نکته ی اول:
در بحثهای فلسفی داریم که هر چیزی که در وجود شما میل به آن دارد قابلیت میل به آن وجود دارد. یعنی هر چیزی که انسان آرزو می کند در وجود عموم انسانها قابلیت اینکه به اون چیز برسیم هست.مثلا بقا.کلمه ی آب حیات رو اون واضعی که وضع کرد و آن کسی که برای اولین بار کلمه ی آب حیات را اختراع کرد از اون آدمهایی مثل خودمون بوده که میل به بقا داشته.وقتی میل به بقا هست معلوم می شود که انسانها اهل رسیدن به بقا هستند.فنا مال انسانهایی است که دنبال بهانه می گردند.فنا مربوط به انسانهایی است که به مرکز بقای مطلق راه پیدا نمی کنند.بنابراین مشخصا کمال حقیقی وجود داشته که ما در آن کنکاش و جستجو می کنیم.یعنی ماها با کمالها و جمالهای موقتی و عاریتی سیراب نمی شویم و بایستی دنبال این کمال بگردیم!
نکته ی دوم:
بحث واسطه ی رسیدن به کمال بود که یک استدلال شیطانی گاهی وقتها اتفاق می افتد .این استدلال اینطوری هست که واسطه ای را که برای رسیدن به کمال انتخاب کردیم این واسطه یواش یواش خودش جای کمال رو می گیره.یعنی قرار بود که این شخص,این وسیله,این شهر,این حوزه و... وسیله ای شود و ما را به کمال حقیقی برساند اما یواش یواش خودش موضوعیت پیدا می کند نه طریقیت.یعنی مسیر نیست بلکه خودش کمال می شود.استدلال شیطانیش این هست که میگه من به این وسیله به خدا می رسم از اونجایی که مثلا اگر یک وقت این وسیله نبود انسان گیر می کند.وقتی گیر می کند یعنی اینکه شما با این وسیله مشکل پیدا کردی.شما از اینجا قصد دارید به اون طرف شهر برید لذا اولین ماشینی که شمارو ببره سوار میشید.تا کجا؟؟مثلا تا دو تا چهارراه اونطرف تر.ولی به محض اینکه مسیرش رو کج کرد شما پیاده میشی و یک وسیله ی دیگه ای را سوار میشی.اما اگر شما در تاکسی نشستی و گفتی که هدف من فقط تو تاکسی نشستنه و این تاکسی شمارو یک جای دیگه ای برد و شما هم رفتی بدان که دچار اشتباه شدی.متاسفانه بزرگترین مشکل اخلاقی مملکت ما اشتباه در تطبیق است.یعنی همه ی آدمها فکر می کنند که دارند کار خوبی انجام می دهند.هر کسی که باهاش صحبت می کنی حالت صحبت کردنش و حرکتهای بدنش نشانگر این هست که من دارم درست میگم و حق مطلق با منه.این میشه اشتباه در تطبیق!
انسان باید چک کند و بگوید آیا من وابسته ی به این وسیله شدم و اگر نباشد با وسیله ی دیگری نمی توانم بروم؟و اگر احیانا این کتاب و این محل و این آدم و این شهر نبود دیگه وسیله ای برای رسیدن به اون هدفم وجود نداره؟آدمی که عادت کرده خسته بشه فردا از عبادت هم خسته میشه.امروز از گناه خسته شده نه از اینرو که به خدا عاشق شده.یکی می بینی از روی عشق به خدا گناه رو ترک می کنه و هجرت می کنه این شخص وسیله رو پیدا کرده است.اما یک نفر می بینی از گناه خسته شده چون دلش رو زده بعد میگه حالا برم یک جای دیگه آدم بشم.در حالی که اونجا هم بره دلش رو می زنه چون با دلش دارد حرکت می کند نه با عشقش.
نکته ی سوم:
ناامیدی از رسیدن به کمال مطلق :
یعنی انسانها می گردند و بعد از یک مدتی از رسیدن به کمال مطلق ناامید می شوند چون از اول کمال مطلق رو در چیزی غیر از خدا بررسی می کردند.مبهوت یک جا, یک انسان و یک چیزی می شوند این یعنی اشتباه.چون این نمی تواند کمال مطلق باشد موجودات ما همه غیر از خدا و اهل بیت ناقصند.
