عمل به فرهنگ شهادت(1) (جمعه 87/9/15 ساعت 9:38 عصر)
در آخرین روزهای بزرگداشت دفاع مقدس و یادمان شهدای جنگ تحمیلی هستیم و امشب اگر انشالله خداوند قوت بده پیرامون عمل به فرهنگ شهادت با یک نگاه جدید و منتقد و حتی نگاهی که در پی تغییر هست ، بحثی رو خواهیم داشت و یه سری مسائل ناگفته أی رو که شاید جایی نشنیده باشید یا نَگفته باشند ، یا صلاح ندونند بگن رو من امشب یه سری اش رو عرض خواهم کرد .
انقلابی در مملکت ما انجام شد و تحول معنوی بزرگی در تمام مردم ما تقریباً ایجاد شد . این که می گم تقریباً تمام ، اگر با أمار بخواهیم نگاه کنیم حدوداً بالای 90 درصد مردم اول انقلاب تحول در اینها ایجاد شد . لازمه این که این تحول ریشه أی تر بشود و محکم تر بشه و مردم ، جوانان و نسل انقلاب ما بتوانند بهتر درک کنند و معنویات در آنها قوی تر بشه جنگی بود که در سال 59 به ما تحمیل شد و به دلیل شرایط خاص و ویژه ای که پیش اومد تأثیرات بسیار زیادی در بعضی افراد داشت که هنوز که هنوزه این تأثیرات برای مملکت ما کارگشاست . یعنی این طوری نبود که یه جنگی بیاد و بره و یه عده أی کشته بشوند , یه بحث کاملاً معنوی در کار بود ، یعنی خداوند تبارک و تعالی می خواست که اصحاب این انقلاب پخته تر بشوند و برای پخته تر شدن چاره أی نبود به غیر از جنگ و اون محیطی که جنگ فراهم می کنه و فضای حاکم بر جبهه ها . این جنگ اثرات خودش رو گذاشت , یه عده أی رفتند ، یک عده ای ماندند و یک عده ای نه رفتند و نه ماندند .
حضرت امام (ره) می فرمودند : که چقدر بی سعادت هستند کسانی که در این مدت جنگ خودشون رو به بهانه های مختلف کنار کشیدند و اهل جنگ نبودند . به عنوان مثال کسانی که الان ادعای بسیار زیاد برای دفاع از ارزشها و میراث خواری خون شهدا رو دارند و برای شهدا و خانواده شهدا نطقهای غرّا بیان می کنند ، همین ها در دوران جنگ بعضاً
می رفتند خدمت امام (ره) و اجازه می گرفتند که نیروهای خودشون که جوان هم بودند به جبهه نروند چرا که ما
می خواهیم اینها رو تربیت کنیم برای آینده انقلاب واین جمله چقدر با مبانی اصلی دین ما یعنی توکل ، یعنی اینکه عمر دست خداست ، مرگ دست خداست ، سازگاری داره ، نمی دونم ؟ چقدر با این مبانی سازگاری داره که در جنگ ساختار انسان عوض می شه من نمی دونم ؟ و اینها رو نگه داشتند و اجازه گرفتند که اینها نروند جبهه و ماندند و بعد از جنگ دیدیم که غرق در دنیا و حب دنیا شدند و با ظاهری اسلامی تنها کاری که تونستند بکنند اینه که چون ممکنه شهید شوند و آینده انقلاب یتیم بمونه . و الان می بینیم که چه کسانی دارند کار می کنند برای این مملکت و اونها الان کجایند . یکی فرار کرده انگلیس ، یکی فرار کرده آمریکا ، یکی پرونده اختلاسش گیره ، همین بچه حزب اللهی های اون زمان ، لذا به قول شهید چمران جنگ میدانی بود که مرد رو از نامرد متمایز می کرد و یک میدانی بود که اگر امروزه یکی بخواهد برای ارزشها ، خون شهدا و امام شعار بده و سن و سالش بخوره و سابقه جنگ و جهاد در پرونده اش نباشه من یک ریال حرف این رو قبول ندارم . چون سن و سالش می خورده ، نرفته جنگ . حالا مدعی ارزشها هم هست . آموزشی که اونجا در جبهه می دادند ، آموزش معنوی ، کلماتی مثل اخلاص ، ایثار ، توکل و 000 در وجود شخص جا می افتاد نه اینکه از رو جزوه ملا احمد نراقی بخواد بخونه . خُب این یه طایفه بودند .
