سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شرح دعای صحیفه قسم نوزدهم (سه شنبه 87/2/10 ساعت 12:57 صبح)
اللهم صل علی محمد وآله,وارزقنی التحفظ من الخطایا,والاحتراس من الزلل فی الدنیا والاخرة,فی حال الرضا والغضب,حتی اکون بما یرد علی منهما بمنزلة سواء,عاملا بطاعتک

وارزقنی التحفظ من الخطایا:
خدایا مرا از خطاها حفظ کن.نکته ای که اینجا مد نظر است این است که انسان اعلام و اعتراف می کند که حفظ و ثبات تنها کار خداست.یعنی اگر حفظ و ثبات به بنده ها باشد,بنده ها آن چیزی را که در اختیارشان قرار داده اند خیلی زود به شیطان و نفسشان بذل و بخشش می کنند و از دست می دهند .غفاریت و بخشش و رحمانیت و وهابیت خداوند سر جای خودشه و کارش رو هم دقیق انجام می دهد.این ما هستیم که آیا خودمان را در معرض این تابش قرار می دهیم و زیر خورشید می مانیم یا نه پشیمان می شویم و به سایه شیطان پناه می بریم.اینجا امام سجاد(ع) وارزقنی را مطرح می کنند.یعنی حفظ و ثبات و محفوظ بودن هم یک روزی است.یعنی اگر رزاقیت خداوند نباشد ما تحفظ نداریم و حفظ نمی شویم.

و بعد بحث خطایا است که به دوقسمت می شود:

خطاهای عمدی:یعنی انسان خطا می کند.چون یک وقت است که انسان خطا می کند و یک وقت هم هست که خطا می شود.اینجا که امام سجاد خطاها را جمع می بندند منظور دو نوع خطاست نه همه ی خطاها.

1.خطاهایی که ما عمدا و برنامه انجام می دهیم.

2.خطاهایی که اتفاق می افتد.


جمله ای را حضرت جواد آملی حدود پنج سال پیش فرموده بود که این جمله در بحث علم و اخلاق و حتی مباحث عقیدتی بی نظیر است و تا حالا کسی جرات نکرده همچین حرفی را در طول تاریخ علمای اسلام بزند.ایشان فرموده بودند:که انسان عادی می تواند به مقام عصمت برسد.

عصمت یک قدرت است که این قدرت انسان را از خطا و گناه باز می دارد.یعنی در حقیقت انسان یک قدرتی در مقابلش قرار دارد که تو سط این قدرت نه خطا می کند و نه اشتباهی مرتکب می شود
.قضیه حساستر شد یعنی کلاس دعا بالاتر رفت.تحفظ باز ایام مختلفی دارد.بعضی ایام هست که خود روز و شب و ایام خاص, در تحفظ به ما کمک می کند.مثل همین ماه مبارک رمضان و اتفاقا همین دهه ی آخر که
دهه ثبات است.عزیزان باید بدانند که دهه آخر برای برخی مردم و برخی خواص حالت روحی خیلی قشنگی دارد یعنی اینطوری نیست که در دهه آخر مردم رو به افول بروند.بلکه دارند پولهاشون رو می شمارند.اون هزینه هایی که بهشون تعلق گرفته را حساب می کنند و در دهه آخر برخی از این خوبان یک روحیه ی خاصی می گیرند.با یک امید واری خاصی بارو بندیلشان را جمع می کنند.

مسافرین رمضان دو گونه هستند:

یک عده مسافرینی هستند که این روزها در حسرت ایام گذشته بدون سود خاصی دارند جمع می کنند و فقط خوشحالند من باب اینکه یک رمضانی را گذراندند و توفیق داشتند که روزه گرفتند و مراسم شرکت کردند.اما یک عده هستند که در این ایام دارند حساب کتاب می کنند که من چیزهایی که در این ایام گرفتم چگونه در طول سال خرج کنم.اینها کسانی هستند که خیلی لذت می برند که در طول سال از طریق معنوی و حتی مادی تامین شدند.از الان فکر می کنند که در این چند روز باقیمانده چگونه خرج خوراک معنوی و مادی خودم رو آماده کنم و طبقه بندی کنم و دسته بندی و رتبه بندی کنم برای اینکه به ماه محرم بخورد.بعد دوباره میگه چکار کنم بخورد به ماه رجب و...!یعنی این حساب و کتابها را به هم وصل می کنند.مثل کارمندی که وقتی اول برج حقوق می گیرد حساب و کتابش را تا آخر برج انجام می دهد.الان که حقوق ماه رمضان را دادند فقط کافیه که حساب و کتاب و برنامه ریزی کنیم که این برنامه رو چطوری تا اول ما محرم که خیلی فضیلت دارد بتوانیم حفظ کنیم!

