|
|
|
اخلاق کریمان - قسمت اول
وَ أَغْنِنِی وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِکَ
و مرا بىنیاز فرماى و در روزى بر من بگشاى
یکی از بزرگترین دغدغـههای مردم در شـبهای قدر روزی است، چه مادی و چه معنوی، چون همه میدانند که اگر روزی مادی و معنوی با هم نباشند به سعادتمندی نمیرسند. خدا میتواند در روزی معنوی خللی وارد کند که انسان نتواند از مادیات لذت ببرد. زمانی که فردی از امام صادق – علیه السلام پرسید از خدا چه روزىای از خدا بطلبیم، فرمودند عافیت. لذا وقتی از خدا روزی میخواهیم یعنی عافیت به ما بده. امام سجاد – علیه السلام – میفرمایند من روزىای میخواهم که از آن لذت ببرم. روزی من از دست کسی باشد که مرا دوست دارد و من هم او را دوست داشته باشم. تفاوت ما با حیوانات این است که حیوان وقتی غذا میخورد به غذا نگاه میکند و نوع آن، ولی ما به دستی نگاه میکنیم که غذا به ما داده است.
یکی از اولیای خدا میگفت من تعجب میکنم از آدمهایی که شب بیست و سوم ماه رمضان را دارند و در طول سال به امید آن شب زندگی نمیکنند.
اگر شب قدر نبود ما به چه امیدی زندگی میکردیم؟ روزىها دست خداست و منتظر است تا یک نفر دنبال آن برود، خدا میگوید من میخواهم تقسیم کنم، شب قدر بیایید تا همه چیز به شما بدهم. تمام خزائن در اختیار من است، بیایید از من بگیرید نه از کسان دیگر. کسی که در اوج گناه است میتواند شب قدر بیاید و در صف اوج معنویت قرار بگیرد و برود. شـبهای قدر زود میگذرد، سه شبی که تا یـکسال بعد به دست نمیآید.
خدایا! از تو میخواهم که مرا غنی کنی.
غنی دو معنی دارد:
الف) آنقدر دستم پر باشد که به هیچ مادیت و معنویتی نیاز نداشته باشم.
ب) چنان چشم و دلم سیر باشد که روزىهای مادی و معنوی برایم فرقی نداشته باشد.
وَ لاَ تَفْتِنِّی بِالنَّظَرِ
و به نگریستن به حسرت در مال و جاه کسان گرفتار مساز
امام سجاد – علیه السلام - در این فراز از خدا درخواست میکنند که از چشم به راهی در امان باشند.
چشم به راهی یعنی ایـنکه انسان دائماً دور و بر خود را نگاه میکند و منتظر چیز جدیدی هست که آن را به دست بیاورد و هرگز قانع نمیشود.
استادمان تعریف میکردند که:
یک نفر در مشهد که دارایـىاش قابل شمارش نبود دنبال من فرستاد و گفت من مریض هستم و از ابتدای عمرم نه خمس دادهام و نه زکات و فقط و فقط پول جمع کردهام.
بنده حساب کردم و گفتم 400 میلیون تومان باید بدهید. فکری کرد و گفت اگر ممکن است تخفیف دهید، یا ایـنکه قسـطبندی کنید تا من پول را به کار ببندم و از سود آن قسـطها را بپردازم.
من سرم را پایین انداختم و از اتاق خارج شدم، هنوز به در خانه نرسیده بودم که صدای شیون بلند شد و تمام! به بچـههایش گفتم بایداین مبلغ را بپردازید تا پدرتان عذاب نکشد، جواب دادند به ما ربطی ندارد، مگر پول مفت است!
پروردگارا! ما را در مسیری قرار نده که تنهادر پی انبار کردن پول باشم و در دام شهوات اسیر شوم، مرا در مسیر طمع نیانداز.
آرزو دارم هر سالی که میگذرد، برای شب قدر نسبت به سال گذشته فاصلـهام از زمین بیـشتر باشد، میخواهم روز به روز سبـکتر شوم. مگر عقلم ناقص شده که برای سی سال عمر مفید، ده هزار سال جواب دهم.