طایفه بعد طایفه ای بودند که در جنگ نبودند ، سن و سالشون نمی خورد ، بعد از جنگ تازه به سن بلوغ رسیدند و طایفه سوم اونهایی بودند که جنگ رو رفتند و بعد از جنگ هم بر مبانی و ارزشهاشون موندند . ما این سه طایفه رو داریم . یه زمان شهید باکری همتون شنیدید توصیه می کرد به فرزندانش در حقیقت ، چون اونجا رابطه بین فرماندهان و نیروها ، رابطه پدر و فرزندی بود ، نه رابطه رئیس و مرئوسی و یا سردار و سربازی . در اونجا توصیه می کرد که فرزندان من بروید شهید شوید چون اونها که برمی گردند از جنگ به شهرها سه گروهند :
گروه اول ، اونهایی هستند که عادی می شوند ، شروع می کنند زندگی کردن ، صبحونه ، نهار ، شام ، زن ، بچه و کار ، گروه دوم کسانی هستند که : از جنگ رفتنشون پشیمون می شوند ، برمی گردند و حتی همه جا هم اعلام می کنند که ما گول خوردیم رفتیم جنگ و گروه سوم کسانی هستند که می خواهند بمانند به ارزشهاشون اما جامعه اجازه شون نمی ده . یعنی اینها باعث می شه که به غربت کشیده شوند و به قول شهید باکری دق مرگ شوند .
با احترام بسیار به این بزرگوار من نظر سوم ایشون رو قبول ندارم به نظر من می رسه که اگر با این تفکر بخواید زندگی کنید پس همه بچه های جنگ باید خودکشی کنند . نه ، دق مرگ نمی شیم . کار می کنیم ، ما کار می کنیم . ما می گیم جنگ تمام نشده ، ما می گیم فقط نوع جنگیدن عوض شده ، نه دق مرگ می شیم ، نه به انزوا کشیده می شیم ، نه از جامعه فرار می کنیم ، فقط اون چیزی که می خوام بگم اینه که عمل می کنیم به فرهنگی که آموختیم . ما حتی بعضاً خوشحالیم که خدا به ما یک عمر دوباره داده که اون فرهنگ رو امروز بتونیم بیان کنیم ، خواهش هم می کنیم از خدا که اگر خواستیم بمیریم . به همون شهادت از دنیا بریم . بنابراین ما دق نمی کنیم ، به کوری چشم دشمنان ما محکم در سنگر می ایستیم به حمایت از که دوست داشتند در جهاد باشند و سنشان اقتضا نمی کرد . یعنی جوانان این مرز و بوم . امیدی که الان من و امثال من داریم به جوانهاست . اغلب مردم گم شدند تو زندگیشون ، بزرگترها فراموش کردند چه خبره ، شما باید یادشون بیارید ، الان اغلب سنگرهای فرهنگی دست جوانان است . خُب بزرگترهایی هم که هستند تجربه هاشون و نورانیتشون کاملاً قابل استفاده هست . اما امید به جووناست . خُب حالا باید ببینیم چه کار بکنیم ؟
اولین مطلب اینه که موقعیت جبهه فرهنگی مون رو درک کنیم . مقام معظم رهبری چند سال پیش
فرمودند : شبیخون فرهنگی ، یعنی مردم ، جنگ داریم ! الان که چفیه ایشون می ندازند منظورشون جنگ یا اسلحه و هواپیما و توپ و تانک نیست ، منظورشون اینه که جنگ عوض شده الان باید با یک روال دیگه جنگید . اصلاً زندگی ما زندگیِ جنگیدن هاست . ما در تمام زندگیمون باید بجنگیم . با مشکلات مادی ، با مشکلات معنوی ، جنگ با فقر ، با فساد ، با بی عدالتی ، با هر چیزی که خدا را ناراضی می کنه باید بجنگیم . این در تمام عمرمون هست . لذا اگر تمام عمر چفیه گردن رهبر انقلاب باشه به این معناست که جنگ داریم ما ، با بدی ها ، با خوبیها هم خوب هستیم ، چفیه دلیل بر جنگ نیست . تحمل ما بالاست .
در بحث قیام فرهنگی در اعتکاف که اگر عزیزان نبودند بگیرند نوارش رو گوش کنند ، آماری که من دادم خیلی هاش رو سانسور کردم و نگفتم بهتون اما این رو بهتون بگم که وضعیت وضعیتی هست که باید جنگید . من الان خدمتتون موانع عمل به فرهنگ شهادت رو عرض می کنم . در این دوره و زمونه با موانع خاصی دارند جلوی ما رو می گیرند . وضعیت رو درک کنید ، باید جنگید ، باید کار کرد . باید تا آخرین نفس دفاع کرد از کیان ارزشهامون ، از عقایدمون ، باید دفاع کرد . فقط یه مقداری ابزارهاش الان فرق کرده . اولین چیز برای دفاع معرفت و علم هست . علم الزاماً درس نیست . علم الزاماً دانشگاه نیست . علم الزاماً حوزه نیست . علم یعنی در تخصص خودت علم داشته باش . الان این جبهه ای که ما در اعتکاف باز کردیم در قسمتهای مختلف و همایش هاش هم که تا الان خیلی خوب شرکت کردید و انشاالله من بعد هم با شوق خیلی بیشتر شرکت خواهید کرد .
