Grin ratton (خیلی مواظب باش) (دوشنبه 89/1/30 ساعت 3:1 عصر)
خدا تله موش گیری گذاشته، وقتی می خواهد خبیثها را گیر بیاورد، یک مشت شهوت می زند
سر یک تله. انسانهای شهوتران، مثل موش که سراغ بادام سوخته و بادام بو داده و گردوی
بو داده می رود و در تله می افتد، دور شهوت جمع می شوند. خدا از لای سوراخ، فاسق را
بیرون می کشد. این قدر شهوت را بودار و جذاب می کند که همانطوری که گردو و بوی گردو
موش را وسوسه می کند، جاذبه شهوات هم انسان خبیث را وسوسه می کند و انسان را بیرون
می کشد، چه شهوت جنسی باشد، چه شهوت شهرت و محبوبیّت، و شهوت برتری جویی و ریاست
طلبی.
دیده اید که یک سر قلّاب تله یک شاخه آزاد آهنی است و سر این را گردو می
گذارند. موش آرام آرام می آید، این را گاز می زند. خیال می کند هیچ کس نفهمیده و
متوجه نشده، یک ذره بیشتر می خورد، یواش یواش فنر از سر قلاب کنده می شود و روی
گردن موش می افتد.
آدم فاسق هم می گوید: هیچکس نفهمید، زنا کردم. هیچکس متوجه
نشد، پس باز هم ادامه می دهم. خوب، نتیجه اش چه می شود؟ خودت توی تله افتادی و
نابود شدی! دور تا دور جهنم پر از شهوات است تا شهوترانان را به سوی خود بکِشد و به
کام خود فرو برد.