این جملاتی که در بازار عشق ما امروزه مصطلح است که آقا تمام وفای خودم را به پاش ریختم اما بی وفایی دیدم.در حالی که آدمها همینند یعنی اندازه ای که سرویس میدی باید سرویس بگیری در غیراینصورت باید قطع رابطه کنی.یا میگه آقا یک عمر برای بچه هام جون کندم در حالی که می خواستی بچه هات رو متدین بار بیاری و گرنه یک عمر جون کندن برای بچه ها جواب نمیده که تو چون حالا جون کندی اونها هم برای تو جون بکنند.بعد میاد میگه دنیا دنیای بی وفاییهاست در حالی که دنیا دنیای عقلانیت است .تو عقل داشته باش تا بی وفایی نبینی.تو در پای مجاز,تو به دنبال مجاز دویدی حالا که رسیدی میگی کو آب!؟بنابراین عشق به اون معنایی که به کمال مطلق برسی وجود ندارد.می بینی چهار تا از مردم محبت می کنند چهار تا بی محبتی می کنند.چهار تا از مردم مرد و چهار تا نامردند.وقتی به این سمت می روی باید هزینه اش رو هم بدی.در ضرب المثل فارسی هم داریم که تویی که خربزه می خوری پای لرزش هم بشین.اینهمه ما و بزرگترهای ما داریم میگیم که جوان مواظب باش که این دنیا,دنیای خطرناکیه با عقلت برو نه با عشقت!
خداوند در حدیث قدسی فرمود:تنها جایی که هرچقدر سرویس بدی بسیار بیشتر به تو سرویس برمی گرده خونه ی من هست.اگر من رو فراموش کنی دنیا دنیای زحمت و تنگی ها و مضیقه هاست!
اینهایی که میگن مردم تنگ نظرند آدمایی هستند که خدا رو خوب نمی شناسند.یک وقتی داشتیم تو مسیر تهران شیراز می یومدیم با یکی از دوستان جامون رو عوض کردیم و دوستم شروع به رانندگی کرد .بعد اتوبان تهران -اصفهان به سمت شیراز کامل نشده بود یکدفعه دیدم این بنده خدا نگه داشته و فحش کشیده به یکی دیگه از راننده ها.گفتم چی شده؟؟گفت مردک فلان با سرعت زیاد داره در این لاین از اتوبان خلاف میاد.ما دیگه نخوابیدیم و نشستیم بغل دستش دیدم دوباره شیشه رو کشید پایین و شروع کرد به دروبری گفتن به یکی دیگه که آقا مملکت پلیس نداره صاحاب نداره.بعد یک کمی جلوتر که رفتیم دیدیم بیشتر داره میاد بعد یک کمی که نگاه کردیم دیدیم یه لاین هم اونطرفه مردم از اونطرف دارند میرن.گفتم باباجون تو داری خلاف میری چرا سر مردم داد می زنی!???
انسان باید در مسیر درست حرکت کند وقتی درست حرکت نمی کنه به سختی می یفته.
در دنیای امروز دنبال کمال مطلق گشتن خلاف جهت هم حرکت کردن است..بدان لاینی که داری در اون حرکت می کنی اشتباست در لاین خودت حرکت کن.این راهی که تو میری تو را به کمال نمی رساند
در دنیا کمال مطلق وجود ندارد کمال مطلق مال خداست.می خواهی دل ببندی و بی وفایی نبینی به خدا نگاه کن
نکته ی چهارم:
خریداری جمال و عشق:
دو تا مقوله هست یک عده هستند که خریدار زیبایی هستند و یک عده هستند که دنبال عشق می گردند.آن کس که خریدار زیبایی است مثل کسی هست که رفته خرید کنه زنبیل دست گرفته.به طوری که تو قفسه ها نگاه می کنه هر چی که چشمش رو گرفت انتخاب می کند.اگر پولش زیاد باشد همه رو انتخاب می کند.به این دلیل که چشم انسان تنوع را می پسندد
به قول حافظ
شهری است پرکرشمه و حوران ز شش جهت
چیزی هم نیست ورنه خریدار هر ششم
لذا انسان اگر دنبال جمال بگردد تمام جمال دنیا رو هم در اختیارش بگذارند باز راضی نمیشه.زیباییهای کل دنیا تورو با همین وزنت نمی تونه ارضاء کند.الان تو دلش میگه حالا یه کمیش رو بدین من قول میدم ارضاء بشم در حالی که قولت الکیه.برای اینکه در طول زندگی دیدی که چیزهایی رو که به دنبالش دویدی وقتی بهش رسیدی ارضاء نشدی بنابراین این میشه تکلیف جمال.
