در ششمین دعای صحیفـهی سجادیه امام سجاد - علیه السلام – به خلقت و خصوصیات روز و شب پرداختـهاند و معنایی فراتر از روز و شب مادی و ظاهری برای آن دو قائل شدهاند.
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ بِقُوَّتِهِ وَ مَیَّزَ بَیْنَهُمَا بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا حَدّاً مَحْدُوداً وَ أَمَداً مَمْدُوداً یُولِجُ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فِی صَاحِبِهِ وَ یُولِجُ صَاحِبَهُ فِیهِ بِتَقْدِیرٍ مِنْهُ لِلْعِبَادِ فِیمَا یَغْذُوهُمْ بِهِ وَ یُنْشِئُهُمْ عَلَیْهِ
حمد و سپاس خداوندى را که به قوت خود شب و روز را بیافرید و به قدرت خویش آن دو را از یکدیگر فرق نهاد و هر یک را حدى محدود و زمانى معین قرار داد. به تقدیر خویش از یکى مىکاهد و بر دیگرى مىافزاید و بر یکى مىافزاید و از دیگرى مىکاهد، تا بندگانش را توان به دست آوردن قوت باشد و امکان پرورش.
امام سجاد – علیه السلام - همانند دیگر دعاهای خود ابتدا به حمد پروردگار عالمیان مـىپردازند.
نگاه امام سجاد – علیه السلام – به روز و شب دو نگاه است: یک نگاه ظاهری، دنیوی و فیزیکی و یک نگاه باطنی، اخروی و معنوی. در جملات اول این دعا، دیدگاه فیزیکی، دیدگاه غالب است.
این دید از نظر علمی هم ثابت شده و در آیات قرآن هم اشاره شده که شب برای استراحت و خواب است و روز برای فعالیت. امروز تأثیر نور خورشید بر رنـگدانـهها از نظر علمی ثابت شده است و اگر انسان بخواهد در روز بخوابد باید حتاالامکان محیط را تاریک کند، چون در اثر وجود نور، رنـگدانـهها شروع به فعالیت مـىکنند و خواب کامل نمـىشود. پس یکی از مهـمترین مسایل شب و روز استراحت در شب است و نوع پیشرفتـهی آن در برخی حیوانات از جمله خرس قطبی دیده مـىشود که خواب زمستانی دارند، سلولهای این حیوان در سرما فعالیت نمـىکند.
خداوند قطب شمال و جنوب را برای تنظیمات دما خلق کرده نه برای زندگی کردن، اما به هر حال بدن کسانی که در آنجا به سر مـىبرند با محیط تنظیم شده است.
اگر در جایی علم با فرمایشات معصومین – علیهم السلام – مغایرت داشت ما موظف هستیم که حرف آن بزرگواران را گوش کنیم و به امر امام خود باشیم، چون علم هنوز کاملاً رشد نکرده است. پس صحبت ما در مورد افراد عادی است، و ما کاری به اسکیموها نداریم که شش ماه شب دارند و شش ماه روز.
حضرت محمد – صلی الله علیه و آله و سلم برای ایـنکه به سفارشات خدا در مورد تهجد عمل کنند و به بدنشان هم آسیبی نرسد، سر شب مـىخوابیدند و یک ساعت به یک ساعت از خواب بیدار مـىشدند و دو رکعت از نماز شب را مـىخواندند و مـىخوابیدند تا یک ساعت بعد.
قُمِ الَّیْلَ إِلا قَلِیلاً (مزمل: 2)
شب را زنده بدار، مگر اندکى را،
فقط در یک مورد است که به خواب روز سفارش شده و آن هم خواب قیلوله است در حد بیست تا سی دقیقه قبل از اذان ظهر.
پس خدا فصلی کاملاً متمایز کننده بین شب و روز قائل شده است و برای این کار دلایل زیادی وجود دارد.
