حتی اتعرف من نفسی روح الرضا,و طمانینة النفس منی بما یجب لک فیما یحدث فی حال الخوف والامن,والرضا والسخط,والضروالنفع.اللهم صل علی محمد و اله,وارزقنی سلامة الصدر من الحسد حتی لا احسد احدا من خلقک علی شیء من فضلک,و حتی لااری نعمة من نعمک علی احد من خلقک فی دین او دنیا,او عافیة او تقوی,او سعة او رخاء,الا رجوت لنفسی افضل ذلک بک و منک.
حتی اتعرف من نفسی روح الرضا:خدایا به نفس من معرفتی بده که به درجاتی برسم که شادابی رضایت تو را درک کنم.
در اینجا به چند نکته باید توجه کرد: وقتی رضا سر کار میاد انسان به نقطه ای می رسد که اعتماد کافی و لازم را به خداوند تبارک و تعالی کسب کرده و اگر کسی به رضا در دین برسد دینش کامل است یعنی بالاترین نقطه ی دین رضاست.بعد انسان به درجه ای می رسد که اذکارش اذکار واقعی می شود.انسانی که به درجه ی رضا رسیده وقتی می گوید( لااله الاالله) ,حقیقی است.وقتی می گوید (لاحول و لاقوة الا بالله),یا می گوید سبحان الله این اذکار حقیقی است.لذا برای انسان یک حالت شیرینی می آورد که این شیرینی طبق آیه ی شریفه قرآن,(رضی الله عنه و رضو عنه),آخرش هم به بهشت وصل می شود.وقتی انسان به درجه ی رضا می رسد خدا هم از او راضی می شود.انسانی که خدا ازش راضی باشد مستقیم وارد بهشت می شود.
و طمانینة النفس منی بما یجب لک فیما یحدث فی حال الخوف والامن:دومین چیزی که امام در این فراز از خداوند طلب می کند معرفت طمانینه ی نفس است.طمانینه یا آرامش یا سکینه از کلماتی است که انسان در اثر یک دردی بهش می رسد.یعنی قبل از اینکه انسان به طمانینه و سکینه برسد یک درد لازم است.معمولا بعد از دردهای بسیار بزرگ انسانی که فکر کند و ذکر بگوید و خودش را به درجه ی رضا برساند طمانینه و آرامش در مرحله ی بعد از رضاست.مرحله ای که انسان یک دردی رو پشت سر می گذارد که همه ی ما این درد رو داریم.
بعضی وقتها در این شبهای قدر خداوند برای شما یک دردی رو مقدر می کند که درد بزرگی است که ممکن است این درد رو شما گذرونده باشید.اما این درد به منزله ی عمل جراحی است که شما درد بزرگی را حس می کنید اما آن غده ای که باعث ایجاد مرض است از روح شما خارج می شود.
برخی از ماها فکر می کنیم که دردهایی که خداوند تبارک و تعالی بر ما نازل می کند دردهایی برای کفاره ی گناهانمان است.در صورتی که بعضی از دردها برای طمانینه است برای اینکه انسان به حالت آرامش روحی برسد.طمانینه و سکینه تقریبا هم معنا هستند.سکینه از سکین یا چاقو گرفته می شود.سکینه یعنی برش دادن و جراحی کردن.بنابراین خداوند تبارک و تعالی یک دردی را نازل می کند در عوض هزاران درد را برطرف می کند.مثل تلخی دارویی که شما مصرف می کنید که با اینکه تلخ و دردناک است اما بعد از مدتی شما دیگر اثری از رنج در روح و جسمتان دیده نمی شود.
فیما یحدث فی حال الخوف;این رضا و طمانینه رو من در حالت خوف لازم دارم. 1..در حالت خوف:در جایی که من ترسناکم و می ترسم.بالاترین چیزی که برای انسان آرامش,رضا,سکینه و طمانینه می آورد و انسان را از خوف و امن خارج می کند. یعنی انسان خوفی ندارد.
2.در حالت امن:به این دلیل که ما بعضی وقتها خودمان را از مکر خدا,از عذاب و بلاهای خدا ایمن می دانیم و اون چیزی که ما را از این حالت خارج می کند که ولایت در کار باشد.یعنی انسان ارتباطش با آقا امام زمان(عج)برقرار باشد.اینجا انسان یک حالت امنیت بهش دست میده.بارها از جاهای مختلف شنیدید که وقتی انسان در مقابل امام ودر حضور امام قرار می گیرد تمام مشکلات جسمی و روحی او برطرف می شود.دیدین وقتی برای زیارت می روید می گویید:گفته بودم که بیایی غم دل با تو بگویم//چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی.بعد ببینید حضور در مقابل امام برای انسان چقدر آرامش بخش است!
