درباره ی خصوصیات انسانهای آسمانی در دو شب گذشته صحبت می کردیم.
رسیدن به جایگاه وسیع و والای خود در جهان خلقت:
خصوصیات بعدی انسانهای آسمانی اینست که ,آسمانیها در این اندیشه اند تا به جایگاه وسیع و والای خود در جهان خلقت برسند.مردم یک عده ای خیلی زود قانع می شوند و اما آدمی که خیلی زود قانع می شود و نقطه ی ارضای پایینی دارد از آسمان برای او صحبت کردن گزاف است.
ما در عبارت عامیانه ی پدرومادرها و برخی بزرگترها داریم که کلمه آب باریکه رو خرج می کنند.میگن یه آب باریکه ای باشه یک حقوقی هم داشته باشند نمازش هم که الحمدالله می خونه و نمازش رو هم می خونه یه زن یا شوهری هم گیربیاد دو تا بچه هم داشته باشند بسه.یعنی کل زندگی رو که فرصتی است و قرار شده که من و تو در زمین خلیفه ی آسمانها در زمین باشیم با همین سیکل کسالت بار سروتهش رو جمع می کنیم.اسمش رو هم آب باریکه می گذاریم.لذا در شب قدر هم که انسانهای زمینی میان در خونه ی خدا,در مهمترین شب سال که شب بیست و سوم است بیشتر ذهنشون معطوف و متوجه ی همون آب باریکه است.غصه ی همون آب باریکه رو می خورند.از عرش صدای ربنا می آید که یک خدایی با همه وجود آمده,تمام فرشته های خداوند تبارک و تعالی از همه جای خلقت روی کره ی زمین نازل می شوند فقط برای اینکه ببینند تو چی می خوای و چکار داری و چکار می کنی.بعد ما اینهمه کارگزار و اینهمه قدرت رو رها کنیم بگیم فقط یک آب باریکه ای باشد تا ما بتوانیم ارتزاق پیدا کنیم.دلیل اصلیشون هم این است که اینها حوصله ی دردسر,زحمت و رنج را ندارند و فکر می کنند اگر بخواهند مثل گربه آسه نیان و آسه نرن یک کسی مزاحمشون میشه و زندگی بسیار عادی و کوچکشان به هم می ریزد.لذا عادت کردند.
یکی از دعاهایی که امشب برای آسمونی شدن باید بخوانید اینست که ما اینقدر درجه ی ارضامون در کره ی زمین بالا برود تا جایی که خلیفه ی خدا نشدیم از پا ننشینیم.یعنی اگر یک وقتی به خودمون نگاه کردیم بگیم آقا ایشون نماینده ی تام الاختیار خدا در کره زمین است.اما آسمانی ها چطورن؟آسمانی ها چون خدایی به زمین نگاه می کنند و از بالا به زمین نگاه می کنند کل کره ی زمین هم برای آنها بسیار کوچک می شود و اگر روزی کل کره زمین رو سندشون رو به نامشان بزنند اینها تازه احساس می کنند که یک زنگوله بهشان آویزان شده است تا این حد زمین را کوچک می بینند. در خاطره ی یکی از فضانوردان نوشته بود:هر چقدر با موشک از کره ی زمین دور می شدیم تازه می فهمیدیم جهان خلقت چقدر بزرگتر از اون خونه ای هست که ما برای خودمون مالکیت قائل بودیم.ما فکر می کردیم حالا که یک خونه داریم دیگه خیلی آدم مهمی هستیم وقتی سند رو در محضر به ناممان زدند احساس کردیم که از ملک دنیا خیلی گیرمون آمده,اما وقتی بالا اومدیم دیدیم در این جهان خلقت چقدر کوچکیم و اصلا چیزی گیر ما نیامده.تازه این یک فضانوردی است که از یک کره دور شده,نه کسی که به کل جهان مسلط است و احساس می کند که خلیفة الله است.
آسمانیها چون زمین کوچک است برای کوچک بودن زمین اعتباری قائل نیستند.آیت الله بهجت در فرمایشات اخیرشون فرموده بودند:کسانی در دنیا به زحمت می افتند که برای دنیا اعتبار قائل می شوند وقتی دنیا اعتباری ندارد زحمت و رنج هم ندارد.
