ولا غافلا لاحسانک فیما ابلیتنی,ولا ایسا من اجابتک لی و ان ابطات عنی,فی سراء کنتُ او ضراء,او شدة او رخاء,او عافیة او بلاء,او بوس او نعماء,او جدة او لاواة,اوفقر او غنی
ولا غافلا لاحسانک فیما ابلیتنی:نسبت به چیزی که به من احسان کردی من رو غافل و در حقیقت روی برگردان و ناآگاه قرار مده.
اگر ما غافل باشیم چه مضراتی برای ما داره؟اصلاغفلت و نسیان فرقش چیه؟؟نسیان به معنای فراموشی است و گفتیم که نصفِ فراموشی خوبه.مثل فراموشیِ بلاهایی که سراغ ما میاد,یا مصیبتهایی که بهش دچار می شیم که اگر قرار باشه فراموشی در کار نباشد انسان تا آخر عمرش بیچاره می شود.اما غفلت فرقش با نسیان در اینست که:نصفه ی خوب نداره.غفلت به معنای ناآگاهی و کار نکردن عقل و مغزه و یکی از قسمتهای مهمه.ما هیچ جا آیه و روایتی نداریم که گفته شده باشه ناسیان آدمهای بدی هستند.اما راجع به غافران می گوید:ولاتجعلنی من الغافرین.اصلا من رو جزو غافرین قرار مده.اصلا غافرین نیمه ی خوب نداره.اینجا نمیشه بگیم که کلام امام کلام تاکیدیه,یعنی یک مفهوم رو به دو مضموم آورده.در حالی که غفلت و نسیان دو تا مقوله ی کاملا متفاوته.
مضرات غفلت:
.اولین و مهمترین چیزی که در دعا به آن تاکید شده این است که وقتی انسان دچار غفلت می شود فرصتها را از دست می دهد.
انواع غفلت
1.غفلت اول,غفلت مادی
.یعنی فرصتهای مادی که در اختیار من و تو قرار داره.این فرصتهای مادی بحثش به این بر می گردد که من غفلت می کنم از اینکه جسمم سالمه و یک کار مادی و معنوی که اون جسم نیاز دارد را انجام نمیدم.یک شخصیتی مثل آقای دولابی که اینقدر بزرگوار است و روی خودش کار کرده در صحبتی که با جوانان داشت.گفته بود که من بعضی وقتها شبها با همه وجود آرزو دارم بلند بشم و دو رکعت نماز شب بخونم,بیدار هم میشم اما هر کاری می کنم جسمم یاری نمی کند که از رختخواب خودم رو بکنم.پیر شدم هفتاد سالمه,قلبم یاری نمی کنه ,گردش خونم خوب نیست لذا روی اعصابم فشار میاد و اعصابم یاری نمی کنه,ماهیچه ها قدرتش رو از دست داده و با حسرت نگاه می کنه.من خودم بعضی وقتها به برخی از نوجوانها با حسرت نگاه می کنم ,مثلا توی اعتکاف می دیدم طرف شونزده سالشه ,ساعت پنج بعد از ظهره روزه هم گرفته داره میدوه اینطرف و اونطرف.خدایا ببین این چقدر قوت داره.خدا کنه آدم تو این سن و سال قدر قوت جسمیش رو بدونه.اولین قسمت غفلت بر می گرده به غفلت جسمییعنی خداوند تبارک و تعالی قدرتی رو در من و تو قرار داده برای یک سالهای خاص که در دنیا,برای دنیا و برای آخرت ازش استفاده کنی .اما این قوت به بطالت می گذره و این میشه غفلت.یا مغز و فکر که در ایام جوانی و نوجوانی آنقدر شخص,سلولهای مغزیش آماده است که می تواند علامه شود.شما ببینید بوعلی سینا سی سالگی فوت کرد.هر چه داشت مال پونزده سالگی تا بیست سالگیش بود.یعنی از هشت سالگی که شروع کرده تا بیست سالگی شده بود علامه ی دهر.ابوریحان بیرونی هم همینطور. همینطور حضرت امام(ره) در هجده سالگی مجتهد مسلط بود. یا مقام معظم رهبری شما برید خاطراتشونو ببینید چه خاطراتی که در ایام تبعید در چابهار داشتند و چه خاطرات دیگه. مثلا ایشون در خاطرات چابهارشون نوشته بودند که من در اونجا رمانی نبود که نخونده باشم.تمام رمانهایی که حداقل به زبان فارسی یا عربی بود همرو خوندم .یک کمی که آدم بالاتر میره,مثلا همین گرایشهای دانشگاهی اولش میگه که شما چه رشته ای هستید؟میگه رشته ریاضی.رشته ریاضی رشته ای هست که در دبیرستان انتخاب می کنند.جلوتر که میره و به کنکور که می رسه میگه از این رشته ی ریاضی یک گرایشش رو انتخاب کن.باز جلوتر که میره و لیسانس می گیره میگه یک گرایش دیگرو انتخاب کن,برای دکترا که میره میگه یک گرایش دیگرو انتخاب کن.دکتراشو که گرفت و خواست مشغول تحصیل بشه میگن در گروه ریاضی در دانشگاه فنی و ریاضی این گروه رو انتخاب کن,بعد گروهی رو که انتخاب می کند میگن این واحدها مال شماست.یعنی چی؟یعنی ما هر چی سنمون جلوتر میره فایلهای مغزیمون محدودتر میشه.بعد می بینی این شخص در این گرایش و گروهش دکترای ریاضی داره در گرایش این گروهش نسبت به بقیه ی علوم ریاضی فایلهای مغزش کاملا بسته میشه.چرا؟چون مغز انسان هر چقدر که جلوتر میره توانش کم میشه.
