وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى مَنْ جَحَدَ
و ما را گواهان بر منکران قرار داد
کسی که معارف دینی را درس داده و تبلیغ کند و خودش مقید به هیچ اصل اخلاقی نباشد، مسلماً دین انحرافی را ترویج مـىکند و این دین باطل است.
وَ کَثَّرَنَا بِمَنِّهِ عَلَى مَنْ قَلَ
و به کرم خود شمار ما را از آنان که شمارشان فرو کاست فزونى بخشید
خداوند این لطف را در حق ما انجام داد، آخرالزمانـىهایی که تعدادمان خیلی کـمتر از بسیاری از امـتهاست. پس به این مناسبت خدا را سپاس مـىگوییم و بر آخرین فرستادهی بزرگوارش سلام و درود مـىفرستیم:
اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ أَمِینِکَ عَلَى وَحْیِکَ
بار خدایا، بر محمد که امین وحى توست درود بفرست
او کسی بود که به حرف خدا نه چیزی افزود و نه چیزی از آن کم کزد. حتا قبل از رسالت هم امانـتداری خود را ثابت کرده بود.
به مغیره – لعنـة الله علیه - گفتند به مردم بگوییم که محمد دروغگوست؟ و مغیره – لعنت الله علیه – گفت نه، کسی باور نمـىکند.
دلیل تولد این همه مکاتب انحرافی این است که مردم دین را با زندگی خود تطبیق مـىدهند و به دین اضافه مـىکنند و یا از آن کم مـىکنند. قرآن کریم در مورد علمای یهود مـىفرماید که از قول موسا حرف در مـىآوردند و کتابها و احکام قبلی را نسخ مـىکردند.
وَ نَجِیبِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ صَفِیِّکَ مِنْ عِبَادِکَ إِمَامِ الرَّحْمَةِ
برگزیده از میان آفریدگان توست، دوست مخلص از میان همه بندگان توست و امام رحمت
او تنها کسی بود که برگزیده شد، مصطفا. مرکز رحمت بود. در تاریخ یهود آمده که موسا – علی نبینا و آله و علیه السلام – برخوردهای فیزیکی هم داشت و حتا یکی از این برخوردها منجر به قتل یک نفر شد. او حقش را با زور هم که شده مـىگرفت، اما پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – در نهایت رأفت و مهربانی بوده و تمام هم و غمشان این بود که مردم جهنمی نشوند.
زمانی که در حجاز به ایشان سنگ مـىزدند می فاصله گرفتند و دسـتها را به سوی آسمان گرفتند، بسیاری از مردم به خیال ایـنکه مـىخواهند آن قوم را نفرین کنند، هراسان شدند؛ اما ایشان فرمودند پروردگارا این قوم من جاهل هستند، آنها را هدایت کن.
پیامبران دیگر یا نفرین مـىکردند، یا به خدا گله مـىکردند و یا حتا درگیر مـىشدند. ما نه در تعالیم دین مسیح رحمت مـىبینیم و نه در اعمال پیروانش و تمام جنـگهای خانمانسوز را آنها به راه انداختـهاند. در موردیهود هم که هر چه نگوییم بـهتر است.
اما اسلام دین رحمت و توبه است، در اسلام ارتباط مستقیم با خداوند وجود دارد، ولی در مسیحیت باید کشیش را راضی کنی تا گناهت بخشیده شود. خدای ماست که بـهراحتی مـىبخشد، درحالـىکه خدای مسیحیت بخشش را مـىفروشد.
وَ قَائِدِ الْخَیْرِ
و کلید برکات
رسول گرامی اسلام – صلی الله علیه و آله و سلم – هر چه آورده خیر است و خوبی، بسیار سهل گرفته است، حتا نمازی که از جانب خدا آورده برای رسیدن به آرامش است، زکات و خمسش مصداق ایثار و انفاق است. اما در عین حال اگر کسی هم بخواهد ظلم کند، ما در مقابلش مـىایستیم. شیعه نباید اجازه دهد که در جهان ظلم به وجود آید. اسم این خشونت نیست، وحدان است و عقیده، شیعه با زبان خوش از مرزهای عقیدتی و جغرافیایی خود دفاع مـىکند.
وَ مِفْتَاحِ الْبَرَکَةِ
و کلید برکات
ما هر چه داریم و به هر چیزی که برسیم از برکات وجود پیامبر و ائمه علیهم السلام است. اصلاً به برکت رسول گرامی ماست که خداوند ما را تحویل مـىگیرد و خودمان مـىدانیم که لایق این برخورد نیستیم.
