حمیت یعنی جانـبداری بدون عقل، یعنی تعصب به یک قسمت از دنیا و یا آخرت.
الف) تعصب ملی: عدهای هستند که به نسل و نژاد خود افتخار مـىکنند، این مطلب هم در قرآن آمده و هم در نهج البلاغه. ما اسلام آوردهایم که از تعصبات قومی و نژادی و ایسـمها فرار کنیم و امریکا چند سال است که دائماً به اختلافات قومی و نژادی در ایران دامن مـىزند. در حالـىکه تمام نگاه اسلام به شرافت و انسانیت است. البته تعصب ملی، یا حتا محلی و خویشاوندی از نظر اسلام مطلوب است. خود اسلام سفارش شده که برای انفاق از اقوام باید شروع کرد و بعد هـمسایه و همیـنطور تا بالا، این یک نوع تعصب ملی یا قومی است. در بحث دفاع باید در مقابل متجاوزان از ملیت و تمامیت اسلام دفاع کرد، ولو ایـنکه در لبنان تجاوزی اتفاق افتاده باشد. این مسأله با ملـىگرایی متفاوت است، ملـىگرا یعنی امریکا، یعنی باید تمام جهان را بچاپیم تا مردم خودمان بخورند. این تعصب در آموزههای دینی ما جایی ندارد، حتا حضرت زهرا – سلام الله علیها – از بسیاری از سادات دلگیر هستند، مثل جعفر کذاب که هم فرزند امام بود و هم برادر امام.
ب) فکر کردن بالاتر از قوانین اسلام: بر اثر این عمل حجابی ایجاد مـىشود که مانع از رسیدن صدای انسان به بالا مـىشود.
در روایات متعدد آمده است که کودکانتان را به دین وادار نسازید، چـهرا که دشمن دین مـىشوند. جلو زدن از مرجعیت و ولایت نشانـهی مقدس بودن نیست، بـلکه نشانـهی وجود حجاب است. کسانی که در دین خیلی داغ هستند، خیلی زود هم مـىبرند، چون حجاب ایجاد مـىشود و از دین فاصله مـىگیرند.
ج) سخـتگیری نسبت به مستحبات برای دیگران، مخصوصاً برای کودکان بسیار مذمت شده است. کاری کنید که خودشان سراغ دین بروند، حتا برای نماز جماعت هم نباید بچـهها را مجبور کرد. والدین باید بچه را نماز خوان کنند نه نماز جماعت خوان.
پیروی از هوا یعنی حتا برای انتخاب معنویات به سراغ چیزهایی بروم که نفسم دوست دارد، خودم مـىپسندم و راضی هستم.
حتماً باید در اعمال خود چند عبادت داشته باشیم که دلمان نمـىپسندد و حال انجام دادنش را نداریم. اگر همیشه هوای نفس با عبادت هـمراه باشد خوب است، زیرا درون پاک است وانسان از معنویات لذت مـىبرد، اما گاهی اوقات هم باید پا روی دل گذاشت، در غیر ایـنصورت حجاب ایجاد مـىشود. مزهی عبادت به مرارت است، «افضل الاعمال اهمزها». باید کمی بدن را سختی داد، کسی که برای عبادت سختی مـىکشد، بیـشتر به دلش مـىنشیند و لذت مـىبرد. البته منظور این نیست که عبادت بدون مشفت به درد نمـىخورد، خوب است اما افضل نیست.
نفس من تمام قدرتش را صرف مـىکند تا در پایان ماه مبارک مرا صحیح و سالم به دست شیطان – لعنـة الله علیه – برساند، لذا در این ماه کسب معرفت، مطالعه و گوش کردن به سخـنرانـىهای مختلف از بالاترین عبادات است. درون ما کسی وجود دارد که با هدایت شدن ما مخالفت مـىکند. در این ماه شیطان بنا بر روایات فراوان غل و زنجیر است و هر چه اشتباه مـىکنیم مربوط به نفس است. این نفس در دهـهی دوم ضعیـفتر شده و در دهـهی سوم جان ندارد.
معصومین – علیهم السلام – توصیه کردهاند که یک هفته بعد از عید فطر را هم روزه بگیرید تا روزهتان تکمیل شده و شیطان هم شما را ببیند.
خداوندا! به تو پناه مـىبرم از ایـنکه ملائکـهی تو مرا در خواب غفلت ببینند. نفس برای ما لالایی مـىخواند تا در این ماه بخوابیم و سراغ عبادات نرویم. خلـقالله نمـىتوانند ما را از خواب بیدار کنند. تو هستی که مـىتوانی ما را آگاه و بیدار کنی و به ما بفهمانی که چه فرصت خوبی در اختیار ما قرار دارد.
