براستی اینها فکر می کنند که با اینکار ما را از دیدن چه چیزی منع کردند ما دیده ایم قبلا ها دیده ایم
شما با ان دیوار بتنی قرمز رنگ جلوی دیوار سنگی به این باور ما که ظلم در حق شیعه و ولایت فقط به وعده شکنی بعد غدیر ختم نشده است اضافه کردید
بر این باور که غربت امیر المومنین فقط در بستن دست او با طناب نیست
بر این باور که عمق فاجعه و غربت بیش از اینهاست فاطمه ای که به اعتراف های شما نامرد ها در کتب معتربتان او را رسول خدا بار ها و بار ها پاره تن خود نامیده و شما باز هم به اعتراف خودتان به او ظلم کردید؟!!!
بر این باور که شما در ظلمتان چیزی برای ائمه ما کم نذاشتید
براستی ما را از دیدن چه منع می کنید؟؟
فکر کردید ما در قبل از پشت ان دیوار سنگی به چه نظاره می کردیم؟؟
ما قبلا هم به غریبی و غربت ائمه نگاه میکردیم و شما با این دیوار قرمز رنگ حاشیه ای سرخ رنگ بر ان غربت زدید.
عیب ندارد دوری و دوستی
اینکار نشان داد که شما چه حقیقتی را کتمان می کنید.
ولی مطمئن باشید و یقین بدانید
روزی خواهد امد که از همان نزدیکی ها صدایی آشنا می گوید (انا المهدی)
و باز ببینیم به کدامین دیوار و جلوی چه چیزی را خواهید گرفت!!
از دل غار حرایی سوخت
می رسد فریاد نایی سوخته
آه پیغمبر ببین از کوثرت
مانده تنها آیه هایی سوخته
روی خاک کوچه های شهر درد
ماند جای رد پایی سوخته
روی یک دیوار خشتی حک شده
رد سرخ اشکهایی سوخته
این مسیحا نیست بر سر می زند؟؟!
در دل دارالشفایی سوخته
بهترین مرد دوعالم ای خدااااااا
مانده با خیر النسائی سوخته
آی مردم این مگرخوریه نیست؟؟!
می رند پر در هوای سوخته
آه مادر سوختیم اشکی بپاش
روی قلب شیعه هایی سوخت
|
|
قال الله تعالی:
من طَلَبَنی وَجَدَنی و من وجدنی عَرَفَنی و من عرفنی اَحَبَّنی و من اَحَبَّنی عَشَقَنی و
هرکس
مرا طلب کند مرا می یابد و هرکس مرا بیابد مرا می شناسد و هرکس مرا بشناسد
مرا دوست خواهد داشت و هرکس مرا دوست داشته باشد عاشق من خواهد شد
من عَشَقَنی عَشِقتُه و من عَشِقتُه قَتِلتُه
و هرکس که عاشق من شود(یا با من عشق بازی کند)عاشق او می شوم و هر کس را که عاشق او باشم می کشم
و من قَتِلتُه فَعَلیَّ دِیَتُه
و هر کس را که کشتم دیه اش با من است
و اَنا دِیَتُه
و دیه او منم!!!
|
|
|
همیشه شکر سلامتیت را به جا بیار و برای سلامتی بقیه دعا کن
|
سلام
یه روز تو خونه دراز کشیده بودم فکر می کردم(ما فکر هم می کنیم حال می کنی؟؟!!)
رو به آقا امام زمان (روحی فداه )عرض کردم: آقا جان
قربون خودت و جد و آبادت
آخه ما را گرفتی؟؟نه جون مولا ما را گفتی؟؟
بابا تو این عالم به این بزرگی
کشت و کشتار؛حق خوری؛ظلم؛فساد؛حق مردم را هلپی خوردنها(تو جامعه ما نیست هواست باشه)؛ یه شبه میلیاردر شدن بعضی ها؛و و و ...
داره روی زمان انجام میشه بعدا
حضرت آیه الله العظمی بهجت (روحی له الفدا)فرمودند:اگر مومنی دو رکعت نمازش قضا شود دل امام زمان(روحی فداه) را شکسته است
آخه قربونت برم این چه وضعشه؟؟!!!
دو رکعت نماز ما دلت را می شکنه !!ولی اونهمهههههههههههههه دلت را نمی شکنه ؟؟
مگه شما بقیه الله فی ارضه نیستی؟؟؟
بیا امشب من گیج را حالیم کن!!!تا از این مذخرفات دیگه نگم؟؟
آقا خودت میدونی جواب ما را ندی بعدا همین را سئوال می کنم شبهه می کنم می زنم تو سایت و اینور اونور میشم منور الفکر و شروس هاااااااا
هواست را جمع کن باید همین امشب همین الان از همین کتابی که جلوم هست باید ثابت کنی!!
جلوی من کتاب شعری بود که از همه شعرا توش شعر داشت و همه نوع شعری توش بود
همون را برداشتم یه حمد خوندم و 3 تا صلوات فرستادم و گفتم بسم الله ثابت نکنی خودت میدونی !!
