سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امام زمان(21) (پنج شنبه 87/2/5 ساعت 12:32 عصر)
جهادو مقاومتبسم الله الرحمن الرحیم جهاد مقاومت کانون فرهنگی رهپویان وصال ـ سخنرانی حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد بحثی که برای این جلسه به مناسبت ایام آزاد سازی خرمشهر ، انتخاب کردم ، موضوع جهاد مقاومت هست . در واقع بحث این جلسه ، سه قسمت داره ، یه قسمت مقدمه است که کوتاهه ، قسمت دوم : حلقه اتصال بین مقدمه و بحث اصلی هست و قسمت آخر در حقیقت یادی هست از شهدا . همین جا از شهداء برای مقدمه و زیر مقدمه یه کمکی می گیریم . انشاءالله . مقدمه : می خوایم یه نگاهی بکنیم به وضعیت فعلی جهان . ما اگر فراتر از مرزهای ایران رو نگاه کنیم ، می بینیم جهان امروز ، جهانیست کاملاً تحت سلطه و تحت نظارت قدرتهای صهیونیستی . یعنی با اینکه تعداد صهیونیست ها در جهان خیلی کمه ، اما سالیان سال ، فکر کردن ، عمل کردن و زندگی خود رو وقف اهداف ولو کثیف کردن . باعث شد الان قسمتهای قدرت مند جهان و شاهراه های کلیدی مسائل جهانی مثل اقتصاد ، حکومت و سیاست دربس در اختیارشون باشه . و در جهان امروز رسماً به من و شما زور بگن . خیلی رسمی ! یعنی زور گفتن قانون جهانی شده . در جنگل شیر می تونه خرگوش رو بدره و بخوره ، خُب قانون جنگله . و در عالم انسانی اگر مراقب نباشیم و شیر ستمکاری در بین انسانها بوجود بیاد ، قانون جنگل اینه که شیر ، خرگوش رو می دره و این خیلی خطرناکه . قانون گرگها که دیگه وحشتناک تره ، وقتی حمله می کنند ، همه رو می درند . ولو اینکه یه عده کمی رو بخورن . بقیه رو پاره می کنند . این قانون جنگله ، و الان رسماً در جهان قانون جنگل حکومت می کنه . من دو سه نکته بگم ، نمی خوام زیاد شلوغش کنم ، چون بحث سلطه صهیونیست و دشمن شناسی یه بحث کاملاً تخصصی هست که در جای خودش باید بیان بشه . با مسائل مختلفی مثل نمایشگاه ، سخنرانی ، فیلم ، شناخت راههای ورود صهیونیست به عرصه های مختلف و . . . خیلی باز می شه . ما در کشور یه کمیته داریم که این کار رو داره انجام می ده . کارش همینه . یعنی خیلی تخصصی روی این موضوع داره کار می کنه . توجه کنید ! یه زمانی مثلاً در ایران اتفاقی می افته ، یه خبرنگار زن ، در یکی از زندانهای ایران اشتباهاً و بر اثر غفلت و بی غرض ، کشته می شه ، یه زن 50 ساله به نام زهرا کاظمی ، تبعه کانادا . ما اصلاً در مقام بررسی این قتل نیستیم ، می خوام قضیه رو از یه دید دیگه نگاه کنیم ، تمام امواج بیگانه ، تمام روزنامه ها ، تمام بوقهای تبلیغاتی ، تمام دولتها در مقابل ایران موضع می گیرن . حتی بعضی از کشورها سفارت خونه هاشون رو در ایران می بندن که چی ؟ خون یک مظلومه ای ریخته شده . خُب باریک الله ! آدم کیف می کنه این همه تبلور حقوق بشر رو در جهان می بینه ! خیلی قشنگه . اما در همین دنیا دسته دسته زنان و مردان و کودکان فلسطینی و عراقی رو مثل آب خوردن می کشن . شکنجه های اثبات نشدة جمهوری اسلامی ایران باعث می شه چندین بار نمایندگان حقوق بشر به ایران بیان و بررسی کنن تا بگن حقوق بشر در ایران رعایت می شه یا نمی شه ، اما شکنجه های مصون آمریکا در عراق هم ابداً پیگری نمی شه . اصلاً انگار نه انگار . کسی کاری نداره . ممکنه یه روزی ما بخوایم بمب اتمی بسازیم ، ممکنه ! پدر ما رو در آوردن . اما غاصب ترین ، بی قانون ترین ، ددمنش ترین حکومت جهان ، ( نه از دیدگاه بنده ، از دیدگاه تمام اروپا و آمریکا ) یعنی اسرائیل ، دویست و هشتاد کلاهک هسته ای آماده داره و هیچ کس هم حق نداره حرفی بزنه ، هیچ کس حق نداره نُطُق بکشه ! به این می گن قانون زور . خُب چرا این جوریه ؟ چرا ما به اینجا رسیدیم ؟ می خوایم روی این موضوع بحث کنیم که چرا ما باید به جای اینکه جهانی داشته باشیم که در اون قانون انسانیت حاکمه ، جهانی داشته باشیم که قانون جنگل و قانون حیوانیت حاکم هست ؟ البته توی این جهان و این همه حیوان اونها جزء حیوان قوی ها هستن و ما جزء حیوان ضعیف ها . ما هم حیوانیم . اگه نبودیم با این همه دد منشی و این همه وقاهت برخورد می کردیم . نه ، ما به این قانون خو گرفتیم . ممالک عرب که حیوان تر از حیوان ! اصلاً به این کارها کاری ندارن . اگه یه وقت من و شما بریم توی یه مملکت عربی ، بعنوان یه فارس ، به عربهای اونجا توهین کنیم ، همه به سرمون می ریزن و تکه تکه مون می کنن ، می گن : تو به اعراب توهین کردی ؟! عرب ابهت داره ، عرب فلان داره و . . . اما دو تا مملکت عربی رو به خاک و خون کشیدن ، هیچ کس حرفی نمی زنه . به ناموس عراق تجاوز می کنند ، عکس می گیرن و این عکسها رو به عنوان کارت پستال برای خانواده هاشون می فرستن . کجاست غیرت و همیت عرب ؟! در عالم حیوانات عرب ضعیف