من حالا همایش بعد از ظهر رو خبر ندارم چه طور بود ، همایش اینترنت و کاربران کامپیوتر ـ اگر خوب بوده ، بدونید ما در جبهه های مختلف داریم اعلام آمادگی می کنیم . خُب وقتی شما می خواید تو این قضیه کار کنید باید علم داشته باشید . مثلاً شما می خواید در همایش دانش آموزی شرکت کنید برای اینکه کار کنید بین دانش آموزان . آیا مشکلات دانش آموزان روکسی هست ندونه ؟ همه می دونیم . فقط کافیه شما بیان کنید و راه حل مشکل رو یاد بگیرید و برید در مدارستون مشکل رو حل کنید . یعنی دیگه زبان کانون ، بیان کانون از یک میکروفن نباشه همه شما مبلّغ باشید .
دوم باید وجهه اجتماعی داشته باشید برای تبلیغ . اگر شما در همون قسمتی که می خواهید کار کنید علم داشته باشید خود به خود به شما رو می کنند . اگر در دبیرستانت ، در دانشگاهت ، در محل کارت بالا باشی از نظر علمی هم خود شخص هم خانواده شخص رغبت پیدا می کنند که فرزندشون با کسی رفت و آمد کنه که همه اطراف و همه جوانب رو داره . الان باید همه شما من حیث المجموع همه چیزتون قابل دفاع باشه . توی سوز و عشقتون باید اول باشید . تو خدمت کردنتون باید اول باشید . نمی گم درس ، تو هر کاری که دوست دارید ، حالا من می رسم به درس که یکی از موانع جبهه فرهنگی درس هست که در جای خودش می گم . هر کاری می کنی در هر جایی هستی ، هر شغلی داری باید اول باشی . به تو که نگاه می کنند تو رو الگو بپندارند . کیف کنند وقتی نگاهت می کنند . لذت ببرند ، اگر در یک اداره ای ، دانشگاهی ، مدرسه ای هست دوست و دشمن وقتی ازشون سئوال می کنی صفات خوب تو مدنظرشون باشه و بگن : امینه ، پاکه ، دلسوزه ، … ولو که دشمن باشه ، بزرگیِ مذهبی تو رو درک کنه . پس این اولین کاری که باید انجام بدید . علم و وجهه اجتماعی .
دوم : باید حالا دیگه بعد از این همه وقت ، شما تحت عنوان مبلغین ، بیاید دست از یک سری قهرها و اختلاف سلیقه ها بردارید . یه بار براتون گفتم ، الان هم دوباره دارم می گم به کشور هم کار ندارم ، آمار خود شیراز رو دارم می گم ، اگه تمام روحانیت شیراز اَعم از چپ و راست و شمال و جنوب ، دست به دست هم بدهند یه نفر رو معرفی کنند تو این شهر 2 زار رأی نمی یاره . امتحان کردیم یا نه ؟ دیدیم ،در انتخابات قبلی ، در مرحله اول رأی آورد شخصی که در مرحله دوم که همه روش متحد شدند چهل هزار رأیش کم شد . گفتم اِه … پس هیچی دیگه نگید .