در دعای ابوحمزه داریم:
اگر خیر می خواهی پیدا نمی شود مگر نزد خدا!
هیچکس جز خداوند تبارک و تعالی خیر مطلق برای ما نمی خواهد.یعنی انسان,معشوقی از دنیای مجازی برای خودش پیدا کند که فقط و فقط برای او خیر داشته باشد.درسته که اولاش اینطوریه(ادب و بشین و پاشو چاکریم و نوکریم) اما یواش یواش توقعات معشوق ایجاد می شود.یعنی معشوقان مجازی از عاشقان عالم توقع دارند.یعنی تنها دل تو و زبان تو برایش کفایت نمی کند
باید به سمتی برویم که نه تنها کمال دارد و خیر مطلق است بلکه کمال آفرین هم هست
سوره ی آل عمران آیه ی 26
قل اللهم مالک الملک توتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شیء قدیر
عزت دست تو,ذلت دست تو,پایین دست تو,بالا دست تو,ملک دست تو,جهان دست تو,آخرت دست تو.تو همه ی اینهارو با دیدگاه خیر به من نگاه می کنی و بعد میگه معشوقی هستی که بر همه ی اینها توانایی داری
مرحوم حضرت امام در کتاب اربعین حدیث صفحه ی 127 می فرمایند:
اگر .... دنیا را کمال پنداشتی و به آنها عشق ورزیدی ماحصلش حرص است
الان خیلی مصطلح شده میگه پول باشه همه چی هست.حداقل برو یک کارشناسی بکن ببین پولدارها همه چی دارند؟پول باشه همه چی هست یک شعاره.شعاری که همه دارند فریاد می زنند و کسی هم جرات ندارد بگوید آقا فریاد نزن .حتی در منابع خیلی بزرگتر می گویند که پایه ی دین و ایمان اقتصاد است.به اقتصاد مردم برسید تا شکمشون گرسنه نباشد بعد به سراغ دینشان بروید.امام می فرماید: اگر این را کمال دانستی و گفتی پایه ی مملکت اقتصاد است ماحصلش حرص است.شما به جای اینکه در مملکت انسانهای سیر پرورش بدهید انسانهای حریص رو پرورش می دهید.اگر می خواهید مشکل شهو ت جوانان حل شود با ارائه ی شهوات که نمی توان مشکلشون رو حل کرد..اگر فکر می کنی که با شهوت می توانی مشکل شهوت رو حل کنی باختی.اگر فکر کردی که با پول می توانی مشکل اقتصاد رو حل کنی باختی چون اینها کمال نیست.
در ارشاد...دیلمی جلد 1 صفحه ی 116
حدیث قدسی:ذکر خلقی نعمایی و احسن الیهم و حببنی الیهم فانه لا یحبون الا من احسن
الیهم
چقدر خداوند واقع بینانه صحبت می کند.می فرماید:داود نعمتهای من را برای خلق بشمار.اگر یکی به سراغت اومد شروع کن نعمتهای من را برای او بشمار.که عزیزم خوبی؟چشمهات سالمه؟گوشهات می شنود؟زبونت حرف می زنه؟معدت سالمه؟؟خانواده و سرپناهگاه داری؟؟و...طوری که قرآن کریم می فرماید شما حتی اگر بخواهید نعمتهای مرا بشمارید نخواهید توانست چه برسد به شکر.و محبت آنها را به سمت من جلب کن.این مردم بعضی وقتها چشمهاشون رو بر نعمتهای من می بندند.مثل پدرو مادرهایی که دارند برای سعادت این بچه جون می کَنند ولی این بچه نمی فهمد و توقعات بسیار بالاتری دارد.بعد میگه چرا؟؟چون مردم این مدلی هستند.مردم به کسی عشق می ورزند که بهشون محبت کنی.بنابراین از شرایط معشوق اینست که به انسان محبت کند و اگر معشوقی به تو محبت نمی کند لیاقت عشق را ندارد.چون خداوند می گوید که من می خواهم به شما اثبات شود که من لیاقت عشق شما را دارم.بنابراین ای داود به مردم بگو که من چقدر بهشون خوبی کردم.چقدر این حدیث قدسی قشنگه!!
