سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درس اخلاق آقا تهرانی( 10) (چهارشنبه 88/3/27 ساعت 2:26 عصر)

Imageآداب جمعی/ آداب سخن گفتن اگر به خاطر دوستان باشد در بحث آداب ؛ گفتیم که آداب دو نوع است : یکی آداب جمعی و دومی آداب فردی. یک سری از آداب را باید شخصاً خود فرد مراعات کنم. آدابی را باید با فرزندم مراعات کنم، آدابی را باید با مردم کوچه و بازار مراعات کنم. آدابی را سر کلاس و ... . امروز بحث من در خصوص آداب جمعی است که امروز در باب آداب سخن گفتن صحبت خواهم کرد.

 

ما را به عنوان انسان ناطق معرفی می کنند. منظور از ناطق این است که انسان دارای فکر و اندیشه است. یعنی دارای تعقل است. این موضوع امروز حل شده است و در روانشناسی به آن پرداخته می شود. و در آن بیان کرده اند که سخن گفتن با فکر کردن ارتباط مستقیم دارد. مردن هم همینطور می باشد. هیچ سر و صدا و اینها ندارد. گفته اند که وقتی در حضور پیامبر چنین اتفاقی می افتاد پیامبر(ص) می فرمودند : ((انا لله و انا الیه راجعون)) . ما از آن خداییم و به سوی او بر می گردیم. اگر شمع یک دفعه خاموش می شد حضرت می فرمودند : ((انا لله و انا الیه راجعون)) . خوب است که انسان هر چیزی را آیة و نشانه ای برای بیدار شدن خود ببیند. غفلت نکند. امام علی (ع) در نهج البلاغه فرموده اند: ما مرگ را متهم می کنیم . می پرسیم فلانی چی شد مُرد ؟ می گویند سکته کرد. خب ما که سکته نمی کنیم. فلانی چی شد مُرد؟ سرطان داشت. ما که سرطان نداریم. چی شد مُرد ؟ پیر بود. ما که پیر نیستیم. از این نوع سؤال ها می پرسد و دلیل برای خود می آورد که من او نیستم و مرگ نسبت به من دور است. بله ، این مسلم است که شما او نیستید. مرگ هست و حق است. بنابر این انسان توجه دارد که مرگ هست. آداب سخن گفتن یک موقع انسان در حال فحاشی از دنیا می رود. در حال دروغ گفتن، غیبت کردن، گناه کردن از دنیا می رود . در مقابل یک موقع هم یکی در حال روضه خواندن می میرد. آیا با آن قبلی یکی است؟ یکی در حال نماز خواندن می میرد؛ یکی هستند ؟ یکی در حال دعا خواندن می میرد، یکی هستند ؟ نه اینها یکی نیستند و اینها را یک جا نمی برند. رنجاندن افراد گناه خیلی بزرگی است. این را شنیده اید زخم زبان از زخم شمشیر هم بدتر است. بعضی از افراد چیزی به فرد مقابل می گویند که اگر همان موقع به آن فرد کارد بزنی دردش نمی آید. باید مواظب بود. در گفتار خود دقت کنید. همواره مواظب محتوای گفتارتان باشید. حتی مواظب تُن صدای خود را هم مواظب باشید. گاهی من جوری صحبت می کنم که طرف مقابل می ترسد. یکی از دوستان ما در مشهد، که از منبری های خوبی هستند . ایشان تعریف می کردند که من روزی منبری رفتم و بعدش از دوستم پرسیدم که آیا این منبر خوب بود یا نه ؟ آخر ما خیلی خوشمان می آید که به ما بگویند، منبری که رفتیم چطور بود. بماند . آن دوست ما گفته بود که منبر خوبی رفتی . بعد همان شب خواب امام علی (ع) را دیده بود که به او گفته بود : چرا به دوستت گفتی منبر خوبی رفته ای ؟ مگر ندیدی که در وسط صحبتش یک لحظه صدایش را بلند کرد. این بلندی صدا باعث شد مستمعی که در حال چرت بود ازخواب بیدار شود. و این اشکال دارد. ببینید خدا تا چه اندازه در کارهای ما ریز می شود. در قرآن آمده است : به تلفظ نمی آید گفتاری مگر آنکه نزد او مراقبی باشد. چرا گفت؟ چه جوری گفت؟ از سر حسادت گفت؟ از سر لجاجت گفت ؟ اگر ما از سر حسادت کاری را به کسی بگوییم گناه است ولی اگر از سر دلسوزی بگوییم، خود ثواب می باشد. خواهران و برادران من، خیلی در گفتار و شکل گفتار مواظب باشید. گاهی اوقات یک خانمی با کرشمه حرف می زند تا دل مرا ببرد. در قرآن آمده است : ای خانم های پیامبر، شما مسلمانید و باید به گونه ای دیگر رفتار کنید؛ اگر با تقوا هستید پس در گفتار با افراد صدایتان را نازک نکنید؛ محکم حرف بزنید. حالا اگر همین خانم با شوهرش به نرمی صحبت کند تا دل شوهر راببرد تازه ثواب هم دارد ولی با مرد نامحرم گناه است. این ها را می فهمیم ولی گاهی خود آرایی است. گاهی دیگر آزاری است. باید به محتوای کلمات دقت کرد. به جا باشد، مناسب باشد، دروغ نباشد، تهمت نباشد، افترا نباشد. نیش زدن نباشد. گاهی ما بعضی حرف ها را نمی زنیم ولی گناه هست. مثلا می گوید که دختر فلانی را می شناسی ؟ بگذار نگویم. هیچی نمی گوید. ولی اگر بگوید بهتر است. اگر بگوید فلانی دزدی کرده بهتر از این است که بگوید بگذار نگویم. غیبتش نباشه . توصیفش نکنم. حقایق عوض نمی شود. وقتی دروغ است، دروغ است. وقتی غیبت است، غیبت است. تازه اگر این حرفی که می زنید درست باشد، یعنی آن خصلت بد را آن فرد داشته باشد غیبت است و اِلا تهمت است. اصلا من احساس می کنم وقتی می گوییم چه خبر دنبال یک همچین چیز هایی می گردیم. غیبت ، تهمت و ... . سایت ها هم که الی ماشاء الله. شاید بتوانم بگویم که 80 الی 90 درصد آن دروغ است. چند درصدی راست می گویند. چرا اینطوری می کنیم ؟ جالب این است که یکی دروغ می گوید بقیه هم از آن نقل می کنند. یک دفعه کپی می شود و در سایت های دیگر هم می بینیم. یکی از بزرگان این شهر؛ اگر اسمش را بگویم می شناسید. شایعه ای برای ایشان رواج پیدا کرده بود، من از ایشان پرسیدم که این شایعه که بیان می کنند آیا راست است ؟ ایشان گفتند : نه، راست نیست ولی آنقدر این شایعه جدی به ما چسبیده است که عمه ی خودم هم به من می گوید از تو بعید بود. مسلمان کسی است که مسلمانان دیگر از دست و زبانش در امان باشند. هرچیزی را ننویسید و نگویید. با خود من مصاحبه کردند و فردایش تیتری زده بود که من نگفته بودم. اشتباه است. این آدم ها را باید کنار بگذاریم. نوعی نهی از منکر برای اینها این است که اینگونه با آن ها رفتار کنید . دروغ نگوییم. امنیت جامعه اسلامی با دروغ به هم می ریزد. مسلمان هیچ وقت و به هیچ دلیلی نباید دروغ بگوید. بعضی ها می گویند اگر این کار را نکنیم ، کارمان درست نمی شود. می خواهد درست بشود یا نشود. شما دروغ نباید بگویید. اصلا این راهش نیست. زبان باید کنترل شود . جناب ابو حامد محمد غزالی می گویند: زبان ما متجاوز از چهارصد گناه می کند. خیلی پر هنر است. و اکثر کسانی هم که به جهنم می روند به خاطر زبانشان است. مواظب باشید. پس در سخن گفتن باید ادب را رعایت کرد. گاهی سخنانمان تعریض آمیز است. با کنایه طرف را خراب می کنیم. خودمان می فهمیم. باید از این کار پرهیز کرد، این کار شایسته ای نیست. انتقادخوب است، به خود طرف می گویید در فلان موضوع بد رفتار کردی. ولی وقتی در جمع او را خراب می کنید، اسمش انتقاد نیست. گاهی از اوقات یکی صحبت می کند ما قطع کلامش می کنیم ، این هم پسندیده نیست. این نوعی بی