یکی از دلایلی که مجالس اهل بیت برای ما آرامش می آورد و دردهای ما را برطرف می کند اینست که ما اعتقادداریم بر طبق روایت امام صادق که فرمودند:نیست مجلسی که در جایی تشکیل شود مگر اینکه ما حضور پیدا می کنیم. حضور امام در این مجلس با این عظمت به انسان آرامش می دهد.حالا شما ببینید که حضور شخصی من و تو در مقابل امام چقدر به ما آرامش می دهد.لذا یکی از چیزهایی که خیلی خیلی باید روی آن تاکید کنیم اینست که ما حضورمان را در مقابل امام احساس کنیم.یعنی طوری باشد که وقتی به مجلس میام احساس کنم که امام زمان در بغل من است با توسل و توکل.حضرت آیت الله بهجت فرمودند:که اگر می خواهید که در نمازتان حضور قلب داشته باشی یکی از راههای غیبی و ولایی حضور قلب اینست که قبل از نماز یک سلام بدهیدبه حضرت حجت. اینکه به امام زمان سلام بدهیم بعد نماز را شروع کنیم چون حضور جسمی امام در آنجا باعث حضور قلب شما در نماز می شود.در نماز ما احتیاج به سکینه و طمانینه داریم و حضور امام باعث این سکینه و طمانینه می شود و ما خدا را شکر می کنیم که شیعه ای شدیم که امام داریم طوری که اگر امامی نداشتیم ماها در تمام زندگیمان پریشان بودیم .الان بساری از ادیان پریشانند چون امام ندارند چون حضور جسمیش رو ندارند.امام صادق فرمودند:نه فقط شما,الان اگر کسی در عالم روزی می خورد,غذا می خورد,آب می آشامد,راحت خوابش می برد و استراحت می کند یا حتی اگر به شهوات مشروع یا نامشروعش می رسد و اصلا اگر الان کره ی زمین از هم نمی پاشد برای اینکه پای یکی از ما بر روی این کره ی زمین قرار دارد.تا پای ما از روی این کره ی زمین برداشته شود و کره ی زمین یک لحظه بی امام بماند اصلا کره زمین طاقت نمی آورد چه برسد به من و تو.
مردم اغلبشون نمی دانند و ما که الحمدالله خبر داریم و حالا که ما خبر داریم التماسمان در این باشد که امام در کنار ما قرار بگیرد و ما حضور امام را درک کنیم.الزاما نه به این معنا که ما امام را ببینیم.کسانی که خدمت آقا امام زمان مشرف می شوند جنبه لازم دارند و اگر جنبه نداشته باشند دین و دنیاشون از دست می رود.یعنی اینقدر در بند جمال و کمال امام اسیر می شوند که نه از دنیا و نه از آخرتشان اثری می ماند.یعنی برخی ممکن است دین خودشان را هم ببازند.فقط و فقط در صورتی شما می توانید به جمال یار نایل شوید که جمال دنیا برای شما رنگ ببازد.مثلا کسی که برای جمال کسی مثل خودش دل و دین می بازد این شخص حتما جنبه ی جمال معشوق حقیقی و جمیل حقیقی را ندارد.کسی می تواند از خداوند درخواست جمال یار کند که از جمال دنیا دل باخته باشد.بنابراین انسان در دل ,اینگونه با خودش کنار بیاید که جمال دنیا برای او رنگ و بویی نداشته باشد و وقتی جمال دنیا برای او رنگ وبویی نداشته باشد خداوند جمال جمیل را به ما نزدیک می کند.
شرط رسیدن به وصال و شرط دیدن آقا امام زمان(عج)و شرط اینکه حضورش را احساس کنیم اینست که از جمال دنیا ببُرد.
آیا ما می توانیم بدون جمال دنیا زندگی کنیم؟یعنی اگر ما نخواهیم از زیباییهای دنیا استفاده کنیم می توانیم زندگی کنیم؟؟اگر انسانی واقعا به آن درجه برسد و به حضور حضرت نایل شود خود حضرت بهش یاد می دهد که چه باید بکند!