محکوم هست به اینکه بهش تجاوز بشه . باید بهش تجاوز بشه . این بحث ما هست . ماها راهپیمایی می کنیم ، مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل می گیم ، اگر این راهپیمایی باعث بشه ما از حیوانیت به انسانیت برسیم ، من خیلی باهاش موافقم . می گن : آقا ! اگه یه کسی نمی تونه گاز بگیره ، دندون که می تونه نشون بده . صد در صد با این کار موافقم . باید این کار رو بکنیم . واجب شرعیه . اما اگر پشت این راهپیمایی ضمانت اجرایی نباشه ، ما از راهپیمایی برگردیم و همین جور حیوان ضعیف بمونیم این راهپیمایی مایه تمسخر حیوانات قوی هست . می شینن عکس ما رو نشون می دن ، فیلم ها رو نشون می دن و از ما می خندن . می گن : نگاه کن ! چطور مرگ بر آمریکا می گن ؟! چند تا پرچم ما رو سوزوندن ! بدبختها پارچه های خودشون رو می سوزونن ، فکر می کنن ما رو سوزوندن . ما داریم کارمون رو می کنیم . آقا ! افکار عمومی جهان سیخی چند ؟! اولین بار آمریکا گفت ، طرح شورای امنیت بر علیه اسرائیل رو وتو نمی کنم ، رأی ممتنع می دم . ببینم می خواید چکار بکنید ؟! این یعنی تمسخر ما . بعد شورای امنیت سازمان ملل متحد یعنی شش میلیارد و نهصد و نود و چهار میلیون نفر گفتن اسرائیل محکومه ، شش میلیون اسرائیلی گفتن : به درک که محکومه . ساعت ده و نیم تصویب شد ، ساعت یازده و بیست دقیقه ، نخست وزیر اسرائیل گفت : ما محکوم کردن که محکوم کردن ، ما کارمون رو می کنیم . این یعنی چی ؟ یعنی : حیوانات ضعیف ! خفه ! معنیش اینه دیگه . ببخشیدا ! من الان یه کمی عصبی هستم ! این یه کم رو شما تحمل کنید . این عصبی بودن رو دلیل بر یه مقدار غیرت انسانی بذارید که در وجود ما حیوانها هنوز یه مقدار کم مونده . الحمدلله یه کمش مونده . خُب کجا می ریم ؟ چرا اینطوری شدیم ؟ دلایلش : دارن رسماً زور می گن ، تمام آشغالهاشون رو توی خاکهای ما قایم می کنن ، تمام آشغالها و زباله هاشون رو توی آبهای ما می ریزن . تمام تست هاشون رو توی ممالک ما انجام می دن . اگه می خوان یه قرصی رو امتحان کنن ، توی بلوک شرق و جهان سوم امتحان می کنن . برای اینکه حیوانات برتر ، خدای نکرده اذیت نشن . اونها حتی توی مملکت خودشون هم حیوان قوی و ضعیف دارن . اینطور نیست که مثلاً 100 میلیون نفر آمریکایی همه برتر باشن . نه ، یه تعداد قلیلی برتر هستن . من اینها رو دیدم و شنیدم . توی سایتها و رادیوها و این ور و اون ور شنیدم و یا دیدم . اگر مثلاً در دانشگاه آزاد فیروزآباد فلان دانشجو برای اعتراض به فلان مطلب یک ترم تعلیق شد ، 200 تا رادیوی غربی می گن : آقا ! حقوق بشر در ایران نقض شد . در ایران دموکراسی نیست . مادلین آلبرایت دو سال پیش در ماه رمضان ، توی افطاری ظاهری که برای مسلمانان آمریکا گرفتن ، که بگن ما مثلاً اهل دموکراسی هستیم ، خودش گفت : “ ما 17 میلیون مسلمان در آمریکا داریم . ” ببینید از این تعداد یه نفر نماینده توی مجلس آمریکا نیست . حالا توی کشور خودمون ، ما چقدر مسیحی داریم ؟ آمار می گه 3 میلیون ، چقدر یهودی داریم ؟ آمار می گه 5/1 میلیون ، چقدر زرتشتی ؟ 800 هزار تا ، چقدر آشوری داریم ؟ آمار می گه : بین 500 هزار نفر تا 1 میلیون ، یعنی از 60 میلیون نفر ، یه چیزی حدود نیم درصد کشور آشوری هست ، یه نفر نماینده توی مجلس دارن . مسیحی ما که 3 میلیون نفر هستن ، یه نفر نماینده توی مجلس دارن . کلیمی ما نماینده داره ، همه اقلیتها توی مجلس نماینده دارن . 17 میلیون نفر مسلمان توی آمریکا زندگی می کنند ، ایداً نماینده ای توی مجلس ندارند . اصلاً قاطی آدم حسابشون نمی کنن . اون وقت به ما می گن چرا شما دموکراسی ندارید ؟ چرا ؟ چون حیوان ضعیفیم . چون توی جنگل ما حیوان ضعیفیم ! هیچ کس جرأت نداره . به اونها بگه چرا شما دموکراسی ندارید . اگر یکی بگه شما 100 میلیون نفر جمعیت دارید ، مسلمونها 17 درصد این جمعیت رو تشکیل می دن ، اجازه بدید یه نماینده توی مجلس داشته باشن . می گن : نه ! به شما مربوط نیست . الان شورای نظارت سازمان ملل به مسائل دیگه ایران گیر می ده . رئیس جمهور ما در بین افرادی که شرکت می کنند ، 70 ، 80 درصد رأی می یاره ، این دموکراسی نیست . اما رئیس جمهور آمریکا از بین دوتا کاندیدا که یکی 49درصد رأی آورده بود ، اون یکی 51 درصد ، از طریق دادگاه ، با 1 درصد رأی بیشتر انتخاب می شه ، این دموکراسی هست . خیلی حرفه . آخه ببینید ، اینقدر اظهر من الشمسه ، و اینقدر ما اینها رو گفتیم که برای ما عادی شده . بذارید از یه زاویه دیگه نگاه کنیم . حقشونه . چون قوی تر از ما هستن . حقشونه اینقدر زور بگن . آخه وقتی دنیا ، دنیایی هست که قانون جنگل بر اون حاکمه ، شیر حقشه که به خرگوش و روباه و . . . زور بگه . حقشه . این به چی برمی گرده ؟ به وضعیت ما . ما چکار می کنیم ؟ در سنگر علمی ، دانش آموزان مدارس و دبیرستانهای ما درس می خونن یا ول می گردن ؟ دانشجوهای ما به جای درس خوندن برای رسیدن به پست های بالا ، دائم گوش می کنن ببینن اونها برای حقوق بشر چی می گن . زمزمه های سیاسی و فلان و فلان که توی دانشگاههای ما راه می اندازن برای اینه که دانشجوها درس نخونن . چرا ؟ برای اینکه بتونن حیوون ضعیفه رو نگهش بدارن . حیوون قویه بتونه بخوره . فکر می کنید دلش برای دانشجوی ما سوخته ؟ می گه دانشجوها نمی تونن فریاد بزنن ! به خدا دروغ می گه . خودش هم می دونه . دانشجو هم می دونه . ما هم می دونیم . جالب اینه هر دو می دونیم دلش نسوخته ! تمام پستهای علمی جهان رو می گیرن ، مغزهای ما رو به سمت خودشون فرار می دن ، مسؤولین ما به جای اینکه به بنیه علمی کشور بپردازن ، دائم دنبال این هستن که صندلی شون رو نگه دارن . اصلاً کاری نداره که مغز ما داره فرار می کنه . عزیز من ! توی فلان سمینارت مرغ نخور ، به این مغزی که داره فرار می کنه امکانات بده . خُب حقشه که یه خونه ای بگیره . مجلس تصویب می کنه کسی که در المپیک مدال طلا بگیره ، صد میلیون تومن بهش می دیم ، اگه نقره بگیره ، 70 میلیون تومن . برنز 50 میلیون تومن ، اون وقت اساتید دانشگاه و مغزهای ما یه دونه کارگاه برای انجام تحقیقات شون ندارن . آخه صد میلیون برای چی به اون می دی ؟ اگه یه نفر هم اعتراض کنه ، می گن : فلانی با ورزش مخالفه . یعنی چی ؟ کدوم مملکت مترقی جهان اینقدر به یک ورزشکار می رسه ؟! اون وقت با کمال بدبختی ، بنده ساعت 5/1 نصف شب ، باید بشینم پای تلویزیون ببینم چهار تا دانشجوی المپیادی ما سرهاشون رو انداختن پائین ، تا یک نصف شب نوبت مصاحبه شون بشه ! توی برنامه شبانه ، برای جغدها و پلنگ ها و شغالها الگو سازی دارن می کنن . چهار تا المپیادی ما اونجا نشستند ، ازشون می پرسند : آقا ! شما چی گرفتید ؟ می گه : من طلا گرفتم . شما چی گرفتید ؟ من هم طلا . شما چی ؟ من هم طلا . شما ؟ من هم طلا . خُب چی بهتون دادن ؟ هر چهارتایی می گن : هیچی ! هیچی آقا ! بعد هم می گن : “ فرار مغزها ! ” غیر از اینه که استعمار می خواد مغزهای حیوانات کوچک ، در بستر خودش رشد کنه ؟ 20 واحد اخبار داریم ، 200 تا روزنامه داریم . خودتون برید آمار بگیرید . بی زحمت دانشجوهای رشته جامعه شناسی موضوع تحقیق شون رو این قرار بدن ، آمار بگیرید ببینید روزنامه های ما به عنوان نهادهای اصلی ، مجله های ما به عنوان نهادهای اصلی ، صدا و سیمای ما ، تأتر ما ، هنر ما و . . . چه کسانی رو تحویل می گیرن ؟ کسانی که هرچقدر بزرگش کنن ، به حیوان بزرگه اصلاً برنمی خوره . می گن : “ پوزه آمریکا را در تشک کشتی به خاک مالیدیم ” ! برو بابا ! داره بهت می خنده . اصلاً سیاست اونهاست . آقا ! وقتی مسلمانانی در جهان می خوان سلطه رو بترکونن ، بشکنن و خراب کنند باید “ کاسیوس کلی ” ای ، تبدیل بشه به “ محمد علی کِلی ” و “ جو فریزر ” یهودی رو وسط رینگ بزنه خونین و مالین کنه تا ماها عقده هامون باز بشه . بگیم دیدی یهودی رو زد ؟! یهود هم از پشت پرده از ما بخنده ، بگه : بابا ! ما کارمون رو می کنیم ، محمد علی کلی ، جوفریزر رو زد . بذارید مسلمونها دلشون به این خوش باشه . بگن : دیدید دماغش رو خورد کرد . بذار 50 سال دیگه ، 40 سال دیگه ، یه دماغی توی فلسطین و کویت ازشون خورد کنیم که نفهمن از کجا خوردن . می گن : بذار بچه مسلمون ها به جای اینکه 4 صبح بخوان نماز شب یا درس بخونن ، مسابقه محمد علی کلی و جو فریزر رو نگاه کنند . من یادمه ، خیلی بچه بودم ، اما خیلی خوب یادمه ، خونه ما ، همه 4 صبح برای دیدن این مسابقه بلند شدن . تمام ایران اینطوری بود . چه فایده ؟ ما درگیریم . دانش آموز ما درس نمی خونه ، سنگرهای علمی ما خالیه . دانشجوی ما درس نمی خونه . این از سنگرهای علمی . اومدن ما رو مشغول به یک سری مسائل مزخرف کردند . فسادهای خودشون رو برای ما فرستادند . تمام فکر و ذکر جوان قدرتمند شیعه علوی ، معطوف به اینه که دل فلان دخترک رو چطوری به دست بیاره . یا دل فلان پسر رو چطوری بدست بیاره . اینقدر به اسم آزادی و دموکراسی و حقوق زن و مرد ، ما رو در بی بندو باری جنسی و اختلاط دختر و پسر غرق کردند که این دختر و پسر هر کاری می کنه غیر از اینکه درس بخونه . اصلاً نمی تونه درس بخونه . تمام هنرش در قلمش هست که چطوری برای معشوق یا معشوقه اش بهتر نامه بنویسه تا دل اون رو بهتر بدست بیاره ! بابا ! دنیا رو آب برد . اگر سخنرانی این جلسه ، آخرین سخنرانی عمرم باشه ، من برام کافیه . راحت می میرم چون می گم حرفم رو به این مردم گفتم . چه اونهایی که توی جلسه هستند و چه کسانی که بعداً نوار یا جزوه اش به دستشون می رسه . سی دی این بحث رو به همراه بیانیه ای که در آخر جلسه خدمتتون می خونن ، خدمت مقام معظم رهبری می فرستیم ، تا کار رو تموم کرده باشیم . بگیم : آقا ! ما حرف هامون رو زدیم . خُب این هم از بساط ما ! سنگرهای علمی ، خالی . سنگرهای اقتصادی ، خالی . می گه : آقا ! می دونی پول راحت چه جوری به دست می یاد ؟ یه تاکسی بگیر ، سوار شو . تمام شد ! مهم نیست که کارتل های اقتصادی جهان در دست قدرتمندان ، یا بهتر بگیم حیوانات قدرتمند هست . می گه : آقا ! نون توی دلالیه . بگیر و بفروش . چرا ؟ چون ایرانی ، ایرانی شیعه ، دوست داره غذای چرب تری بخوره . اصلاً براش مهم نیست که نسل بعدی چی می شه . تو ماشینت بشین ول بگرد ، حال کن ! مهم نیست بنزین مصرف کن ! آخرین حربة ما یعنی نفت ، تا 10 سال دیگه از دست ما گرفته می شه . وزارت نفت اعلام کرد تا 10 ساله دیگه با این وضع مصرف نمی تونیم صادرات نفت داشته باشیم . این هم آخرین حربه ما . آقا ! کارمون تمومه ! خیال همه راحت ! تا من و تو این هستیم ،‌حقمونه که اسم مون رو بذارن حیوانات ضعیف و تا من و تو این هستیم ، تا اینقدر در بند شهوات و نفسانیات و ول گشتن ها و راحت طلبی ها هستیم ، حقمون هست ما حیوانات ضعیف باشیم و اون حیوانات قوی ، نوش جونشون ! والله به خدا ! قبلاً یه بار گفتم : والله قسم ! اگه ما اندازة این جمعیت ، صهیونیست متعصب داشتیم ، ایران رو متحول می کردیم ! ( همین جمعیت این جلسه ) صهیونیست متعصب ! یعنی اگر به اندازه این جمعیت کسانی رو داشتیم ، اینقدری که اونها به باطل شون اعتقاد دارن ، ما به دین حق مون اعتقاد داشتیم و به اندازه همون ها هم کار می کردیم ، ایران متحول می شد . برید ببینید چه کار کردن و چه کار می کنن ؟! چقدر ما داریم می گیم : “ جان و مال و انفس مون به قربانت یا حسین ! ” اونها دارن عمل می کنن . برای حسینی که ندارن ! ما برای مهدی ای که می دونیم می خواد باید ، هیچ گونه برنامه ای نداریم ، اونها برای مهدی ای که فکر می کنند باید بیاد ، فکر می کنند شاید بیاد ، اینقدر برنامه ریزی کردند ، آمادة آماده ! لذا زور می گن . و جالب اینجاست وقتی زورگویی هاشون رو افشا می کنیم ، خوشحال می شن . در سینمای ایتالیا ، شما فیلم های ضد مافیا زیاد می بینید . فیلم هایی که بازرسی می یاد با نهایت قساوت خودش و زن و بچه اش رو می کشن ، آخر هم به نتیجه نمی رسه ! از این فیلمها زیاده . 90 درصد این فیلم ها به سفارش خود مافیا هست . اصلاً تهیه کننده اش مافیاست . از این که مردم زورگویی و قدرت شون رو ببینن ، لذت می برن ! گرگ بی رحم ، از اینکه یه عده ببینن گله رو چطوری دریده ، شرمنده نمی شه . لذت می بره . اینها هم خودشون رو نژاد برتر می دونن . خُب این هم از وضعیت ما . نمی خوایم یه کم فکر کنیم ؟ نمی خوایم یه کم زندگی و انتظار امام زمان (عج) رو جدی تر بگیریم ؟ نمی خوایم در سنگرهایی که هستیم ، یه مقدار قوی تر کار کنیم ؟ نمی خوایم از روزمرگی و مزدبگیری و مزدوری دست برداریم و برای تحقق حکومت امام زمان (عج)‌فعالیت مون رو بیشتر کنیم ؟ یه مقدار از هواهای نفسانی و شهوات مون کم کنیم ؟ نمی خوایم یه مقدار از خیابون گردی ها و ول گشتن ها و از این سینما به اون سینما رفتن ها و ساعت ها پای تلویزیون نشستن ها و بطالت ها و تخمه شکستن هامون رو کم کنیم ؟ یه کما ! یه کم ! نمی خوایم در سنگرهایی که هستیم ، در سنگر تدریس ، در سنگر تعلیم ، در سنگر تبلیغ ، جدی تر باشیم ؟ بنده و شما ! من هم مثل خودتون هستم ، والله قسم ! ماها هیچ جوابی نتنها برای امام زمان (عج) که برای رهبرمون هم نداریم . حضرت آقا ، فرمودند : “ جنبش نرم افزاری ” . چکار کردیم ؟ فرمودند : “ مبارزه با هوای نفس ” . چکار کردیم ؟ فرمودند : “ سال عمل به رفتار علوی (ع) ” ، چکار کردیم ؟ فرمودند : “‌سال امام حسین (ع)” چکار کردیم ؟ فرمودند : “‌سال افتخار و عزت حسینی ” چکار کردیم ؟ فرمودند : “ سال خدمت به مردم ” چکار کردیم ؟ گفتند : سال خدمتگذاری به مردم ! چه شده و چه می شود ؟ هیچ جوابی نداریم . باید کار کرد . باید یه کم خودمون رو جمع کنیم . من هنوز که هنوزه ، هر دانشگاهی که برای جلسات پرسش و پاسخ می رم ، مهمترین سؤال اینه : آقا ! حد روابط بین دختر و پسر چقدره ؟ می گن : چرا توی دانشگاهها پرده کشیدن ، ما دانشجوییم ! به ما توهین شده ! عزیز من ! توهین به تو شد ، تو حیوانی ! حیوان ضعیفی . از انسانیتت چیزی نمونده ، عزت و افتخار تو رو بردند ! تجاوز می کنند ، ناموس اسلام رو دارن می کشن ، رسماً دارن به انسانها زور می گن ، همین الان در بسیاری از زندانها دارن یه عده رو شکنجه می دن . یه عده الان دارن کشته می شن ، تو هنوز گیر این هستی که چرا من فلان دختر رو نمی تونم ببینم ؟! بابا ! خجالت بکش . کدوم یکی توهین به انسانیت و شیعه بودن و اسلامیت ماست ؟ تعارف نداریم که ،‌ بگو دارن جلوی شهواتم رو می گیرن . بگو بنده شهوتم . ما رو گیر این مسخره بازی ها انداختن ، خودشون دارن اونجا راحت کارشون رو می کنن . راحت ! یه بعد دیگه ،می گن : خُب آقا ! یه عده سمت اینها نرفتن ، اینها برای ما خطری هستن ، با اینها چکار کنیم ؟ این رو هم توی بحث های مختلف گفتم . عاشق ها رو برداشتن انداختن توی یه مسیر دیگه . بچه های خوب ، پسرها و دخترهای خوب ، عالی و مذهبی ، منزوی ، بیکار ، بی سواد ، تنبل ، صبح تا ظهر خواب ، بعد از ظهر سی دی فلان مداحی ، شب فلان . . . خودمون رو مسخره کردیم ! با این عشقی که نسبت به امام حسین (ع) داریم ، خودمون رو مسخره کردیم . تا اسم امام حسین (ع) و ابوالفضل (ع) می یاد ، همچین می خواد بپره که سرش بخوره به سقف ! برو بابا جمع کن دکونت رو !! قبر عباس (ع) رو خراب کردن ، چه غلطی می خوای بکنی ؟ دروغ گو ! توی کدوم سنگر می تونی با دشمن عباس (ع)‌بجنگی ؟! همین ! این شد زندگی ما . آقا ! یه جمله : تا این روزگار ماست ، حق ما همینه . فردا حرم امام حسین (ع) رو هم خراب می کنن ، هیچ کاری نمی تونیم بکنیم . شلوغش نکنید ، الکی شلوغش نکنید ! زنگ زده به من : “ آی ! چرا رهبر فرمان نمی ده ؟ چرا فلان کار رو نمی کنه ؟ ” خُب می خوای چکار کنی ؟ سوادت چقدره ؟ چقدر درس خوندی ؟ اصلاً چقدر تخصص داری ؟ تخصص نظامیت چقدره ؟ مگه نمی گی می خوام بجنگم ؟ رفتی آموزش ببینی ؟ یا اینکه نه ، اولین سربازی که از مقابل ببینی ، مشکلات اخلاقی برات پیش می یاد ؟! چیه ؟ فکر کردید با ادعا هست ؟ خیلی از شماهایی که الان ادعا دارید و فریاد آمین تون برای شهادت ، تا عرش می رسه ، پای کار ، کم می یارید . شهید چمران فرمودند : در گاه نبرد ، سره و ناسره تمیز داده می شن ، مرد و نامرد مشخص می شه . کار نکردی ، مگه بدون آموزش می شه ؟ بدون خودسازی مگه می شه ؟ بدون نماز شب مگه می شه ؟ چقدر برای نماز شب داد زدیم ؟ چقدر شما خودی ها اهلش هستید ؟ چقدر باید بگیم چشمتون رو کنترل کنید ، با چشم و دیدگانی که به حرام عادت کرده ، مگه می شه در چشم دشمن ، چشم دوخت ؟ چقدر گفتیم ، زبونتون رو کنترل کنید ؟ زبونی که به ذکر خو نگرفته ، مگه می تونه بر سر دشمن فریاد بزنه ؟ راه به راه که نمی شه کار کرد . چقدر کار کردیم ؟ خیلی حرفه . یه مقدار فکر کنیم . آقا ! تا روزگار ما این است ، تا دنیای ما اینه ، حقمونه . هیچ کاری هم نمی تونیم بکنیم . الکی هم شلوغش نکنیم . هیچ کاری نمی شه کرد . چرا فکر می کنیم با داد زدن همه چی درست می شه ؟ داد زدن استارت کاره ، بسم الله اش هست . هنوز ما کلی کار داریم . این قدم اول . ببخشید قسمت اول بحث خیلی تند بود ، قبول کنید . باید این حرف رو می زدیم . گفتم : شاید ما امشب مردیم ،‌حداقل این حرف رو زده باشید که آقا ! تا روزگار ما اینه ، الکی بیانیه بدیم ، که ما آماده ایم و . . . فایده نداره . ( البته بیانیه رو هم امشب می خونیم ) این یه پشتوانه عملی می خواد . قول شما رو لازم داریم ، تا جرأت کنیم بیانیه رو اعلام کنیم . قول می دید ؟ پس دستهاتون رو بالا بیارید ، سنگرها رو یه بار دیگه می گم : یا امام زمان (عج)! آقا ! تو رو به مادرت فاطمه زهرا (س) یه امروز بیا دست ما رو بگیر ، ( یعنی الان ما اعتقاد داریم دستمون توی دست تو گره خورده ، بچه ها ! حواستون باشه ، امام زمان (عج) هم داره گوش می ده ) سنگرهای علمی : مبارزه با نفس ، کنترل شهوات و امیال ، جدی بودن در سنگری که هستیم ،‌ ( صنعت ، خدمات و . . . ) آمادگی برای اینکه این لشکر ، یه لشکر امام زمان (عج) باشه ، امام زمان (عج) یه لشکر متخصص داشته باشه ، نظامی ! شماهایی که توی بسیج نیستید ، ثبت نام کنید ، توی پایگاه مقاومت خودمون ثبت نام کنید . آموزش نظامی رو فرا بگیرید ، اگه یه اتفاقی افتاد سه ماه نخوای بری آموزش ببینی ، همه سنگرها رو پر کنی ، به امام زمان (عج)‌و شهداء قول بدیم که این سنگرها رو ما کامل کامل ، با تمام وجود و قوا حفظ می کنیم . شرطش اینه ، همین طور که دستت رو به آسمون گرفتی ، سه بار با همه عظمت ، اون چیزی که از همه بزرگتره و بر قول ما امضاء می ذاره و اون کسی که در حقیقت تمام قولهای ما رو اون باید به جای ما بده و ما اراده ای از خودمون نداریم ، یعنی خدای اکبر رو ، از طرفی رهبرت هم داره نگاه می کنه ، تمام اینها رو در نظر بگیر ، سه بار با همه وجود تکبیر بگو : الله اکبر ، الله اکبر ، الله اکبر ! قسمت دوم : حالا دیگه یه مقدار بحث لطیف می شه . می خوایم ببینیم تصمیم ها درسته ، اما واقعاً ما بدون استعانت گرفتن از یه نیروی سوم ، یه شخص ثالث ، بدون کمک گرفتن از کسانی که ما اعتقاد داریم به ما نگاه می کنن ، می تونیم به اینجا برسیم یا نه ؟ قول بدید که مروج بحث امشب باشید حالا چه با نوار ، چه با سی دی ، چه با انتقال زبون به زبون . این جمع باید حداقل توی شهر ما صدبرابر بشه . وظیفه بچه های تبلیغات هم برای شهرهای دیگه هست . این رو داشته باشید . قول بدید این هفته رو پای همین قضیه بذارید . من اول از اهمیت جایگاه شهداء صحبت کنم . یه جمله رو شهید بزرگوار بهشتی (ره) ، فرمودند ، خیلی جملة عجیبیه . ایشون فرمودند : “ ما شهدا را از دست نداده ایم ، بدست آورده ایم ” خوب دقت کنید . خیلی جمله مهمیه . در اون بحبوهه ای که خیلیها برای شهید شدن بزرگانی مثل شهید مطهری (ره) ‌می موندن که چیکار کنن ، یا همون اوایل انقلاب ، اونقدرها نیرو نداشتیم ، توی یه برهه همه رو از دست می دادیم ، می گفتیم : حالا باید چکار کنیم ؟ ایشون ( شهید بهشتی ) فرمودند ما شهدا را بدست آورده ایم ، از دست نداده ایم . یه جمله دیگه از حضرت امام (ره) ، ایشون فرمودند : راه و رسم شهادت ( خوب دقت کنید : “ راه و رسم شهادت ” نه “ خود شهید شدن ” ) کورشدنی نیست . کور نمی شی . یعنی چی ؟ یعنی این که اگر احیاناً روزی ما بخواهیم از این شهداء امداد و کمک بگیریم ، اینها هستند . بسیار مهم اند . شاید از معصومین (ع) هم به ما بیشتر کمک کنند و بیشتر نزدیک بشن . به این قمست از بحث بیشتر دقت کنید : در یکی از تشرفات مستند خدمت امام زمان (عج) ، ایشون سه بار فرموده بودند : بخوانید عاشورا را ، عاشورا را ، عاشورا را ! ده جلسه راجع به معرفت عاشورا صحبت کردیم و ده جلسه راجع به سیاست عاشورا و در مجموع در طول سه دهه محرم ، سی جلسه راجع به این زیارت صحبت شده . می فرماید : “ السلام علیک یا ثارالله وبن ثاره ” ببینید با خون شروع می شه ، یعنی با شهید . به آخر زیارت که رسیدی ، سجده ای که سرت رو به خاک می ذاری ، دلالت بر افتادن و مردن داره . توی اون سجده هم می گی : “‌الذین بذلو مهجهم ” اینجا هم با خون تموم می شه . زیارتی که با خون شروع می شه با خون هم تموم می شه ، با شهید شروع می شه و با شهید هم تموم می شه ، این زیارت ، زیارت عاشورای ماست . یه بنده خدایی در طلائیه مهرسازی داره ، مهرهای طلائیه رو می سازه ، از ایشون نقل می کنند ، گفته بود : یه شبی در خواب دیدم دارم مهر می سازم ، هر یه مهری که می ساختم ، تموم که می شد ، می دیدم سریع رنگ مهر طلایی می شه ! و با همون رنگ طلا با شکل برجسته ای ، نقش می بنده : “ یا اباعبدالله الحسین (ع) ” بعد گفته بود : در خواب همین جور که متحیر بودم که قضیه چیه ، توی همون اتاق و سنگری که مهر می ساختم ، یه دفعه شهید بزرگوار حاج محمد ابراهیم همت وارد شد ، توی همون عالم خواب می دونستم که این بزرگوار شهید شدند و الان هم دارم خواب می بینم ، خیلی رؤیای صادقه ای بود سریع بلند شدم ، دست دادم ، روبوسی کردم ، گفتم : “ آقا ! لطف کردید و . . . ” می گفت شهید همت توی این مهرها یه نگاهی کرد و یه مهر شکسته رو برداشت ، گفتند : اجازه هست من این رو ببرم ؟ گفتم : آقا ! چرا شکسته ؟! یه دونه سالمش رو ببرید . شهید همت به من گفت : فلانی ! نمی دونی این خاک به برکت این شهیدها چقدر ارزش داره !! شکسته و سالم نداره . اینجا جای پای مادر ما فاطمه زهرا (س) است . ببینید خاک شهیدان قدمگاه فاطمه (س) می شه . اینقدر ما گفتیم شهید و شهید ، اهمیت شهید رو یادمون رفته . یکی از عشایر اهل سنت عراق یک جنازه ای رو کشف می کنه ، در می یاره و توی چادرش می ذاره . بعد با نیروهای ایران تماس می گیره که ما یه همچین چیزی داریم ، اگه شما پول یا هر چی می خواید بدید ، ما حاضریم با شما تبادل داشته باشیم . یه روز این جنازه بغل دستش بوده ، تعریف می کنه می گه که من نمی شناختم این کیه ؟ می دونستم یه شهید ایرانیه . بهش گفتم : “ ای فلان بن فلان ! اسمت رو نمی دونم ، اما تو مسلمونی ، ما هم مسلمونیم . امشب هم مهمون منی ، من دوست دارم دو رکعت نماز برای تو بخونم . ” دو رکعت نماز براش خوندم و خوابیدم . می گفت : در خواب دیدم که توی همین چادری که پیکر شهید رو گذاشتم ، کسی وارد شد که من خیلی دیده بودمش . اما تطابق اسم و قیافه اش برام میسر نشد . با لباس روحانیون شیعه بود . من بلند شدم ، سلام کردم ، گفتم ببخشید شما ؟! گفت : من خمینی هستم . ( اون زمان امام (ره) هم از دنیا رفته بودند ) گفتم : این طرفها ؟! امام (ره)‌گفت : سربازمه ! سربازمه ، اومدم یه سری بهش بزنم . بالای سر پیکر شهید نشستند ، شروع کردن به نماز و فاتحه و . . . یه دفعه دیدم سریع سلام نماز رو دادن و بلند شدن این چادر ما رو مرتب کردن . پیکر شهید رو آروم مرتب کردن و جانماز پهن کردن !! بعد هم به من گفتن : آقا ! یه چیزی بیار ، یه شربتی ، چیزی ! گفتم : آقا ! چی شد ؟! امام (ره)‌گفت : فرمانده اصلیش داره می یاد ! یه دقیقه وایسا ! الان امام زمانم داره می یاد . چهار تا استخوون ، محور عالم امکان رو به سمت خودش می فرسته . اینها کم چیزهایی نیستند ، خیلی بالاتر از این ها هستند . یا در جای دیگه وقتی یه پسر بچه 13 ساله نارنجک به خودش می بنده و زیر تانک می ره ، امام (ره) بدون تعارف ، اصلاً‌ با کسی تعارف ندارند ، می فرمایند : این رهبر من است . مسؤولین آموزش و پرورش نقل می کنند : بعد از قضیه شهادت شهید حسین فهمیده و صحبتهای حضرت امام (ره) ، در مدارس راهنمایی ، بین پسرهای سیزده ساله ما بحران ایجاد شد . عده زیادی داشتن در می رفتن ، می گفتن ما هم می خوایم بریم ! این قبلش ، این شهادتش ، این هم بعدش ! اینها به چه درجه ای می رسند ؟ خیلی چیزهای عجیبی از اهمیت شهداء نقل می کنند . یه وقتی یکی از دوستان خودم در مشهد ، که خیلی به ایشون اعتقاد دارم ، یعنی واقعاً اعتقاد دارم که ایشون از اول عمرش تا الان یک بار هم گناه نکرده . من می تونم قسم بخورم . یک بار نگاه به نامحرم نکرده ، یک بار زبونش رو به غیبت آلوده نکرده ، من مطمئن هستم . یه وقتی یکی از بزرگان برای خود من تعریف کرد ، گفت : این بچه اصلاً گناه بلد نیست ! اصلاً‌ بلد نیست . یه روز من با این بنده خدا توی بهشت رضا داشتیم زیارت می کردیم و همین جوری می چرخیدیم ، یه تعداد درخت حاشیه قبر شهدای کربلای 5 بود ، دیدم یه دفعه بلند شد ، ملتهب شد رفت سراغ این درختها ! فکر کردم می خواد برای تجدید وضو بره ، رفت و برگشت . دیدم چشماش پر از اشک و خونه ، گفتم : چی شد ؟ رفتی اونجا چکار ؟! گفت : من یه سری مشکلات داشتم ، شهید فلانی اومد ، مشکلاتم رو بهش گفتم ، گفت : حله !! ببین ! ما حجاب داریم . تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز ! ماها حجاب داریم . وگرنه اونها به ما کمک می کنند ، حجابها زیاده . خیلی از ماها حجاب هامون ، حجاب های گناه نیست ، حجاب های نورانیه ! کمک ! حاج شیخ عبدالله ضابط یه جمله زیبا می فرمایند ، می گن : “ آنها رفتند و ماندند و ما ، ماندیم و مردیم ! ” اونها در دنیایی که زمین و زمان داد می زه : “ نمی شود آسمانی بود ” آسمانی شدند و کلام شون ، خاک شون ، قبرشون ، جنازه شون داره آسمانی پرورش می ده ! بعد از 20 سال پیکرهای اینها رو برمی دارن توی ایران می چرخونن ، به مشهد می برن و برمی گردونن ، نیروی انتظامی آمار می ده ، می گه توی این دو سه هفته تشییع پیکر شهدا ، آمار جرم و جنایت 45% کم شده . خیلی عجیبه ها ! این تازه آمار رسمیه . این استخون ها رو توی شهر می چرخونند ، تا یک هفته شهر نورانی می شه . بوی عطر امام زمان (عج) رو می گیره . کی می گه اینها کمک نمی کنند ؟ کی می گه اینها محل نمی ذارن ؟ مگه محل گذاشتن به اینه که بیاد من رو ببینه ؟ اگه داریم نفس می کشیم ، اگه بارون رحمت می باره ، هرچی هست به برکت اینهاست وگرنه ما امت باقی مونده که گند زدیم . تا حالا باید خدا صدبار بلا بر سر ما نازل کرده باشه . در مقابل خیلی از اینها ، ما فقط شرمنده ایم . یکی از مراتب سلوک شرمه . بدونید . تعریف می کرد : در طلائیه یه قسمتی از حسینیه حضرت عباس (ع) که مقبره و یادمانی از شهید سید رسول حسینی فرمانده محور عملیاتی خیبر ، هست ، یه جایی رو گذاشتن برای صحبت با شهید ، کسانی که می یان روی کاغذ درد دلهاشون رو با شهید می نویسن و می اندازن . می گفت : یه روز یه جوانی که از قیافه اش هم مشخص بود توی این خط ها نیست ، اومد ، یه نگاهی کرد و سرش رو انداخت پائین . همین جور که سرش پائین بود ، تکون نمی خورد ! ما هم مطلب رو گرفتیم . آروم رفتم بغل دستش ، یه قلم و خودکار بهش دادم ، گفتم : بنویس ! اصلاً به ما نگاه نکرد ، گفت : نه نه ! بهش گفتم : آقا ! بنویس ، شهدا خیلی با ما خودمونی هستن ، چرا خجالت می کشی ؟ بابا ! همه از خودن . می دونن ما چکاره ایم ؟ ما رو می شناسن . چیزی لو نمی ره ! گفت : نه ! خیلی اصرار کردیم . می گفت : سرش رو دیگه بالا نیاورد ، اصلاً به این شهید نگاه نکرد ، همین جور که نشسته بود ، شونه هاش می لرزید و اشک می ریخت . روی یه کاغذ یه جمله نوشت ، تا کرد و انداخت سریع در رفت ! آقا یه جمله ! شاید اولین قدم از مراتب سلوک رو پیاده کرد . کاغذ رو باز کردیم ، دیدیم نوشته : ای شهید ! شرمنده ام ، چون زنده ام . شما رو که می بینیم ، از زنده بودن مون شرمنده می شیم . خدا شاهده اینطوریه . شرمنده ام چون زنده ام ! با چه ادعاهایی زندگی مون رو شروع کردیم ؟ وقتی می خواستیم در سنگر دبیرستان و دانشگاه وارد بشیم ، چقدر ادعاها داشتیم ؟ وقتی به شما می رسیم چه حرفهایی می زنیم ؟ روی تابوت یکی از شهداء توی مسیر تشییع ، ( دیدید که مردم یه چیزهایی می نویسند ) یه جمله خیلی قشنگ نوشته بودند : نوشته بود : “ می نویسم به شرطی که سراغم نیایی ! چون من روی دیدن تو را ندارم ! ” چه جوری زندگی کردیم ؟ آقا ! خودمونی بگم . خراب کردیم . از این حرف بالاتر من دیگه بلد نیستم . خراب کردیم . این روزها و شب ها از گریه کردن متنفرم . چون گریه این شبهای ما گریة زبونی و ضعفه . نمی تونیم کار کنیم ، داریم گریه می کنیم . یه زمانی گریه هامون ، گریة عشق بود ، اما الان ! برای عشق بین الحرمین کلی اشک می ریختیم ، اما الان بین الحرمین رو آتیش زدن ، نخل ها رو انداختن ، با تانک توی بین الحرمین می گردن ! ما هم داریم گریه می کنیم . من از این گریه یه کم متنفرم ! و زائری در طلائیه چقدر زیبا نوشته بود ، من متنش رو آوردم ، می خوام از رو براتون بخونم . ظاهراً خواهر دانشجویی نوشته : برادرم ! من آمدم ، تو نبودی . اما طلائیه بود و آسمان . شلمچه بود و نیزار . اما همه رنگ خاک بودند ، رنگ لبهای چاک چاک تو . نخل های بی سر بود تجلی پیکر بی سرت . نیزار در نوا بود ، گویا با تو زمزمة کمیل داشت . ( این تیکه رو واقعاً از دل من داره می گه ) افسوس که مردمک های چشمم را وسوسه های زندگی دنیا آنقدر تنگ نموده که نتوانست عکس هایت را به نظاره بنشیند ! ( افسوس ، افسوس ، اینقدر دنیا دست و پای ما رو بسته ؟! همین الان من یقین دارم که بغل دست خیلی از شما نشستن ، افسوس که نمی تونیم ببینیم شون . ) اما یک دعا از تو طلب می کنم ، دعا کن تا اگر دوباره اینجا آمدم ، از بوسه زدن به شیشه قاب عکس رنگ و رفته تو شرم نداشته باشم . کمکم کن تا بر فرعون نفسم غلبه کنم . آقا ! هرچی می کشیم از دست این نفسه . چکارش کنیم ؟ آبروی ما رو جلوی همه برده ! نه امام حسین (ع) نگاه مون می کنه نه امام حسن (ع) نگاه مون می کنه ، نه حضرت زهرا (س) نگاه مون می کنه ، نه علی (ع) نگاه مون می کنه . نه امام رضا (ع) ، امام زمان (عج) باهامون قهر کرده ، هیچی برامون نذاشته . دشمن ها رو برما مسلط کرده . زندگی مون رو خراب کرده . عاقبت مون رو خراب کرده . آخه شهدا ! شما بگید چکارش کنیم ؟ شما که خودمونی هستید ، دارم به شما می گم ، یه نگاهی به ما بکنید . خواهرمون استاد نجاتی بر اساس کتاب حماسه یاسین که حقیر نوشتم ، یه شعری گفتند ، خیلی قشنگ گفتند ، ایشون هنر عجیبی دارن و خیلی زیبا مسائل اجتماعی روز رو با بحث شهادت تلفیق می کنن ، من هم اگه می خواستم به یه کسی بگم برای این کتاب یه شعری بگه ، فکر نمی کنم کسی می تونست بهتر از این بگه . من خیلی وقته این رو نگه داشتم . گفتم شاید امشب وقتش باشه ، بذارید این رو برای شما هم بخونم :



 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 116 بازدید
    بازدید دیروز: 105
    کل بازدیدها: 689209 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • موضوع درباره امام زمان
    رضایت از خدا و از زندگی
    شرح دعای صحیفه
    شهدا از دیدگاههای مختلف
    امام سجاد و سختیهای بزرگ
    امام سجاد و جدش رسول الله
    امام سجاد و پناه به خدا
    امام سجاد و روز شب
    امام سجاد و فرشتگان
    حکایات هاشمی نژاد-400حکایت
    حکایات فاطمی نیا-100 حکایت
    حکایات استاد دانشمند-120 حکایت
    حکایات شیخ احمدکافی_60حکایت
    حکایات انصاریان_120حکایت
    حکایات مرحوم فلسفی_ 45حکایت
    حکایات شهید دستغیب_ 50 حکایت
    متن حکایات علامه حلی_10حکایت
    متن6حکایت از شیخ صدوق
    متن حکایاتی از شیخ عباس قمی_ره
    متن حکایات شیخ مرتضی انصاری
    وصال یار(1)
    وصال یار(3)
    وصال یار(2)
    وصال یار(4)
    وصال یار (5)
    وصال یار (6)
    یقین و محبت (1)
    یقین و محبت(2)
    یقین و محبت (3)
    یقین و محبت (4)
    هیئت علیه هیئت
    ملکوت انسان (1؛2؛3)
    مکتب عشق
    آسمانی شدن
    جهاد علمی
    توبه
    اخلاق کریمان
    موفقیت و سعادت
    متفرقه ها-مهم
    دید ما نسبت به مردم
    عمل به فرهنگ شهادت
    لینک ارگانهای مختلف و مراکز گوناگون
    هر چه می خواهد دل تنگت بپرس
    دانلود شبهات وهابیت و مسائل مربوطه
    فتاوای خنده دار و مستند وهابیها
    حکایت مختلف شخصیه دیدن داره ها
    تصاویر موضوعی
    افتخار خدمت به مردم(1؛2؛3)
    حرف حساب اینجاست...
    دانلود سخنرانی های حضرت امام خمینی
    منبر های آقای فاطمی نیاء-72 منبر
    منبر های آقای دانشمند
    منبر آقاتهرانی
    منبر آقای صدیقی
    منبر علامه مصباح یزدی
    منبر مرحوم فلسفی
    منبر مرحوم کافی
    منبر استاد مردانی
    منبر حجه الاسلام هاشمی نژاد
    پیرامون امام زمان-آیه الله ناصری
    طب قرانی-استاد خدادادی
    طب اسلامی -دکتر روازاده
    شخصی هاش این توست
    اخلاق(آقا تهرانی)
    شیعه...
    عکسها به سلیقه من...
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  • آهنگ وبلاگ من
  •