ادبی است که اصلاً پسندیده نمی باشد. پرگویی بعضی ها خیلی حرف می زنند. این امر قساوت قلب می آورد. این را خودم امتحان کردم. وقتی از ممبر پایین می آیم چنین چیزی را در خودم احساس می کنم. با اینکه حرف بدی هم نمی زنم. پر حرف زدن هم کار درستی نیست. برای همین هم در اصطلاح اخلاق به این افراد لقب ((فزول الکلام)) می گویند. از زیادی حرف زدن بپرهیزید. وقتی حرفی را می توانید در یک جمله بگویید، دو جمله اش نکنید. می توانی در سه جمله بگویی، چهار جمله اش نکن. برای همین هم گفته شده است : ((خیر الکلام ما قلّ و دلّ)) بهترین گفتار، آن کلامی است که کم باشد ولی پر محتوا و پر معنی باشد. برخی از افراد نمی توانند. خیلی حرف می زنند. ورّاجی خوب نیست. تند، تند، تند، چی می گی؟ یک فرصتی هم بگذار تا در خصوص آن فکر کنی. حتی می گویند وقتی از تو سؤالی کردند، با آنکه جواب را می دانی سریع جواب نده. کمی تأمل کن که حکیمانه جواب دهی. امام علی (ع) در کتاب نهج البلاغه فردی را توصیف می کنند و می فرمایند : بیشتر عمرش ساکت بود. آقا کم حرف بزن؛خلاص. برخی از حرف ها بدون مبناست. حرف هایی که معنی ندارد. چیزی می گوییم که هیچی در آن نیست. داخل این پیامک ها خیلی هست. چیزی از داخلش در نمی آید. همه می گویند ، ما هم می گوییم. نه، ببین اول آیا آن حرف درست است ، بعد آن را برای دیگری بیان کن. برای مثال همین تکه کلام های موجود. این ها را نگویید؛ آن چیزی را بیان کنید که ارزنده باشد. برای مثال به قول بچه ها گفتنی ! حالا معلوم نیست بچه ها درست بگن. خانم ها در مقوله ی زبان بیشتر مواظب باشند. چون خانم ها ریز ریز حرف می زنند. آن ها تند تر حرف می زنند. گفته اند ؛ حساب کرده اند در هر دقیقه مردها 25 کلمه صحبت می کنند و زن ها 75 کلمه. یعنی سه برابر بیشتر. سه برابر بیشتر از ما صحبت می کنید مواظب باشید ، سه برابر از ما بیشتر جهنمی می شوید. آتش را برای خود نخرید. انسان پرگو، پرخطاست. پرهیز از جدال از لجاجت بپرهیزید، هر کسی می خواهد حرف خودش را اثبات کند؛ گوش نمی دهد فرد مقابل چه می گوید. مخصوصاً در مسائل سیاسی. به این مراء(جدال) می گویند. پیامبر (ص) وارد مسجد می شوند، می بینند دو نفر داشتند سر صحبتی جدال می کردند، پیامبر (ص) گفته اند ، اینکه می گویند اهل جهنم با هم در روز قیامت جدال می کنند، همین است. او می گوید، من می گویم، آخرش هم نه او چیزی از من می آموزد و نه من از او. اشتباه است. بنابر این از لجاجت باید پرهیز کرد، جدی هم باید پرهیز کرد. اگر حرفتان درست است، گفتید، قبول نکرد، دیگر ادامه اش ندهید. فلذا در بحث های علمی می گویند، انصاف داشته باشید، اگر دیدید دارد چیزی را درست می گوید، قبول کنید، وبگویید، اشتباه کردم. محتوای سخنان باید، خوب شود، شیوه ی سخن گفتن باید تغییر کند. اگر با کوچکتر ها هستیم تلاش کنیم چیزی بگوییم که بفهمند. گاهی از اوقات با بچه ها صحبت می کنیم، نباید چیز های سخت را به آنان گفت. بعضی ها مسائل خداشناسی را به بچه ها می گویند. هنوز برای او زود است. مراعات ادب سخن را داشته باشیم و از خداوند هم می خواهم که در سخن گفتن به گناه آلوده نشویم. دروغ خیلی از وعده های دروغ با گفتن است، خیلی از وعده های دروغ با نوشتن است. آن همه نامه که به امام حسین(ع) نوشتند؛ دروغ بود. منافق بیشتر کارش با دروغ است، حال با نوشتن آن یا با گفتن . در این هفته یک ذره بیشتر روی زبانتان تمرین کنید. می گویند خدا یک زبان داده دو گوش . یعنی دو بار گوش کن یک بار حرف بزن. نه اینکه دو بار بگو یک بار بشنو. اینها در نامه عمل آدم می رود. این را چرا گفتی، برای چی گفتی؟ چرا نگفتی؟ گاهی اوقات ما چیز هایی را باید بیان کنیم ولی نمی گوییم. مثلا امر به معروف و نهی از منکر نمی کنیم. در جامعه اشتباهاتمان را به یکدیگر نمی گوییم. پشت سرش می گوییم، ولی به خودش نمی گوییم. باید به خودش بگوییم. این در جامعه تأثیر می گذارد. مراعات هم باید کرد. گاهی اوقات اگر در جمع بگوییم شاید فرد خوار شود .برای همین هم هست که می گویند: کسی اگر برادر دینی اش را در تنهایی موعظه کرد او را زینت بخشیده و اگر در جمع او را موعظه کرد او را خوار کرده است. اگر اشکالات را با نیت خیر خواهی به فرد بگوییم حتماً او قبول می کند. اگر در کلاس فردی بود که درسش ضعیف بود، از این قضیه خوشحال نشوید بلکه به او کمک کنید. آنوقت مطمئن باشید خدا هم به شما کمک خواهد کرد. می بینید بعضی اوقات خدا کمکمان نمی کند به خاطر آن است که خیر خواه مردم نیستیم. به خاطر خدا همدیگر را دوست بدارید. آنوقت خدا هم شما را در جمع دوستاران خود وارد می کند. ما نمی دانیم ، شاید خیلی از آن هایی که ما با آن ها بد برخورد می کنیم ، خدا آنها را بیشتر از ما دوست داشته باشند. حواسمان باشد. مرحوم آیت الله نمازی شاهرودی، چند تا تشرف خیلی قشنگ نزد امام عصر(عج) داشتند. یکی از این تشرفات را خودشان تعریف می کردند ، وقتی من امام عصر (عج) را دیدم و شناختم ، تازه یادم افتاد که ایشان را بارها در حرم امام حسین(ع) دیدم و داشتند کنارم زیارت نامه می خواندند. و من آن موقع ایشان را نمی شناختم. امام علی (ع) گفتند که امام مهدی (عج) روی فرش های ما پا می گذارد. یعنی در مجالس ما حضور پیدا می کند. اینجاست که حاج آقا تهرانی باید مواظب حرف هایش باشد. اینجاست که شما باید مواظب باشید و حرکات و سکناتتان را درست کنید. یکی از شاگردهای ملاحسینقلی همدانی تعریف می کند : ما در سامرا در خدمت مرحوم همدانی بودیم. وقتی نشسته بودیم گاهی اوقات می دیدم که استاد ناراحت هستند. گاهی هم می گویند ، باریکلا آقا سید ولی. بعد تمام شد و بعد از یکی دو ساعت در خانه زده شد و آقا سید ولی وارد شد. بعد آقا به پیشوازشان رفتند و گفتند باریکلا، من از اول شب دلواپس شما هستم. ایشان آمد و ما متحیر از این که جریان چه هست. گفتیم چی شده؟ گفت : هیچی ، من با کشتی آمدم. در آن از همه قشری بود. و همه زوّار امام حسین(ع) و اهل بیت (ص) بودند. چون تعداد زیاد بود؛ جای ما تنگ بود. اتفاقاً این کسی که کنار ما بود از نظر جثّه مقداری بزرگ بود. بعلاوه خسته هم بود برای همین تا نشست، خوابید. کشتی هر تکانی که می خورد ، این فرد روی من می افتاد . من می خواستم به او چیزی بگویم ولی نگفتم . چون می گفتم او زائر امام حسین(ع) است و شاید امام(ع) او را بیشتر از من دوست داشته باشد. یک مقدار همدیگر را تحمل کنیم. این سایت ها و روزنامه ها الگو نیستند. که همه اش آبروی این و آن را می برند. آن افرادی که این کار را می کنند فاسقند که اینطوری در جامعه بی حرمتی می کنند. دوستان به پدر و مادرتان نیکی کنید و به آن ها بی حرمتی نکنید. این پریشان بودن ما در روز ، گرفتاری های ریز و درشت داشتن، از رازی نبودن پدر و مادر است. بعد هی نق می زنیم چرا؟ حتی اگر پدر و مادر ما مرده باشند و از شما ناراحت باشند مطمئن باشید زندگی خوشی ندارید. شاید پول داشته باشید ولی خوش نیستید. ملاحظه کنید. پدر و مادر و مردم را ملاحظه کنید. امام صادق (ع) کنیزی داشتند که یک مقدار بی باک بود. این کنیز بچه را برمی داشت و از بلندی بالا پایین می رفت. امام صادق (ع) به او گفت : این کار را نکن خطر ناک است. این گذشت. روزی امام (ع) به خانه آمد آن کنیز با بچه بالای بلندی نشسته بود با آمدن امام (ع) کنیز ترسید و بچه از دستش رها شد و بچه مُرد . امام (ع) فوق العاده ناراحت شد و به او گفت: چرا ترسیدی؟ برای چه ترسیدی؟ من نمی خواستم بترسی. نه اینکه به او گفته بودند نکن تا امام(ع) را دید، ترسید. ما خیال می کنیم که معصومیم. برای همین در محاسباتمان هیچ خطایی از خودمان قرار نمی دهیم. آقا بپذیر که اشتباه می کنی. هر روز برگردید و خودتان را نگاه کنید ، حتماً چند تا اشتباه دارید. والسلام





 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 91 بازدید
    بازدید دیروز: 44
    کل بازدیدها: 697929 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • موضوع درباره امام زمان
    رضایت از خدا و از زندگی
    شرح دعای صحیفه
    شهدا از دیدگاههای مختلف
    امام سجاد و سختیهای بزرگ
    امام سجاد و جدش رسول الله
    امام سجاد و پناه به خدا
    امام سجاد و روز شب
    امام سجاد و فرشتگان
    حکایات هاشمی نژاد-400حکایت
    حکایات فاطمی نیا-100 حکایت
    حکایات استاد دانشمند-120 حکایت
    حکایات شیخ احمدکافی_60حکایت
    حکایات انصاریان_120حکایت
    حکایات مرحوم فلسفی_ 45حکایت
    حکایات شهید دستغیب_ 50 حکایت
    متن حکایات علامه حلی_10حکایت
    متن6حکایت از شیخ صدوق
    متن حکایاتی از شیخ عباس قمی_ره
    متن حکایات شیخ مرتضی انصاری
    وصال یار(1)
    وصال یار(3)
    وصال یار(2)
    وصال یار(4)
    وصال یار (5)
    وصال یار (6)
    یقین و محبت (1)
    یقین و محبت(2)
    یقین و محبت (3)
    یقین و محبت (4)
    هیئت علیه هیئت
    ملکوت انسان (1؛2؛3)
    مکتب عشق
    آسمانی شدن
    جهاد علمی
    توبه
    اخلاق کریمان
    موفقیت و سعادت
    متفرقه ها-مهم
    دید ما نسبت به مردم
    عمل به فرهنگ شهادت
    لینک ارگانهای مختلف و مراکز گوناگون
    هر چه می خواهد دل تنگت بپرس
    دانلود شبهات وهابیت و مسائل مربوطه
    فتاوای خنده دار و مستند وهابیها
    حکایت مختلف شخصیه دیدن داره ها
    تصاویر موضوعی
    افتخار خدمت به مردم(1؛2؛3)
    حرف حساب اینجاست...
    دانلود سخنرانی های حضرت امام خمینی
    منبر های آقای فاطمی نیاء-72 منبر
    منبر های آقای دانشمند
    منبر آقاتهرانی
    منبر آقای صدیقی
    منبر علامه مصباح یزدی
    منبر مرحوم فلسفی
    منبر مرحوم کافی
    منبر استاد مردانی
    منبر حجه الاسلام هاشمی نژاد
    پیرامون امام زمان-آیه الله ناصری
    طب قرانی-استاد خدادادی
    طب اسلامی -دکتر روازاده
    شخصی هاش این توست
    اخلاق(آقا تهرانی)
    شیعه...
    عکسها به سلیقه من...
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  • آهنگ وبلاگ من
  •