والاحتراس من الزلل فی الدنیا والاخرة,فی حال الرضا والغضب:و روزی کن به من از زلل در دنیا و آخرت در حالت رضا و غضب.بحث دومی که امام از روزیها از خداوند درخواست می کند بحث احتراس است.احتراس یا حراست بیشتر از اینکه به تحفظ برگردد به این برمی گردد که چگونه ما از این اموالی که داریم حراست کنیم.حفظ یعنی اینکه من بعد خطایی نکنم وحراست یعنی از آن چیزی که دارم مراقبت کنم.

حفظ:آن اعمالی که من بعد دارم را حفظ کنم

حراست:آن چیزی که خداوند به من داده است را حفظ کنم


حفظ به بعد برمی گردد ولی حراست به قبل برمی گردد
خدایا به من حراست عنایت کن که آن چیزهایی را که فعلا به من دادی بتوانم نگه دارم از زلل یعنی دستبردها.

در یکی از دیوان های بسیار خوب و عرفانی
حاج ملا احمد نراقی بنام طاقدیس داریم که در این شعر یک بحث بسیار مفصلی را مطرح می کند که بحث در حقیقت از یک داستان بسیار ساده نشات می گیرد.در شعر هست :که این بنده خدا یک بساط گردو یا حالا پرتقال داشت.بعد شیطان یا حالا یک رندی به این پرتقال فروش می رسه و میگه که آقا کل این پرتقالهات رو به من می فروشی؟گفت:بله.گفت چقدر:گفت هزار درهم.گفت:نصفیش رو چقدر می فروشی؟؟پانصد درهم.یک چهارمش رو چقدر می فروشی؟گفت:دویست و پنجاه درهم.یک کیلوش رو چقدر می فروشی؟گفت ده درهم.گفت یک دونه چقدر؟گفت:یه دونه قابلی نداره.یه دونه پرتقال رو گرفت و رفت.باز دوباره روزهای بعد همین داستان و فیلنامه را تکرار کرد.یک بار,دوبار,سه بار,ده بار,صدبار و....!بعد حاج ملا احمد ننتیجه می گیرد:که این بنده خدا تمام پرتقالهاشو مجانی به این رند داد منها یواش یواش.

بعد اشاره ای که علماء و بزرگان می کنند همینه.می گویند وقتی که شیطان بعد از ماه مبارک رمضان سراغ شما میاد ابدا اعلام نمی کند که من تمام بهره های رمضان تو را می خواهم.میگه ماه رمضان به این خوبی برای تو گذشت حالا یه تکه ی کوچکی از رمضانت رو به من بده.شما هم میگین قابلی نداره و نیم ساعتش میره.بعد شما هنوز پنج ماه نشده می بینی که از اثرات ماه رمضان هیچی در وجودت باقی نمانده است.
در حالی که بزرگان ما می فرمایند که اگر تو بتوانی اثرات این رمضان را تا رمضان دیگر فقط یک بار نگه داری بارت رو بستی.هم دنیا رو بستی و هم آخرتت را.لذا شیطان با همین حیله به سراغ ما می آید یعنی آرام آرام.اینجا که میگه زلل یعنی همین چیزهای کوچیک کوچیک.شیطان از بغلش آرام آرام شروع به خوردن می کند که بعضی وقتها ما زرنگیم از اموالمون مراقبت می کنیم و حواسمون به ریشه ی اموالمون هست و شیطان از بالا شروع به خوردن می کند.بعضی وقتها هم که ما اصلا حواسمون نیست شیطان از ایین شروع به خوردن می کند
شیطان وقتی از بالا شروع می کند و پرتقالهای ما را برمی دارد ما می بینیم که دارد کم می شود لذا دوباره زیادش می کنیم و مراقبت می کنیم اما وقتی از پایین شروع به برداشتن می کند چون ما نمی فهمیم یکدفعه تمام بنای ما شروع به ریختن می کند.مثل ساختمانی که می خواهند خراب کنند که اگر از بالا شروع کنند طرف متوجه میشه و یکی دیگه جایگزینش می کند ولی از پایین که خراب می کنند یکدفعه می بینه که کل ساختمان خراب شد.بنابراین یکدفعه دین انسان زمین می خورد

