|
فهمیده ام که برای ثابت قدم ماندن در زندگی، باید فقط با "دو نفر" تکلیف ات را روشن کنی:
1. با خدا
2. با خودت
|
سلام
متاسفانه مرضی یا مریضی یا عادت زشتی نمیدونم اسمش را چی بذارم شعار زدگی؟ (هر چی میخوای سر اخر اسمش را بذارید به ما هم بگید ماهم صداش کنیم ) یقه رفتار های اجتماعی ما را گرفته و پارا را فراتر گذاشته و حتی اومده تو دینداری ما اگه دینی داشته باشیم
و بجز دشمنهای ما یقه همه جامعه را گرفته چپ راست بالا پائین عقب جلو مابین این جهات همه را گرفته و ان اینست که اهل حرف مفت زدن شدیم و چون تخصص نمیخاد مثل ... کردن تو کشور و اقتصاد ماشاء الله همه دکترا گرفتن توش
همه میخوابن میخوابن میخوابن وقتی خاوری جان با اسکانیا شعار هر کجا سخن از اعتماد است بانک ملی را میبره و بعد همه بیدار میشن آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآیییییییییییییییییییییییییی من آنم که رستم بود پهلوان
کور میگه دیدمش
فلج میگه گرفتمش
کر میگه من صداش را شنیدم
و
اخلاق چپاندن دوبرابر ظرفیت هامون از رو موتور سیکلت و ماشین میکشه به ورزشگاهها و بعد حادثه شهید وطنی ساری و بعدش هم جریان خرمدره خاله شاهکار دونه رخ میده بعدش همه میگن آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآییییییییییییییییییییییییییی ما از حق خانواده های که گلهاشون له شدن دفاع می کنیم
اینها مثال بود و جریانی که میخوام بگم ربط مستقیم به این مصادیق نداره و جریان اینه که:
ببینید چند ساله که سید حسن نصر الله مجازی شده؟و فقط از طریق ویدئو کنفرانس میبیننش؟چون علنا بر خلاف منافع عده ای کار کرده و صحبت کرده حکم ترورش را دادن!
سردار سلیمانی مصداق دومش که تهدید به ترور شده!
شهید حاج رضوان هم که گفته بودن و ترورش کردن
مدتی نگذشته بود از اعلام حکم ارتداد سلمان رشدی توسط امام که پیرمرد مازندرانی تمام اموالش را وقف قاتل سلمان رشدی کرد این حرکت و حرکتهای شبیه به این باعث خیلی حرکات دیگه در سر تا سر جهان اسلام توسط شیعه و سنی شکل گرفت ومثل اون جوان لبنانی که چند سال با برنامه خودش را به عنوان خدمتکار به محل اقامت اون ملعون رسوند و موفق به ترورش نشد
عرض بنده اینجاست:
این شاهین نجسی که هتک حرمت کرد به ساحت امام هادی علیه السلام کره ماه که نیست؟هست؟ از عبد المالک که دور تر نیست هست؟دور تر هم باشه اوردنش سخت تر نیست که هست؟ترورش از ترور ..... تو اون سر دنیا که سخت تر نیست که هست؟
مادری که تمام داشته اش از دنیا ارثی است که به او رسیده به مرجعش رجوع کرد و اموالش را رسما وقف قاتل شاهین نجفی کرد اگر چند نفر سرتاسر کشور اینکار را کنند از این وقف های قشنگ کنند بخدا قسم هستند بیخ گوش شاهین نجسی کسایی که مثل خیار بفروشنش و بزنندش
وظیفه بقیه هم اینه که از طریق فیس بوک به گوش خیلی هاشون برسونند
و از طرفی از مسئولین بچه های بالا بخوان که لطف کنید یه گوش خاری هم به این ولد چند زنا بدید تا اسم ائمه نشه آسانسور برای مشهور شدن و هر کسی دیگه ای پیدا بشه و توهین کنه به ساحت انوار مقدسه
واگر اینگونه نشد جلوی زبان و تبلیغات را چگونه میتوانید بگیرید؟و اگر اینگونه نشد منتظر آلبومهای جدیدش هم باشید و اگر قراره که برای هر اهنگش بیاییم بیرون بهتره که دیگه خونه نرید و بیرون باشید چون امثال این بیشئور ها زیادن و غیورین اهل عمل کم...
___________________________________________________________________________________________________
1_ شاید من اشتباه می کنم شاید کوتاه بین هستم شاید مصالحی باشد و یا قول و روش من اشتباه باشد از کسانی که عقل بیشتری از بندهئحقیر دارند درک بالاتر و دقیقتری دارند خواهش می کنم حاشیه بزنند به قول حقیر تا ما هم بپزیم( پخته بشیم)
2_اگر اصاعه ادبی شد بر ما بعفوید...