کسانی که در این دنیا اذیت می شوند که سختیهای دنیا براشون اعتبار دارد.آقا,سختم شد,سردم شد,گرمم شد,گرسنه شدم,تشنه شدم,ذلیل شدم,زمین خوردم و...!کسانی که دنیا براشون اعتباری ندارد برای بی اعتباری دنیا,اعتباری هم خرج نمی کنند.در سوره ی اشراح داریم که:ان مع العسر یسرا.آسمانیها اینطوری هستند.هر مشکلی که از آسمان یا زمین بهشون می تابد و وارد می شود میگن ان مع العسر یسرا,با این مشکل یک خوبی در داخلشه.مثل پوست گردو می ماند که درسته که گردو از بالای درخت خورد تو سرم و درد داشت ولی دردش آنقدر زیاد نیست که من حواسم نباشد و از مغز گردو که خیلی هم ارزشمنده غافل بشم.مشکل رو باز می کنم مغزش رو می خورم
در جلسات ماه رمضان هم عرض کردم که آقای دولابی فرموده بودند:مشکلات همون شکلات خودمونه.فقط پیچیده است باید بازش کنیم.مشکل باید باز شود.به محض اینکه پوسته ی مشکل باز شد شما با مغزش آشنا می شوید.فردا بیست و چهارم ماه رمضان اگر مشکلی پیش آمد آدمهایی که آسمانی هستن سریع دنبالش یسرش می گردن.می دانند که خدا نعوذ بالله با اینهمه عظمتش بی ربط حرف نمی زند.چقدر وقتها اومدیم و از خداوند خواسته هایی رو طلب کردیم که فکر می کردیم این خواسته ها برایمان سودآور است.امادیدیم ظاهرا سودآور بوده.
در حسرت زندگی نکردن:
خصوصیت بعدی آسمانیها اینست که آسمانیها هیچوقت در حسرت نیستند.اگر تو آلبوم امروزت رو باز می کنی و به عکس ده سال پیشت و به موقعیت ده سال پیشت و حتی به موقعیت پارسال و همین دیروزت غبطه می خوری از اینکه به زمین چسبیدی خودت رو باز کن و بدان که آسمانی حسرت نمی خورد حتی حسرت عمری که ازش گذشته چون عمر را در مسیری گذرانده که به محبوب خودش نزدیکتر شده است.متاسفانه برخی از ما هزار تومن از دست میدیم تا سی سال غصه اش رو می خوریم که دیدی از کفمون رفت!آسمانی کفی ندارد که از کف اش برود .کف آسمانی در عرش است و کف مردم است که در زمین است.هر چی در زمین از کف من و تو می رود به مراتب بالاتر از تو کف عرشی ما قرار دارد.دیدی آقا دنیا گذشت ؟جایی نرفتیم ندیدیم.زنه پنج سالشه با شوهرش دردل می کنه میگه سی سال تو خونه ات کلفتی کردم من رو از شیراز تا مرودشت نبردی جوانیم از کفم رفت نرفتیم ببینیم دورو بر دنیا چه خبره!؟اینها از خصوصیات زمینی است چرا که آسمانی چیزی از کفِش نمیره که حسرت بخورد.
آسمانی حتی حسرت لحظات معنوی خوبش را هم نمی خورد.چرا؟چون اگر معنویات در تو کارساز باشد امروز ظرفیت معنوی تو بالاتره.یعنی اگر ده سال پیش معنویاتش به درد تو خورده بود امروز ظرفیتت بالاتر بود و کاسه ی بزرگتری برای جلب معنویات داشتی.اونوقت بگی کاشکی من کاسه کوچیکه ی ده سال قبلمو داشتم؟اگر خدا امشب نظر کند و اگر خدا امشب نگاه کند و ما بتوانیم یک کم از زمین بالاتر بیاییم اصلا زیراب حسرت رو برای همه ی عمرمون می زنیم.این آه های سرد و چهره های غمناک و این دست و پای ضعیف و رنگ های پریده اینها همش مسخره بازیهای دنیاست.همچی آه می کشه که هر کی ندونه فکر می کنه چی شده؟یک آه داغی می کشه که اگر دورو بر دهنش تخم مرغ بگیری نیمرو شده.ول کن بابا.حوصله داری؟؟
انسان وقتی به آسمان وصل می شود اصلا چیز از کف رفته ای وجود ندارد.حتی غصه ی رمضانی هم که دارد تمام می شود را نمی خورد چون رمضان را بالا فرستاد.در حالی که اگر تو امشب سر رسیدن به آسمان را بگیری تمام ثانیه های تو ماه رمضانه.تمام لحظات تو ماه رمضانه.اگر امشب بتوانی خودت رو به عرش وصل کنی و به فرش کاری نداشته باشی دیگه اصلا فرقی نمی کند که چه ماهی بیاد و چه ماهی بره.زندگی عادیت رو می کنی و دائم در اون بالا داری چیزی ذخیره می کنی.آقا امیرالمومنین می فرمایند:رنجی را در راه حق حس نمی کند و هزینه ای که در این مسیر می نماید را از دست رفته نمی پندارد.آقا من تو این خونه عمرم رو گذاشتم,آقا من تو این شهر عمرم رو گذاشتم,آقا من تو این اداره جوانیم رو فدا کردم و...در حالیکه این حرفها,حرفهای زمینیهاست.فدای چی کردی؟فدای مردم کردی؟فدای خدا کردی؟و علی الارواح التی حلت بفنائک.ضرری که نکردی.آقا می فرمایند اصلا احساس رنج ندارند.
