سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شرح دعای صحیفه قسمت دوازدهم (سه شنبه 87/2/10 ساعت 12:40 صبح)
فانک ان وکلتنی الی نفسی عجزت عنها,ولم اقم ما فیه مصلحتها,و ان وکلتنی الی خلقک تجهمونی,و ان الجاتنی الی قرابتی حرمونی,و ان اعطوا قلیلا نکدا,و منو علی طویلا,و ذموا کثیرا,فبفضلک اللهم فاغننی,و بعظمتک فانعشنی,و بسعتک فابسط یدی,و بما عندک فاکفنی

فانک ان وکلتنی الی نفسی عجزت عنها,ولم اقم ما فیه مصلحتها,و ان وکلتنی الی خلقک تجهمونی:
اگر درکارهایی که من رو به خودم واگذار کردی و به اختیار خودم گذاشتی آن کارها را ناتوان انجام دادم و آنچه در مصلحتم است انجام ندهم.

دیشب نکته ای رو عرض کردم و آن,این بود که اگر ما قرار بود مصلحتمان را تشخیص بدهیم جایگاه خالق در دنیای ما کجاست؟ما برای خداوند تبارک و تعالی بحث مدبرالامور را داریم تحت عنوان صفات خدا.یعنی خدا تدوین کننده و تدبیر کننده ی امور است.اگر که ما این بحث را از خدا بگیریم یعنی تدبیر و تصمیم و اینکه مصلحتها را بسنجد در اختیار خودمان باشد خالق این وسط کجا میره؟دقیقا مثل یک اداره ای می مونه که همه ی افرادش هستند ولی مدیر کل و افرادش نیستند.کسانی که قراره مصلحتهای اداره را بسنجند,کسانی که قرار است در این اداره بالاترین قسمت یعنی فرماندهی را به عهده بگیرند نیستند یک سپاه بی فرمانده,یک لشکر بی رییس.مدیر خوب مدیری است که اغلب فرامینش درست باشد ولو اینکه چند تا از فرمانش را هم اشتباه بدهد شما اون فرمانهای اشتباه را هم رعایت کنید برای اینکه اگر رعایت نکنید فرمانبری زیر سوال می رود.فرمانده ای رو فرمانده می گذارن که از صد تا دستورش هشتاد نود تاش درسته و اگر قرار باشد که در اون ده تایی که من فکر می کنم نادرست است اطاعت نکنم دیگه فرماندهی معنایی پیدا نمی کند.و دیگه بقیه ی مردم اون نود تای درست را هم انجام نمی دهند.در بحث مصلحت ,ما همین بساط رو داریم یعنی خداوند تبارک و تعالی اغلب چیزهایی که برای ما خواسته درست بوده و خودمان هم می دانیم.کمتر کسی هست که بگه خدایا پدرو مادر من رو عوض کن اغلب ما از پدرو مادرهامون راضی هستیم و عشق هم می ورزیم.کمتر کسی هست که بگه خدایا تو مکان تولد من رو عوض کن این چیزهایی اساسی و زیربنایی رو خداوند مصلحت دانسته.ما هم به مصلحت خداوند راضی شدیم بعد تو چیزهایی ریز به خدا میگیم که مصلت تو در فلان جا اشتباه بوده.

امام سجاد می فرمایند:که اگر مصالح, دست من باشد و قوت تو در کار نباشد من مصلحتهایی را برای خودم می پسندم که این مصلحتها به صلاح من نیست و من را اذیت می کند.
یا اگر حاجتهای من رو در خونه ی خلقت قرار بدی تا یک روزی مردم به او سرویس می دهند بعد از مدتی چهره در هم می کشند.بعد از مدتی احساس می کنند که ما انگلی هستیم.همین زندگی انگلی که در جامعه ی ما مرسومه که میگن فلانی زندگی انگلی دارد و داماد سرخونه شده,امر بر فلانی شده و...که ما اینها رو جزو صفات ضعف می دانیم.