وَ لاَ تَبْتَلِیَنِّی بِالْکِبْرِ
و به خود پسندى دچارم مکن
خدایا! اگر یک شب در خانـهی تو میآیم، کاری نکن که من فکر کنم آدم شدهام، مرا در دام جدیدی نیانداز. ما آدم نیستیم، تو باید به ما نگاه کنی، اگر اختیار به من بود دوست داشتم که ماه رمضان زودتر تمام شود و من دوباره گناه کنم، تو باید من را حفظ کنی. در این ماه مبارک در خجالت و معذوریت هستم که مثل آدمها رفتار میکنم. بسیاری از ما چون در گناه بسته، در خانـهی تو نشستـهایم، کاری نکن که ما گرفتار کبر شویم.
خود تو گفتی که امشب بار عام است و سفرهات برای همه گسترده، هر کس در هر جایی اسم مرا صدا زد نانش میدهم و از نامش نمیپرسم. لذا من هر چه دقت میکنم میبینم که تو لطف کردهای که مرا به مجلس خود راه دادهای. بالاترین سند افتخار من این است که تو مرا دوست داری.
خدا هر کدام از ما را به نحوی به مجلس خود کشانده است:
الف) عدهای صدای خدا را شنیده و با تار او آمدهایم: قل یا عبادی الذین اسرفوا. نفرموده انسانهای عادی، بـلکه با کسانی است که غرق گناه هستند.
ب) یک عده هر چه خدا ما را صدا زد، نشنیده گرفتیم و دعوتش را اجابت نکردیم. به ملائکـهاش میگوید بندهی من بیست شب آمده ولی جسمش را آورده نه دلش را. به همین دلیل شب قدر گیر در کار بنده میاندازد تا به درگاهش رو کند و لذا این گروه با تور خدا میآیند، اینان از سر اجبار آمدهاند.
ج) گروه سوم کسانی هستند که به تار و تور خدا توجه نمیکنند، خدا برای او تور پهن میکند اما چون عقلش نمیرسد تور را پاره کرده و فرار میکند، ولی خدا او را دوست دارد به ملائکه میگوید نمیتوانم ببینم این بنده با وسوسـهی شیطان از من ناامید شود، یک خراش کوچک روی قلب او بیاندازید دلش که شکست و اشکش جاری شد یعنی با من آشتی کرده است. این گروه خدا را مجبور میکنند که از تیر خود استفاده کند.
خدایا! خیلی از خودم متنفر هستم که فقط شـبهای قدر سراغ تو میآیم. از خودم خیلی ناامید هستم، وقتی که میبینم در ماه رمضان درهای گناه را بستـهای ناراحت میشوم. از این رفت و آمدهای خودم خجالت میکشم. در باز است، تو کریمی و کسی جلوی مرا نگرفته و از اسم و رسم من نپرسیده و نگفته کجا میروی، هر وقت اراده کردهام آمدهام و رفتـهام و فراموش کردهام که تو هم هستی. از یک بچـهی پنج ساله خجالت کشیدهام ولی تو را به حساب نیاوردهام. امشب هم جایی را نداشتم والا ایـنجا نمیآمدم. به خاطر نمیآورم که زمانی از سر دلتنگی پیش تو آمده باشم، این نوع رابطـهی محبتی برایم شرمآور است و از خودم و تو خجالت میکشم.
وَ لاَ تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلاَّ حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا وَ لاَ تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظَاهِراً إِلاَّ أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِهَا
و هر گاه مرا در نظر مردم به درجتى فرا مىبرى به همان قدر در نفس خود خوارم گردان و هر گاه مرا به عزتى آشکار مىنوازى به همان قدر در نفس خود ذلیل گردان
معبودم! مرا خوب شناختی؟ من بـىجنبه هستم، مبادا مرا بالا ببری و بعد به حال خود رهایم کنی و با سر زمین بخورم. اگر قرار است مرا بالا ببری اول به من ظرفیت بده، اگر میخواهی به من نعمتی عطا کنی قبل از آن جنبـهی استفاده از آن را به من عنایت کن. یک پست و مقام یا یک ریال پول مرا خراب میکند.