آسمانیها به نقطه ای می رسند که تمام عالم و آدم براشون بی رنگ می شود.
مرحوم حاج ملا هادی سبزواری(ره)ایشان بسیار در فقر ظاهری زندگی می کرد.کسی که صاحب منظومه و از بزرگان علم و منطق است.پادشاه زمان سری به ایشون زدند و گفتند که ببخشید شما منزلتان خیلی حقیره می خواین منزل بهتون بدیم؟ایشون فرمودند ما استغناء داریم(استغناء:یعنی ما به غناء رسیدیم.ما رو آسمونیم و به زمین کاری نداریم)پادشاه بنده خدا نفهمید که استغناء یعنی چی!گفت:اگر اجازه بدین ما برای شما لوازم منزل بیاوریم؟باز فرمودند:ما استغناء داریم.گفت:اگر اجازه بدهید ما یک استری الاغی چیزی برای حمل و نقل بهتون بدیم؟آقا فرمودند:ما استغناء داریم.گفت:پس می خواین ماهی اینقدر اشرفی برای شما سهمیه در نظر بگیریم؟ملا هادی فرمود:ما استغناء داریم.گفت:یک زمینی به نامتون بکنیم که کشاورزی کنید و نون خودتون رو بدست بیارید؟فرمود:ما استغناء داریم.شاه بنده خدا گیج شده بود.اومد بیرون گفت:برید ببینید این استغنایی که آقا میگن کجاست؟؟ما هر چی میگیم داریم اون از همونجا می خوره.یکی دو تا از این استغناها برای ما بخرید بیارید.مثل اینکه تهش به کر وصله!واقعا هم به کر وصله.از فردا هر کس,هر چی بهت گفت,بگو دست شما درد نکنه خیلی ممنون شما لطف دارید اما ما خدا داریم.بگو به خدا وصلم.
عزیزم می رسی این کارو انجام بدی؟خدا بخواهد بله.در توانت هست,بله. .تو داری ادعا می کنی که می خواهم خلیفه ی خدا بشوم و از فردا اینطرف و اونطرف راه بیفتم و هر چی می توانم به خودم و ظرفیت روحی و مادی و معنوی خودم اضافه کنم.می تونی؟؟؟حرف الکی نزنا!میگه الکی الکی حرف می زنم چون خدا دارم.اصلا ما بنده ها خلق شدیم قمپز در کنیم و الکی حرف بزنیم برای اینکه خدا داریم.پشتم به خداست و چون پشتم محکمه دلم می خواد الکی خالی ببندم شما چکار دارید؟در ادبیات فارسی داریم که سنگ بزرگ برداشتن علامت نزدنه,بگو من یک خدا دارم در تمام عمرم هم همش سنگ بزرگ برداشتم و تمامش هم به نتیجه رسیده و از این به بعد هم همینجا سر جام ایستادم و پامم از این دایره بیرون نمی ذارم.همینجا یک دیواره ی حافظ دورم کشیدم که خداوند فرمود:یقول بین المرء و قلبه.دور تا دور خودم خدا رو کشیدم و از فردا هم هر چی که تو دنیا بخواهم بهش می رسم.اصلا امشب شب قدر برای چی دعا کنم از فردا قدرت خدا در اختیار منه ,فقط باید از زمین بکَنم.
خدا میگه حاجت داری یا قدرت می خوای؟میگیم خدایا ما قدرت می خواهیم.خدا میگه خیلی خُب,بیا بالا.
آقا امیرالمومنین می فرمایند:هیچ چیزی بر آنان دوست داشتنی تر از آن نیست که به منزل و قرار گاه اصلیشان نزدیک شوند و از محله ای که در آن زندگی می کنند دور شوند.