در احوالات یکی از علما,از خادم ایشان سوال کردند که شما که به این بزرگوار نزدیک هستید اذیتت نمی کند و اخلاقش خوب است؟؟گفته بود خیلی آدم درستی است.اگر بدانید که چه آدم خوش اخلاق و خوشرو و فعال است و چقدر به کار مردم رسیدگی می کند و چقدر علم رو وسعت می دهد و در جامعه وظایفش را انجام می دهد من جمله امر به معروف و نهی از منکر و در اجراییات دخالت می کند و.....!فقط ایشان ساعت دوازده به بعد نیمه شب یک کمی خل می شود.وقتی همه خوابیدند و بعضی از شبها که من بیدارم یا کاری دارم می بینم در اتاقشون در حال چرخ زدنه و با یکی صحبت می کند و یا می خندد و سرش رو به دیوار می گذارد,می نشیند و گریه می کند و...!اصلا یکی دو ساعت از دنیا فارغه و هر چی ما سرو صدا و درو محکم بهم می زنیم و....گویی اصلا مارا نمی بیند.
بنابراین کسی که از جمال این دنیا چشم فرو بست امام به او یاد می دهد که چطور زندگی کند و یک ساعاتی را هم با امام خوش است و بدانید که آن ساعات و دقایق کل نقص شبانه روزی را پر می کند و کل روحیه را برای شبانه روز می دهد و این بزرگترین اثر را حتی برای نجات ما دارد.
در تاریخ اسلام در روایت داریم که امام می فرماید:شخصی هر روز صبح قبل از اینکه به سر کار برود به در خانه ی رسول خدا می آمد و یک نگاهی به حضرت می کرد و لبخندی می زد و می رفت.بعد از مدتی یک روز این شخص از دنیا رفت.پیامبر فرمودند که دوست ما هر روز صبح می آمد نگاهی به ما می کرد و سلامی می کرد و لبخندی می زد فوت کرده و به تشییع جنازه اش بروید.بعضی از دورو بریها به پیامبر گفتند که این شخص در زندگیش مشکلاتی داشت,در اخلاقش یک مشکلاتی داشت,پیامبر فرمود می دانم.دورو بریها گفتند:نه آقا شما نمی دانید این شخص دنبال زنهای مردم می افتاد.پیامبر فرمود:می دانم و اگر این شخص حتی ربا هم می خورد به خاطر محبتی که این شخص به ما داشت خداوند دستش را گرفت!
یعنی انسان ممکن است به جمال جمیل برسد ولی هنوز گناه داشته باشد ولی این جمال آنقدر قدرت دارد وآنقدر قوی است که دست انسان را می گیرد و به او کمک می کند.الزاما اینطوری نیست که کسانی که به جمال برسند نباید هیچ گناهی داشته باشند.لذا هیچوقت از خودتان ناامید نشوید.تشرف خدمت امام زمان چیز عجیب غریبی نیست,بسیاری از آدمهای عادی بودند که خدمت ایشان مشرف شدند.حتی چه بسیار آدمهای خوبی که خدمت آقا مشرف شدند و چون قدر ندانستند این توفیق از آنها سلب شد و حتی آدمهای بدی شدند.و بالعکس عده ای داریم که خدمت امام مشرف شدند و حتی گناه هم کردند,کتاب اشتباه هم نوشتند ولی چون از جمال دنیا بُریدند و از جمال دنیا یک سطح بالاتر آمدند یعنی دنیا دیگر برای آنها دلربایی نکند و آنقدر رنگ و بو برایشان نداشته باشد.به محض اینکه رنگ و بوی جمال دنیا از ذهن من و تو خارج شد خداوند می بیند که کلاس من و تو به جایی رسیده که من و تو می توانیم با جمال جمیل آشنا شویم.
حالا چه استفاده ای انسان از این جمال حقیقی می تواند بکند؟؟ آرامشی به انسان می دهد که این آرامش اصلا قابل توصیف نیست.مهمترین نکته اش هم به مرگ برمی گردد.یعنی وقتی امام کنار انسان حاضر بود انسان از بابت مرگ خیالش راحت می شود چون حساب و کتاب دست اینهاست.یعنی شما آن توهم و ابهامی که برای بعد از مرگ در ذهنتان هست که خدایا حالا چی میشه؟کی میاد؟چی می پرسند و....همه رو از خود امام حاضرا سوال می کنی و آقا دقیق برای تو توصیف می کند.در روایت هم داریم که اهل بیت برای دوستانشان مرگشان را کامل توصیف می کردند.که آقا به محض اینکه خوابیدی و دیدی دستات و پاهات سیاه شد و صدای دورو برت برایت مبهم است اینجا صدای فلانی کن میاد,اینجا فلان کارو بکن و...یا زمانی که جنازه ات را در تابوت قرار دادند این کارها را بکن و وقتی از تابوت گذاشتنت پایین نترس و به محض اینکه آخرین نقطه ی سنگ لحد هم کور و تاریک شد این کار را انجام بده تا به آرامش برسی.(علی حبه جنة قسیم النار و الجنة),اینها همه کاره هستند.از الان تا بهشتت رو بهت نشان می دهند.وقتی که انسان برسد به یک نماینده ی تام الاختیار خدا,دیگه تمام مشکلاتش حل می شود.
