سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امام زمان دادگاهی شد!!! بخون فقط بخون!! (سه شنبه 88/2/1 ساعت 2:50 عصر)
دختری با من تماس گرفت از بدو صحبت بد و بیراه میگفت و شدیدا هم به حقیر و ناعوذ بالله به امام زمان توهین میکرد



خدایا چی شده؟؟



الووووووووووووووووو


وایستاااااااااااا ببینم چی میگیییییییییییی!!!!


دیدم نه گریه می کنه و بکوب فحش میده {من فحش خورم خوبه}ولی خیلی ناراحت بودم داره به اقا توهین می کنه!!


خلاصه تنها چیزی که به ذهنم اومد  این بود که نذارم به اقا فحش بده


سریع گفتم بابا تقصیر منه تقصیر ماست به امام زمان چی کار داری؟؟(اصلا نمیدونستم جریان چیه!!)


بعد ساکت شد:گفتم خانم محترم بذارید اعتراف کنم بعدا اعدام کنید!!


چی شده؟؟ بگید تفهیم جرم کنید!!



گریه میکرد شدید دوباره گفت من از تو از امام زمانت و از همه چی بدم میا
د!!


گفتم من که خب طبیعیه و اگه خوشت می اومد جای تعجب داشت ولی از امام زمان چرا؟؟


صحبت نمیکرد !بعد گفتم منو از کجا میشناسی؟؟


گفت جلسات ماه محرمتون می آمدم و در مسجدتون شرکت می کردم!!


خب چی شده به من هم میگی؟؟؟


گفت من نیمه شعبان سه سال قبل با دوست پسرم رفته بودم بیرون داشتیم قدم می زدیم که گشت ما  را گرفت!!


خیلی ترسیده بودم به امام زمان عرض کردم آقا غلط کردم تو را خدا کاری کن
از این مهلکه در برم بخداااااااااا غلط کنم دیگه از این کار ها نمی کنم.
من:خبببببببببببببببببببببب


بعد اونها ما را بردند دادسرا و خانواده هامون را خبر کردند (گریه میکرد بلننننننننننند)و آبروی من رفت


من:خببببببببببببببببببببببببب



این یکیش و من از اینکه آبروم رفته بود مجبور شدم به یه پسری که خواستگارم
بود ولو بر خلاف میلم جواب بدم و روزی هم که جواب دادم  و اصلا خاطره
خوشی ندارم هم نیمه شعبان سال بعد بود!!


من :خبببببببببببببببببببببببببببببببببببببب



اصلا نمیتونم این پسره را تحمل کنم و بینمون بهم خورده و این پسره منو ول
کرده رفته و دادخواست طلاق کرده و دقیقا در روز نیمه شعبان سال بعدش
دادخواست طلاق بدستم رسید


من از تو(من بیچاره) و امام زمانت و نیمه شعبان بدم میاد همتون ...................


خلاصه چه کنم!!


بهش گفتم خب واقعا میخوای جوابت را بگیری از امام زمان(مظلوم عالم)


گفت آره


گفتم من میشم قاضی


تو شاکی


و امام زمان هم متشاکی علیه


قبول؟؟؟


گفت قبول


خلاصه دادگاه شروع شد(خدا منو ببخشه امام زمان را دادگاهی کردیم)گفتم خانم..... شکواییه شما شنیده شد


آیا مطلبی مونده که بگید


گفت :خیر


گفتم خب (حجه ابن الحسن) شما متهم به این سه جرم هستید


آیا جوابی دارید


خودم به جای آقا صحبت کردم !


گفتم:خب آقای قاضی میشه از ایشون بپرسید آیا در فامیل شما دختری بود که
سابقه این را داشته باشه که با نامحرمی دوست شده باشه و همین بلا سرش امده
باشه؟؟


من پرسیدم :گفت بله


پرسیدم کیه؟؟گفت مهین دختر خاله ام


گفتم چی شد گفت آبروش رفت و انگشت نمای خانواده شد!!


امام زمان:
خب  او باید در همانجا می فهمید که این کار برای او ضرر است


آیا صدایی از درونش به او نمی گفت وای وای وای  مواظب خودت باش!!


دختر گفت چرا؟؟؟


 امام زمان فرمودن
د:او همان نفس لوامه اش بود که به او اخطار میداد و از سوی ما بود


من رو به دختر گفتم:خانم .... آقا می فرمایند که من گفتم تو نخواستی بشنوی و به اقرار خودت درسته؟؟؟


گفت بله


گفتم جرم دوم:آقای من جرم دوم شما اینست که چرا گذاشتید در روز نیمه شعبان سال بعد این اتفاق برای او بیفتد؟؟


آقافرمودند:از او بپرسید آیا بزرگتر های او به او نگفتند که اینکار را نکن!!؟؟؟آیا استخاره نکردی؟؟


دختر گفت چرا!!


گفتم چی گفتند بزرگتر ها!!! استخاره چی اومد؟؟؟


گفت بزرگتر ها میگفتند این به دردت نمیخوره مخصوصااااااا دخترهایی که دوستام بودند


گفتم استخاره چی بود؟گفت خیلیییییییییییییی بد


 آقا فرمودند:این خودش خودش را بد بخت کرده من چه کنم؟؟


دختر شدیدااااااا گریه میکرد


و جرم سوم:هم نتیجه جرمه  و اینکه روز نیمه شعبان نامه اش امده دستت ربطی به امام زمان نداره!!