عشقهای یکطرفه بر هم زدن قوانین خلقت است.عشقهای یک طرفه مسببه.تنها مسیری که در آن تنفر است.خداوند می فرماید به مردم بگو که من چقدر خوبم.از زیبایی و جمال و کمال من
رو بگو.به سمت کسی بروید که او به ما محبت می کند.اغلب فکر می کنند که معشوق باید ناز کنه و عاشق هم باید نیاز داشته باشد.در حالی که ارتباط دو طرفه است.چون اگر اینطوری بود خداوند به داود نمی فرمود:که داود به مردم بگو که من دارم احساس نیاز می کنم.کمال و جمال مطلق برای اینست که من احساس نیاز به شما دارم.شب تا صبح چند بار صدا می زنم و دائم این عاشقهای مثالی خودم رو دارم نگاه می کنم.
برادرا و خواهر!خدا از همه جنبه اهلیت دارد که تو عاشقش شوی
دومین شرط:معشوق آرمانی غیر مقید به زمان و مکان باشد
یعنی موقتی نباشد.یعنی نگوییم که آقا دو روز در شبانه روز یا دو روز از هفته یا دو ماه از سال یا مثلا پنجاه سال از هفتاد سال معشوق خوبیه.بنابراین مقید به زمان نباشد.یا مثلا وقتی رو فرمه معشوق خوبیه در حالی که نباید مقید به مکان باشد.یا مثلا ایشون وقتی می رویم مسافرت یا زمانی که پای تلویزیونه یا زمانی که به سینما می رویم یا زمانی که می رویم خونه ی مامانش اینا آدم خوبیه!!
عیوب این عشق:
1.ناکامی
عاشق دوست دارد همونقدری که 24 ساعته عشق می ورزد معشوق هم 24 ساعته حواسش بهش باشد
2.سلامت روحی و روانی عاشق به هم می ریزد
عاشق به افسردگی و حسادت مبتلا می شود.حساس می شود.حتی این عاشق دیگر خوبیهای معشوق را هم نمی بیند.
سومین شرط معشوق آرمانی:جدابیت
اینست که داری جذابیت باشد
مولوی می فرماید:
همه را بیازمودم به تو خوشترم نیامد
چو فرو شدم به دریا چو تو گوهرم نیامد
میل به زیبایی در انسانها وجود دارد.
حضرت علامه طباطبایی شعر بسیار زیبایی می گوید:
مهر خوبان دل و دینم همه بی پروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
این بزرگوار اینجا رسما می گوید:انسان زیبایی و جمال را دوست دارد
مناجات محبین:
الهی من ذالذی ذاق حلاوتا محبتک ...
خدایا اگر یک کسی فقط بچشد که تو چی چی هستی اصلا جای دیگری نمی تواند برود.در تاریخ علما داریم که خانم گوهرشاد زن ظاهرا فاضله ای بود و مسجد گوهرشاد رو هم ایشون ساخته.بعد یک روز این خانم داشته رد می شده یک کارگری ایشون رو می بیند و شدید دل می بندد به طوری که این بنده خدا بیمار عشق او می شود حتی در منزل می یفتد.بعد که می پرسند چشه؟؟میگن بابا این بنده خدا عاشق شده.مادرش میگه بریم خواستگاری.میگه عاشق گوهرشاد آقا باقر شده.مادرش به سراغ این زن فاضله می رود و موضوع را مطرح می کند.میگه مشکلی نیست من فقط یک شرط دارم و شرطم رو اگر اجرا کند من در خدمتم.کارگر خوشحال میشه و حمام و لباس نو و...!بعد که خدمت این خانم می روند ایشون میگه شرطم اینست که یک چله کنار حرم امام رضا شب تا صبح احیا بگیری بعد از چهل روز ما در خدمتتونیم .بعد از اینکه چله تمام شده بود میگن طرف ادامه داده بود گفتند آقا نمی خوای بری خواستگاری؟گفت :نه دیگه.چون به اصلش رسیدم.به قول مرحوم آشیخ رجبعلی خیاط که می فرمود:وقتی به اندام این صبح نگاه می کنی یادت باشد که یوسف آفرین دیگه چیه؟
نکته ی پنجم:
در زیبایی,زیبایی نسبی است.اگر در عالم مجاز و عالم حیوانی بروی نسبیت زیبایی شما را به تکثر می رساند.شما را به جایی می رساند که با اینکه بهترین خانه را دارد اونجا رو رها می کند در بیابان زندگی می کند بعد از مدتی رها می کند در قایق زندگی می کند.دیدید پولدارها نمی دونند پولشون رو چطوری خرج کنند قایق می خرند دو هفته در دریا زندگی می کنند بعد می بینند اونم نمیشه می روند در کره ی ماه زندگی کنند و...بیچاره دیوانه شدند.آدمی که در دام کثرت گرایی می افتد بدبخت و بیچاره می شود.اصلا زندگی برایش نمی ماند.در ارتباطات و در شهوات هم همینطوریه.یعنی بعد از یک مدتی زیباییها عادی می شود و چون عادی می شود نشان دهنده ی اینست که یک زیبایی هست که عادی نمی شود.گفتیم میل دل تو نشان دهنده ی بودن آن چیزی است که میل را کَند.