چشمم را بستم کتاب را باز کردم اولین خط از شعر های صفحه راست را خوندم ودیدم نوشته است:
هر کس به طریقی دل ما می شکند
بیگانه جدا دوست جدا می شکند
بیگانه اگر می شکند عیبی نیست
من در عجبم دوست چرا می شکند
باورم نشد یعنی با من صحبت می کنی؟؟
گفتم من نمی فهمم!!من از اونهایی هستم که باید براش عصای حضرت موسی در بیاری تا باورت کنند
اما مولا جون من یه بار دیگه !!!
یه حمد خوندم و سه تا صلوات!!
کتاب را باز کردم دیدم نوشته صفحه اول بالا سمت راست:
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
کتاب را بستم و خوابیدم با چشمی گریان که عجب!!
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
دوستان خرافاتی من ما هر چی گذاشتیم گفتند خرافاته!!
در این خرافات جدیدی که براتون ساختم باید عرض کنم راههای ارتباط با خدا (جل شانه)وامام زمان(روحی فداه) بعدد نفس الخلائق است و
به قول داش رضا مارمولک هر کسی برای رسیدن به خدا راهی داره!!
شما هم وقتی دلت می گیره نه با یه کتاب و این راهی که برای خودم پیش اومده بود و خرافات بود
هر جوری که میتونی صداش کنی!!در همون لحظه ای که دلت شکسته و واقعا واقعا واقعا به این رسیدی که از دست هیچ کسی غیر از خدا و آقا کاری برای تو ساخته نیست !!!
همون موقع است که بالنت از غیر خالی شد آماده و سبک بالا میری و صدات میرسه
و لذاحرفت بزن با آقا درد و دل کن
هر گز ندهد فرصت گفتار به محتاج کریم
گوش این طایفه آواز گدا نشنیده است
راستی
اگر یادتان بود و باران گرفت دعایی به جان بیابان کنید منو یادتون نره
شاید به همین زودی ها از نت رفتم برای همیشه
از خرافات های ما هم راحت میشید
برای تعجیل در ظهور آقا و سلامتی رهبر وطول عمر مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیه الله العظمی بهجت (دامت برکاته) تا فرج حضرت ولیعصر (روحی فداه) سه صلوات از ته دلت تو دلت بفرست
|
http://upload.iranblog.com/1/1233236582.jpg
http://upload.iranblog.com/1/1233163158.jpg
http://upload.iranblog.com/1/1233244380.jpg
http://upload.iranblog.com/1/1233182481.jpg
http://upload.iranblog.com/1/1233168648.jpg
http://upload.iranblog.com/1/1233188665.jpg
از این به بعد هر هفته جدید ترین عکسهایی که خودم توفیق میشه از این بزرگوار می گیرم را براتون میذارم شما هم داشته باشید
یا حق که با علیست
|
خداوند دریچه حلال را در ساختار زندگی انسان پایینتر از دریچه حرام گذاشته است اگر در این منبع آب از دریچه پایین که بر روی مزرعه باز میشود جاری شد دیگر آبی در این منبع نمی ماند که از دریچه بالایی سرازیر شود.
طبیعتا دریچه بالا اگر چه باز باشد آبریزی نخواهد داشت ان
دریچه اطمینانی است که اگر احیانا ان دریچه پایین گرفته شد دشتگاه منفجر نشود آب از ان لوله بالا و دریچه بالا سرازیر بشود .
بله وقتی آب از دریچه بالا سرازیر بشود روی پشت بام سرازیر می شود روی راه پله می آید و روی پشت بام را می گیرد ممکن است زیر فرش و لحاف و دشک و خانه را بگیرد و همه چیزی را خراب کند.
اما علت کجاست؟؟
نه وجود آب بلا است و نه وجود آن دریچه بالایی!!
بلکه بسته شدن دریچه پایینتر باعث این خرابیها شده است
ان دریچه پایین دریچه حلال است امکان ندارد که یکی از راههای حلال را ببندیم و راههای حرامی باز نشود
در مسئله ازدواج چنین است
تمام راههای حلال باید با کمال اطمینان تا اخر باز باشد
برداشت درسست از اسلام اینست که باید دریچه حلال را تا اخر باز کنیم نه نیمه باز یا بسته یعنی هر چه حلال است آزادش بگذاریم
هر چند مقدس نماهای احمق یا آخوند نماهای بیسواد به ما بد بگویند
حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) در باره شطرنج و فروش آلات لهو انچنان جوابی میدهد؟؟
چون برای چیزی که حرمتش ثابت و مسلم نشده باشدما از کجا بیاوریم و بگوییم؟؟احتیاطا بگوییم؟؟حرام است بگوییم؟؟نه بگوییم؟؟
ما تمام اموری را که شارع معین کرده باید استفاده کنیم
امام مراقب باشیم وقتی هم که می خواهیم استفاده کنیم ان حلال را زشتش نکنیم که به ان زشتی حرامش بکنیم!!