والرضا والسخط,والضروالنفع:در تمام حالات ضرر و نفع,خشم و ناراحتی یا خوشحالی,اگر امام باشند به ما ایمنی و آسایش و طمانینه کرامت می کنند
وارزقنی سلامة الصدر من الحسد حتی لا احسد احدا من خلقک علی شیء من فضلک:خدایا سینه ام را از حسد تهی گردان تا به هیچ یک از آفریدگانت بر چیزی از احسانت رشک نبرم..اینجا در حقیقت امام سجاد یکی از موانع ارتباط با خداوند تبارک و تعالی و یکی از موانع لطافت قلبی و یکی از موانع نورانیت و یکی از موانع استجابت دعا را برطرف می کند.
موانع ارتباط با خدا:
انسانی که چشمش به دست دیگران است و آرزومند است به آن چیزی که در دست دیگری است در دست او باشد به خدا نگاه نمی کند چون خدا که به زور چیزی را از کسی نمی گیرد.
مانع نورانیت:
برای اینکه حسد برای انسان یک تیرگی و تاریکی می آورد که قدرت تشخیص خودش را در معنویات و حتی مادیات از دست می دهد
مانع استجابت:
برای اینکه انسان به جای اینکه از خداوند چیزی بخواهد از خلق چیزی می خواهد که جزء بزرگتری موانع است
بعد نکاتی که در این قسمت از دعا دارد اینست که:
معنای اول:
می گوید:آن چیزهایی که در اختیار خلقت از فضلت قرار دادی دعا کن که من به آنها حسادت نورزم.یعنی اگر چیزی در اختیار فردی از افراد خلق هست این از فضل خداست.این شخص از فضل خدا گرفته,تو هم برو از فضل خدا بگیر.اصلا ارتباطی بین تو و این نباشد وجود داشته باشد.
معنای دوم:
خداوند به او عنایت کرده تو که نمی توانی از او بگیری.لذا فرمودند:اگر خداوند چیزی را به کسی عنایت کرد اگر عالم و آدم دست به دست هم بدهند که ازش بگیرند نمی توانند و اگر خداوند چیزی را به خلقی نداد عالم و آدم دست به دست هم بدهند تا بهش بدهند نمی توانند
در مناجات شعبانیه آقا امام سجاد فرمودند:خدایا اگر تو به من روزی بدهی چه کسی می تواند من را محروم کند؟و اگر تو محروم کنی چه کسی می تواند دست من را بگیرد بلند کند؟
به همین دلیل اصلا حسادت جایگاه عقلی ندارد.اصلا انسان عاقل حسود نیست.نمی تواند حسود باشد چون بحث,بحث تقسیم است.تقسیم از روی فضل خدا.آدم حسود وقتش را به حسادت تلف می کند در حالی که اگر همین وقت را بگذارد به التماس به خداوند که از فضلش چیزی بگیرد اینهم می تواند به همان درجه برسد.آدم حسود فقط خودش را اذیت می کند.
من خلقک علی شیء من فضلک,و حتی لااری نعمة من نعمک علی احد من خلقک فی دین او دنیا,او عافیة او تقوی,او سعة او رخاء,الا رجوت لنفسی افضل ذلک بک و منک:اگر دینش یگ چیزی دارد از فضل تو گرفته,در دنیا یک چیزی دارد از تو گرفته,اگر عافیت دارد از تو گرفته,اگر تقوا دارد از تو گرفته,اگر زندگیش وسعت دارد از تو گرفته,اگر شدت دارد از توست.همش از توست.بنابراین وقتی از تو می گیرد من هم میام از تو می گیرم.