برخی از ما در شـبهای قدر از خدا حاجت زوری میگیریم و چون به صلاح نبوده، خیلی زود هم خودمان را خراب میکنیم و هم آنچه خدا عنایت کرده است.
خدایا! آیا روایت امام صادق – علیه السلام – که میفرمایند خدا دلش برای بندههایش تنگ میشود، راست است؟ یعنی ما محبوب تو هستیم؟ پس امشب ما را خوب نگاه کن، چون شب که تمام شد ما هم دنبال زندگی خود میرویم و تو را فراموش میکنیم تا یک سال دیگر یا تا زمانی که دوباره بار عام بدهی و به تو سر بزنیم.
وَ مَتِّعْنِی بِهُدًى صَالِحٍ لاَ أَسْتَبْدِلُ بِهِ وَ طَرِیقَةِ حَقٍّ لاَ أَزِیغُ عَنْهَا وَ نِیَّةِ رُشْدٍ لاَ أَشُکُّ فِیهَا
و مرا به راه شایسته هدایت راه بنماى و چنان کن که راه دیگرگون نکنم، و طریق حق پیش پاى من بگشاى و چنان کن که به راه باطل نگرایم، و نیتى صوابم ده و چنان کن که در آن تردید روا ندارم
پروردگار من! حال که ایـنجا هستم چیزی به من بده که با دنیا عوض نکنم، به من نظری کن تا همیشه پیش تو بمانم.
یک اصفهانی میگفت مشکلی داشتم، به پابوس امام رضا – علیه السلام – رفتم، یک روز در حوالی حرم مطهر به یک کتابفروشی رفتم و کتابی برداشتم و قیمت را پرسیدم، صاحب مغازه گفت
- چـهرا ناراحت هستی؟ مگر از آقا نخواستی تا مشکلت را برطرف کند؟
- چـهرا! اما رفع نشد.
- یک بیت شعر به تو یاد میدهم، برو و به امام – علیه السلام – بگو، ان شاء الله مشکلت حل میشود:
تو که یک گوشـهی چشمت غم عالم ببرد |
خدا جان! ما تا زمانی که غم در دلمان داریم نمیتوانیم با تو حرف بزنیم، به تو پناه آوردهایم اگر ما را رها کنی شیطان برای ما فرش قرمز پهن کرده و آمادهی استقبال از ماست تو باید به ما نگاهی بیاندازی نه ایـنکه تو هم به ما پشت کنی.
با دیگران نشستی، راه ظهور بستی |
شب قدری که صدای مهدی فاطمه – سلام الله علیهما – را نشنوم به چه دردی میخورد؟ خدایا! امشب راهی از دینت را به من معرفی کن که تا آخر عمر در همان مسیر باشم و چپ و راست نزنم.
فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إِلَیَّ أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَیَ
و چون مرتع عمر من چراگاه اهریمن گردد، پیش از آنکه خصومت تو بر من تازد یا خشم تو مرا به سر در اندازد، جان من بستان
اگر میبینی هر چه جلوتر میروم شیطانـىتر میشوم، عمرم را تمام کن، این زندگی را نمیخواهم. اگر عمر من مرتع شیطان شده و قرار است هر روز شرمندهتر از روز قبل باشم یا مرگ مرا برسان و یا ایـنکه زودتر خشمت را به من نشان بده، بلایی بر من نازل کن تا آدم شوم.
وَ أَبْدِلْنِی مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْیِ الْمَوَدَّةَ وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلاَحِ الثِّقَةَ وَ مِنْ عَدَاوَةِ الْأَدْنَیْنَ الْوَلاَیَةَ
و بدل بفرماى کینهتوزى دشمنان مرا به محبت و حسد حسودان مرا به مودت و بدگمانى صالحان را در حق من به اعتماد و دشمنى نزدیکان را به دوستى
تمام ایـنها را باید در شب قدر از خدا بخواهیم، چـهرا غیبت کنیم و تهمت بزنیم؟ از خدا میخواهیم تا همه چیز را تغییر دهد، خدا مقلب القلوب است.