قشنگترین حالات کسانی که آسمانیند اینست که لحظه به لحظه احساس کنند که دارند به خدا نزدیک می شوند.پایان قصه داره نزدیک میشه.شاهنامه ی بسیار زیبایی که خدا برای ما سروده آخرش خوش است.به خدا و آسمان نزدیک میشی و یواش یواش احساس می کنی که در دنیا چیزی از تو دلبری نمی کند و مناجات آقا امام سجاد(ع)اینجا خودش را نشان می دهد که الهی!آخرت من را اصلاح کن که آنجا خانه ی آرامش من است و آغاز رهاییم از مردمان پست و همنشینان بسته به دنیا!
خدایا هر چه در دنیا اینورو اونور زدم که آرام بشوم آرام نشدم و تازه فهمیدم که تو یک جایی برای من قرار دادی که آنجا باید آرام بشوم.اینجا قرار نیست آرام بشوم.مثل موج میریم و میایم و خودمون رو به همه ی صخره ها می کوبیم و از دور داد می زنند که به دنیا بسته شده ها,خودت رو به صخره نکوب که سر خودت درد می گیره صخره ککش هم نمی گزه.ما میگیم نه آقا ما وظیفمونه که مثل موج خودمان را به صخره های دنیا بکوبیم و برگردیم و اینقدر می ریم و برمی گردیم که تا در یکی از این برگشتن ها به ما بگن که آقا,خانم وظیفت تموم.بیا بالا,ارجعی الی ربک!
آب را از سراب تشخیص می دهند:
چقدر مناجات امام سجاد قشنگه;آب را از سراب تشخیص می دهند.از خصوصیات آسمانیهاست.کسی نمی تواند با این سرابهای دنیا فریبشان بدهد.اینها تشنگیشون رو جایی رفع می کنند که اصلا دیگه کسی نمی تواند تشنگی آنها را رفع کند.اینقدر زیبا ,اینقدر قشنگ,اینقدرآرام,اینقدر مطمئن!بچه های زمان جنگ قبر می کندند تو قبر می خوابیدند.یک کمی مناجات می کردند بعد به خدا می گفتند که ما فرض می کنیم که مردیم.حالا مارو زنده می کنی؟بعد گویی دوباره زنده می شدند از قبر بیرون می آمدند می گفتند بسم الله الرحمن الرحیم!
در سراب انسان دنیا را محل لذت می داند و در آب,دنیا را محل فرصت می داند.دنیا برای ما یک فرصته نه محل لذت.لذت سحری و افطاری و پارک و با رفقاء و...,اما خودتون هم می دانید که اینها سیرابتان نمی کند.آدمهای آسمانی این چیزها رو ترک نمی کنند اما سیرابشون هم نمی کند.ظاهرشون اینطور نشان میدهد که خیلی دارد کیف می کند.آقا عشق کردی آوردیمت اینجا؟تو رو خدا منظره رو نگاه کن؟میگه الله اکبر!عجب منظره ی قشنگیه.کبابه چطوره؟معرکست.تو آبلیمو خوابوندیش؟بله.خیلی خوشمزه است.اما تو دلش میگه اللهم انی استغفرک من کل لذة بغیر ذکرک:خدایا فکر نکنی که بدون ذکر تو من دارم لذت می برم.اینها هم از آداب دنیاست.می خواستی مارو در زمین خلق نکنی.حالا که خلق کردی باید به آداب این قوم ما عمل کنیم.
مقابله با وسوسه با توسل و توکل و چشیدن شیرینیهای حلال:
هر کس آنها را وسوسه می کند در مقابل وسوسه آنقدر قویند که خیالشان راحت است.شیطان مردم رو وسوسه می کند و مدام در گوشش می خوانند که نشد و خراب شد.دیدی به درد نخورد.آقا حسابی عقب موندی.خانم چکار می کنی؟مردم بردن و خوردن و تو همینطوری موندی؟مردم بالا رفتند ببین دختر خالت,پسر خالت,پسر عموت,دختر عمه ات,دختر همسایه ی فلانی,دختر مهین خانم,پسر اشرف خانم و.....همینطور برای شما ردیف می کنند.اما شما خیلی راحت نشستی میگی احسنت.دعا کنید که ما هم بهش برسیم اما تو دلت میگی اونی که من می خواهم بهش برسم خیلی بالاتر از اینهاست.لذا وسوسه ی مردم اصلا در او اثر نمی کند.در مقابلش صدها هزار نعمت دنیا را بگذارند حتی در دلش خطور نمی کند که این نعمت رو انگشت بهش بزنه,مگر حلال باشد.شیطان هم که از همه بی عرضه تر.سه سال پیش بنده تو همین جمع شبهای قدر گفتم این سریال این یک فرشته بود شیعی نیست کسی حرف مارو گوش نداد.سال بعدش گفتم آقا این آخرین گناه شیعی نیست باز کسی گوش نداد حالا امسال مدل جدید شیطان رو ببینید.سال بعدش هم خدا کریمه!!!کسی تو این مملکت گوش نمیده که بابا این شیعه نیست این مسیحیته ,این صهیونیسته,اینها جفنکه.تازه االان شنیدم که مخابرات هم شاکی شده که پول این موبایل الیاس رو بالاخره کی می خواد بده!!