آیا خودت به تنهایی می توانی بار خودت رو به دوش بکشی؟؟قطعا نمی توانی و احتیاج به بقیه داری.بقیه دو تان یا خلق یا خدا.
اگر خلق باشد چهره در هم می کشند ,خلق یک مدتی این انگل بودن من را تحمل می کند بعد از یک مدتی دیگه اصلا تحمل نمی کنند چهره در هم می کشند ابراز ناراحتی می کنند که من تا کی باید به تو سرویس بدهم
؟حتی به پسرو دخترشون وقتی به یک سن و سالی رسید میگن بسه دیگه تا کی من باید نون تو رو بدهم؟نمی خوای بری سرکار؟جدی هم میگن نه اینکه بخواهند پسرو دخترشون بزرگ بار بیایند.جدی خسته می شوند.میگن ما می خواستیم تو عصای دست ما باشی اما به این سن و سال که رسیدی هنوز داری نون ما رو می خوری.این رو ما یک صفت و پوئن منفی برای خلق می دانیم.لذا دقت کنید که ما نسبت به خلق خداوند تبارک و تعالی تا یک حدی می توانیم سربارشون باشیم و سواری بگیریم بعد از یک مدتی چهره در هم می کشند!

و ان الجاتنی الی قرابتی حرمونی,و ان اعطوا قلیلا نکدا:اگر من را نه به خلق بلکه به نزدیکان و اقوامم هم حواله دهی مرا ناامید خواهند کرد.واگر عطا کنند و چیزی به من بدهند چیزی اندک و پردردسر به من می دهند.قلیلا نکدا,یعنی هم کمه و هم بی ثمر است.سود بهش تعلق نمی گیرد.مثل آیه ی شریفه ی قرآن که می فرماید:ما باران رحمت معنویمان را بر دلهای شما نازل می کنیم اما دلهای شما برخی نکد است یعنی باران که می خورد مثل زمین شوره زار است این رحمت را درک نمی کند و برای شما ثمری ندارد
.اول برید دلهاتون رو شخم بزنید,زمین دل و زمینه ی دل را آماده کنید تا ما بتوانیم این باران رحمتی که می بارد بذرها در آنجا رشد کند.فعلا این زمینی که شما آوردید نکد است.دقیقا همین حالت مال سودی است که خلق به ما می رساند.

برادرها و خواهرها همه در جریانند که خلق جزو عاداتشونه.یک وقتی هست ما میگیم که مردم بی مرام و بی معرفتند,مردم بی محبت و طماع هستند,فلانی تا یک کیسه ندوخته باشد یک ریال هم کمک نمی کند و تا خودش نباشد محبت هم نمی کند .طوری که اگر نیاز به محبت من داشته باشد به من محبت می کند ولی اگر نیاز به محبت من نداشته باشد به من محبتی هم نمی کند.اگر نیاز به محبت کردن داشته باشد محبت می کند ولو مادر.چون مادر نیاز به محبت کردن دارد و نیاز خودش رو دارد برطرف می کند.خداوند مردم را اینطوری بار آورده و اینطوری خلق کرده تا مردم سرشان را به آسمان بلند کنند و در خونه ی خدا باشند نه در خونه ی همدیگر.بنابراین الکی نرو بگو که مردم بی محبت و بی مرام بی اخلاق و بی وفایند,نه آقا اینها جزو ذات مردمه چون
خداوند دوست دارد که ما محب اون باشیم نه محب مردم.محبت به مردم هم در مسیر خداست
.مردم نه بی محبتند ,نه بی مرامند,نه بی اخلاقند,نه کیسه دوختند ,نه خود خواه هستند و نه...بلکه مردم ذاتشون اینطوریه و گرنه دارند مردمی می کنند.

یک عقربی تو آب افتاده بود بعد یکی از دوستان خدا سعی می کرد که این عقرب رو که داشت تو آب دست و پا می زد رو نجات بده.هی دستش رو می برد که نجاتش بده این عقرب نیش می زد دوباره دستش رو می برد که نجاتش بده باز نیش می زد هی اذیت می کرد و حمله می کرد.بهش گفتند که آقا ولش کنید بذارید غرق بشه,چه اصراری دارید که این عقرب رو نجات بدید؟ایشون فرموده بود که اگر این عقرب نیش می زند طبیعت خودش رو دارد انجام می دهد خدا این وظیفه رو بهش محول کرده که نیشش رو بزنه.منم که می خواهم نجاتش بدهم طبیعت خودم رو دارم بروز میدم منم وظیفم نجات دادن است
.