فردی خدمت امام حسن مجتبا – علیه السلام – رسید و عرض کرد یابن رسول الله من و خانوادهام خیلی به شما علاقه داریم اما پسرم از شما کینه به دل دارد و به هیچ صراطی مستقیم نیست، نمیخواهم خسر الدنیا و الاخره شود، الان هم با من آمده اما گفت من نزدیـکتر نمیآیم، و با فاصله از ماایستاده است. عنایتی بکنید.
امام حسن – علیه السلام – از همان فاصله نگاهی به پسر انداختند و بلافاصله به سمت امام دوید و دست ایشان را بوسیده و به پای امام حسن – علیه السلام – افتاد.
خیلی سخت است که امشب امام زمان – ارواحنا لتراب مقدمه الفداه – به ما نگاه نکند.
وَ سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْحِ
و رستگارى بخش مرا تا کسى را که با من ناراستى کند به اخلاص پاسخ دهم
خداوند! به من توفیق عنایت کن تا اگر کسی با من بدرفتاری کرد من با او خوشرفتاری کنم.
بیایید یـکبار امتحان کنیم، اگر روزی کسی به ما فحش داد دعایش کنیم، با این کار زندگی خود را زیر و رو میکنیم.
مرد شامی در حضور امام حسن مجتبا به ایشان و پدر و مادر بزرگوارشان – صلوات الله علیهم - دشنام دادند و امام با کرامت و بزرگمنشی با او برخورد کردند و طوری رفتار کردند که او به اشتباهش پی برد و از یاران آن حضرت شد. ببینید وقتی اهل بیت – علیهم السلام – با چنین افرادی ایـنگونه برخورد میکنند، با ما چه میکنند.
پروردگارا! علاوه بر این به من توفیق بده که اگر کسی مرا غیبت کرد من از او به خوبی یاد کنم و در حفظ آبرویش تلاش کنم. کاری کن تا نسبت به تو هم معرفت داشته باشم و برای آنچه به من عنایت کردهای، مخصوصاً اعضا و جوارح سالمی که در اختیار من گذاشتـهای، تو را سپاس گویم.
ما که همه چیز داریم، هیچ کم و کاستی در زندگی ما دیده نمیشود چـهرا ایـنقدر بد شدهایم؟ خدا میفرماید بندهی من اگر در روز گناه کردی، شب قبل از خواب توبه کن تا با گناه سر بر بالین نگذاری. پس خدایا! کاری کن که امشب با لباس صالحین از مجلس تو بیرون روم. کمکم کن تا بین خودم و گناه فاصله ایجاد کنم و در کنار گناه حرکت نکنم.
خدا از ما توقع دارد که هر حرفی نزنیم، هر کاری نکنیم اگر گناه کردیم علاوه بر توبه آن را مخفی کنیم و مروج و مبلغ گناه نباشیم. ممکن است چهل سال از توبـهی ما گذشته باشد اما هـمچنان آن گناه در پرونده ثبت شود و مداوم باشد، چون آن را پنهان نکرده و به ترویج آن هم پرداختـهایم. گناهان مخفی بخشیده میشوند ولی اثر گناهان آشکار مثل ویروس تا آخر دنیا باقی میماند و نمیتوان آن را جمع کرد. اگر هم توبه کنیم خودمان خوب میشویم اما این ویروس به دیگران هم منتقل شده است. پس باید از گناهانی که در جامعه پخش کردهایم بترسیم و لباس تقوا را از خدا بخواهیم.
معبودا! من را یاری کن تا عادل باشم، و مطمئن باشم که بدترین ضربـههای شیطانی زمانی عمل میکند که من عصبانی هستم و خشم دارم. به تو پناه میبرم از ایـنکه غضـبناک شوم و نتوانم خودم را کنترل کنم. از ایـنکه مشکلی بین دو نفر به وجود آمده خوشحال نشوم و کمک کنم تا دوباره به هم نزدیک شوند و بین آن دو سخـنچینی نکنم.
یاریم کن تا اگر مطلب خوبی آموختم به دیگران هم انتقال دهم، زشتـىهای دیگران را پنهان کنم و عیوب مؤمنین را به رخشان نکشم و بر گناهان آنها پرده بیاندازم.
|
وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى مَنْ جَحَدَ
و ما را گواهان بر منکران قرار داد
کسی که معارف دینی را درس داده و تبلیغ کند و خودش مقید به هیچ اصل اخلاقی نباشد، مسلماً دین انحرافی را ترویج مـىکند و این دین باطل است.
