برای این که اینگونه نشود بنده تلاش می کنم تا خیلی روان آن چیزی که از اساتیدم یاد گرفتم را به شما عرض کنم تا سؤالات بیشتری برای شما پیش نیاید. هر چند اگر بحث سختی هم باشد شما را در چاله های نام قلمبه و سلمبه نمی اندازم. بحث را هر چه که شود راحت ترش می کنم. این است که بیشتر دوستان را ترغیب می کنم که این بحث ها را پیگیری کنید و آن را جلو ببرید. 1-آداب خوردن امشب در خصوص بحثی عام که همه مان با آن درگیر هستیم ، یعنی آداب خوردن صحبت می کنم. این آدابی است که با آن درگیر هستیم حال در هر جا و مکانی که می خواهد باشد. قرآن می گوید : هر کسی باید بنگرد به طعام خودش که چه می خورد. حلال، حرام، مال خودش است ، مال خودش نیست. دسترنج خودش است یا دیگران. این را باید دقت کرد. اثر خوردن مال حلال یا حرام نتیجه اش را در آینده بروز می دهد. بسیاری از اوقات آدم توفیق انجام دادن کار خوب ندارد چون مال حرام خورده است. بسیاری از اوقات آدم حال عبادت ندارد چون مال حرام خورده است. هر چه گیرتان می آید نخورید. ما باید یک فرقی با حیوانات داشته باشیم. حیوانات وقتی به یک علفزاری جایی میرسند بنا می کنند به علف و درخت خوردن و اینها. من و شما نه . اگر برویم نوع سبزی را انتخاب می کنیم. بعد میشوریم و حالا سر فرصت می شینیم و می خوریم. حساب شده می خوریم. در روایات هست که اگر شما می خواهید ببینید مالتان حلال است یا حرام به بچه هاتان نگاه کنید. ما در ابتدا باید ببینیم که آن چیزی که می خواهیم بخوریم حرام است یا نه. مثلاً خوردن شراب حرام است. گاهی از اوقات ما خون مردم را می خوریم. ربا خوردن یعنی آتش خوردن. مال یتیم خوردن آتش خوردن است. بعضی ها دنبال این هستند فردی را پیدا کنند تا در معامله ناشی باشد تا او را گول بزنند. به نظر ماها شاید بحث خوردن زیاد مهم نباشد ولی این بحث بسیار مهم است. در خود سازی بحث بسیار مهمی است. چی می خوریم؟ از کجا آمده؟ و مال کیست ؟ خیلی از ماها به حضرت ولی عصر(عج) علاقه داریم. حتی گاهی این را هم می گوییم که کشور کشور صاحب الزمان است. انشاءالله می آیند و همگی حمایتشان را می کنیم. در باره ی علی بن مهزیار هست. نمی دانم شنیده اید یا نه. می گویند علی بن مهزیار بعد از آنکه بیست سفر حج رفته بود در بیستمین سفرش جوانی به او می گوید فلان ساعت کنار کعبه باش تا تو را پیش امام عصر(عج) ببرم. سپس مرا تا عقبه طائف بردند. وقتی نزدیک خیمه شدیم گفتند از اسب پیاده شو. رسیدیم. پیاده شدم و در جلوی خیمه ایستادم. بعد رفتند تا اجازه ی ورود مرا از امام عصر (عج) بگیرند. خیلی ها بوده اند که تا دم در رفته اند ولی آقا اجازه ی ورود نداده اند. مثل همان مرد صابونی. تعلق آدم خیلی مهم است. چه چیزی است که مرا تکان می دهد. چه چیزی است که به سمت جلو حرکت می کنم. انگیزه ی اصلی خیلی مهم است. آقا تهرانی شاید خوب صحبت کند؛ ولی آیا برای خدا می آیم؛ یا دکان باز کردم. جالب است که خود آدم بهتر از همه می فهمد. چرا می آد؟ چرا نمی آید ؟ بعد آقا اجازه ی ورود دادند و ما وارد شدیم. بعد از احوال پرسی آقا فرمودند: چرا برخی از شما ها در معاملات و کارتان منتظرید یک نفر ناشیانه با شما برخورد کند ? مثلاً نداند جنس چند است- تا جنس خود را قالب آن کنید. الآنه انتخابات هم هست. صبر کنید. تند و تند اسامی احزاب هم عوض می شود. صلواتی بفرستید. بالاخره وقتی ما به تشرف آقا رسیدیم و با ایشان صحبت کردیم دیدیم که ناراحتی اصلی آقا این است. ماها نون خورهای آقاییم. مثل بچه های ما که نون خور های مایند. اگر بچه ها بر این نون اجحافی کنند، شما خوشتان می آید یا بدتان ؟ این مردم نون خور خدایند، حضرت امام عصر (عج) نیز خلیفه ی خدا روی زمین است. وقتی ماها با گول زدن مردم می خواهیم به جایی برسیم؛ فکر می کنید او دوستتان می دارد؟ شک نکن که خوشش نمی آید. تا دیروز کلی خراب کردیم، امروز اسم حزب را تغییر می دهند تا ما نفهمیم که هستند؛ تا گولمان بزنند. چی کار می کنیم؟ مسلمانیم. فردا هم توقع داریم آقا دستمان را بگیرد. با آن کسی که می خواهد شفاعتتان را کند؛ کاری نکنید که رو در رویتان بایستد. این کارها زرنگی نیست. به دنبال نونی باش که حلال باشد ولو اینکه کم باشد. طرف راضی و خوشحال برود. احساس خوبی داشته باشد. بنابراین یکی از چیز هایی که می خواستم برایتان بگویم این بود که انسان باید با دقت، مواظب خوراکی که می خورد باشد. چی می خورد؟ در روایات داریم وقتی می خواستی چیزی را تناول کنی در جمع نخور، چرا که ممکن است کسی در آن جمع گرسنه باشد. حتی اگر شده دور از چشم حیوانات بخورید. اگر هست به آن هم بده. امام صادق می فرمایند : حیا می کنم نسبت به حیوانی که در جلوی من نشسته باشد و من چیزی را تناول کنم. بعضی از ما با چه احتکار هایی چه غذاهایی می خوریم. چه دزدی های کلانی. چه فسادهایی. مگر ما مسلمان نیستیم. خود آدم باید مواظب خودش باشد. خیلی ها نون حلال می خورند ولی وضعشان خوب نیست چه برسد به آنکه نان حرام هم بخورند. صلواتی ختم کنید. روزی پیرمرد 90 ساله ای پیش امام صادق (ع) می آید و به ایشان می فرماید : اماما من را نصیحتی فرما. امام صادق (ع) می فرمایند : هر آنچه می خواهی بخوری ببین که حلال باشد. امام صادق (ع) این حرف را به جوان 20 ساله و 30 ساله نمی گوید بلکه به پیرمرد 90 ساله این نصیحت را می کند. بزرگان در این مسائل خیلی دقت می کنند. یکی از اساتید بزرگوارمان می فرمایند : من پیش مقام معظم رهبری رفته بودم و با هم داشتیم در خصوص مؤسسه مان صحبت می کردیم. به اینجا رسیدیم که می خواستند برای مؤسسه چکی را بنویسند. ایشان دسته چکشان را در آورند و با آنکه قلمی در جلوی ایشان بود، دنبال قلم می گشتند. من گفتم که چرا با این قلم نمی نویسید. فرمودند : من دارم این پول را خودم می دهم پس باید با قلم خود چک را بنویسم نه با قلم دولت. مگر یک چک چه مقدار از خودکار را مصرف می کند؟ ولی ایشان چگونه رفتار می کنند. مبادا وقتی اشتها نداری چیزی را بخوری. با اشتها غذا بخورید. زورکی نخورید. با بی میلی نباشد. غذا مخور مگر وقتی که گرسنه ات می باشد اگر این کار را نکنی موجب حماقت و احمقی تو می شود. امام صادق (ع) می فرمایند : قبل از شروع غذا بسم الله بگو و قبل از سیر شدن از سر غذا پاشو. قبل از این که سیر بشی از سر غذا پاشو. اگر این کار را نکنی آثار بعدی دارد. بی حال می شوی و خواب آلود. شهوتش قابل تنظیم نیست. چه ضرورتی دارد ؟ فرمودند : در غذا فوت نکنید. نیم خورده ی اهل ایمان را بخورند. با ظرف شکسته چیزی نخورید. اگر شریکی در غذا دارید ملاحظه کنید. فقط به لذت بردن از غذا فکر نکنید بلکه فکر سالم بودن و استفاده ی بعد از آن را بکنید. در مجالس عمومی به ظزف های دیگران نگاه نکنید. به غذا خوردن دیگران چشم نیاندازید و کار نداشته باشید. پس از اتمام غذا حمد خدا را بگویید و شکر غذا را به جا آورید. بعد از غذا دهان خود را بشویید. مسواک بزنید. وقتی آدم می خواهد یک غذای ساده بخورد این همه آداب را باید رعایت کند. حال اگر بخواهیم غذای معنوی بخوریم باید چه کار کنیم؟ عرفان خیلی قیمتی است. ولی در دکان عرفان خیلی چیزهای دیگری هم است. هر چه قیمتی شود بدل هم پیدا می کند. طلای بدلی ندیده اید. در امریکا افراد به خاطر آزادی های زیادی که دارند به بن بست خورده اند. در نتیجه نیاز به عرفان را احساس می کنند. برای همین می آید انواع فال را راه می اندازند. از فال قهوه گرفته تا ماش و ... . بالاخره یک جوری باید مردم سرشان گرم شود. همه چیز هست الا آنکه باید باشد. باید دقت کنیم کجا می رویم و برای چه می رویم و می خواهیم چه کار کنیم. 2- شیطان با چه دلهایی کار دارد؟ کسی که به گوینده ای گوش دهد به معنای پرستیدن او هست. اگر گوینده از خدا بگوید به منزله ی پرستیدن تو از خداست و اگر از شیطان بگوید تو شیطان پرستی. پس هر جایی نمی توانیم برویم و هر چیزی را گوش دهیم. شیطان با من و شما خیلی کار دارد. این هم طبیعی است. گفتند فردی آمد پیش مولا امیرالمؤمنین (ع) گفتند : ما وقتی دور و اطرافیان شما را نگاه می کنیم، برخی شان از آن افرادی که در باغ نیستند، در مواقع خاص ، بدتر رفتار می کنند. حضرت فرمودند : فرض کنید دزدی وارد خانه ای شود. دو اتاق پیش رو داشته باشد. در اتاق اولی تیر و تخته و فرش کهنه و از این جور خرت و پرت ها باشد. در اتاق دومی طلا و جواهر و فرش ابریشم و این جور چیزها باشد. شما اگر جای دزد باشید وارد کدام اتاق می شوید ؟ می گوید : خوب در اتاق اول که چیزی گیرمان نمی آید ؛ پس وارد اتاق دوم می شوم. حضرت فرمودند: خوب این طبیعی است. شیطان هم همینطور است. وقتی می بیند این افراد خدا را پذیرفته اند و دوستش می دارند در کنار اینکه خود شیطان خدا را دوست ندارد. پس مسلماً سراغ تو می آید نه آنکه خدا را قبول ندارد. من زمانی که در کانادا بودم روزی به یکی از معبد های بودایی ها رفتم و در آنجا بتی بود که آن را می پرستیدند. رو به روی آن میوه های مصنوعی بود و من یکی را برداشتم تا آن را بخورم. یکی از افراد در آنجا گفت مگر نمی بینی مصنوعی است. من به او گفتم خود او هم مصنوعی است. این دل ها به درد نمی خورد که هیچ در آن نیست و بت را می پرستند. مسلم است شیطان به دنبال این دل ها نیست. شیطان دنبال دلی است که دوست می دارد سرش بالای نیزه برود ولی سر دینش بالا نرود. بدنش زیر سم برود و استخوانش بشکند ولی استخوان های دینش نشکند. به دنبال آن دلی است که الآنه عشق شهادت در دل داشته باشد و شهدا را دوست بدارد. نه آن دل. دزد چیز های قیمتی می خواهد به ویژه اگر عاقل باشد؛ به ویژه اگر عالم باشد. چو دزدی با چراغ آید ، گزیده تر برد کالا در نتیجه طبیعی است که امریکا نگاهش به جوانان ما باشد تا آن ها را خراب کنند. خیلی طبیعی است. چون اینها هستند که چیزی دارند و ولایت فقیه را قبول دارند. خود شیطان در قرآن می گوید : من جلوی راه مستقیم اینها می نشینم. خواهرم تو که حجاب داری و چادر حضرت زهرا برایت مهم است؛ باور کن(شیطان) تو را رها نمی کند. من آخوند را ول نمی کند. تا وقتی که بی خاصیت شوم. وقتی بی خاصیت شدم مرا ول می کند. روز قیامت هم جهنمی ها به او می گویند تو که این همه به ما قول دادی پس چی شد ؟ شیطان می گوید : من خودم گیرم می خواهید شما را رها کنم. می خواستی انجام ندهی. ما یک سوتی زدیم و تو آمدی.بنابر این آدم باید دقت کند. امام صادق بعد از این که می گویند ؛ نگاه کن و دقت کن به غذایی که می خوری ؛ می فرمایند : نگاه کن علمت را از که می گیری . منظور از علم ؛ علم معنوی است. این است که برادران قرآن خیلی تلاوت کنید. سحر ها بلند شوید و یک مقدار قرآن تلاوت کنید؛ آن هم با دقت. چه کسی بهتر از خدا که به شما حرفش را بزند. سخنگو هم نمی خواهد. خدا کند که راهی برای رهایی خود از دست شیطان پیدا کنیم. والسلام
|