بنابراین اولین قسمت غافرین کسانی هستند که از استعدادهای جسمی خودشون استفاده نمی کنند.
2.کسانی هستند که از استعدادهای اجتماعی خودشون استفاده نمی کنند.همه ی من و شما در این جهان خلقت به عنوان یک مهره خلق شدیم که قرار است این مهره یک نقشی را در جهان بازی کند.شرایط آن سالمتر و روانتر بگردد.آیه ی شریفه ی قرآن می فرماید:آیا فکر کردید که ما شما را الکی خلق کردیم؟خدا مثلا با خودش گفت که ما امشب چکار کنیم؟بزنیم آقا بیست تا آدم دیگه خلق کنیم؟بزنیم آقا؟برنیم!دماغش اینطوری باشه, دهنش اینطوری و....!نه آقا این حرفها که نیست. اصلا نقاش وجود هیچ گونه قلمی بر روح نمی برد مگر به علتی برای وجودش .یعنی برای عالم خلقت.بنابراین غفلت یعنی ایامی که من می توانم برای اجتماعم یک فکری بکنم,یک کاری کنم و یک دردی برای اجتماع دوا کنم,دست یک نفر رو بگیرم که دست یک نفر رو گرفتن بسم الله کاره و ما می توانیم دست کل خلقت رو بگیریم و این قدرت در ما هست.متاسفانه امثال ماها قدر خودمون رو نمی دونیم و مشغول شدیم به حواشی کار خودمون.اگر برنگردیم به اصل وجود خودمون که من,تو این عالم خلقت کدوم مهره هستم و مال کجام و برم دقیق وظیفم رو انجام بدم و حتی وظیفم رو برم کشف کنم و حتی برای خودم وظیفه بتراشم.دیدین بچه هایی که حوصلشون تو خونه سر میره مادرش میگه برو یک کاری بکن,برو یک جایی بازی کن میگه باشه.بچه میره یک کاری می کنه که اصلا تو ذهن مادر هم نمیاد .مثلا میره مربا رو با شیر و رنگ و خاک اره قاطی می کنه و شروع می کنه هم زدن.این یک مدل جدیده تو عالم خلقت.آخه کی مربا رو با خاک اره قاطی می کنه؟بعد مادرش میگه معلومه داری چکار می کنی؟میگه دارم اختراع می کنم.یعنی چی؟یعنی این کودک در ذهن خودش داره که من برای یک کار جدیدی در این عالم خلقت خلق شدم.اختراع یک کار جدیدیه و دنبالش میره.اما مثلا ماها که به بلوغ رسیدیم دنبال کارهای جدید نمیریم و رضایت به وضع موجود یعنی غفلت.رضایت به تواناییهای موجود یعنی غفلت.مثلا میگه آقا شما حرفهایی رو که می زنید از ما گذشته.خود این کلمه ی از ما گذشته یعنی غفلت. یعنی خداوند تبارک و تعالی این مهره رو رو خلق کرد که مثلا اگر از جوانیت تا بیست و پنج سالگی تا سی سالگی تا پنجاه سالگی تا هفتاد سالگی نه اصلا تا نودو پنج سالگی اگر تونست کاری کنه که تونسته,از نودو پنج به بعد دیگه بیهودست؟؟نه اونجا هم بناست که کاری انجام بده.
