اخلاق کریمان - قسمت دوم
وَ أَغْنِنِی وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِکَ
و مرا بىنیاز فرماى و در روزى بر من بگشاى
یکی از بزرگترین دغدغـههای مردم در شـبهای قدر روزی است، چه مادی و چه معنوی، چون همه میدانند که اگر روزی مادی و معنوی با هم نباشند به سعادتمندی نمیرسند. خدا میتواند در روزی معنوی خللی وارد کند که انسان نتواند از مادیات لذت ببرد. زمانی که فردی از امام صادق – علیه السلام پرسید از خدا چه روزىای از خدا بطلبیم، فرمودند عافیت. لذا وقتی از خدا روزی میخواهیم یعنی عافیت به ما بده. امام سجاد – علیه السلام – میفرمایند من روزىای میخواهم که از آن لذت ببرم. روزی من از دست کسی باشد که مرا دوست دارد و من هم او را دوست داشته باشم. تفاوت ما با حیوانات این است که حیوان وقتی غذا میخورد به غذا نگاه میکند و نوع آن، ولی ما به دستی نگاه میکنیم که غذا به ما داده است.
یکی از اولیای خدا میگفت من تعجب میکنم از آدمهایی که شب بیست و سوم ماه رمضان را دارند و در طول سال به امید آن شب زندگی نمیکنند.
اگر شب قدر نبود ما به چه امیدی زندگی میکردیم؟ روزىها دست خداست و منتظر است تا یک نفر دنبال آن برود، خدا میگوید من میخواهم تقسیم کنم، شب قدر بیایید تا همه چیز به شما بدهم. تمام خزائن در اختیار من است، بیایید از من بگیرید نه از کسان دیگر. کسی که در اوج گناه است میتواند شب قدر بیاید و در صف اوج معنویت قرار بگیرد و برود. شـبهای قدر زود میگذرد، سه شبی که تا یـکسال بعد به دست نمیآید.
خدایا! از تو میخواهم که مرا غنی کنی.
غنی دو معنی دارد:
الف) آنقدر دستم پر باشد که به هیچ مادیت و معنویتی نیاز نداشته باشم.
ب) چنان چشم و دلم سیر باشد که روزىهای مادی و معنوی برایم فرقی نداشته باشد.
وَ لاَ تَفْتِنِّی بِالنَّظَرِ
و به نگریستن به حسرت در مال و جاه کسان گرفتار مساز
امام سجاد – علیه السلام - در این فراز از خدا درخواست میکنند که از چشم به راهی در امان باشند.
چشم به راهی یعنی ایـنکه انسان دائماً دور و بر خود را نگاه میکند و منتظر چیز جدیدی هست که آن را به دست بیاورد و هرگز قانع نمیشود.
استادمان تعریف میکردند که:
یک نفر در مشهد که دارایـىاش قابل شمارش نبود دنبال من فرستاد و گفت من مریض هستم و از ابتدای عمرم نه خمس دادهام و نه زکات و فقط و فقط پول جمع کردهام.
بنده حساب کردم و گفتم 400 میلیون تومان باید بدهید. فکری کرد و گفت اگر ممکن است تخفیف دهید، یا ایـنکه قسـطبندی کنید تا من پول را به کار ببندم و از سود آن قسـطها را بپردازم.
من سرم را پایین انداختم و از اتاق خارج شدم، هنوز به در خانه نرسیده بودم که صدای شیون بلند شد و تمام! به بچـههایش گفتم بایداین مبلغ را بپردازید تا پدرتان عذاب نکشد، جواب دادند به ما ربطی ندارد، مگر پول مفت است!
پروردگارا! ما را در مسیری قرار نده که تنهادر پی انبار کردن پول باشم و در دام شهوات اسیر شوم، مرا در مسیر طمع نیانداز.
آرزو دارم هر سالی که میگذرد، برای شب قدر نسبت به سال گذشته فاصلـهام از زمین بیـشتر باشد، میخواهم روز به روز سبـکتر شوم. مگر عقلم ناقص شده که برای سی سال عمر مفید، ده هزار سال جواب دهم.