بعضی ها فقط حرص می زنند.مثلا دارند غذا تقسیم می کنند,همه بریزند سر غذای یکی دیگه در حالی که غذا برای همه هست.روزی خداوند تبارک و تعالی محدودیت ندارد.چه روزی دنیایی,چه روزی معنوی,چه عافیت,چه گشایش,چه وسعت و...برای همه هست.بنابراین حسادت وقت انسان را تلف می کند به اینکه خودش به جای اینکه دنبال فضل خدا باشد دنبال رشک بردن به دست مردمه.خدایا فقط و فقط تو هستی و هیچ زوالی هم در نعمتهای تو نیست و هیچ شریکی هم در نعمتهای تو نیست.کسانی که حسادت می برند این افراد فقط و فقط روزی خودشان را محدود می کنند.
نکته: آیا حسادت می تواند انگیزه ای برای رشد و تعالی باشد چه در مادیات و چه در معنویات به معنای رشک؟؟البته بعضی جاها حسادت و رشک را, هم معنا می آورند که این اشتباست.رشک یعنی اینکه انسان یک چیزی را ببیند بعد برانگیخته شود.برانگیخته شدن به این معنا که مثلا فلان چیز از مادیات در اختیار فلانیه و من انگیزه ام قوی بشه به سراغ منشاش بروم .یا فلان چیز از معنویات در اختیار فلانیه بنده انگیزه ام برانگیخته بشه برم سراغ منشاش نه اینکه بروم سراغ آن شخص و اون رو خراب کنم.بعضی از ماها طاقت اینکه سری بالاتر از سر خودمون ببینیم را نداریم و سعی می کنیم در جامعه نگاه کنیم اگر سری بالاتر بود آن سر را بزنیم.برخی از ماها دنبال سری می گردیم که بالاتر باشد و خودمون و بقیه را به این سطح برسانیم.دومی میشه رشک و اولی حسادت!
امام رشک را توصیه می کنند چون رشک به انسان انگیزه می دهد.خیلی هم توصیه شده که احوالات بزرگان دین و دنیا را بخوانید و مطالعه کنید,فکر کنید و درش عمیق شویدبه چه شرط؟؟به شرطی که انسان از خدا بخواهد که او را به آن سطح برساند.یا مثلا بعضی وقتها ممکن است که شما به خداوند بگویید که خوش به حال فلانی.که این خوش به حال فلانی دو انگیزه دارد.
انگیزه اول:
اینکه من نمی توانم به فلانی برسم.
انگیزه دوم:
اینکه من دوست دارم که به فلانی برسم.داری دعا می کنی.به محض اینکه میگی خوش به حالش خداوند می فرماید:این بنده در خونه ی ما آمده میگه خوش به حال فلانی.دارد دعا می کند و ملائکه, دعای او را مستجاب کنیدواین کلمات,کلمات رشک است.
اما کلمات حسادت کلماتی است که انسان در آن سعی می کند اون شخص این ویژگی را نداشته باشد.مثل قضیه ای که شنیدید که دونفر بودند که در خانه ی خدا دعا می کردند اولی می گفت:من صد تا گوسفند می خواهم و دومی می گفت:من ده تا گرگ.بهش گفتند:حالا اون صد تا گوسفند می خواهد یه چیزی تو ده تا گرگ برای چی می خواهی؟گفت:برای اینکه گوسفندای این رو بخورند جلوی من قیافه نگیرد.این میشه حسادت!
اگر اون گفت من صد تا گوسفند می خواهم تو هزار تا بخواه.خداوند که دستش بسته نیست.قرآن کریم می فرمایند:بدترین قومی که در حسادت گرفتار شدند قوم یهودند.برای اینکه می گویند یدالله مغلولة:دست خدا بسته است.مثلا اگر ما فلسطین رو نگیریم خدا جای دیگه ای ندارد که به ما بدهد ما خودمون باید اونجا را اشغال کنیم.اگر ما حق مردم جهان را نخوریم خدا حق ما را ندارد که بدهد خدا اون بالا کم آورده و روزی را باید از حلقوم مردم جهان بیرون بکشیم.یهودیان منحرف شده این اعتقاد را داشتند که حق خودمان را خودمان باید برویم بگیریم و خداوند در روزی ما چیزی قرار نمی دهد.
ولی ما شیعه ها اهل رشکیم.میگیم خوش به حالش,الحمدالله.خدا بهش بیشتر بده و ایشالله خداوند به ما هم عنایتی کند.لذا امام این معنا را توصیه می کند.که از خدا اینگونه خواستن و طلب کردن مشکلی ندارد