ضعف قبل از افطار و رقتی که در ساعات نزدیک غروب به انسان دست مـىدهد یعنی خدا مستقیماً به بندهاش نگاه مـىکند و رحمت واسعـهی خود را نصیب او مـىکند. قبل از افطار را قدر بدانید، با خدا حرف بزنید تا به همه چیز برسید. مخصوصاً پیش از افطار شـبهای قدر، شب بیست و هفتم و شب عید فطر. نفس ما را به خواب فرو مـىبرد تا این فرصـتها را از دست بدهیم، هیـچگاه فکر نکنید که توفیقی را که عنایت کردهاند همیشه در اختیارتان است. زیاد شدن ساعت خواب جسم برمـىگردد به خواب بودن روح، این مطلب تنها مربوط به خستگی نیست، بـلکه حتماً غفلتی هم در کار است که نماز صبح قضا مـىشود. هیچ ضمانتی نیست که انسان همیشه حال خوبی داشته باشد، در یک لحظه نفس ما را خواب مـىکند و هرچه رشتـهایم پنبه مـىکند. یک سال نقشه مـىکشیم تا شب بیست و سوم استفاده کنیم، مجلس مـىآییم اما هم جسم خواب است و هم روح. اگر بخواهیم مسافرت برویم روز قبلش را خوب استراحت مـىکنیم تا شب در جاده خوابآلود نباشیم. چرا عصر روزهای هجدهم و بیستم و بیست و دوم استراحت نمـىکنیم تا شب در مجلس چرت نزنیم؟ اولیای خدا برای ایـنکه خوابشان نبرد برنامـهریزی مـىکردند.
پروردگارا! به تو پناه مـىبرم از ایـنکه به کارهای سختی بپردازم که از شدت سنگینی موجب بـىزاری من شود، چنان دنبال دنیا بدوم که اصلاً از آن لذت نبرم و یا ایـنکه به حدی در پی معنویت باشم که متنفر شوم. دو حال ممکن است پیش بیاید:
الف) روح خسته شود، مثل ماه محرم که از روز چهارم به بعد که تمام برنامـهها تلویزیون عزاداری است، نه فیلمی و نه فوتبالی. مردم از این همه روضه و سینـهزنی خسته مـىشوند.
ب) آنقدر در معنویت فرو مـىرود که در آینده بـىزار مـىشود. تمام عمر خود را در جلسات و مجالس صرف مـىکند و بعد از چند سال که زندگی جدی مـىشود، مسایلی مثل خواسـتگاری و سربازی پیش مـىآید و کم مـىآورد. بعد از اتمام خدمت برای شغل مراجع مـىکند و مـىبیند که با دیپلم هیچ جایی برای او نیست. در این مقطع از همه چیز خسته شده و از دین متنفر مـىشود.
فرمودهاند دین جزء برنامـهی زندگـىتان باشد، نه تمام برنامـهتان. به شغلی وارد شوید که دین هم در آن لحاظ شده باشد، زندگـىاتان دینی باشد، نه ایـنکه خودتان کتاب تعلیمات دینی باشید.
خدای من به تو پناه مـىبرم از ایـنکه به خاطر هواهای نفسانی خودم و یا دیگران خارج از حدود شرع و عدالت، بخواهم از باطلی طرفداری کرده و حقی را ضایع کنم.
برتری دادن باطل بر حق یعنی باطل را قبول کردن و حق را کنار گذاشتن، این کار حجاب قطوری را ایجاد مـىکند. و لذا کسی که عدالت را رعایت نمـىکند شب قدر نباید بـىخود خودش را خسته کند، چون صدایش حبس است و کسی صدایش را نمـىشنود.
گاهی اوقات سوراخ کوچکی در لاستیک ماشین ایجاد شده و راننده متوجه نمـىشود، امروز لاستیک را باد مـىکند و فردا دوباره ماشین پنچر است و هرچه لاستیک را باد کند، باز هم آرام آرام باد لاستیک خارج مـىشود. درد دین ما از سوراخهای بزرگ نیست، بـلکه منافذ آنقدر کوچک هستند که نه کسی مـىتواند ببیند و نه کسی تشخیص مـىدهد. بعد از شصت سال نگاه مـىکنیم و مـىبینیم چیزی در چنته نداریم. مراقب گناهان کوچک باشید که بیست و چهار ساعته باد لاستیک معنویات را خال مـىکند. مواظب حرکات چشم و زبان باشید و به حجابتان مقیدتر شوید.
خدا مـىفرماید بدترین بندهی من کسی است که وقتی گناه مـىکند، آن را هیچ بشمارد. و در روایتی دیگر مـىفرماید بدترین بندهی من کسی است که بگوید ای کاش در پروندهی اعمالم غیر از این گناه، گناه دیگری نداشته باشم.
تا به کسی مـىگوییم چـهرا گناه مـىکنی، جامعه را مثال مـىزند و مـىگوید ببین چه خبر است. شیطان، گناه را برای ما کوچک جلوه مـىدهد و گناهان بقیه را به رخ ما مـىکشد. هیچ گناهی را کوچک نشمارید که خود از گناهان کبیره است، شاید همین گناهی که مرتکب شدهایم همان گناهی باشد که خدا در روایت فرموده آن را نمـىبخشم.
|