بابا شیطون وسوسه نمی تونه بکنه,برادر من خواهر من! نکنه غصه ی شیطون رو بخوریا!صبح اول عید فطر که نجاتش دادن میاد سراغ تو یک کم محلی بهش بکن دمشو می ذاره رو کولش میره دنبال کارو زندگیش.شیطون عرضه نداره.در آیات و روایات ما شیطان کمترین عرضه رو داره.آیه ی شریفه ی قرآن می فرماید:ما اصلا برای آسمانیها راه برای شیطان قرار ندادیم نفست رو جمع کن که اگر به نفس خودت پرو پا بدی ده تا شیطون رو می پیچونه.شیطان اصلا نمی تواند دخالت کند,شیطان اصلا نمی تواند به ما اینطوری القاء کند و اصلا از مسیر مسلمانی نمی تواند جلو بیاید.اصلا شیطان نمی تواند نماز بخواند,اصلا شیطان اسم نماز را بشنود ذوب می شود
با جهاد زندگی می کند:
با جهاد زندگی می کند.آقا در هر مرتبه ای هستی,در هر رتبه ای هستی,در هر سن و سالی هستی اگر دبیرستانی راهنمایی دانشگاهی و خادم و کارمند مملکت شدی,یک جایی رییسی یا مرئوسی,یک شغل خدماتی داری یا در کارخونه کار می کنی,اگر تمام نگاهت به زندگی تقسیم شده نباشد و یک سوم از زندگیت رو برای جهاد در راه خدا برای حرف زدن برای خدا,تبلیغ برای خدا,کمک کردن برای خدا,امر به معروف و نهی از منکر,مقابله ی با بی عدالتی ها,مقابله ی با ظلم و آرزوی شهادت نداشته باشی یک ریال این شب قدرت ارزش ندارد.خدا انسان جهادی را می پسندد.خدا انسانی می پسندد که در شبانه روز حداقل یک سومش رو برای خدا کار کند.دارد درس می خواند برای اینکه می خواهد یک روزی در این جامعه بتواند یک باری از بارهای امام زمان را از روی زمین بردارد.همه ی فکر و ذهنش اینست که کی می شود یک روزی بیاید که تمام این جامعه ی خیلی خیلی کوچک کره ی زمین ما همه زیر لوای ولایت و زیر لوای امام زمان جمع شوند و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین.اگر این آیه نبود اصلا این بابا نفس نمی تونست بکشه.اگر نبود الیس صبح بقریب,اصلا این نمی توانست زندگی کند.خواب وخوراکش بهش حروم می شد.اگر نبود روزی که می تواند چشم در چشم و رودر رو با ظالمین بجنگد اصلا نمی خواست زندگی کند.
بعضی از بزرگان ما میگن که ما خلق شدیم که نعمتهای دنیا را به نجاست تبدیل کنیم و بریم همین!؟؟ما خلق شدیم که قسمتهای مختلف دنیا را به گند بکشیم و بعد هم بریم خودمون هم گندمون هم به زمین اضافه کنیم؟آیا ما اینطوری خلق شدیم؟؟ارزش آدمی به پیکارجویی و مقابله کردنش است,ارزش مسلمان به استقامتش است.الذین قالوا ربناالله ثم استقاموا:اگر گفتی مسلمانم باید یک جایی باشد که استقامتت رو نشان بدهی.
الان که امشب اومده میگه ببینید من چه آدم خوبی هستم,فرشته ها میگن حالا فرداتو می بینیم.امشب که همه تو خیابونن,امشب که همه ی مساجد پُره,امشب که همه دارند یا الله میگن,امشب که همه گناه رو طلاق دادند و گذاشتند کنار,فردا که روز قدسه که همه دارند راهپیمایی می کنند.چقدر از زندگیت در مسیر رسیدن به قدسه؟؟چقدر از زندگیت مایه می گذاری؟؟چقدر مطالعه و کار جهادی می کنی؟آسمانی جهادی است.آسمانی دنبال دردسر می گردد که خودش رو قاطی کند و مشکل رو حل کند.آسمونی از گره ها و مشکلات فرار نمی کند.آسمانی با مشکلات با گره ها و دردها عشق می کند و کیف می کند.
|