یک وقت هست که تو گناهانی مرتکب می شوی که این گناهانت رو می بینی مثل گناهان ظاهری و برگی.یک وقت هست به ریشه میزنی یعنی ماه رمضان برای تو یک ریشه ای از تواضع ایجاد کرده و این شروع می کند این تواضع را خراب کردن(کبر)

حسد,کینه و نعوذبالله نفاق چیزهایی است که ریشه ی ساختمان من را خراب می کند.خدایا اینها را به من حراست بده که هر چند وقت یکبار یک رسیدگی به آن فنداسیون و بنای اخلاقم داشته باشم و روی ریشه ها و پایه ها بررسی کنم که خدایی نکرده که این گلی که در وجود من رشد کرده دورش یک پیچکی,یک شاخکی و یک انگلی پیچیده نشده باشد که از ریشه فاسد شود.وگرنه اگر شیطان از بالا چیزی دزدید و زلل پیش آمد انسان توبه می کند و به جاش جایگزین می کند اما خدا نکند که از پایین باشد.

بنابراین ما دو نوع حراست داریم:

حراست ریشه ای:که باید از ریشه مراقبت کنیم

حراست شاخ و برگی:که باید مراقب باشیم که شاخ و برگها کم نشود.


زلل هم در دنیا داریم و هم در آخرت.یعنی هم این مسائل را در دنیا داریم و هم بعد از اینکه از دنیا رفتیم در آخرت هم اتفاقاتی برای ما می افتد که هم داستانش را زیاد داریم و هم روایات که در آخرت بعضی از مومنین و مومنات هستند که چون روی خودشان کار نکردند در برزخ و آخرت یک مشکلاتی برایشان پیش می آید.یعنی شما می میری و بعد از مردنت حسناتت از بین می رود یا شما می میری در برزخ برای شما یک سری گناهان ایجاد می شود.این سوال برای ما پیش میاد که مگر ممکنه؟؟مگر نمی گویند که با مرگ حساب و کتاب دنیوی بسته می شود نه خوبی اضافه می شود و نه بدی ,و نه خوبی کم می شود و نه بدی!؟می گویند این برای کسانی است که ریشه شان مشکل دارد.اگر ریشه مشکل داشته باشد در برزخ شما تازه می فهمی که این میوه هایی که شما با خودت بردی فاسد است .مثلا شما در برزخ شصت هزار رکعت نماز میاری که میوه است بعد متوجه می شودی که این شصت هزار رکعت ریشه اش کبر و غرور و حسد و ریاست و این می شود زلل آخرت.یعنی این میوه ها آنجا شروع به ریختن می کند.پس خدایا من حتی در برزخ حراست لازم دارم.حتی بالاتر در قیامت.

امام صادق می فرمایند:چقدر خطرناک است برای کسانی که مراقبت و حراست نسبت به ریشه های دینیشان ندارند و بار بسیار سنگینی را برای آخرت می آورند بعد که پرونده را باز می کنند می بینند در این بار هیچ نقطه ی نورانی و مثبتی نیست.امام صادق می فرمایند:بعضی از مومنین و مومنات وقتی در روز قیامت حاضر می شوند تازه متوجه می شوند که در آخر شرک و گناه و کفر قرار داشتند.

یکی از چیزهایی که در این دهه ما باید از خداوند تقاضا کنیم بحث حراست از ریشه هاست که مراقب باشیم که اگر خدایی نکرده ما در ریشه ی اعمالمون مسائلی هست برطرف کنیم .

یکیی از اساتید تعریف می کرد که من بعضی از آقایون رو می بینم که هیچ بار دینی ندارند.نه یک کلمه از قرآن بلده,نه یک کلمه از مفاتیح بلده,نه یک کلمه دعا بلده و مطلقا بی سواد است و می گفت حتی نو ر دینی هم ندارد.یعنی من حتی محبت اهل بیت درش نمی بینم ولی برای مردم صحبت می کند و در حضور مردم چنان اشک می ریزد من موندم اینهمه اشک از کجا میاره؟بعد تازه فهمیدم که این اشک
,اشک استدراجی است.یعنی این شخص اشک دارد و فکر می کند این اشک او را پاک می کند در حالی که این اشک از آن برگ ها و میوه هایی است که ریشه اش فاسد است یعنی برای اینکه خداوند به این شخص علاقه ای ندارد بهش اشک داده که دلش خوش باشد.باران رحمتی که از چشم میاد باید بر قلبی نازل شود و بر بدنی بریزد که این بدن ریشه داشته باشد نه اینکه پوسیده باشد.چون اگر پوسیده باشد بدتر هم می شود دقیقا مثل گیاهی که از شدت آب در حال پوسیدن است