.این میشه غفلت جسمی.یعنی انسان غافل بشه از تواناییهایی که خداوند تبارک و تعالی در اون شخص قرار داده,در برهه ی زمانی که واقعا لازمه.و وقتی تو در پایان شبانه روز هر چقدر که عبادت بکنی به درجه ی رضایت نمی رسی مگر اینکه غفلت رو کنار بگذاری و احساس کنی که برای جامعه ی خودت یک کار مفید کردی.آخر رضایتمندی اینجاست.لذا در بحث عرفان شیعی که خدای عرفان شیعی از نظر ترکیب معارف نه ازنظر کسی که معارف اسلامی رو خیلی باز کرده امام سجاد با اینهمه ادعیه ی درجه یک می فرمایند:که خدایا مرا جزو غافرین قرارمده. یعنی از اون آدمهایی نباشم که برم خونه و مسجد و تو زندگیم باشم.بین مسجد حرکت و عبادت کردن.نه نه من این رو هم نمی خواهم.من می خواهم در جامعه مثمر ثمر باشم.
قست دوم غفلت:غفلت عبادی
غفلت عبادی:یعنی انسان عبادتهای خودش رو انجام میده اما درست انجام نمیده.عبادتهایی که برای مطامع دنیوی وضعیت عبادت رو خوب نمی کند یعنی در واقع انسان از عبادت بهره ی زیادی نمی برد.عبادت به این خاطر که رفع تکلیف باشد هم, فایده ای ندارد.عبادتی که در ایام بیکاری باشد فایده ای ندارد.
قسمت سوم غفلت:غفلت از نیکی هایی که تو در حق من کردی.
یکی از مشکلاتی که در نفس اماره ی ما قرار دارد ندیدن خوبیها,فراموش کردن خوبیها و به خاطر سپردن و دیدن بدیهاست.گرچه از طرف خداوند ما بدی نداریم بلکه منظور, اون بدی که ما فکر می کنیم.خدایا من غافل نشوم از نعمتهایی که به من داده ای.بارها عرض کردم که اگر در ذهنتون نمی تونید به این درجه برسید که خداوند تبارک و تعالی چقدر نعمت بهتون داده از قلمتون استفاده کنید,یادداشت کنید,هر چند وقت یک بار بهش نگاه کنید. یک وقتهایی چند سال قبل براتون گفتیم که در مناجات مکتوب یکی از دوستانمون که خدا رحمتش کند ایشون اینجوری مناجات کرده بودند:خدایا یک سوال از تو دارم در کل این زمان(من الازل الی الابد)تو را شکر می کنم که مرا در این زمان قرار دادی ودر این کل مکان (من الازل الی الابد )تو را شکر می کنم مرا در کره ی خاکی زمین قرار دادی و در کل این کره ی خاکی زمین تو را شکر می کنم که مرا در ایران قرار دادی و در میان اینهمه مردم ایران تو را شکر می کنم مرا شیعه ی علی قرار دادی و در میان اینهمه شیعه های علی تو را شکر می کنم که مرا سرباز خمینی قرار دادی و در میان اینهمه سربازان خمینی تو را شکر می کنم که مرا جزو سربازان جهادی خمینی قرار دادی و در میان اینهمه سربازان جهادی خمینی تو را شکر می کنم که مرا در لشکر امام رضا قرار دادی و در میان اینهمه لشکریان امام رضا تو را شکر می کنم که مرا خط شکن قرار دادی و در میان اینهمه خط شکنان تو را شکر می کنم که فردا مرا شهید خواهی کرد. و شهید هم شد.
وقتی آدم اساسی شکر می کند و زیربنایی از غفلت درمیاد دقیقا تو سیبل می زنه.این میشه عدم غفلت عبادی.تازه این کلاسش خیلی بالا بود. بعضی وقتها ما کلاسمون اینقدر پایینه که بابت اینکه خداوند به ما ذهن داده شکر نکردیم,بابت اینکه می تونم حرف بزنم شکر نکردم,بابت اینکه می تونم بشنوم شکر نکردم,بابت اینکه می تونم ببینم شکر نکردم .ببخشید که کلاس بحث رو اینقدر پایین آوردم برای اینکه بعضیها اینطورین یعنی هنوز تو این مدت عمرش یک بار ننشسته فکر کنه که واقعا خدایا اگر من نمی دیدم چه می کردم؟اگر من نمی تونستم حرف بزنم چه می کردم؟این شبها بعد از مجلس من شارژ شارژم.انگار تازه روغن عوض کرده بنزین زده و انژ کتورش هم سالم سالمه.اصلا کیف می کنم.بعد به یه بنده خدایی گفتم که اونی که تو زندگیشون بویی از خدا نیست چه جوری زندگی می کنه؟چه کیفی می کنه آدم وقتی درب و داغون وخردو خاک و شیر وارد مجلس میشه و بعد صاف و مرتب از مجلس امام حسین خارج میشه.