نخستین دلیل جدایی شب و روز حیات است. رشد و نمو گیاهان بر اثر نور است، اگر خورشید نباشد بعد از مدت کوتاهی دما بسیار پایین آمده و میعان و تبخیر از بین مـىرود و کرهی ما عاری از حیات خواهد شد.
نکتـهی دوم از نظر معنوی است، شب یعنی ظلمت و روز مصداق طیبات است. برخی از مردم روزهایشان چون شب است و عدهای دیگر شب و روزشان، روز است. هنگامی که یک انسان مرتبط با خداوند در یک جمع بد و سیاه باشد، مثل خورشید در میان آنان مـىدرخشد.
سید بن طاووس – علیه الرحمه – مـىفرماید اگر انسان با چشم عقل و دل و بصیرت به قرآن نگاه کند، متوجه مـىشود که خطوط قرآن سفید است، نه سیاه. معنی این جمله تا زمان کربلایی کاظم، بر همه پوشیده بود. کربلایی کاظم بـىسواد در پی اتفاقاتی که در زندگی برایش رخ داد با عنایت امام زمان – عجل الله تعالی فرجه الشریف – موفق به خواندن قرآن شد. این انسان بزرگ هیچ حرف دیگری را نمـىتوانست بخواند حتا اگر دعا مـىبود. ایشان خطوط قرآن را نورانی مشاهده مـىکردند و سایر خطوط را سیاه. حضرت آیت الله العظما بروجردی - رحمـة الله علیه – نیز ایشان را امتحان کردند و بر این امر صحه گذاشتند. این نور است و نورانیت.
دلیل ایـنکه ما از عبادات دوری مـىکنیم و به گناه میل داریم، مشکل ما در تشخیص شب و روز، و ظلمات و طیبات است. وقتی خودمان در شب حرکت مـىکنیم نمـىتوانیم چیزی را تشخیص دهیم.
از امام صادق - علیه السلام – پرسیدند:
- آیا شما وسوسه نمـىشوید که گناه کنید؟
- مگر مـىشود انسان وسوسه نشود؟!
- پس چرا گناه نمـىکنید؟
- چون ما گناه را تاریک و خبیث مـىبینیم.
در سال 1346 پانزده طلبه یک مـىنـىبوس کرایه کردند و راهی مشهد مقدس شدند. یکی از این طلبـهها تعریف مـىکند که
در بین راه پیرمردی دیدیم که در کنار جاده ایستاده بود. وقتی توقف کردیم متوجه شدیم که او هم زائر امام رضا – علیه السلام – است. او را سوار کردیم و راه افتادیم. پس اطی مسافتی برای استراحت و صرف غذا توقف کردیم. آن پیرمرد آذوقـهی چندانی نداشت، چند تکه نان خشک و کمی سبزی. به او تعارف کردیم تا با ما هـمخوراک شود اما قبول نکرد. من خیلی اصرار کردم، ولی او مرا صدا کرد و گفت بیا. وقتی به نزدیک او رفتم با دستش به بچـهها اشاره کرد و گفت مـىبینی چه مـىخورند؟ منظرهای دیدم که برایم باورکردنی نبود، دوستانم نان در نجاست مـىزدند و مـىخوردند. پیرمرد گفت توقع داری از این غذا بخورم؟ تو هم بیا با من نان و سبزی بخور.
گاهی اوقات با لبخند زدن به یک نفر، صد فرشته را فراری مـىدهیم؛ با دست دادن و هـمکلام شدن با فردی دیگر باعث مـىشویم که در عرش از ما رو برگردانند. باید خیلی مراقب رفتار و کردار خود باشیم. شـبهای قدر باید بسیار مواظب افطار خوردن خود باشیم.
تمایز بعدی شخصی است. انسان وقتی در ظلمت است فریب مـىخورد. اگر زمانی کسی ما را تحویل نگرفت نباید غصه خورد، دنیای ما دنیای تاریکی است. اولین قدم تشخیص نور و ظلمت در وجود انسان، خود فرد است که کاملاً احساس مـىکند. کسی نمـىتواند انسان را هدایت کند، کار، کارِ خود آدم است. نزدیکی ما به خوبان دلیل بر خوب شدن ما نخواهد بود، خودمان باید تلاش کنیم.