کَمَا نَصَبَ لِأَمْرِکَ نَفْسَهُ وَ عَرَّضَ فِیکَ لِلْمَکْرُوهِ بَدَنَهُ
آنسان که او جان خویش در فرمان تو نهاد و جسم خویش به راه تو هدف تیر بلا گردانید
حضرت محمد – صلی الله علیه و آله و سلم – در مسیر خدا به بدنش فشار آورد و برای او بسیار از خود مایه گذاشت، و لذا ما هم باید پیامبر را الگوی خود قرار دهیم.
عدهای تمام هم و غم خود را صرف این کردهاند که حضرت رسول – صلی الله علیه و آله و سلم – و اهل بیت – علیهم السلام – در شهوات نسبت به خود سخت نمـىگرفتند، اینان سرمایـهگذاری کردهاند تا شهوترانی خود را توجیه کنند. حال آنکه نبی اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – با برخی از زنان خود حتا رابطـهی جنسی هم نداشتند و بسیاری از زنانی که با ایشان ازدواج مـىکردند پیرزن بودند. پیامبر بزرگوار ما نفسشان را به مخاطره مـىانداختند، چند سال در شعب ابـىطالب در محاصره بودند و حتا آب برای آشامیدن نداشتند و توانی برای راه رفتن نداشتند. اهل بیت – علیهم السلام – بسیار سختی کشیدند و اذیت شدند.
وَ کَاشَفَ فِی الدُّعَاءِ إِلَیْکَ حَامَّتَهُ
و در دعوت به دین تو با خویشاوندان خود آشکارا خصومت ورزید
رسول اعظم – صلی الله علیه و آله و سلم – فقط به خاطر خدا با بسیاری از نزدیکان خود قطع رابطه کرد. مسلماً اگر پیامبر به ابوجهل و ابولهب – لعنـة الله علیهما – چراغ سبز نشان مـىداد، آن دو عموهای خوبی مـىشدند.
وَ حَارَبَ فِی رِضَاکَ أُسْرَتَهُ وَ قَطَعَ فِی إِحْیَاءِ دِینِکَ رَحِمَهُ
و براى خشنودى تو با خاندان خویش به پیکار برخاست و تا دین تو را زنده دارد، پیوند از خویش و پیوند ببرید
علاوه بر قطع رحم با خویشان نزدیک، برای احیای دین خدا با برخی از آنان جنگید.
وَ أَقْصَى الْأَدْنَیْنَ عَلَى جُحُودِهِمْ وَ قَرَّبَ الْأَقْصَیْنَ عَلَى اسْتِجَابَتِهِمْ لَکَ وَ وَالَى فِیکَ الْأَبْعَدِینَ وَ عَادَى فِیکَ الْأَقْرَبِینَ
نزدیکان انکارپیشه را از خود دور داشت و دوران دعوتپذیر را به خود نزدیک ساخت. در راه تو با بیگانگان دوستى ورزید و با نزدیکان دشمنى.
از عموها و عموزادههای و خویشاوندان خونی خود برید و دورترین افراد مانند سلمان و ابوذر و عمار و یاسر را به خود نزدیک کرد، حتا بدون ایـنکه اویس قرنی را ببیند به او ابراز علاقه مـىکرد.
و أَدْأَبَ نَفْسَهُ فِی تَبْلِیغِ رِسَالَتِکَ وَ أَتْعَبَهَا بِالدُّعَاءِ إِلَى مِلَّتِکَ وَ شَغَلَهَا بِالنُّصْحِ لِأَهْلِ دَعْوَتِکَ
و تا حق رسالت تو بگزارد، خویشتن را به رنج افکند. جان خویش در بوته تعب نهاد تا به کیش تو دعوت کند. خویشتن به کار داشت تا امت را اندرز دهد.
تا جایی در مسیر رسالت خود را به سختی انداخت که خدا به وی اعتراض کرد:
مَا أَنزَلْنَا عَلَیْک الْقُرْءَانَ لِتَشقَى(طه: 2)
قرآن را بر تو نازل نکردهایم که در رنج افتى.
از این آیه نتیجه مـىگیریم که تبلیغ کردن برای خدا حدی دارد برای فرد باید یک مهلت زمانی تعیین کرد و پس از آن اگر به سمت خدا نیامد باید از او دست کشید، هر چند که از نزدیـکترین افراد باشد.