روز اولی که مهر آقا اباعبدالله را در دل من و تو سرشتند,برگه ی گارانتی دست ما دادند.گفتند آقا,تنظیمات موتورش همیشه آمادست .خدارو شکر که مارو جزو محبان حسین قرار دادی.خدایا تو را شکر می کنم که در ماه رمضان دل من رو با دل خودت گره زدی.خدایا منو جزو غافلینت قرار مده. یک کمی به خودت نگاه کن,یک کمی اجازه بده شیطان که الان حضورش کمتره نه اینکه اصلا وجود نداره.اینکه گفتند در ماه رمضان شیطان کاملا در غل و زنجیره,برای کسانی است که شیطان رو اول ماه رمضان از دلشون بیرون کنند.وقتی تو دلته که دیگه در غل و زنجیر نیست.بنابراین یک کمی با دقت بیشتری به خودت نگاه کن.اجازه نده که دهه اول ماه رمضان بشه و تو هنوز به خودت نرسیده باشی.تا به خود نرسی به خدا نمی توانی برسی.
ولا ایسا من اجابتک لی و ان ابطات عنی:و از روا ساختن حاجاتم مرا نامید نساز,خدایا وقتی من یک حرفی به تو می زنم به محض اینکه حرف گفته شد(سمع الله لمن حمده)خداوند می شنوه.به محض اینکه من حاجتم و حرفم را به تو گفتم به محض اینکه این جمله از دهان من خارج شد سریع این رو بفرست در سیستم اجابت الهی.بلافاصله در سیستم اجابت می یفته.این حرف تو فراموش نمیشه.خداوند فقط یه ملائکه گذاشته که این حرفهای تو رو بگیره و پیگیری کنه.این ملائکه دیگه موظف میشه تمام حرفها و حاجات تو رو پیگیری کند.ملائکه جزو کارگزاران خدا هستند.رییس جمهور مثلا میاد تو استان فارس وقتی براش نامه می نویسی یک تیم گذاشته که این نامه هارو پیگیری کنند و یه جوابی بدن.حالا خدا همچین کارگزاری نداره؟؟به محض اینکه جملتو گفتی می یفته تو سیستم الهی.این ملک حاجت رو می گیره و شروع می کنه به کار کردن.حالا انواع و اقسام داره.بعضی وقتها این ملک میگه این حاجت تو کار می بره,کار یک روز و دو روز و یک ماه نیست,یک سال کار می بره.به بعضی ها میگه مال تو بیست سال کار می بره.بعضیا میگن آقا ما,ماه رمضون پارسال در شب قدر فلان چیز رو از خدا خواستیم اگر می خواست روا کنه تا حالا روا کرده بود.این تهمت به خداست..اما امام سجاد می فرمایند:حتی اگر این حاجتم به کندی پیش بره ولی پیش میره.خدایا من رو ناامید نساز از چیزهایی که من به تو گفتم.
هر وقت ناامید شوی من باب حاجتی که بیست سال پیش به خداوند گفتی و فکر کردی که خدا یادش رفته در حالی که ملائکه کارگزار است و کارها رو پیش می بره.بنابراین هیچوقت این جمله تو ذهنت نیاد که به خدا گفتیم و نشد.آخه چی می خواستی بشه و نشد!؟فقط در مسیر داره جلو میره.اگر واقعا بچه شیعه و مسلمانی, باید حوصله ی مسیر رو داشته باشی.خدا رحمت کنه آیت الله کربلایی نقل می کردند که هشتاد نود سالشون بوده بعد شبها دعا می کرده که خدایا مارو آدم کن.گفتم حاج آقا هنوز آدم نشدین؟بعد گفته بودن که آرزو بر جوانان عیب نیست آدم هم میشیم.ببینید چقدر قشنگ به دنیا نگاه می کنه,بعد ما همینطوری غمبرک می گیریم که که وای جوانیم از دست رفت موهام سفید شد و...!بابا ول کن.چی شده مگه؟آقا به خدا فلان کارو گفتیم نشده حالا چکار کنم.و... بابا ول کنید تورو خدا. بیاین یه کمی با دعاها آرام بشیم.که خدایا مرا جزو ناامیدان درگاهت قرار نده.مخصوصا اونایی که روند رسیدن به آرزوهاشون کند می شود بعد ناامید می شوند.خدایا اگر قرار باشد که من به چیزی از دنیای آخرت تو برسم می رسم.یقین دارم که می رسم. خدایا یه کاری کن که آرزوهامون دنیایی نباشه م.چون رسیدنش هم همچین فایده ای نداره چهار روز دیگه ازمون می گیرن. خدایا اگر همه ی دنیا را بر من سخت بگیری می ارزد به یک لحظه دیدار با آقا امیرالمومنین در لحظه ی مرگ.که فرمودند:اگر که برای مومن فقط و فقط یک لحظه دیدار امیرالمومنین در لحظه ی مرگ رو در نظر بگیری پاداش همه ی حاجتهایی رو که در دنیا داشته گویی گرفته.میگه خدایا من دیگه راضی راضیم.ا.ن. چیزی که می خواستم گرفتم. اینها آرزوست