*** *** *** *** *** *** ***
خداوند روزی بندگان را برای شب و روز دقیقاً تقسیم کرده است، چه روزی مادی و چه روزی معنوی. سفرش کردهاند که انسان روز خود را چهار قسمت تقسیم کند و یک قسمت آن را به کار و فعالیت اقتصادی اختصاص دهد. امام علی – علیه السلام – در جواب سرزنـشکنندگان مـىفرمودند من اگر کار نکنم، مـىگندم. و یا امام باقر – علیه السلام – به زاهدی که مـىگفت یابن رسول الله ایـنقدر برای دنیا خود را به آب و آتش نزن، چـهقدر کار مـىکنی؟ فرمودند تو تنبل هستی و نمـىخواهی کار کنی. ابن ابـىالحدید معتزلی نقل مـىکند که امیر المؤمنین علیه السلام پانصد و چهل چاه با دستان خود حفر کردند. کار انسان را از رکود و بو کردن دور مـىکند، و این کار الزاماً نباید یدی باشد.
قسمت دوم را برای ارتباط با خدا باید وقت در نظر گرفت، قسمت سوم برای تعاطف و آخرین قسمت برای استراحت باید منظور شود. تمام این موارد باید در زندگی انسان وجود داشته باشد، چرا که هر کدام اثر مخصوص به خود را دارد.
از نظر معنوی هم مـىفرمایند اوقات شبانـهروز با هم تفاوت دارند و بالطبع روزی انسان هم در شب و روز با هم فرق دارد، خداوند استغفار را در تمام ساعات قبول مـىکنند، اما در سحرها در مقایسه با دیگر ساعات بـهتر قبول مـىکنند.
عدهای افتخار مـىکنند که یک ماه بدون سحری روزه مـىگیرند و دو توجیه دارند یا مـىگویند اندامم متناسب مـىشود و یا خواب را بهانه مـىکنند. وقتی خدا مـىفرماید اگر سحر فقط بیدار شوی، ولو کاری هم انجام ندهی من به تو نگاه مـىکنم، روزهی بـىسحری یعنی ماه رمضان بـىروزی. روزی سحر در هیچ ساعت دیگری از شبانـهروز نصیب انسان نمـىشود. ثواب قرآن بین الطلوعین را در هیچ زمان دیگری به فرد نمـىدهند. بانک روزی ما از طرف خدا در تمام ساعات شبانـهروز باز است، اما از ساعت 12 شب تا نماز صبح فقط سرویـسهای خاصی ارائه مـىدهد، چون در آن ساعات افراد تنبل در خانـهی خدا نمـىروند. برای رسیدن به خدا باید به خودمان کمـى فشار بیاوریم، سختی آن چند روز است و بعد ملکه مـىشود.
سال به دو قسمت تقسیم شده که در شش ماه روز بلند است و شب کوتاه و در شش ماه بعد بالعکس. از نظر معنوی هم هر چه ثواب بیـشتر شود گناه کـمتر مـىشود، زمانی که کارهای خیر وارد مـىشود، شر و گناه خود به خود از بین مـىروند. دقیقاً همان چیزی که در احباط و تکفیر به آن اشاره شده است. پس یکی از مهـمترین کارهایی که مـىتوانیم انجام دهیم تا به خدا نزدیک شویم ترک گناه است. ما هر چه به غیر خدا بپردازیم، جا را برای خدا تنگ کردهایم، چرا که گناه تمام فضای دل انسان را مـىگیرد.
در نتیجه ارتباط گناه و ثواب نیز مانند شب و روز رفت و برگشتی است، هر جا چراغ روشن کنیم یک قسمت از اتاق روشـنتر مـىشود. بیاییم در ماه مبارک رمضان روزی یک چراغ روشن کنیم و ظلمـتهای دلمان را از بین ببریم.
|