3_ از اشعار بچه های عرب بود قبل از اسلام که ( العجب ثم العجب بین الجمادی و الرجب) و بعد روایات ما هم بر این تصدیق گذاشته اند جمادی ماه حضرت زهرا و رجب ماه یعسوب الدین امیرالمومنین علیه السلام عزیزان هر اتفاق خوبی قراره براتون بیفته تو این ایام رقم می زنند براتون هدر ندید و استفاده کنید ازش
4_لعنت خدا بر اول ظالم بر حق محمد و آل محمد تا آخرینش...
|
از فرزند یکی از خدمتگزاران نظام پرسیدند: فقیر کیست؟
گفت فقیر کسی است که راننده اش فقیر است
فقیر کسی است که آشپزشون فقیر است
فقیر کسی است که باغبان انها فقیر است
__________________________________________________________
حال حکایت فهم مسئولین نظام از وضع و خواشت مردم اینگونه است...
خدایا کی صبح میشود اینها چقدر میخوابند؟؟
|
آینده کتابیست که امروز مینویسی!
چیزی بنویس که در آینده از خواندن آن لذت ببری ...
|
محتشم کاشانی پسری داشت که از دنیا رفت، چند بیت شعر در رثای وی گفت. شبی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را در خواب دید که به او فرمودند:«تو برای فرزند خود مرثیه میگویی، ولی برای فرزند من مرثیه نمیگویی !».
محتشم میگوید: بیدار شدم، ولی چون در این رشته کار نکرده بودم، ندانستم چگونه مرثیهی آن حضرت را شروع نمایم.
شب دیگر، باز آن حضرت در عالم رؤیا فرمودند: «چرا در مصیبت فرزندم مرثیه نگفتی؟ عرض کردم: چون تاکنون در این وادی قدم نزدهام. آن حضرت فرمودند: بگو: «باز این چه شورش است که در خلق عالم است».
بیدار شدم و همان مصرع را مطلع قرار دادم و آنچه را مقرر شده بود، سرودم. تا به این مصرع رسدم: «هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال»، در این جا فرو ماندم که چگونه این مصراع را به آخر برسانم، که به مقام خداوند جسارتی نکرده باشم؟!
شب حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه را در خواب دیدم و فرمودند: «چرا مرثیهی خود را به اتمام نمیرسانی؟ عرض کردم: در این مصرع فروماندهام.
فرمودند بگو: «او در دل است و هیچ دلی نیست بیملال»
بیدار شدم و این مصرع را ضمیمه نمودم و بیت را به پایان رساندم.
|
جمعیت زیادی دور حضرت علی(علیه السلام) حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
- یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟
علی(علیه السلام) در پاسخ گفت: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همانطور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:
- اباالحسن! سؤالی دارم، میتوانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟
علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ میکند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.
نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همانجا که ایستاده بود نشست.
در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!
هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش مینشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید:
- یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم میشود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده میشود.
نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد. حضرت علی در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل میدانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد میکنند.
با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم میخواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد:
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد.
همهمهای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را میپرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت علی و گاهی به تازهواردها دوخته میشد.
در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:
- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
امام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه میشود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.
در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش میماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمیگفت. همه از پاسخهای امام شگفتزده شده بودند که… نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل میکند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان میشود.
نگاههای متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را میکشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبهرو چشم دوخت. مردم که فکر نمیکردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:
- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
نگاههای متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند:
علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی میکنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضعاند. فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود.
سؤال کنندگان، آرام و بیصدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامیکه آنان مسجد را ترک میکردند، صدای امام را شنیدند که میگفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من میپرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی میدادم.
* البته نقل است که گروهی با قصد و نیت این افراد را اجیر کرده بوداند و به نزد حضرت مولا می فرستادند تا او را به زعم خود در نزد مردم خوار کنند.
