حکایت نمود عالم جلیل آقاى شیخ محمد قمى دام ظله ، که یکى از فضلا در ضمن ملاحظه فروع فقهیه کتاب شرائع ، در یکى از فروع هر چه تامل کرد بمدرک آن نرسید از غایه غیظ و ضیق خناق کلمه غیر مناسبه از او در این باب ظاهر شده که این چه قسم فتوى است ؟ شب در عالم رویا دید مجلسى از علما و طلاب ، شیخ جلیلى بر عرصه منبر چون آفتاب که عالم را بتابش خود تربیت مى نماید باشارات علمیه و افادات حکمیه ارواح اهل علم را تازه و خوش وقت
میفرماید آن شخص میگوید وارد مجلس شدم و نزدیک در نشستم نگاهى به اطراف نمودم ، شیخى در یک طرف خود و
سیدى در طرف دیگر دیدم از شیخ پرسیدم که این سید کیست ؟ گفت سید نعمه الله جزائرى است ، از سید پرسیدم
شیخ کیست ؟ گفت : ملا محسن فیض سئوال کردم شیخ که بر منبر میباشد کیست ؟ فرمودند : حضرت محقق حلى
میباشند پس محقق شروع در مباحثه همان فرع که بر من مشکل آمده بود نمود و از عهده استدلال با کمال وضوح
برآمد : همه بگوش قبول راضى شدند آنگاه شیخ فرمودند : عجب اینست که بعض کسانیکه هنوز قوه نظریه در
استنباط احکام شرعیه را ندارند بنظر خود اعتماد میکنند ، و بالاتر آنکه اگر مطلبى برایشان مشکلآمد :
زبان طعن به بزرگان برمى آورند ، پس روى مبارک بمن فرمود و گفتند : دلیل این فرع در کتاب این آخوند که
نزدیک تو نشسته موجود است ، چون بیدار شدم مراجعه بکتاب " وافى " نموده دلیل مسئله را در آنجا یافتم و
از کرده خویش شرمسار گردیدم