وَ لاَ تَبْتَلِیَنِّی بِالْکِبْرِ
و به خود پسندى دچارم مکن
خدایا! اگر یک شب در خانـهی تو میآیم، کاری نکن که من فکر کنم آدم شدهام، مرا در دام جدیدی نیانداز. ما آدم نیستیم، تو باید به ما نگاه کنی، اگر اختیار به من بود دوست داشتم که ماه رمضان زودتر تمام شود و من دوباره گناه کنم، تو باید من را حفظ کنی. در این ماه مبارک در خجالت و معذوریت هستم که مثل آدمها رفتار میکنم. بسیاری از ما چون در گناه بسته، در خانـهی تو نشستـهایم، کاری نکن که ما گرفتار کبر شویم.
خود تو گفتی که امشب بار عام است و سفرهات برای همه گسترده، هر کس در هر جایی اسم مرا صدا زد نانش میدهم و از نامش نمیپرسم. لذا من هر چه دقت میکنم میبینم که تو لطف کردهای که مرا به مجلس خود راه دادهای. بالاترین سند افتخار من این است که تو مرا دوست داری.
خدا هر کدام از ما را به نحوی به مجلس خود کشانده است:
الف) عدهای صدای خدا را شنیده و با تار او آمدهایم: قل یا عبادی الذین اسرفوا. نفرموده انسانهای عادی، بـلکه با کسانی است که غرق گناه هستند.
ب) یک عده هر چه خدا ما را صدا زد، نشنیده گرفتیم و دعوتش را اجابت نکردیم. به ملائکـهاش میگوید بندهی من بیست شب آمده ولی جسمش را آورده نه دلش را. به همین دلیل شب قدر گیر در کار بنده میاندازد تا به درگاهش رو کند و لذا این گروه با تور خدا میآیند، اینان از سر اجبار آمدهاند.
ج) گروه سوم کسانی هستند که به تار و تور خدا توجه نمیکنند، خدا برای او تور پهن میکند اما چون عقلش نمیرسد تور را پاره کرده و فرار میکند، ولی خدا او را دوست دارد به ملائکه میگوید نمیتوانم ببینم این بنده با وسوسـهی شیطان از من ناامید شود، یک خراش کوچک روی قلب او بیاندازید دلش که شکست و اشکش جاری شد یعنی با من آشتی کرده است. این گروه خدا را مجبور میکنند که از تیر خود استفاده کند.
خدایا! خیلی از خودم متنفر هستم که فقط شـبهای قدر سراغ تو میآیم. از خودم خیلی ناامید هستم، وقتی که میبینم در ماه رمضان درهای گناه را بستـهای ناراحت میشوم. از این رفت و آمدهای خودم خجالت میکشم. در باز است، تو کریمی و کسی جلوی مرا نگرفته و از اسم و رسم من نپرسیده و نگفته کجا میروی، هر وقت اراده کردهام آمدهام و رفتـهام و فراموش کردهام که تو هم هستی. از یک بچـهی پنج ساله خجالت کشیدهام ولی تو را به حساب نیاوردهام. امشب هم جایی را نداشتم والا ایـنجا نمیآمدم. به خاطر نمیآورم که زمانی از سر دلتنگی پیش تو آمده باشم، این نوع رابطـهی محبتی برایم شرمآور است و از خودم و تو خجالت میکشم.
وَ لاَ تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلاَّ حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا وَ لاَ تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظَاهِراً إِلاَّ أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِهَا
و هر گاه مرا در نظر مردم به درجتى فرا مىبرى به همان قدر در نفس خود خوارم گردان و هر گاه مرا به عزتى آشکار مىنوازى به همان قدر در نفس خود ذلیل گردان
معبودم! مرا خوب شناختی؟ من بـىجنبه هستم، مبادا مرا بالا ببری و بعد به حال خود رهایم کنی و با سر زمین بخورم. اگر قرار است مرا بالا ببری اول به من ظرفیت بده، اگر میخواهی به من نعمتی عطا کنی قبل از آن جنبـهی استفاده از آن را به من عنایت کن. یک پست و مقام یا یک ریال پول مرا خراب میکند.
