مدرسه سیاره تشکیل یافت : سلطان محمد خدابنده افتخار مذهب شیعه پیدا کرد ، بینهایت مایل شد که علامه
حلى را نزد خود نگاهدارد زیرا دید مقام سلطنت اسلام نیازمند بچنین شخصیت علمى میباشد ، تا در مهام مملکت
و مواقع حساس از حضورش کسب فیض نماید ، از این لحاظ عرضه داشت : من از جناب آیه الله خواهش مندم که در
دربار ما بماند و همواره ما را از حضور خود مفتخر و بهره مند فرماید علامه فرمود : سلطان بسلامت باشد ،
من مردى هستم اهل علم و بحث و تدریس و همواره باید بتربیت طلاب و دانشجویان و کار تصنیف و تالیف -
چنانکه شان دانشوران است - بپردازم ، بنابراین اگر بخواهم محضر سلطان را برگزینم ، از کار و وظیفه علمى
خود باز میمانم ، و من بدین منظره خوشنود نیستم من حاضر نیستم در دربار باشم ، و از کارهاى علمى باز
مانم ، سلطان گفت : اگر من دستور دهم ، وسیله کار در اختیار شما قرار گیرد ، باز هم شانه خالى مى کنید ؟
علامه فرمود پس اجازه دهید ، حضور من نزد شما منحصر بحال حضر و بودن در پایتخت باشد و در سفر شما من
آزاد باشم و بکار خود برسم ، سلطان اظهار داشت : من مایلم در هر دو حال بنفع مملکت از وجود مبارک شما
بهره برم ، از این نظر وسیله فراهم مى کنم که خواسته شما از لحاظ تربیت و تعلیم و تالیف تامین گردد ،
علامه ناگزیر قبول کرد ? سلطان دستور داد نخست براى حال حضور در پایتخت مدارس علمى ساخته و در اختیار
طلاب و محصلین قرار داده شود سپس براى حال سفر چند چادر مخصوص علامه و شاگردان مکتبش برپا گردد تا در
اینحال نیز بکار علمى آنجناب لطمه وارد نیاید ، و در عین حال افتخار حضور علامه را هم داشته باشد ، بدین
ترتیب جلب موافقت علامه را نمود و مدرسه سیاره تشکیل گردید - برخى از تالیفات علامه در مدرسه سیاره صورت
پذیرفته و در پایان هر یک بدین معنى متذکر شده است - - روضات الجنات