ارتباط بین ما و خداوند هم همین است.وظیفه ی ما روزی گرفتن و روزی خوردن است و وظیفه ی خداوند روزی دادن است.خداوند خودش گفته که اناالرازق:من روزی می دهم نگفته که اناالمرزوق.ما مرزوقیم.خداوند وظیفش رو دارد انجام می دهد.خلق هم بی مرام و بی معرفت و بی محبت نیستند وظیفشونه.خداوند اینطوری خلقشون کرده چون خداوند دوست دارد که ما اعتمادمون به خودش باشد نه به خلقش.اصل اینه.بنابراین از بی وفایی مردم گله نکن.
هر جا دیدی که در تحت بی وفایی و بی معرفتی واقع شدی و هر جا دیدی که محبت تو را قدر نمی دانند چه اقربا و چه دورترها یعنی مردم بدان که ارتباط تو با خداوند مشکل پیدا کرده و خداوند برای مردم دارد کاری می کند که طبیعتشون رو انجام بدهند
.

مردم نوکر خدا هستند.هر کاری که خداوند به دل مردم بیندازد مردم همان کار رو انجام می دهند.نه اینکه بگیم مردم بی مرام و بی محبت و بی معرفتند.انسان باید خودش وظیفه اش را انجام دهد و بداند که مردم کاره ای نیستند آنها ابزاری هستند در اختیار خداوند با یک بروز اراده ی خداوند با یک تکه ای از محبت و معرفت الهی وقتی می تابد مردم خود به خود اون کاری را که خداوند به آنها گفته انجام می دهند.پس نگو بی وفا.

بزرگی می فرمود:مردم دور کسی از مخلوقات خداوندنمی چرخندمگر اینکه این شخص خودش دور خداوند چرخیده باشد
.محال است که مردم سود اقتصادی به کسی برسانند مگر اینکه آن شخص به قول خداوند یک عاریه ای یک امانتی داده باشد.محال است مردم حرف کسی را گوش کنند مگر اینکه آن شخص حرف خداوند را گوش کرده باشد.محال است مردم کسی را تملق کنند مگر اینکه اون شخص تملق خدا را کرده باشد.محال است مردم بدی عده ای را نبینند و خوبیهایش را ببینند مگر اینکه اون شخص بدیهای ظاهری و بلاهای خداوند تبارک و تعالی را نبیند و خوبیهایش را ببیند.بنابراین ارتباط مستقیم با هم دارند.گله گذاران از مردم باید از ارتباطات ضعیف و ناقص خودشان باخداوند تبارک و تعالی گله کنند.تو ارتباطت رو با خداوند درست کن مردم خود به خود ارتباطشون رو درست می کنند.محال است کسی به قسمتی از دنیا نرسد مگر اینکه همه ی دنیا را دست خداوند نداند.

حالا فرض می کنیم مردم خارج از طبیعتشان کمکی کردند میگه اولا قلیل است ثانیا نکد است یعنی برکت و ثمر ندارد
.بسیار بسیار مردم فراموشکار هستند.علمای علوم سیاسی و دولتمردان در کل جهان یکی از قوانین طبیعی و ذاتی مردم را درآوردند و از این دارند نهایت حسن یا سوء استفاده را می کنند.مثلا این قاعده ی فلسفی دینی که حافظه ی عمومی ضعیف است.یعنی مردم فراموشکارند.زود از یادها خارج می شوی زود هم به یادها داخل می شوی.اینها از این قاعده اومدند استفاده کردند میگن آقا این مخالفین رو(در زمان حکومت فاجر) در فلان خیابان بزنید و بکشید مثل واقعه ای که در زمان انقلاب در بحث هفدهم شهریور پیش آمد که این واقعه را قبلا هم شاه در زمان پونزده خرداد امتحان کرده بود.گفت بزنید همه را بکشید هیچ اشکالی هم ندارد,انقلاب ساکت می شود مردم یک ماه دو ماه سه ماه یکسال فحش می دهند و تحصن راه می ندازن بعد یادشان می رود که میدان ژاله ای بود و هفده شهریوری بود و شهیدی بود و شهادتی و...!خیلی زود از ذهنشان خارج می شود.البته این قاعده خیلی جاها جواب نمی دهد چون دست خدا پشت سرش نیست.اما همین رو شما بیار تو زندگیت و بدان که مردم فراموشکارند.زود فراموش می کنند.بعضی وقتها من و شما یک کاری را که می دانیم درست است انجام نمی دهیم به خاطر حرف مردم.اما عزیز من اگر کارت خدایی است توکلت علی الله,کارت رو انجام بده مردم هم نهایتا یک روز, دو روز ,یک هفته,یک ماه,یک سال حرف می زنند و سروصدا و غیبت می کنند و تهمت می زنند شلوغش می کنند بعدش هم ساکت می شوند. قاعده و طبیعت مردم این شکلی است.
مردم دنبال یک مسیری راه می یفتند میرن,در یک موجی حرکت می کنند و بر یک ساحلی آرام می گیرند.بعد از مدتی دوباره برمی گردند به دریا.