برخی از ما در شـبهای قدر از خدا حاجت زوری میگیریم و چون به صلاح نبوده، خیلی زود هم خودمان را خراب میکنیم و هم آنچه خدا عنایت کرده است.
خدایا! آیا روایت امام صادق – علیه السلام – که میفرمایند خدا دلش برای بندههایش تنگ میشود، راست است؟ یعنی ما محبوب تو هستیم؟ پس امشب ما را خوب نگاه کن، چون شب که تمام شد ما هم دنبال زندگی خود میرویم و تو را فراموش میکنیم تا یک سال دیگر یا تا زمانی که دوباره بار عام بدهی و به تو سر بزنیم.
وَ مَتِّعْنِی بِهُدًى صَالِحٍ لاَ أَسْتَبْدِلُ بِهِ وَ طَرِیقَةِ حَقٍّ لاَ أَزِیغُ عَنْهَا وَ نِیَّةِ رُشْدٍ لاَ أَشُکُّ فِیهَا
و مرا به راه شایسته هدایت راه بنماى و چنان کن که راه دیگرگون نکنم، و طریق حق پیش پاى من بگشاى و چنان کن که به راه باطل نگرایم، و نیتى صوابم ده و چنان کن که در آن تردید روا ندارم
پروردگار من! حال که ایـنجا هستم چیزی به من بده که با دنیا عوض نکنم، به من نظری کن تا همیشه پیش تو بمانم.
یک اصفهانی میگفت مشکلی داشتم، به پابوس امام رضا – علیه السلام – رفتم، یک روز در حوالی حرم مطهر به یک کتابفروشی رفتم و کتابی برداشتم و قیمت را پرسیدم، صاحب مغازه گفت
- چـهرا ناراحت هستی؟ مگر از آقا نخواستی تا مشکلت را برطرف کند؟
- چـهرا! اما رفع نشد.
- یک بیت شعر به تو یاد میدهم، برو و به امام – علیه السلام – بگو، ان شاء الله مشکلت حل میشود:
تو که یک گوشـهی چشمت غم عالم ببرد |
خدا جان! ما تا زمانی که غم در دلمان داریم نمیتوانیم با تو حرف بزنیم، به تو پناه آوردهایم اگر ما را رها کنی شیطان برای ما فرش قرمز پهن کرده و آمادهی استقبال از ماست تو باید به ما نگاهی بیاندازی نه ایـنکه تو هم به ما پشت کنی.
با دیگران نشستی، راه ظهور بستی |
شب قدری که صدای مهدی فاطمه – سلام الله علیهما – را نشنوم به چه دردی میخورد؟ خدایا! امشب راهی از دینت را به من معرفی کن که تا آخر عمر در همان مسیر باشم و چپ و راست نزنم.
فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إِلَیَّ أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَیَ
و چون مرتع عمر من چراگاه اهریمن گردد، پیش از آنکه خصومت تو بر من تازد یا خشم تو مرا به سر در اندازد، جان من بستان
اگر میبینی هر چه جلوتر میروم شیطانـىتر میشوم، عمرم را تمام کن، این زندگی را نمیخواهم. اگر عمر من مرتع شیطان شده و قرار است هر روز شرمندهتر از روز قبل باشم یا مرگ مرا برسان و یا ایـنکه زودتر خشمت را به من نشان بده، بلایی بر من نازل کن تا آدم شوم.
وَ أَبْدِلْنِی مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْیِ الْمَوَدَّةَ وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلاَحِ الثِّقَةَ وَ مِنْ عَدَاوَةِ الْأَدْنَیْنَ الْوَلاَیَةَ
و بدل بفرماى کینهتوزى دشمنان مرا به محبت و حسد حسودان مرا به مودت و بدگمانى صالحان را در حق من به اعتماد و دشمنى نزدیکان را به دوستى
تمام ایـنها را باید در شب قدر از خدا بخواهیم، چـهرا غیبت کنیم و تهمت بزنیم؟ از خدا میخواهیم تا همه چیز را تغییر دهد، خدا مقلب القلوب است.