وَ هَاجَرَ إِلَى بِلاَدِ الْغُربَةِ وَ مَحَلِّ النَّأْیِ عَنْ مَوْطِنِ رَحْلِهِ وَ مَوْضِعِ رِجْلِهِ وَ مَسْقَطِ رَأْسِهِ وَ مَأْنَسِ نَفْسِهِ
به دیار غربت رخت کشید و موطن مألوف و زادبوم و سراى انس خود رها کرد
برای هجرت چند معنی و مفهوم پیشنهاد شده است:
|
در دومین دعای صحیفـهی سجادیه، امام زین العابدین - علیه السلام - به حمد رسول اعظم - صلی الله علیه و آله و سلم - پرداختـهاند. ایشان با اشاره به آیـهی 164 سورهی آل عمران دعای خود را آغاز کرده و سپس به ستایش رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم – مـىپردازند. در این آیه خداوند به خلقت پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم – اشاره کرده و آن را منتی بر مخلوقات خود مـىداند:
لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَث فِیهِمْ رَسولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ
خدا بر مؤمنان انعام فرمود، آنگاه که از خودشان به میان خودشان پیامبرى مبعوث کرد
امام سجاد - علیه السلام - نیز از این مضمون در ابتدای دعای خود استفاده کردهاند:
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی مَنَّ عَلیْنَا بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ –
حمد و سپاس خداوندى را که بر ما منت نهاد و پیامبر خود محمد صلى الله علیه و آله را به رسالت بر ما فرستاد
خلقت حضرت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم – نشانـهی فضل و عنایت خداوند متعال بر بندهگان خود مـىباشد. اعلام این سال به عنوان سال رسول اعظم - صلی الله علیه و آله و سلم – از سوی مقام معظم رهبری - حفظه الله – اصلاً کاری کلیشـهای نبود، چرا که امیر المؤمنین - علیه السلام – نیز مـىفرمایند انا عبد من عبید محمد.
حضرت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم – در آخرین ساعات عمر با برکت خود، امام علی - علیه السلام - را صدا کرده و فرمودند علی جان گوشَت را نزدیک من بیاور. پس از رحلت آن بزرگوار حضرت علی - علیه السلام - فرمودند در آن یک ساعت پسر عمویم 70 هزار باب از علم، که هر باب 70 هزار زیرمجموعه داشت را به من آموخت.
پس مـىتوان نتیجه گرفت که تمام ائمه – علیهم السلام – علم خود را سینه به سینه از جد عظیم الشأن خود کسب کردهاند، لذا علم اهل بیت – علیهم السلام – اعطایی است، پس پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم – چه هنری انجام دادهاند؟
حضرت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم – هنر خود را در پنج سالـهگی به خدا نشان دادند. در آن زمان ایشان نزد حلیمه، دایـهی خود، به سر مـىبردند. روزی به حلیمه فرمودند که من مـىخواهم همراه فرزندان تو گله را به بیابان ببرم. حلیمه خاتون گردنبندی به محمد پنج ساله داد که حاوی یک بت کوچک بود، ایشان نگاهی به گردنبند انداخته و پرسیدند:
- این چیست؟
- این گردنبند از تو محافظت مـىکند.
- مگر این را شما نساختـهاید؟
- چرا!
- چیزی را که یک انسان بسازد نمـىتواند مرا حفظ کند.
این هنر و نشانـهی موحد بودن پیامبر ما حتا در آن سن و سال کم است، در این واقعـهی تاریخی سه درس مهم وجود دارد:
- نگاه و نظاره،
- پرسش و
- تفکر.
- زمانی که جبرئیل – سلام الله علیه – در غار حرا بر پیامبر نازل شد تا آیات خدا را به آن حضرت ابلاغ کند، ایشان آن کلمات را بلد بودند. نپرسیدند ربک الذی خلق کیست، چون خدا را مـىشناختند، علی 0 علیه السلام هم همینطور. اینان بر دین ابراهیم حنیف – علی نبینا و آله و علیه السلام – بودند و فقط قواعد خاص اسلام را پیاده نمـىکردند. این مسائل وراثتی نیست، کسانی به این درجه رسیدند که اهل نگاه و پرسش و فکر بودند، والا ائمه – علیهم السلام – فرزند زیاد داشتند، و از این میان فقط یکی به امامت مـىرسید. پس دینی که فکر و سؤال در آن جایی نداشته باشد، دین نیست. پس پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – پیش از بعثت هم ارکان دین را داشتند و عمل مـىکردند و تنها آداب را نداشتند.