تا کسی بیاید از همین معنا سوء استفاده بکند.
به قول معروف بد دفاع کردن از هر نوع حمله کردن بهتر استو
در بسیاریاز فتاوای مراجع عظام می بینیم که چیزی را که حرمتش معلوم نیست حرام اعلام نمی کنند
|
این حکایت باشد از اهل نفاق
بشنو از من چون فتاده اتفاق
از دو رویان زمان مصطفی
از صحابه اهل نیرنگ و ریا
صبحگاهان بر سوی مسجد روان
مضطرب آسیمه سر ناله کنان
ای رسول الله بر دادم برس
دیده ام صدمه به فریادم برس
از گذرگاهی که می کردم گذر
شد سگی ناگه بر من حمله ور
سگ چه سگ گوییی گرگ اندر شب است
صاحبی دارد یهودی مذهب است
سگ چه سگ هار است دندانم زده
زخم ها بر جسم و بر جانم زده
این منم با جامه های پاره ای
یا رسو الله بنما چاره ای
چون شنید این شکوه را پیک خدا
ذره ای هر گز نکردی اعتنا
باز فردا واقعا تکرار شد
شدت ان حادثه بسیار شد
از صحابه یک نفر با ترس و بیم
با لباس پاره و حالی وخیم
روس به سوی احمد مختار کرد
از وجود حادثه گفتار کرد
ای رسول الله وی خیر البشر
نیست در این شهر امنیت دگر
در فلان سگی بیمار بود
بد تر از درندگان هار بود
او زده بر دست و پایم زخم ها
چاره ای اندیشه کن یا مصطفی
تا رسو ل الله بشنید این سخن
گفت باز آیید ای اصحاب من
کوچه ها طی شد در ان گفت و شنود
شد سرااغ خانه مرد یهود
کوبه را کوبید تا در باز شد
غمزه های عاشقی آغاز شد
ان یهودی مرد امد با وقار
تا بگیرد پیش پیغمبر قرار
کآن دل غافل دل و دلدار دید
گفت با احمد مشرف مرحبا
سر فرازم کرده ای یا مصطفی
دیدن روی تو درک لذت است
همکلامی با تو فوق عزت است
من سر آپا گوش هستم ای نکو
هر چه می خواهد دل تنگت بگو
گفت با احمد با یهودی این سخن
رو سگ خود را بیاور پیش من
گرچه گفتار تو گفتاری نکوست
لیک نزد تو سگی درنده خوست
ما از این درنده خویی نا خوشیم
سگ اگر هار شد او را می کشیم
آن یهودی رفت بعد از اندکی
ناگران برگشت همراه سگی
تا که چشم سگ به پیغمبر فتاد
او به اذن حق زبانش را برگشاد
ای رسول امجد و خیر الانام
السلام ای ختم مرسل السلام
گفت احمد کای سگ این رهگذر
کرده ای چندیست ایجاد خطر
سلب آسایش نمودی در محل
ای سگ بد تر ز روباه دغل
از هجومت عده ای در وحشتند
ساکنان کوچه بی امنیتند
حکم ما ایسنت نابودت کنیم
آتشی افروزیم تا دودت کنیم
سگ چو بشنید از پیمبر این سخن
اشک ریزان گفت ای مولای من
ان دو شخصی که زمن آزرده اند
نام حیدر را به زشتی برده اند
ای امیر عالم جن و بشر
چیست جرم من در این کوی گذر
سد راهی کرده ام تنبیه کن
گر گناهی کرده ام تنبیه کن
دومی هم بد سیر چون اولیست
کارشان دشنام دادن بر علیست
ظاهرا عرض ارادت می کنند
باطنا هر دو خیانت می کنند
مخفیانه چونکه خلوت می کنند
بر پسر عمت اهانت می کنند
این دوتن یعنی دو دشمن با علیست
من سگم اما شعارم یا علیست
با چنین تو صیف کلب این درم
پاسدار آستان حیدرم
صاحبم گر چه یهودی مسلک است
در ادب بین یهودیها تک است
چون پیمبر از سخن از سگ شنید
اشک شد از دیدگان او پدید
گفت پیغمبر به ان مرد یهود
این سگ از من عقده دل را گشود
نسل عاصی مستحق کیفر است
ان سگ از شخص منافق بهتر است
گفت با مرد یهودی مصطفی
قدر این سگ را بدان دارد وفا
عشق یعنی در تولا سوختن
حق شناسی را سگ اموختن
تا یهودی واقف از اسرار شد
دیده حق بین او بیدار شد
گفت حق را با نبی بشناختم
عشق را من با علی بشناختم
بر وصی تو یقین دارم یقین
جان به قربان امیر المومنین
من شهادت می دهم پیغمبری
بر رسولان دو عالم سروری
یا محمد(ص)اهل ایمان گشته ام
گر قبول افتد مسلمان گشته ام
ماجرای سگ که بحث روز بود
در نتیجه معرفت اموز بود
ای تو خواننده بیا و مرد باش
با محبان علی همدرد باش
|