فردی خدمت امام حسن مجتبا – علیه السلام – رسید و عرض کرد یابن رسول الله من و خانوادهام خیلی به شما علاقه داریم اما پسرم از شما کینه به دل دارد و به هیچ صراطی مستقیم نیست، نمیخواهم خسر الدنیا و الاخره شود، الان هم با من آمده اما گفت من نزدیـکتر نمیآیم، و با فاصله از ماایستاده است. عنایتی بکنید.
امام حسن – علیه السلام – از همان فاصله نگاهی به پسر انداختند و بلافاصله به سمت امام دوید و دست ایشان را بوسیده و به پای امام حسن – علیه السلام – افتاد.
خیلی سخت است که امشب امام زمان – ارواحنا لتراب مقدمه الفداه – به ما نگاه نکند.
وَ سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْحِ
و رستگارى بخش مرا تا کسى را که با من ناراستى کند به اخلاص پاسخ دهم
خداوند! به من توفیق عنایت کن تا اگر کسی با من بدرفتاری کرد من با او خوشرفتاری کنم.
بیایید یـکبار امتحان کنیم، اگر روزی کسی به ما فحش داد دعایش کنیم، با این کار زندگی خود را زیر و رو میکنیم.
مرد شامی در حضور امام حسن مجتبا به ایشان و پدر و مادر بزرگوارشان – صلوات الله علیهم - دشنام دادند و امام با کرامت و بزرگمنشی با او برخورد کردند و طوری رفتار کردند که او به اشتباهش پی برد و از یاران آن حضرت شد. ببینید وقتی اهل بیت – علیهم السلام – با چنین افرادی ایـنگونه برخورد میکنند، با ما چه میکنند.
پروردگارا! علاوه بر این به من توفیق بده که اگر کسی مرا غیبت کرد من از او به خوبی یاد کنم و در حفظ آبرویش تلاش کنم. کاری کن تا نسبت به تو هم معرفت داشته باشم و برای آنچه به من عنایت کردهای، مخصوصاً اعضا و جوارح سالمی که در اختیار من گذاشتـهای، تو را سپاس گویم.
ما که همه چیز داریم، هیچ کم و کاستی در زندگی ما دیده نمیشود چـهرا ایـنقدر بد شدهایم؟ خدا میفرماید بندهی من اگر در روز گناه کردی، شب قبل از خواب توبه کن تا با گناه سر بر بالین نگذاری. پس خدایا! کاری کن که امشب با لباس صالحین از مجلس تو بیرون روم. کمکم کن تا بین خودم و گناه فاصله ایجاد کنم و در کنار گناه حرکت نکنم.
خدا از ما توقع دارد که هر حرفی نزنیم، هر کاری نکنیم اگر گناه کردیم علاوه بر توبه آن را مخفی کنیم و مروج و مبلغ گناه نباشیم. ممکن است چهل سال از توبـهی ما گذشته باشد اما هـمچنان آن گناه در پرونده ثبت شود و مداوم باشد، چون آن را پنهان نکرده و به ترویج آن هم پرداختـهایم. گناهان مخفی بخشیده میشوند ولی اثر گناهان آشکار مثل ویروس تا آخر دنیا باقی میماند و نمیتوان آن را جمع کرد. اگر هم توبه کنیم خودمان خوب میشویم اما این ویروس به دیگران هم منتقل شده است. پس باید از گناهانی که در جامعه پخش کردهایم بترسیم و لباس تقوا را از خدا بخواهیم.
معبودا! من را یاری کن تا عادل باشم، و مطمئن باشم که بدترین ضربـههای شیطانی زمانی عمل میکند که من عصبانی هستم و خشم دارم. به تو پناه میبرم از ایـنکه غضـبناک شوم و نتوانم خودم را کنترل کنم. از ایـنکه مشکلی بین دو نفر به وجود آمده خوشحال نشوم و کمک کنم تا دوباره به هم نزدیک شوند و بین آن دو سخـنچینی نکنم.
یاریم کن تا اگر مطلب خوبی آموختم به دیگران هم انتقال دهم، زشتـىهای دیگران را پنهان کنم و عیوب مؤمنین را به رخشان نکشم و بر گناهان آنها پرده بیاندازم.
|