لذا محبوبهای عالم کسانی هستند که محبوب خدا هستند.بقیه محبوبهای موقتی هستند.این گره ی فکری تو را باز کرد که شما گفتید که آقا محال است کسی محبوب خدا نباشد ولی محبوب مردم باشد.آقا ما فلانی رو می شناسیم که اصلا محبوب خدا نیست ارتباطی هم با خداوند ندارد پس چرا محبوب مردم است؟؟میگیم این حب,حب موقتی است.محبت واقعی محبتی است که در دلها بماند و شخص حاضر باشد به پای این محبت بذل کند.خودش را,مالش را,وجودش و نفسش را.این محبت است که بعد از هزارو چهارصد سال بابی انت و امی و نفسی و مالی و ...!طوری که فرش زیر پایش را می فروشد تا یک ساختمان را زیارت کند.حرم اباعبدالله که بیشتر از یک ساختمان نیست.حرم امیرالمومنین که بیشتر از یک ساختمان نیست.محبت توست که این ساختمان را اینقدر مقدس کرده,محبتی که هزار سال از دل بیرون نرفته است.اباعبدالله کیه؟؟اصلا تو می شناسیش؟تا حالا بهت وام داده؟برات پولی جور کرده؟واسطه ی ازدواجت شده؟برات مقام جور کرده ؟میگی نه هیچی.اصلا نمی دونم چه شکلیه .ولی حاضرم که زندگیم رو بفروشم برم فقط یک ساختمون رو زیارت کنم.کلی هم کیف کنم و برگردم.اینها محبتهای واقعی.اما محبتهای مردم هم کم است و هم بی ثمر است.(قلیلا نکدا)پشت و پشتوانه ندارد.آبی است که بر یک زمین شوره زار رفته و این آب یک مدتی بر این زمین می چرخد یک حالی به این زمین می دهد بعد هم به اعماق میره و محو می شود و دیگر وجود ندارد

و منو علی طویلا:در مدت بسیار زیادی خوبیهایی که به من کردند در ذهنشان می ماند.باز خصوصیت ذاتی و طبیعی مردم این است که تا مدتها خوبیهای خودشون یادشان است..اگر ده سال بهش خوبی کنی و یک دقیقه بهش بدی کنی یک دقیقه را می گیرد ده سال را به ثمن بخس,مفت می فروشه تا بره.بعد میگی عجب مردم بدی!؟نه آقا مردم بد نیستند طبیعتشون این است.تو بد هستی,سرت را به سمت آسمان بلند کن به مردم سرویس رایگان بده بدون هیچ توقع و طمعی.خداوند تبارک و تعالی باید جبران کنند,مردم چه کاره اند!بنابراین ریشه ی اینگونه افکار بدبینانه نسبت به جامعه و اینگونه سیاه بینی ها و اینگونه جملاتی که عشق وجود ندارد عاطفه و محبت وجود ندارد مردم بد هستند,حافظه ی عمومی ضعیف است و...!در حالیکه کجا مردم بد هستند؟کجا حافظه ی عمومی ضعیف است؟هزارو خورده ای سال می گذره مردم یادشان نمیره .مردم خوبند.برو ارتباط خودت را با خداوند چک کن.ببین با کدام دست به سمت آسمان دست بلند کرده ای با همان دست از زمین به سمتت دست دراز می کنند که بزنند تو صورتت یا نه دست دراز می کنند که نوازشت کنند.این به خودت بستگی دارد.ببین دست محبت و نوازش به سمت عرش بلند کردی یا دست طمع و کینه و توهین.