شرط چهارم برای اهلیت معشوق:
معشوق طالب خیر برای عاشق است.زلیخاها عاشق نیسند که یوسف ها را در بند می کنند.معشوق دنبال کسی می گردد که عاشق راحت باشد نه اینکه عاشق در بند باشد.
محبت ظاهری می گوید که معشوق باید طوری رفتار کند که عاشق خوشش بیاید اما محبت واقعی می گوید عاشق باید طوری رفتار کند که به صلاح عاشق باشد.پسرم دخترم بسیار تو را دوست می دارم سی سال است که تو را بزرگ کردم و لحظه ای نمی توانم از تو جدا شوم اما خیر تو در اینست که در یک جای دیگری از این کره ی زمین بروی و برای مصلحت خود تلاش کنی.
کسی که پنج تا از پسرانش شهید شده بودند ازش پرسیدند که مشکلی ندارید؟گفت:من پنج تا از پسرانم را به خیر رساندم اما در مورد این دو تای دیگر نگرانم!!
وقتی به معشوق می رسی معشوق واقعی طالب خیر انسان است.طالب خیر توست نه طالب خیر خودش.آقا می بینی که مشکلی ندارد و تو اگر باشی خوشحال هم هست اما خیر تو در رفتن و نماندن است.بعضی وقتها در زمان جنگ بچه ها پشت خاکریز به هم می رسیدند می گفتند تو هنوز شهید نشدی؟؟با اینکه خیلی دوسش داشت و از بس دوسش داشت اینهمه خیر رو براش می خواست.لذا عاشق و معشوق طرف مقابلشون رو در بند نمی کشند.
خیرخواهی بسیار سخت است و لازمش اینست که شما کاملا در پیشگاه معشوق پودر شده باشید.خیر خواهی یعنی اینکه عاشق و معشوق فقط و فقط طرف مقابل را ببینند.حالا در کل عالم بگردید ببینم چند تاشو می تونید پیدا می کنید
یا من تحبب الیه و هو غنی حمید
بگردید پیدا کنید.گوشه ای از عشقهای مجازی ولو کاملا پنهان یک میزان از خودخواهی وجود دارد و هیچ کاریش هم نمی شود کرد.شما یک معشوق و عاشق را بیاور که این ارتباطی که خداوند در حدیث قدسی می فرماید خیری الیک نازل و شرک الیک سائد.این ارتباط بین این دو تا باشد یعنی عاشق دائما اذیت کند و معشوق هم دائما خیر بفرستد.همچین معامله ای هر جای خلقت در این هشت هزارو هجده سالی که حضرت آدم به روی کره ی زمین آمده اگر پیدا کردید بگین که من فردا شب اعلام کنم.
درمناجات شعبانیه می فرماید:خدایا هر کس که می خواهد مرا تحریم کند بکند اما تو مرا تحریم نکن.حضرت امام فرمودند آمریکا تحریم می کند آقا از ما می گیرد و چه بدبخت است.بعد میگه اگر تحریم کند چی میشه؟آقا فرمودند جشن می گیریم.خدایا همه چی در اختیار تو هست و چه کسی می خواهد آبروی تو را ببرد.وقتی انسان عاشق معشوقی می شود که در مقابل بدی خوبی می فرستد.وقتی عاشق معشوقی می شود که در این ارتباط یک طرفه راضی است خداوند در آخرین روایت قدسی می فرماید من راضیم.یعنی خداوند این معشوق جسارت نباشد اما خفت را دارد به خود می خرد.حالا در کجای عالم همچین ارتباطی هست؟خدایا تو مرا تحریم نکن عالم هر کاری که می خواهند بکنند.خدایا تو منو زمین نزن عالم هر چی می خواهند به سر من فشار بیارند
پنجمین شرط توبه پذیر بودن معشوق:
ایشالله در فردا شب که شب توبه هست بحث می کنیم.