حراست در دو حالت است.رضا و غضب.فی حال الرضا والغضب :یعنی حفظ کردن و حراست در حالت رضایت زیاد مشکل نیست و اصل در حالت غضب است.اگر امروز یا فردا که بیست و چهارم ماه مبارک رمضان است خداوند تبارک و تعالی به تو نشان بدهد که من باب,باب نعمت بر تو باز است(کارهایت راه افتاد,اشکهای دیشبت گرفت,دعاهات رو قبول کردیم)و از فردا نعمتها به سمت تو بیایند.اگر اینطوری باشد انسان زیاد به بی دینی رغبتی ندارد.در این رضا میگه خیلی هم خوبه.در اینصورت دینداران بسیار زیادند.
چندین سال قبل یک امامزاده ای در نیشابور هست به نام
امامزاده محروق,یکی از فرزندان امام موسی کاظم هستند که به وسیله ی آتش زدن, ایشان را هلاک کردند.بعد در این امامزاده یک بنده خدایی شفا گرفت.یکدفعه تو شهر پیچید و یواش یواش در شهرهای دوروبر پیچید و بعد یواش یواش تو مشهد هم پیچید و مردم مریضهاشون رو از امام رضا برداشتند بردند امامزاده محروق!!!امام جمعه ی نیشابور واکنش نشان داد که این چه مسخره بازی است.طوری که نیشابور یک مقداری نظم شهریش به هم ریخت و قدرت پذیرایی از اینهمه مریض و علیل و...را نداشت.
ایشان اعتراض کردند که چرا امام رضا را ول کردید آمدید اینجا.ایشون وقتی به منزل برمی گردد می بیند که پسرش از دو تا پا فلج شده است.خودش هم پسرش رو برداشت برد امامزاده محروق بعد ازظهر پسرش شفا گرفت.باور کنید آن سالها مردم به مشهد می یومدند که به امامزاده محروق بروند.

در حالت رضا دو رو بر امام و اهل بیت بودن که کاری ندارد.در حالت غضب و در حالتی که انسان اذیت است و بهش فشار آمده آیا باز هم در خانه ی اهل بیت می ماند؟؟مثلا همین امامزاده محروق که بعد از مدتی خیلی هم شلوغ شد که یواش یواش دیگه شفا نداد و گفتند همین یکی دو بار بوده و دوباره همه ی مردم مریضهاشون رو برداشتند و بردند در خانه ی امام رضا تا شفا بگیرند.این بساط نسبت به اهل بیت و امام رضا بساط مشمئز کننده ای است
.آدم از اینگونه امت بودن و از اینگونه بندگی آدم ناراحت می شود که آقا هر وقت شما سرویس دادی من میام و اگر ندادی و یک کس دیگه ای به من سرویس داد من دیگه معطلش نمی کنم !حالا فکر کنید اگر اون امامزاده شیطان بود چی می شد!

متاسفانه در دردهای روحی و جسمی و در حالت غضب و ناراحتی ماها تمام دینمان را می بازیم وبدبختانه در حالت رضای زیاد هم همین مشکل پیش میاد اگر زیاد هم خوش باشیم تمام دینمان را می بازیم.لذا خداوند همواره مومن را در حالت خوف و رجاء نگه می دارد ودر عبارت دیگر می فرماید که مومن را در خشک و تر نگه می دارد.همینطوری وسط نگهش می دارد.اگر زیاد بهش سرویس داد طغیان می کند و اگر زیاد هم روش فشار بیاد کم می یاره.خداوند مومن را همینطوری مثل آتش کف دست نگه می دارد.ما دقیقا در دست خداوند عین زغال گر گرفته می مانیم.خدا دائم بین دست چپ و راست مارو می چرخونه.بعضی وقتها خوشیم و بعضی وقتها ناخوش.یعنی اگر غیر از این باشد ایمان خودمان را از دست می دهیم.