، کشکول بحرانی، ج1، ص27. به نقل از امام علیبنابیطالب، ص142
|
رحمت خدا بر شیخ طوسی این مرد بزرگ و این ادبی که در صلواتهایش به ما یاد داده
این صلوات گزیده ای از صلوات 14 معصومه شیخ طوسی علیه الرحمه است که فوق العاده و منحصر بفرده و ماثور حتما امشب این را بخونید
اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَزِدْ وَ بَارِکْ عَلَى السَّــیِّد الْمُجْتَبَى وَ الإِمَامـِ المُرْتَجَى سِبْطِ المُصْطَفَى وَ ابن ِ المُرْتَضَى عَلَمـِ الهُدَى العَالِمـِ الرَّفِیع ِ ذِی الْحَسَبِ المَنِیع ِ وَ الفَضْل ِ الجَمِیع ِ وَ الشَّرَفِ الرَّفِیع ِ الشَّفِیع ِ ابن ِ الشَّفِیع ِ المَقْتُول ِ بِالسَّمـِّ النَّقِیع ِ الْمَدْفُونِ بِأرْض ِ البَقِیع العَالِمـِ بِالفَرَائِض ِ وَ السُّنَن ِ صَاحِبِ الجُود ِ وَ المِنَن ِ کَاشِفِ الضُّــرِّ وَ الْبَلْوَى وَ الْمِحَن ِ مَا ظَهَرَ مِنهَا وَ مَا بَطَنَ الَّذی عَجَزَ عَن عَدِّ مَدَائِحِهِ لِسَانُ اللَّسُن ِ الإِمَامـِ بِالحَقِّ المُؤْتَمَن ِ أَبی مُحَمَّد ٍ الْحَسَن ِ صَلَوَاتُ اللهِ وَ سَلامُهُ عَلَیْهِ . الصَّلاةُ وَ السّلامـُ عَلَیْکَ یَا أَبَا مُحَمَّد ٍ یَا حَسنَ بْنَ عَلِیٍّ اَیُّهَا المُجْتَبَى یَابْنَ أمِیر ِ المُؤْمِنِینَ یَابنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ یَاحُجَّةَ اللهِ عَلَى خَلْقِهِ یَا سَیَّدَ شَبَابِ أَهْل ِ الجَنَّةِ یَا سَیِّدَنَا وَ مَوْلانَا إنِّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکَ إلى اللهِ وَ قَدَّمْنَاکَ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا فِی الدُّنْیَا وَ الآخِرَةِ یَا وَجِیهاً عِندَ اللهِ اِشْفَعْ لَنَا عِندَ اللهِ
|
فرض کن حضرت مهدی (روحی فداه ) به تو ظاهر گردد
ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟
باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟
خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟
لقمه ات درخور او هست که نزدش ببری؟
پول بی شبه و سالم ز همه داراییت
داری آنقدر که یک هدیه برایش بخری؟
حاضری گوشی همراه تو را چک کند؟
با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟
واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران؟
میتوان گفت تو را شیعه ی اثنی عشری؟
|
حضرت زهرا سلام الله علیها در قبرستان احد راه می رفتند و گریه می کردند و فاتحه می خواندند(خوش بحال ان میتی که حضرت زهرا براش فاتحه بخونه)
شخصی بنام ابو عمر محمود ابن لبید میگه تا دیدم حضرت در قبرستان هستند ایستادم تا از ایشون سئوالاتی کنم صبر کردم فاتحه بی بی که تمام شد رفتم نزدیک و سلام دادم خدمت مادر سادات
عرض کرد یا بنت رسول الله سئوالی دارم از خدمتتون
مادر سادات فرمودند بپرس
سئوال کرد: خانم رک جواب بدید آیا پدر بزرگوارتون پیغمبر اسلام برای بعد از خودشون کسی را به صراحت برای بعد از خود معین کردند به صراحت نه به کنایه؟
حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: تعجب می کنم از تو مگر تو در حجه الوداع نبودی؟
ان شخص گفت :چرا بودم
خانم فرمودند:روشنتر از اینکه پدر من جلوی 90000 هزار نفر دست علی علیه السلام را بگیرد و بگوید بعد از من خلیفه و جانشین اوست؟
آن مرد دوباره سئوال کرد خب بی بی جان اگر اینگونه است پس چرا خود علی علیه السلام رفتند و نشستند و برای حقشون قیام نکردند؟(فما باله قعد عن حقه؟)
حضرت فرمودند: ای عمر مثل الامام مثل الکعبه اذ توتی ولا تاتی
مثل امام مثل کعبه است تو باید بروی نه که او به سوی تو بیاید
کعبه که به دیدار مردم نمی آید مردم باید برای حج به طواف کعبه بروند
رابطه امام و مردم و دعوت امام با مردم رابطه زوری و اجباری نیست خود مردم باید برونمد دنبال امام تا رشد بیابند
مثل گیاهی که در حال رشد است اگر سر گیاه را بگیری و برای رشد به زور از زمین بیرون بکشی که رشد نمی کند بلکه می خشکد و ضعیف میشود !!خود نهال باید به دنبال رشد برود و وظیفه امام تهیه زمینه هاست و اماده کردن رشد ( اما شاکرا اما کفورا)
|