دُونَ الْأُمَمِ الْمَاضِیَةِ وَ الْقُرُونِ السَّالِفَةِ
این نعمت ویژه ما بود و امتهاى گذشته که در قرنهاى پیشین مىزیستند بىبهره از آن بودند
امت رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – با امـتهای قبلی از نظر سطح فکر، نیازها و گفتماناش با خدا تفاوت داشت. مثلاً حضرت موسا – علی نبینا و آله و علیه السلام – دست به هر کاری مـىزد، بنی اسرائیل آدم نمـىشدند. وقتی از لفظ خاتم استفاده مـىشود یعنی درجـهی عقلانیت و فرهنگ به جایی رسیده که انسان مـىتواند با دیگران با منطق صحبت کند. پیش از این معجزات پیامبران، انسانها را به خاک نمـىانداخت، بـلکه آنها را به رقابت وامـىداشت. هنگامی که ناقـهی صالح از دل کوه بیرون آمد و مشرکان و کافران ناامید شدند و در حال بازگشت به خانـههاىشان بودند، برای از بین بردن آن شتر نقشه مـىکشیدند. اما در زمان حضرت محمد – صلی الله علیه و آله و سلم – این فرهنگ کـمرنگ شده بود.
بِقُدْرَتِهِ الَّتِی لاَ تَعْجِزُ عَنْ شَیْءٍ وَ إِنْ عَظُمَ وَ لاَ یَفُوتُهَا شَیْءٌ وَ إِنْ لَطُفَ
این همه برآمده از قدرت اوست که ناتوان نبود در هر کار هر چند سترگ بود و فرو نگذارد هیچ کارى را هر چند خرد بود
قادر متعال آخرین رسول خود را با نیرویی به میان مخلوقاتش فرستاد که تمام جهان مغلوب او بودند، حتا خورشید با انگشت وی از مغرب بازمـىگشت و دیرتر غروب مـىکرد.
از امام صادق – علیه السلام – پرسیدند شما فقط امام ما هستید؟ و ایشان در پاسخ فرمودند خیر، ما امام شما و جنیان و تمام جهانیان هستیم.
شاید در کهکشانها موجوداتی باشند که ارادت بیـشتری به اهل بیت - علیهم السلام - داشته باشند.
معراج حضرت محمد – صلی الله علیه و آله و سلم – معراجی جسمی بوده است، نه روحی. ایشان با جسم تا دورترین نقاط آسمانها و کهکشانها رفتند و بر خلقت خدا اشراف داشتند.
امام باقر – علیه السلام – فرمودند فاصلـهی آسمان اول و دوم مانند فاصلـهی زمین است تا کهکشانها، و همیـنطور است فاصلـهی هر آسمان با آسمان بعدی.
در شب معراج رسول اعظم – صلی الله علیه و آله و سلم – تا آسمان هفتم، جایی که جبرئیل بود رفتند. چنین انسانی بر روی زمین و در میان امت ما بوده و گذشتـهگان ما چـهقدر قدرناشناس بودهاند.
فَخَتَمَ بِنَا عَلَى جَمِیعِ مَنْ ذَرَأَ
پس ما را خاتم همه آفریدگان قرار داد
چرا خداوند ما را آخرین امت قرار داده است؟
برای پاسخ به این سؤال دو نظریه وجود دارد:
1. خدا ورشکست شد. یعنی اگر انسانها مـىخواستند آدم شوند، تا به حال شده بودند. این نظریه حتا در بین برخی از علمای شیعه هم طرفدار دارد.
2. تمام خلقت یک پروسه نبوده، بـلکه یک پروژه بوده است، یعنی از همان ابتدا قرار بوده که ما ختم امـتها باشیم.
معارف دین اسلام پس از گذشت این همه سال هنوز به همه جا نرسیده و خیلی از افراد هنوز چیزی از اسلام به گوششان نرسیده، و حتا بسیاری از آنهایی که چیزی شنیدهاند درست متوجه نشدهاند و نفهمیدهاند. چرا نگوییم دین خاتم است؟ دینی که هنوز در میان افراد بشر جا نیفتاده است.
تا روزی که جامعـهی اسلامی متوجه نشود که دیـنداری منتی از طرف خداست، و تا زمانی که زهاد عبادات خودشان را منتی بر خداوند بدانند وظیفـهی اسلام انجام نشده و هدف آن پیاده نشده است.
در همین زمان و در شیعـهی اثنا عشری علمایی داریم که یـکدیگر را کافر مـىشمارند و این نشانـهی عظمت یک دین است. امام خمینی – قدس الله نفسه الزکیـة - مـىفرمودند اختلاف بین علما نشانـهی رحمت است.
در میان معلـمهای کلاسهای اول تاسوم ابتدایی چندان اختلافی در نحوهی تدریس وجود ندارد، اما همیـنکه کتابها بیـشتر مـىشود، اختلاف سلیقـهها رو به فزونی گذاشته و به جایی مـىرسد که در دانشگاه هم استادها متفاوت هستند و هم کتابهای درسی. در امر دین هم به همین ترتیب است، اگر نظرات علمای یک دین یکی باشد، معلوم مـىشود که آن دین، دین بزرگی نیست.
|