بررسی علل عصیان و گناه عشاق:
1.ناآگاهی از مرام معشوق
معشوقش را نمی شناسد .چه در مجاز و چه در حقیقی.اولین شرط برای عشق ورزی شناخت مرام است.مرام یعنی سیستم اعتقادی.عشقهای سینمایی و سریالی و داستانی و رمانی رو بی خیال شوید .چون عشق حقیقی اینست که عاشق اگر از مرام معشوق اطلاع نداشته باشد عصیان و گناه می کند
2.غفلت از مرام معشوق
غافل می شود.می داند که معشوق از اینکار بدش میاد ولی یادش میره
بحارالانوار جلد 14 صفحه ی 379
یا عزیر.اذا وقعت فی معصیةفلا تنظر الی .... و لکن انظر من ....
وقتی به یک معصیت رسیدی اونهایی که میان میگن که در این مملکت شتر رو دارند با بارش می برن تو گیر دادی که این 2 زار رو حساب کردی یا نه؟؟بابا تو نمی دونی اینجا چه خبره و مردم چه گناهانی که نمی کنند اونوقت تو گیر دادی به چار لاخ مو چهار سانت پاچه.همین ول کن بابا حوصله داری خلاف این حدیث قدسیه که می فرمایند:وقتی داری گناه می کنی نگاه نکن که این گناه بزرگ یا کوچیکه.ببین در مقابل چه کسی داری گناه می کنی.
مثلا از در دبیرستان یا دانشگاه وارد شدی با اینکه دربون آدم بسیار محترمی هست بهت میگه می خوای رد بشی از تو باغچه و از روی چمنها رد نشو دور بزن از اونطرف رد شو.اما حرکت می کنی از تو چمنها رد میشی بعد که سوت می زنه میگی بابا رد شدم دیگه.اما یک وقت هست دم در که می رسی مسئول حراست دانشگاه میاد بهت میگه از تو چمنها رد نشی عمرا رد بشی.با اینکه هر دو یک چیزی گفتند اما عظمت فرمانده آن کسی که فرمان داده است میزان گناه را کم و زیاد می کند.اگر یک آدمی در این دنیا به تو بگوید که تو حق نداری که صد هزار نفر را بکشی ولی اگر صد هزار نفر را کشتی اگر اون یه آدم باشه معلوم نیست که زیاد خبری بشود اما اگر خدا به تو بگوید که حق نداری یک جمله بگویی و دل یک نفر به درد بیاید ولوبیست ثانیه من این را نمی گذرم.اینجا عظمت خدا نشان می دهد که این فرمان باید اطاعت شود
رسید به جنید بقدادی سوال کرد چه کنم که به نامحرم نگاه نکنم گفت:فراموش نکن قبل از اینکه نگاه تو به حرکت درآید نگاه دیگری مراقب توست.الم یعلم بان الله یری
حرکات کوچک ما تحت نظارت خداست وقتی انسان معشوقش رو خداوند می گیرد نسبت به کوچکترین ناراحتی معشوق حساس می شود.مثلا بهش میگن مرد حسابی آدم پیرهن زرد می پوشه با کت خاکستری؟میگه خانم گفته.ببین چقدر کوتاه اومدی.در مقابل خودمون چقدر متواضعیم بعد که به خدا می رسه این گناه کبیره هست؟؟؟ببخشید فلان گناه رو چند بار می تونیم انجام بدیم تا کبیره نشده؟؟اصلا این طرف عظمت خدا را درک نکرده.درسته که خداوند ارحم الراحمینه اما هنگام نماز با ارحم الراحمین که نماز رو شروع نمی کنی اول میگی الله اکبر.خدا خیلی بزرگتر از این حرفهاست.اما عرفان وارداتی و عرفان غربی و عرفان مسیحیت منحرف با یک ارحم الراحمین شروع می کنه و با یک ارحم الراحمین هم ختم می کنه ولی وقتی به عشق می رسی میگی الله اکبر..آقا امام سجاد زمانی که می خواستند به نماز بایستند رنگ از رخشون می پرید.موقع وضو گرفتن آقا چندین مرتبه بر دست راستشون آب می ریختند اما دستشون از عظمت خدا خشک می شد دوباره می ریختند.ببینید خدا چه عظمتی دارد!