منو علی طویلا:در مدت بسیار زیادی خوبیهایی که به من کردند در ذهنشان می ماند,مثل تو نیستند که بدی ببینی با خوبی جواب بدی و به روی خودت هم نیاری.در دعای ابوحمزه هم داریم که حتی کانی,حتی احساس می کنم که در موقع انجام بدیها تو مرا ندیدی.اصلا انگار اون زمان از من غافل شدی.

و ذموا کثیرا:اما اگر احیانا مردم از انسان یک بدی ببینند تا مدتها نقل مجالسه.اگر یک بار اعصابت خرد باشه و یک دادی سر یکی از رفقات زده باشی بعد از سی سال که ببینیش می بینی که هنوز از تو دل چرکین است که یادته سرم داد زدی.بزرگترها تون رو دیدین حتی پدربزرگ ها و مادربزرگ ها.در یک جمع فامیلی نشستی بعد یکدفعه یک بحثی پیش میاد و مادر بزرگ و پدربزرگت دعواشون میشه و می یفتند به جون همدیگه که یادت نیست چکار کردی فلان روز؟؟حالا قضیه مال کِی هست سی سال پیش!!

فبفضلک اللهم فاغننی:خدایا:من را از مردم به فضل خودت بی نیاز کن.فضل تو که میاد نسبت به مردم من احساس بی نیازی و راحتی می کنم.آقا چه مشکلی داری؟ لاحول ولاقوة الا بالله.هیچ مشکلی ندارم.بابا اصلا قیافه ی تو رو که نگاه می کنند سر تا پا مشکلی.میگه خدا قادره بی خیال.میگه ماه رمضونه خدا خودش همه چی رو درست می کند.آقا تو که خیلی دلت پر از غم وغصه است,میگه امشب می ریم دم در خونه ی خدا ایشالله درست میشه.بنابراین هر کاری که انسان می کند اگر فضل خداوند پشت سرش باشد آرام است.من بارها دیدم که برادرها و خواهرهای جوان و نوجوانی که بسیار هم مومن هستند.بسیار بسیار پاک هستند اما وقتی یک مشکلی برای آنها پیش می آید یک جوری صحبت می کنند که یکدفعه احساس می کنم این پاکیش در خونه ی کی بود؟برای کی داشت گناه نمی کرد؟ایمان و اطاعتش نسبت به کی بود؟این جوان و نوجوان ما مشکلش اینه که خداوند رو هنوز نشناخته.میگم ایشالله به فضل خداوند درست می شود؟میگه محاله.اصلا انگار کلمه ی فضل خدا را تا به حال نشنیده.

و بعظمتک فانعشنی:خدایا: به عظمت خودت من رو بالا بیار.در نوجوانی شاید پونزده شونزده سالم بود به خداوند تبارک و تعالی نوشتم که من اصلا نمی توانم باور کنم که تو این دنیای به این عظمت,تو برای موجود به این کوچکی برای اینکه کاری انجام دهی گیر کنی.اصلا حله.

خدایا تو کسی هستی که داری جهانی را می چرخانی.
.
ما دو جور آدم متدین داریم.

متدینین یعنی کسانی که ادعای دیانت دارند شاید بهره ی چندانی هم نداشته باشند اما مراجعات زیاد دارند,یک سری از مراجعات, مراجعات اقتصادیه.آقا یک چیزی به ما بدین ما مشکل زیاد داریم.یا مثلا التماس دعا و...!

گروه اول

در اینجا ما دو جور برخورد داریم یک عده از متدینین برمی آشوبند.شروع به تلاش کردن می کنند ضمن اینکه دست و بالشون هم به کار کردن می رسه.(آخه بعضی از متدینین هستند که فقط دین دارند پول خبری نیست).بعد این عده از افراد که مشکل اقتصادی دارند میان سراغ این عده از متدینین و به دست وپا می یفتند یا مثلا میاد که دخترم مریضه وپاهام مشکل داره و...بعد میگن که شما دعا کنید که این مشکلاتمون برطرف بشه و این قشر از متدینین هم میگن چشم ایشالله دعا می کنیم.

