولید کرد و خلاصه خوشم آمد که جمعیت این اندازه زیاد است ، بنابراین ، من براى امامت اهلیت
ندارم " ? یکى از دوستان محدث قمى مى گوید : " اگر محدث قمى چند روز در جایى مرتب به نماز مى ایستاد و
مردم پشت سر وى صف بسته و نماز جماعت مى گزاردند ، همین که مکبر پیدا مى شد و تکبیر مى گفت ، دیگر نماز
جماعت را ادامه نمى داد ? " ? جالب است بدانیم که محدث قمى - ره - همان کسى است که شب جمعه اى ، پس از
نماز شب ، در نجف اشرف مشغول خواندن سوره " یس " مى شود ، وقتى که به آیه شریفه ?? : " هذه جهنم التى
کنتم توعدون " مى رسد چند بار آن را تکرار کرده و مکررا مى گوید : " اعوذ بالله من النار " پناه مى برم
به خداوند از آتش جهنم ? و چنان منقلب مى شود که نمى تواند بقیه سوره را بخواند و به همان حال باقى مى
ماند تا هنگام اذان صبح که مشغول نماز صبح مى شود ? ? - نماز ریاء ???- از وصایاى ابن جوزى - در [ وقایع
الایام ] مرحوم محدث قمى صفحه ?? آمده که : " ابن جوزى " به خط خود زیاد نوشته بود و ریزه هاى تراش قلم
خود را که با آن حدیث نوشته بود جمع کرد و هنگام مردن وصیت کرد که آب غسل مرا با آن ریزه هاى قلمگرم
کنید ? وقتى که از دنیا رفت آب غسل او را با آنها گرم کردند و کفایت کرد و بلکه زیاد هم آمد