الان وضعیت ما طوری نیست که بتونیم فکر کنیم خبریه . هر کسی فکر کنه دورش شلوغه و خبریه حداقل تو شیراز خودمون من بگم خبری نیست . بیاید دیگه اختلاف سلیقه ها رو بگذارید کنار . مردم نه پشت سر این هستند نه پشت سر اون ، مردم حیرانند . دنبال یکی میگردند نه اینور باشه ، نه اون ور باشه ، حرف حق رو بزنه . چشماش رو نبنده هرچی اینور گفت بگه چشم ، اونور گفت بگه چشم . مردم دنبال کسی هستند که تبعیت از اَحْسَن رو بکنه ، بهترین حرف رو انتخاب کنه ، بیاد به خوردشون بده . مردم دنبال این هستند . بیاید شما مرکز وحدت باشید ، در قالب هیچ جناحی فرو نروید و به عنوان یک جناح مستقل فکری کار کنید . نگید ما سیاسی نیستیم ، ما عین سیاست هستیم ، ولی مستقل . آشتی کنید ، تحمل کنید همدیگه رو ، بچه مذهبی ها جمع بشن دور و بر هم ، هی من هر دقیقه می گم هیچ کس هم گوش نمی ده ، اشکال نداره 4 سال دیگه باز ، این سری چهل هزار تا رأی آورد از 2 میلیون ، سال دیگه می شه 5 هزار تا ، غصه نخورید بلاخره می فهمند دیگه . و بین خودتون یه سری چیزها رو بگذارید کنار . یه سری اختلاف سلیقه ها و اختلافات رو . اختلافات خانوادگی ، اختلافات سلیقه ای بین خودتون . ما اگه قرارِ تو این مملکت کار کنیم باید یک مشت واحد ، یک ید واحده باشیم . اختلاف سلیقه ها رو بگذارید کنار . همین خودیها به خطها هم کاری نداریم . همین کانون خواهرها و برادرها ، زنها و شوهرها ، برادرها و برادرها ، خواهرها و خواهرها ، تو خانواده پدرها و فرزندها ، فرزندها و والدین و … اینها رو بگذارید کنار . چشمات رو ببند ، سرباز امام زمانی ، اون هم سرباز امام زمانه ، امام زمان (عج) نمی خواد سربازهاش با هم مشکل داشته باشن . غیبت ، تهمت ، هرچه شنیدید سکوت کنید ، جواب ندید ، جواب دادن کینه رو بیشتر می کنه ، سکوت کنید به هیچ چیزی جواب ندید نسبت به خودتون یا هر کس دیگه أی که شنیدید ، سکوت کنید ، و کار کنید بعد از مدتی آرام آرام خواهید فهمید که این سکوت و صبر و تحمل به شما جواب می دهد ” فستعینوا بصَّبرِ و الصَّلاه . اول به صبر ، قرآن می فرماید : اگر می خواهید خدا به شما کمک کند نرید نماز بخونید ، اول صبر . همین امشب تعهد کنید با هر کسی مشکل دارید برید بهش زنگ بزنید از دلش در بیارید . مشکل نباید باشه در این جمعها . اگر بخوایم با اختلاف سلیقه و باریک بینی و مسائل مختلف و دامن به شایعه ها چون دشمن ها خیلی دوست دارند که ما با هم مشکل داشته باشیم ، کارها زمین می مونه .
این نکته بعدی : ببینید مهمترین نکته ای که در شهادت نهفته هست اینه که : می گن آقا شهید یعنی زنده و جاوید . بارها و بارها قرآن گفته و تأکید کرده و همچنین در روایات هست که شهدا زنده اند ، جاویدند ، این جاودانگی سرّ علاقه انسان به شهادت هست . چون انسان دنبال جاودانگی است . سعی کنید در زندگیتون دنبال چیزهایی برید که جاوید بماند . اگر
می بینی یه چیزی برات مقطعی هست رهاش کن . اصول و ارزشهات رو بر مبنای چیزهای جاوید بنا بگذار و اهدافت را بر مبنای چیزهای جاوید ، ماندنی و ابدی بنا بگذار . مواظب باش اهدافت ، اهداف 5 ساله و ده ساله و بیست ساله نباشه . محکم پای کار باش . اهدافت رو بسنج . شما اگر خوب دقت کنید و موانعی که الان خدمتتون عرض می کنم رو بر طرف کنید یک انسانی می شید ، یک جوری بار اومدی که واقعاً هیچ کس نمی تونه هیچ خللی به تو وارد کنه . اونچیزی که گفتم راجع به محکم بودن و استقامت داشتن در اعتکاف ، هیچ کس نمی تونه هیچ خللی به اندیشه ها و تفکرات تو وارد کنه . یک سال بگذره ، پنج سال بگذره ، ده سال بگذره ، تو محکمی . شرطش چیه ؟ شرطش اینه که خودت رو جاودان بار بیاری و جاودان طلب باشی ، سلیقه ات به سمت جاودانگی ها باشه ، تو اگر به جاودانگی برسی شهیدی . ولو اینکه ترکش نخورده باشی ، ولو اینکه الان ظاهراً نفس بکشی ، اما اگر الان به جاودانگی نرسیده باشی ، بقول قرآن مردی . ولو اینکه داری راه می ری و نفس می کشی . حالا موانع رو مطرح می کنم که این قسمت مهمِ بحثه .
من این مقدمه رو گفتم برای موانع ، چه موانعی سر راه ما هست ؟ اینکه فرهنگ شهادت الان در جامعه ما نیست ، جامعه ما الان فرهنگ شهادت دَرش نیست . حتی در جامعه خودی ها هم الان فرهنگ شهادت نیست . در جامعه یِ خودی ها هم فرهنگ شهادت نیست . تعارف که نداریم ، یک چیزهایی آدم می بینه تو همین جوامع خودی تعجب می کنه که اینها بعداز این هم وقت چرا اینقدر گیرند ؟ حالا تو مصداقهای کوچک نریم ، خوب نیست .