وَ کَثَّرَنَا بِمَنِّهِ عَلَى مَنْ قَلَ
و به کرم خود شمار ما را از آنان که شمارشان فرو کاست فزونى بخشید
خداوند این لطف را در حق ما انجام داد، آخرالزمانـىهایی که تعدادمان خیلی کـمتر از بسیاری از امـتهاست. پس به این مناسبت خدا را سپاس مـىگوییم و بر آخرین فرستادهی بزرگوارش سلام و درود مـىفرستیم:
اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ أَمِینِکَ عَلَى وَحْیِکَ
بار خدایا، بر محمد که امین وحى توست درود بفرست
او کسی بود که به حرف خدا نه چیزی افزود و نه چیزی از آن کم کزد. حتا قبل از رسالت هم امانـتداری خود را ثابت کرده بود.
به مغیره – لعنـة الله علیه - گفتند به مردم بگوییم که محمد دروغگوست؟ و مغیره – لعنت الله علیه – گفت نه، کسی باور نمـىکند.
دلیل تولد این همه مکاتب انحرافی این است که مردم دین را با زندگی خود تطبیق مـىدهند و به دین اضافه مـىکنند و یا از آن کم مـىکنند. قرآن کریم در مورد علمای یهود مـىفرماید که از قول موسا حرف در مـىآوردند و کتابها و احکام قبلی را نسخ مـىکردند.
وَ نَجِیبِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ صَفِیِّکَ مِنْ عِبَادِکَ إِمَامِ الرَّحْمَةِ
برگزیده از میان آفریدگان توست، دوست مخلص از میان همه بندگان توست و امام رحمت
او تنها کسی بود که برگزیده شد، مصطفا. مرکز رحمت بود. در تاریخ یهود آمده که موسا – علی نبینا و آله و علیه السلام – برخوردهای فیزیکی هم داشت و حتا یکی از این برخوردها منجر به قتل یک نفر شد. او حقش را با زور هم که شده مـىگرفت، اما پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – در نهایت رأفت و مهربانی بوده و تمام هم و غمشان این بود که مردم جهنمی نشوند.
زمانی که در حجاز به ایشان سنگ مـىزدند می فاصله گرفتند و دسـتها را به سوی آسمان گرفتند، بسیاری از مردم به خیال ایـنکه مـىخواهند آن قوم را نفرین کنند، هراسان شدند؛ اما ایشان فرمودند پروردگارا این قوم من جاهل هستند، آنها را هدایت کن.
پیامبران دیگر یا نفرین مـىکردند، یا به خدا گله مـىکردند و یا حتا درگیر مـىشدند. ما نه در تعالیم دین مسیح رحمت مـىبینیم و نه در اعمال پیروانش و تمام جنـگهای خانمانسوز را آنها به راه انداختـهاند. در موردیهود هم که هر چه نگوییم بـهتر است.
اما اسلام دین رحمت و توبه است، در اسلام ارتباط مستقیم با خداوند وجود دارد، ولی در مسیحیت باید کشیش را راضی کنی تا گناهت بخشیده شود. خدای ماست که بـهراحتی مـىبخشد، درحالـىکه خدای مسیحیت بخشش را مـىفروشد.
وَ قَائِدِ الْخَیْرِ
و کلید برکات
رسول گرامی اسلام – صلی الله علیه و آله و سلم – هر چه آورده خیر است و خوبی، بسیار سهل گرفته است، حتا نمازی که از جانب خدا آورده برای رسیدن به آرامش است، زکات و خمسش مصداق ایثار و انفاق است. اما در عین حال اگر کسی هم بخواهد ظلم کند، ما در مقابلش مـىایستیم. شیعه نباید اجازه دهد که در جهان ظلم به وجود آید. اسم این خشونت نیست، وحدان است و عقیده، شیعه با زبان خوش از مرزهای عقیدتی و جغرافیایی خود دفاع مـىکند.
