قسمت ششم از بحث وصال هستیم ، به این رسیدیم که : انسان واصل به یک نورانیت می رسه که در این نورانیت ، نه تنها خود را بهتر می بیند ، بلکه اطراف را هم بهتر می بیند .
مراحل نورانیت :
اولین قدم : نورانیت دل هست ، دلش بهتر می بینه . دل تشخیص خوبی می ده
قدم دوم : بر نورانیت اطراف هم تأثیرمی ذاره . یعنی نه تنها خودش بهتر می بینه و خود را بهتر می شناسه با نور خودش اطرافیان رو بهتر می شناسه . لذا می بینیم سر چنین انسانی هیچ وقت کلاه نمی ره .
قدم سوم : در این درجه ، انسان نه تنها خود را بهتر می شناسه و نه تنها اطرافیان رو بهتر می شناسه بلکه با همین نورانیتِ خودش ، اطراف رو هم روشن می کنه . مثل چراغی که الان اینجا روشنه . این چراغ هم خودش روشنه ، هم اطرافش رو روشن کرده و هم ما بواسطة چراغ اطرافیان رو می بینیم . انسانی که به درجة وصال می رسه اگر انسانی باشه که فقط دلش روشن باشه ، این انسان به درجة وصال نرسیده . سه تا نورانیت باید داشته باشه . یعنی سه تاحجاب رو با این نورانیت خودش برطرف کنه :
حجاب اول : حجاب دل . آقا خودم دیگه تشخیص می دم چه خبره .
حجاب دوم : حجاب اطرافیان . بشناسه ، ” لَنَنَهْدِیَّنَّهُم سُبُلَنا ”
حجاب سوم : برای جامعه اش راهنمای نورانیت باشه . جامعه از روی این تشخیص بدهد . وقتی در یک جامعه ای هست ، مردم از نورانیت این راه رو پیدا کنند .
آیة شریفة قرآن می فرماید : کسانی که تقوا دارند اینها قبلش ایمان آورده اند . برای رسیدن به این درجه بالا ( تقوا ) اول باید ایمان بیاورند . یعنی می شه یه انسانی ایمان بیاوره اما متقی نباشه .
حالا می خوایم ببینیم مراتب ایمان چیست ؟
برخی از ما الان داریم دنبال تقوا می دویم ولی هنوز به اون مرتبة ایمان نرسیدیم . مراتب ایمان : ” یاایهاالذین آمنوا لاتقدموا بین یدیه الله و رسوله و اتقوا الله انّ الله سمیع العلیم ”
1 ـ اولین مرتبه ایمان : همون طور که خداوند تبارک و تعالی برای ما حکم و دستور داره و حرف اول و آخر رو می زنه ، اونهایی که خدا منسوبشون می کنه هم ، همین حکم رو دارند . لذا در مقابل پیغمبر (ص) هم همین طور باید باشیم . حرف اول و آخر رو پیغمبر (ص) می زنه ، از پیغمبر (ص) هم نباید جلو بزنیم . برخی از ما هنوز ایمانمون تکمیل نشده تندروی می کنیم . داریم به درجة تقوا می رسیم . اصلاً نباید تندروی کنیم . آیا با این که آدم ادای عرفا رو در بیاره عارف می شه ؟ اگر آدم تو تابستون بره یک درختی رو به زور تکون بده ، برگهاش بریزه ، آیا پائیز می شه ؟! آدم اگر اون اخلاق عرفانی در وجودش ملکه نشده باشه ، گرسنگی به خودش بده ، ریاضت به خودش بده ، ادای عرفا رو در بیاره عارف نمی شه . نه ، داره برگهاش رو می ریزه ، تو همون تابستون هستی ، تو هنوز به پائیز نرسیدی ، تو قبل از اینکه ایمان رو بدست بیاری نمی تونی به تقوا و نورانیت و وصال برسی .