فی سراء کنتُ او ضراء,او شدة او رخاء,او عافیة او بلاء,او بوس او نعماء,او جدة او لاواة,اوفقر او غنی.:الان اینجا نشستی خیلی راحت.هوا خوب,فضا خوب.دلت هم اینجا باز شده.تمام این صحبتها را هم قبول کردی و با خودت میگی که عجب آدم خوبی من شدم الان زود برم که فرشته ها الافن و می خوان من رو تا خونه برسونن.امشب که بخوابم صدوبیست وچها رهزار پیامبر و چهارده معصوم میان به خوابم.همه ازم تقدیر و تشکر می کنن که خیلی تکون خوردی,اصلا فکر نمی کردیم آدمی مثل تو اینقدر منقلب بشه,اصلا تو دیگه کمر فیل رو شکستی.الان همه ی لشکریان شیطان عزای عمومی دارند که فلانی دیگه تموم شد رفت.و الان با خودش نشسته داره میگه یا ایتهاالنفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة.اینجا امام سجاد(ع) می فرمایند:که شلوغش نکن.حالتت خیلی مهمه,الان می دونم که اینطوری هستی.
.فی سراء کنت او ضراء:خوش باشم یا نباشم.ما تا خوشیم با خدا هم خوشیم به محض اینکه ناخوش میشیم اول با خدا ناخوش میشیم.شنیدی این ضرب المثل رو که میگه آقا ما مرغیم تو عزا و عروسی سر مارو ببُر.بعضی وقتها که خیلی خوشیم خدارو فراموش می کنیم باز خیلی ناخوش باشیم خدارو فراموش می کنیم.مردشور این رفیق بودن مارو ببرن.
او شدة او رخاء:توی آسایش باشم یا تو فشار روحی یاشم.تا در آسایشم تسبیح و تمجید و ذکر و که به به ! به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست,عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.اما تا شدت میاد مردم همه بدن مردشور همرو ببرن.همه کثیفند و نامردند.اصلا خدا کی گفته مارو خلق کنی؟اجازه ی خودکشی هم که نمیدی.کی گفت که مارو خلق کنی؟کی گفت که مارو بیاری به این دنیا.
او عافیة او بلاء:خدا نعمت بده یا بلا بده؟او بوس او نعماء:بعضی وقتها آدم امینطوری دلش باز میشه.,مثل همون یک ساعت بعد از جلسه که بهتون گفتم.و بعضی وقتها آدم دلش گرفتست و اعصابش خرده,تو اون حالت میونتون با خدا چطوره!؟طرف تو هَمه. گیر کرده و مشکل ذهنی داره,مشکل فکری داره آیا اینجا هم هستی؟
او جدة اولاواء:روزیم زیاده یا نه؟دستم رو به آسمون بلند کردم که خدایا دمت گرم خیلی باحالی. برای چی؟برای اینکه روزیم زیاد شده.یا نه الان که روزی ندارم در سختی هستم,بچم داره فشار میاره با یه بدبختی دانشگاه آزاد قبول شده بعد طفلک دلش خوشه که باباش می تونه خرجش رو بده,باباش با شرمندگی میگه نمی تونم خرجت رو بدم.بچه هم نفهم,واقعا نفهم.داد می زنه,قهر می کنه که تو اگر نمی تونستی چرا بچه دار شدی؟چرا فلان کردی؟حالا این بابا هر چی میگه به خدا ننت زایید من نزاییدم.بعد اینجا با این فشار باز هم مرده یا نه؟
او فقر او غنی:یعنی در این حالت هستی که احساس می کنی که می تونی کار خودت رو راه بندازی و وقتی نمی تونی بازم با خدا هستی؟یا نه میگی گیر کردم نمی تونم.یکدفعه میگه:ایهاالناس انتم الفقرا والله؟تا جایی که می تونم از زبونم و گوشمو و چشمم و فیزیکم و...کمک می گیرم تا کار خودم رو راه بندازم