در قضیه ی مفصل یوسف و زلیخا وقتی که زلیخا درها را بست و اعلام کرد که یوسف به سمت من بیا وقتی این اتفاق افتاد یک بتی بود که زلیخا آمد و روی این سنگ پارچه انداخت و گفت این بت من است و من شرمسارم از اینکه این مرا ببیند در حال این عمل خطا.در آخرین جمله ای که یوسف گفت مولوی این داستان را به شعر در آورده:
تو از روی سنگی شدی شرمسار
مرا شرم ناید به پروردگار
یک بزرگی ,یک عالم و متقی که می بینیم دست و پای خودمون رو جمع می کنیم در حالی که کسی که دارد ما را می بیند خیلی بالاتر از این آقاست.رقیب و عتیبی که , از دو طرف تکون که می خوری یاددادشت می کنند.حتی در دلت می گذرد برای تو یادداشت می کنند.اینقدر تو تحت نظارتی!
ما یک زمانی سحر های ماه رمضان خدمت یکی از بزرگان در مشهدکه هنوز هم هستند و خدا حفظشان کند می رفتیم و ایشان شرح دعای سحر را می گفت که چه مجلس باصفایی بود هفت هشت نفر هم بیشتر نبودیم بعد یکی از بچه ها دوربین هندیکن گذاشت اون بزرگوار پرسیدند این چیه؟چیه؟؟گفت:گذاشتیم تا یک یادگاری برای بعدها باشد.بنده خدا یک کمی عباش رو مرتب کرد آیینه ی کوچیکی داشت درآورد و بعد ریشهاش رو هم مرتب کرد.بعد گفت:آقای فلانی زودتر می گفتی ما قبلش یه حمومی بریم و...بعد همینطور که اشک در چشماش حلقه زده بود گفت امشب بچه ها مناجات دعای سحر بی مناجات دعای سحر فقط یک جمله می خوام بگم اگر من و تو به اندازه ی یک هندیکن ژاپنی برای چشم خدا ارزش قائل بودیم روزگار این نبود.
آثار عصیان عاشق و گناه عاشق:
ا.سقوط از جایگاه خود
کتاب شریف الاقتصاد صفحه ی 20:
از امام صادق(ع) نقل می کند که خداوند تبارک و تعالی بر بنده ی مومنش چهل پرده دارد و هرگاه گناه کبیره ای از او سر زند یک پرده از او کنار می رود.یعنی اینکه خداوند تبارک و تعالی برای بنده اش چهل حرمت قائل است.
وقتی انسان عصیان در مقابل معشوق می کند.جدا فکر کن این گناه چی برای تو دارد که از 24 ساعت از شبانه روز هفده ساعت مشغول گناهی هستی که هیچی براش ندارد..بعضی گناهها خیلی مفته اصلا معلوم نیست چکار داریم می کنیم.آدم قلبش درد می گیرد.خوش به حال آنهایی که جوان و نوجوانند.چهل تا گناه که کردی بعد از اون خداوند می فرماید من دیگه اصلا کاری به تو ندارم.یعنی دیگه بعد از چهل گناه خداوند ما را نمی پذیرد؟چرا می پذیرد, اما ادعای عشق نداشته باش که عشق و عاشقی بساطش برچیده شد.
برای زندگی عشق لازم است.
دعای 48 صحیفه ی سجادیه:
الهی اتیتک مقرا بالجرم والاسائة الی نفسی
میگم خدایا من فقط یک چیز دارم.کشیشهای نفسی نصفیش رو گرفتند اقرار گناه رو باید تو پاک شدن بدونند نه برای پدر روحانی.تورو خدا اگر یک جایی یک معشوقی پیدا کردی که از این ساده تر راه بازگشت به تو نشان می دهد ما خدارو ولش کنیم بیایم دنبال معشوق شما
لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المومنین.
خدایا در رب بودن تو شکی نیست.تو خیلی خوب عبودیت می کنی و این منم که عبودیت و بندگی بلد نیستم.من از ظالمین هستم.ناراحتی؟ناراحتیت را برطرف می کنیم
|