فرمودند : کسانی به وصال می رسند که متقی باشند . عنایت می کنید ؟ اول باید مراحل ایمان رو کامل طی کنیم ، خُب چکار باید بکنیم ؟
1 ـ زمینه های روانی رو برای خودمون ایجاد کنیم . ( قبلاً گفتم :90% مردم ، آدم عادی هستند . 99/9% مردم زاهد و عابد و تنها 1% درصد مردم جزء خواص و اولیاء و واصلین هستند ) زمینه روانیش رو آماده کن ! فردا نگی : ما تو این وضعیت کم آوردیم ، خُب معلومه کم می یاری ، فردا نگی : غریبم ، تنها هستم ، زبون ندارم ، هر کس می یاد باهام صحبت می کنه ، نمی دونم چی بگم ، یکی از لاستیک می گه ، یکی از مرغ می گه ، من چی بگم به اینها ؟ اینها هم درسته . فردا نیای بگی که من مورد تمسخر جامعه واقع می شم . این هم هست . زمینه های روانی وصال رو ایجاد کنید . خیلی از چیزهایی که الان در جامعه از ما توقع دارند اینها مسائلی هست که اگر ما برآورده نکنیم مشکل دار می شیم . جامعة ما یک سری توقعاتی از ما داره . من جمله : اهمیت رو به دنیا قرار بدیم نه به آخرت . ) معمولاً عموم مردم جامعه ( پدر و مادر ما ، رفیق ما ، دوستان ما ) می گن : آقا ! فعلاً باید به دنیا اهمیت بدیم . کسانی که برای آخرت زندگی می کنند ، خیلی کم هستند . تو همین وادی خودمون ، بنده که رو منبر هم نشستم ، بنده که دارم برای آخرتم منبر می رم ، معلوم نیست چند درصدش برای آخرت باشه ؟افرادی که فقط برای آخرت کار می کنند ، خیلی کم اند . لذا دیگران تعجب می کنند ، تعجب های شاخ دار ! می گن : تو رو خدا این کارها چیه تو می کنی ؟ یعنی چی آقا مگه می شه ؟
اگر می خوای به وصال یار برسی ، زمینة روانیش رو آماده کن ! اون نورانیت که برای رسیدن به خداوند لازم هست رو کسب کن . ( عالم خلقت چقدر عجیبه ؟! ) تمام نورانیتِ خلقت ما می خواد معرفی بشه : لذا آیه 35 سورة نور می فرماید : ” الله نور السموات و الارض ، مثل النوره کمشکوه ” بعد می فرماید : از مشکات ، دو تا نور دیگه در می یاد . ” مصباح ” ( مصباح یعنی دو تا نور ) . همه نورها از یه منشأ ، نشأت می گیرند ، بعد خداوند در آیه 37 سوره نور ، مشکات رو معرفی می کنه : می فرماید ” رجال لاتلهیهم لاتجاره ولابیع عن ذکرالله ” ( مردان پاکی که هیچ کسب و تجارتی آنانرا از یاد خدا غافل نگرداند . ) انسان واصل یک توده نور است ، چرا ؟ نماز شب خونده ، یا مثلاً خیلی سجده های طولانی داشته ، یا مثلاً مسائل فلان و فلان !؟ نه ، ” رجال لا تلهیهم لاتجاره و لابیع عن ذکر الله ” نماز شبی رو که داری تو بیکاری می خونی فایده ای نداره . تو که از بی عشقی ، عاشق خداوند شدی فایده ای نداره . تویی که از بیکاری مسجدی شدی فایده ای نداره . نه اینکه فایده نداشته باشه ، دستت رو هم می بوسم . اما تو به اون نورانیت نمی رسی ، می دونی چه موقع به نورانیت می رسی ؟ اون لحظه ای که تمام دنیا بهت رو کنه ، بعد تو بگی : ببخشید ! الان موقع خداست !
تا دیروز ، تا صدای اذان رو که می شنید ، سراغ خدا می رفت . ولی امروز موقع اذان ، به یه نفر که خیلی دوستش داره می رسه ، مثلاً خیلی وقته همدیگه رو ندیدند . صحبتشون گل می کنه ، یادش می ره که الان موقع اذان هست ، ” لاتجاره و لابیع ” می خوای توده ای از نور باشی ؟ می خوای مشکات باشی ؟ خداوند داره می گه : من از اون بالا ، تمام این نورها رو خلق کردم . تمام جهان رو نور اندر نور خلق کردم .