گروه دوم:

ولی یک گروه از متدینین هم هستند که خاص هستند این گروه وقتی بهشون از اینگونه مراجعات میشه یک جور دیگه برخورد می کنند.مثلا یک پیرزنی خدمت یکی از همین بزرگواران آمده بود که مادر این پام خیلی اذیته و دعا کنید که این پای ما خوب بشه.گفته بود مادر من,دعا می کنم که ایشالله شوق رفتن و مردن پیدا کنی .پیرزنه گفته بود خودت برو.گفت:مادر من,دعا می کنم که راحت شوی.گفت:نمی خوام راحت بشم و...!

حالا
یکی از متدینین گروه دوم آقای دولابی بودند.میگه جوانی به دلیل مشکلات اقتصادی به ایشون مراجعه کرده بود و می گفت:خیلی ممنون که اینقدر جوانها را توصیه به ازدواج می کنید و میگین کهاز فقر نترسید ولی فقر گریبانگیر ما شده.پدرمون دراومده.شما یک فکری به حال ما نمی کنید؟آقای دولابی فرمودند:که ای جوان,اتفاقا دیروز داشتم روزنامه می خواندم توی این روزنامه دیدم که دانشمندان روسیه در عمق چهار کیلوتری در زیر آب یک موجود عظیم الجثه ای را پیدا کردند که این موجود روزی دو تن گوشت می خورد.بعد گفته بودند که عزیز من خدایی که در عمق چهار متری زیر آبهای یخ می تواند به همچین موجودی که اشرف مخلوقات هم نیست روزی دوتن گوشت برساند تو هم برو با خدا باش که برای یک کیلو گوشت شبانه روزی تو نمانده.اینقدر هم کاسه ی دریوزگی جلوی این و اون نگیر.

و بسعتک فابسط یدی:خدایا به توانگری خودت دست مرا بگشا.یعنی وقتی من به عظمت تو فکر می کنم همینطوری هم می شود.بسعتک معنای روحی را هم می رساند.در دعای کمیل که شما شروع می کنید آقا امیرالمومنین به این سعت اشاره می کند.همان اول فرازش:اللهم انی اسئلک برحمتک التی وسعت کل شی.یعنی خدایا همانطوری که تو رحمتت کل جهان را گرفته.دست و قلب من رو هم باز کن و اجازه بده رحمت من هم باز شود.خدایا همانطوری که تو اظهرالجمیل وسترالقبیح هستی,اجازه بده که من هم این سعت رو داشته باشم اینطوری باشم.خدایا همانطوری که تو بدیها یادت می رود و خوبیها یادت می ماند این سعت را به من بده که من هم بدیها از یادم برود و خوبیها به یادم بماند.همانطوری که تو نسبت به مردم هر چقدر که بی وفایی می بینی با وفا جواب می دهی من رو هم اینطوری بار بیار.همانطوری که تو نسبت به مردم هر چقدر کمک کنی تقاضای هیچ کمکی نداری و حتی به مردم میگی که شما اگر کمک کردید به خودتان کمک کردید من هم اینطوری باشم.خدایا همانطوری که تو روایت کردی و گفتی که کسی که محتاج توست میاد سراغ تو,که آقا یک پولی بده,یک محبتی کن,یک خط به من درس بده,یک کاری کن و از تو تقاضای یک سرویسی دارد امام صادق فرمودند:کسی که میاد سراغ تو دقیقا کسی است که رحمت خدا را دارد به سمت تو نازل می کند.