حالت قرار و آرامش مال اولیاء خداست.یکیش میشه مرحوم آقای قاضی که در بلا قرار می گیرد یکیش هم می شود ابن طاووس که ثروت و مکنتش و اموالش سر به فلک می زند ..این در حالت قرار است.طوری که اگر جای این دو را عوض کنند مثلا به آقای قاضی بگویند شما جای ابن طاوس باشید و به ابن طاوس بگویند که شما هم جای آقای قاضی باشید کوچکترین تاثیری در روحیه شان ایجاد نمی شود.اما ماها همیشه باید یک چشممان خنده باشد و یک چشممان گریه.غیر از این باشد خدا را گم می کنیم چون صلاح ما نیست.

حتی اکون بما یرد علی منهما بمنزلة سواء:تا به آنچه از آن به من روی می آورد یکسان برخورد کنم.یعنی در غضب و در رضا یک گونه با تو برخورد کنم

حالا برخورد چی هست؟؟
عاملا بطاعتک:عمل کننده ای به طاعت شما باشم.یعنی دنبال این نباشم که من به تو چی دستور بدهم.بعضی وقتها در ارتباطات بین من و تو و خدا جای مولا و بنده عوض می شود.مواظب باشیم دعاهای ما آمرانه نباشد که ما دستور بدهیم و خداوند اطاعت کند.قرار است که ما بنده باشیم و توقع یک چَشم هم از خداوند نداشته باشد.بنابراین به خداوند بگو که خدایا من فقط دارم عرض حال می کنم که من بعنوان بنده این مشکلات را دارم و بر دادنت می گویم چشم و بر ندادنت هم می گویم چشم!






 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 31 بازدید
    بازدید دیروز: 123
    کل بازدیدها: 689247 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • موضوع درباره امام زمان
    رضایت از خدا و از زندگی
    شرح دعای صحیفه
    شهدا از دیدگاههای مختلف
    امام سجاد و سختیهای بزرگ
    امام سجاد و جدش رسول الله
    امام سجاد و پناه به خدا
    امام سجاد و روز شب
    امام سجاد و فرشتگان
    حکایات هاشمی نژاد-400حکایت
    حکایات فاطمی نیا-100 حکایت
    حکایات استاد دانشمند-120 حکایت
    حکایات شیخ احمدکافی_60حکایت
    حکایات انصاریان_120حکایت
    حکایات مرحوم فلسفی_ 45حکایت
    حکایات شهید دستغیب_ 50 حکایت
    متن حکایات علامه حلی_10حکایت
    متن6حکایت از شیخ صدوق
    متن حکایاتی از شیخ عباس قمی_ره
    متن حکایات شیخ مرتضی انصاری
    وصال یار(1)
    وصال یار(3)
    وصال یار(2)
    وصال یار(4)
    وصال یار (5)
    وصال یار (6)
    یقین و محبت (1)
    یقین و محبت(2)
    یقین و محبت (3)
    یقین و محبت (4)
    هیئت علیه هیئت
    ملکوت انسان (1؛2؛3)
    مکتب عشق
    آسمانی شدن
    جهاد علمی
    توبه
    اخلاق کریمان
    موفقیت و سعادت
    متفرقه ها-مهم
    دید ما نسبت به مردم
    عمل به فرهنگ شهادت
    لینک ارگانهای مختلف و مراکز گوناگون
    هر چه می خواهد دل تنگت بپرس
    دانلود شبهات وهابیت و مسائل مربوطه
    فتاوای خنده دار و مستند وهابیها
    حکایت مختلف شخصیه دیدن داره ها
    تصاویر موضوعی
    افتخار خدمت به مردم(1؛2؛3)
    حرف حساب اینجاست...
    دانلود سخنرانی های حضرت امام خمینی
    منبر های آقای فاطمی نیاء-72 منبر
    منبر های آقای دانشمند
    منبر آقاتهرانی
    منبر آقای صدیقی
    منبر علامه مصباح یزدی
    منبر مرحوم فلسفی
    منبر مرحوم کافی
    منبر استاد مردانی
    منبر حجه الاسلام هاشمی نژاد
    پیرامون امام زمان-آیه الله ناصری
    طب قرانی-استاد خدادادی
    طب اسلامی -دکتر روازاده
    شخصی هاش این توست
    اخلاق(آقا تهرانی)
    شیعه...
    عکسها به سلیقه من...
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  • آهنگ وبلاگ من
  •