مهمترین قدم وصال این هست که انسان پا روی نفسش بذاره . وگرنه شبهای محرم که همه ماشاءالله سیاه پوش هستند ، این شبها که همه گریه میکنند ، این شبها که همه مؤمن هستند ، نماز خوندن سر وقت که هنری نیست ، اما شب عروسی و دامادی وضعیت نمازت چه طوری بود ؟ نمازت رو به موقع خوندی ؟
هیچ چیز رو بر خدا مقدم نداشتند . ” لاتلهیهم لاتجاره و لابیع عن ذکر الله ” فقط همین ! آقا ! مگه نمی گی : اگه من فلان کار رو انجام بدم ، بخوام به خدا بپردازم ، کلی ضرر می کنم ؟ همینه باید کلی ضرر . ( زمینه های روانی رو داریم آماده می کنیم ) مردش هستی ؟ اصلاً خدا دوست داره تو ضرر کنی .
تاجری اومد خدمت حضرت امام صادق (ع) عرض کرد : ما می خوایم سفر بریم . یه استخاره ای برای من می زنید ؟ آقا استخاره زدند ، فرمودند : استخاره بد هست . رفت و برگشت ، گفت : آقا ! ما دوبرابر سود کردیم ، چرا گفتید بده ؟ فرمودند : یه نماز صبحت رو که فلان جا قضا شد ، فهمیدی ؟ گفت بله ، فرمود : همون نمازت که قضا شد ، ضرر کردی . فکر می کنی که سود کردی .
چقدر سودی کردی ؟ اونقدر که فردا ظهر به جای چلوخورشت بادمجون ، چلومرغ می خوری . این اسمش سوده ؟ یا اینقدر سود کردی که مثلاً : قبلاً چشمهات به یه تلویزیونِ کوچولویِ سیاه ـ سفید نگاه می کرد اما حالا تلویزیون بزرگتر شده ، رنگی شده ، اسم این رو سود می ذاری ؟!
هیچ چیزی اینها رو از ذکر خداوند باز نمی داره ، بعد به کجا می رسه ؟ خداوند تبارک و تعالی می فرماید : ” فاتبعونی احببکم لله ” اگر من رو دوست دارید باید از من تبعیت کنید . اگر می گم : فلان قضیه برات مضره بگو: چشم ! اصلاً من دوست دارم زور بگم ، چی می گی تو ؟ آقا اصلاً من بنده خلق کردم بهش زور بگم . چی می گی تو ؟! همین که هست ! می خوای یه عمر ولت کنم به حال خودت ؟ بنده خلق کردم زور بگم . نمی شه دو روز تحمل کنی ؟
تو پرانتز خدمتتون بگم ، چون این شبها و روزها مراجعات زیاد داریم . چندین بار گفتم : این سفری که پدر و مادرت از نظر مادی مشکل دارند و تو نمی تونی بیای ، بعضی وقتها سوز نیومدن از اومدن بیشتره و ثوابش هم از ثواب زیارت بیشتره . مگه نمی گی این طوری هست ؟ یه دو روز زور بشنو ! مگه چی می شه ؟ مگه من برای یه عمر ، به تو زندگی ندادم ؟ دو روزش رو زور بشنو ! (( البته عمرهای الان که اسمش عمر نیست ، به یکی از زُهّاد بنی اسرائیل رسیدند گفتند : می دونی مردم آخر الزمان ، 60 ، 70 سال عمر می کنند ؟ ( اون زمان مثلاً هزار سال عمر می کردند ) گفت : اِه ! اگه من بودم به دو رکعت نماز تمومش می کردم ، بعد گفته بودند : بابا ! مردم اون زمان می رن خونه می سازند ، زندگی می کنند ، گفته بود : برای 60 سال عمر ، خونه می سازند ؟! اگر ما اونجا بودیم 60 سال رو به دو رکعت نماز تموم می کردیم . البته اون هم خالی بسته بود ، ولی واقعاً 60 سال ، عمری نیست . می گید نه ؟ از بزرگترهاتون سؤال کنید ، با یه چشم به هم زدنی تموم می شه . ))
|