حضرت آیت الله حائری می فرمود:با یکی از بزرگان(مرحوم سید نورالدین) که طلبه ی جوانی هم بودیم پشت سر ایشون حرکت می کردیم بعد یک بنده خدایی اومد سراغ ما و گفت ببخشید یک عرضی خدمتتون دارم.من یک کم وایسادم و ایشون(مرحوم آسید نورالدین)جلوتر رفت. خلاصه ما ایستادیم و اون شخص گفت:که من یک مقداری مشکل داشتم.شاید اون شخص صد تومن از من می خواست.من تو جیبم داشتم ولی احساس کردم شاید بعدا یک کار لازمتری پیش بیاد برای خودمون و زندگیمون.حالا به این ندیم بهتره.گفتم چشم من با آقا صحبت می کنم از ایشون براتون می گیرم شما شب بیاین مسجد.در حالی که خودم می تونستم بهش بدم.خلاصه سرعت قدمهام رو بیشتر کردم و رسیدم به آقا.ایشون بهم گفتند که فلانی الان یک پرده ای از جلوی چشمهام کنار رفت.گفتم چی؟گفت:دیدم یکی داره به زور صدتومن تو جیبت می کنه تو به زور میگی نمی خوام.یعنی چی؟یعنی حاجات مردم نزد شما,حاجت روایی شماست نزد خدا.میگفت سریع برگشتم دنبال یارو بیا بابا این صد تومن رو بگیر برو

بحث ما اینست که وقتی میگه بسعتک فابسط یدی:یعنی انسان از بابت خیلی مسائل راحت می شود.میگه سعت خداست من هم ایشالله وسعت دارم.وسعت روح,وسعت دل,وسعت اقتصادی,وسعت اجتماعی وخیلی چیزهایی که شما خودتون می توانید درزندگی مصادیقش را پیدا کنید.شب میلاد وکریم اهل بیت است.آخر وسعت در اهل بیت است.در زیارت جامعه ی کبیره باز می کند که آخر وسعت عادت است(
عادتکم الاحسان)و اثر عادت سجیت است(سجیتکم الکرم)

 





 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 26 بازدید
    بازدید دیروز: 86
    کل بازدیدها: 690726 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • موضوع درباره امام زمان
    رضایت از خدا و از زندگی
    شرح دعای صحیفه
    شهدا از دیدگاههای مختلف
    امام سجاد و سختیهای بزرگ
    امام سجاد و جدش رسول الله
    امام سجاد و پناه به خدا
    امام سجاد و روز شب
    امام سجاد و فرشتگان
    حکایات هاشمی نژاد-400حکایت
    حکایات فاطمی نیا-100 حکایت
    حکایات استاد دانشمند-120 حکایت
    حکایات شیخ احمدکافی_60حکایت
    حکایات انصاریان_120حکایت
    حکایات مرحوم فلسفی_ 45حکایت
    حکایات شهید دستغیب_ 50 حکایت
    متن حکایات علامه حلی_10حکایت
    متن6حکایت از شیخ صدوق
    متن حکایاتی از شیخ عباس قمی_ره
    متن حکایات شیخ مرتضی انصاری
    وصال یار(1)
    وصال یار(3)
    وصال یار(2)
    وصال یار(4)
    وصال یار (5)
    وصال یار (6)
    یقین و محبت (1)
    یقین و محبت(2)
    یقین و محبت (3)
    یقین و محبت (4)
    هیئت علیه هیئت
    ملکوت انسان (1؛2؛3)
    مکتب عشق
    آسمانی شدن
    جهاد علمی
    توبه
    اخلاق کریمان
    موفقیت و سعادت
    متفرقه ها-مهم
    دید ما نسبت به مردم
    عمل به فرهنگ شهادت
    لینک ارگانهای مختلف و مراکز گوناگون
    هر چه می خواهد دل تنگت بپرس
    دانلود شبهات وهابیت و مسائل مربوطه
    فتاوای خنده دار و مستند وهابیها
    حکایت مختلف شخصیه دیدن داره ها
    تصاویر موضوعی
    افتخار خدمت به مردم(1؛2؛3)
    حرف حساب اینجاست...
    دانلود سخنرانی های حضرت امام خمینی
    منبر های آقای فاطمی نیاء-72 منبر
    منبر های آقای دانشمند
    منبر آقاتهرانی
    منبر آقای صدیقی
    منبر علامه مصباح یزدی
    منبر مرحوم فلسفی
    منبر مرحوم کافی
    منبر استاد مردانی
    منبر حجه الاسلام هاشمی نژاد
    پیرامون امام زمان-آیه الله ناصری
    طب قرانی-استاد خدادادی
    طب اسلامی -دکتر روازاده
    شخصی هاش این توست
    اخلاق(آقا تهرانی)
    شیعه...
    عکسها به سلیقه من...
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  • آهنگ وبلاگ من
  •