گفتم حالا  میخواهی من بهت بگم: یه چیزی


گریه کنان گفت بگو:و این شعر را برایش خوندم:
  یک شبی مجنون نمازش را شکست
 بی وضو در کوچه لیلا نشست 


 عشق آن شب مست مستش کرده بود

 
فارغ از جام الستش کرده بود
  سجده ای زد بر لب درگاه او
  پر زلیلا شد دل پر آه او

 
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای

بر صلیب عشق دارم کرده ای 


جام لیلا را به دستم داده ای
 


وندر این بازی شکستم داده ای


  نشتر عشقش به جانم می زنی


 دردم از لیلاست آنم می زنی


  خسته ام زین عشق، دل خونم مکن

  من که مجنونم تو مجنونم مکن
 مرد این بازیچه دیگر نیستم 


این تو و لیلای تو ... من نیستم


  گفت: ای دیوانه لیلایت منم

  در رگ پیدا و پنهانت منم

  سال ها با جور لیلا ساختی 


من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم

 
صد قمار عشق یک جا باختم
  کردمت آوارهء صحرا نشد


 گفتم عاقل می شوی اما نشد

 
سوختم در حسرت یک یا ربت
  غیر لیلا برنیامد از لبت

 
روز و شب او را صدا کردی ولی
  دیدم امشب با منی گفتم بلی
  مطمئن بودم به من سرمیزنی

  در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود
  درس عشقش بیقرارت کرده بود
  مرد راهش باش تا شاهت کنم 


صد چو لیلا کشته در راهت کنم

گفتم باید باز هم به دامن خودش برگردی !!ولی ایندفعه یه جور دیگه

یه نفر جدید باش

او بخاطر خدا تقوا پیشه کرد دو سال ازش بی خبر بودم 

یه روز دیدم کسی تو مسجد جلوی من را گرفت و گریه کنان گفت

سلام به تو و آقای تو

من نوکر تو ام و آقای تو

ولی باز هم اول منو میگفت

من بد بختم

منو ببخش هم تو و هم آقای تو

گفتم فکر کنم شناختمت خودتی؟؟

گفت آره

گفتم چی شد

گفتم طلاق گرفتم

پسر دلخواهم امد خواستگاریم

و الان عروسی کردم و شنیدم بنر ها را دیدم تو این مسجد هستی امدم بگم

و گفت

امام زمان دروغگو نیست من دروغگو بودم

و باز هم در  دلم گفتم

خیلی غریبی آقا




 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 58 بازدید
    بازدید دیروز: 436
    کل بازدیدها: 697708 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • موضوع درباره امام زمان
    رضایت از خدا و از زندگی
    شرح دعای صحیفه
    شهدا از دیدگاههای مختلف
    امام سجاد و سختیهای بزرگ
    امام سجاد و جدش رسول الله
    امام سجاد و پناه به خدا
    امام سجاد و روز شب
    امام سجاد و فرشتگان
    حکایات هاشمی نژاد-400حکایت
    حکایات فاطمی نیا-100 حکایت
    حکایات استاد دانشمند-120 حکایت
    حکایات شیخ احمدکافی_60حکایت
    حکایات انصاریان_120حکایت
    حکایات مرحوم فلسفی_ 45حکایت
    حکایات شهید دستغیب_ 50 حکایت
    متن حکایات علامه حلی_10حکایت
    متن6حکایت از شیخ صدوق
    متن حکایاتی از شیخ عباس قمی_ره
    متن حکایات شیخ مرتضی انصاری
    وصال یار(1)
    وصال یار(3)
    وصال یار(2)
    وصال یار(4)
    وصال یار (5)
    وصال یار (6)
    یقین و محبت (1)
    یقین و محبت(2)
    یقین و محبت (3)
    یقین و محبت (4)
    هیئت علیه هیئت
    ملکوت انسان (1؛2؛3)
    مکتب عشق
    آسمانی شدن
    جهاد علمی
    توبه
    اخلاق کریمان
    موفقیت و سعادت
    متفرقه ها-مهم
    دید ما نسبت به مردم
    عمل به فرهنگ شهادت
    لینک ارگانهای مختلف و مراکز گوناگون
    هر چه می خواهد دل تنگت بپرس
    دانلود شبهات وهابیت و مسائل مربوطه
    فتاوای خنده دار و مستند وهابیها
    حکایت مختلف شخصیه دیدن داره ها
    تصاویر موضوعی
    افتخار خدمت به مردم(1؛2؛3)
    حرف حساب اینجاست...
    دانلود سخنرانی های حضرت امام خمینی
    منبر های آقای فاطمی نیاء-72 منبر
    منبر های آقای دانشمند
    منبر آقاتهرانی
    منبر آقای صدیقی
    منبر علامه مصباح یزدی
    منبر مرحوم فلسفی
    منبر مرحوم کافی
    منبر استاد مردانی
    منبر حجه الاسلام هاشمی نژاد
    پیرامون امام زمان-آیه الله ناصری
    طب قرانی-استاد خدادادی
    طب اسلامی -دکتر روازاده
    شخصی هاش این توست
    اخلاق(آقا تهرانی)
    شیعه...
    عکسها به سلیقه من...
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  • آهنگ وبلاگ من
  •