وَ مِفْتَاحِ الْبَرَکَةِ
و کلید برکات
ما هر چه داریم و به هر چیزی که برسیم از برکات وجود پیامبر و ائمه علیهم السلام است. اصلاً به برکت رسول گرامی ماست که خداوند ما را تحویل مـىگیرد و خودمان مـىدانیم که لایق این برخورد نیستیم.
کَمَا نَصَبَ لِأَمْرِکَ نَفْسَهُ وَ عَرَّضَ فِیکَ لِلْمَکْرُوهِ بَدَنَهُ
آنسان که او جان خویش در فرمان تو نهاد و جسم خویش به راه تو هدف تیر بلا گردانید
حضرت محمد – صلی الله علیه و آله و سلم – در مسیر خدا به بدنش فشار آورد و برای او بسیار از خود مایه گذاشت، و لذا ما هم باید پیامبر را الگوی خود قرار دهیم.
عدهای تمام هم و غم خود را صرف این کردهاند که حضرت رسول – صلی الله علیه و آله و سلم – و اهل بیت – علیهم السلام – در شهوات نسبت به خود سخت نمـىگرفتند، اینان سرمایـهگذاری کردهاند تا شهوترانی خود را توجیه کنند. حال آنکه نبی اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – با برخی از زنان خود حتا رابطـهی جنسی هم نداشتند و بسیاری از زنانی که با ایشان ازدواج مـىکردند پیرزن بودند. پیامبر بزرگوار ما نفسشان را به مخاطره مـىانداختند، چند سال در شعب ابـىطالب در محاصره بودند و حتا آب برای آشامیدن نداشتند و توانی برای راه رفتن نداشتند. اهل بیت – علیهم السلام – بسیار سختی کشیدند و اذیت شدند.
وَ کَاشَفَ فِی الدُّعَاءِ إِلَیْکَ حَامَّتَهُ
و در دعوت به دین تو با خویشاوندان خود آشکارا خصومت ورزید
رسول اعظم – صلی الله علیه و آله و سلم – فقط به خاطر خدا با بسیاری از نزدیکان خود قطع رابطه کرد. مسلماً اگر پیامبر به ابوجهل و ابولهب – لعنـة الله علیهما – چراغ سبز نشان مـىداد، آن دو عموهای خوبی مـىشدند.
وَ حَارَبَ فِی رِضَاکَ أُسْرَتَهُ وَ قَطَعَ فِی إِحْیَاءِ دِینِکَ رَحِمَهُ
و براى خشنودى تو با خاندان خویش به پیکار برخاست و تا دین تو را زنده دارد، پیوند از خویش و پیوند ببرید
علاوه بر قطع رحم با خویشان نزدیک، برای احیای دین خدا با برخی از آنان جنگید.
وَ أَقْصَى الْأَدْنَیْنَ عَلَى جُحُودِهِمْ وَ قَرَّبَ الْأَقْصَیْنَ عَلَى اسْتِجَابَتِهِمْ لَکَ وَ وَالَى فِیکَ الْأَبْعَدِینَ وَ عَادَى فِیکَ الْأَقْرَبِینَ
نزدیکان انکارپیشه را از خود دور داشت و دوران دعوتپذیر را به خود نزدیک ساخت. در راه تو با بیگانگان دوستى ورزید و با نزدیکان دشمنى.
از عموها و عموزادههای و خویشاوندان خونی خود برید و دورترین افراد مانند سلمان و ابوذر و عمار و یاسر را به خود نزدیک کرد، حتا بدون ایـنکه اویس قرنی را ببیند به او ابراز علاقه مـىکرد.
و أَدْأَبَ نَفْسَهُ فِی تَبْلِیغِ رِسَالَتِکَ وَ أَتْعَبَهَا بِالدُّعَاءِ إِلَى مِلَّتِکَ وَ شَغَلَهَا بِالنُّصْحِ لِأَهْلِ دَعْوَتِکَ
و تا حق رسالت تو بگزارد، خویشتن را به رنج افکند. جان خویش در بوته تعب نهاد تا به کیش تو دعوت کند. خویشتن به کار داشت تا امت را اندرز دهد.
تا جایی در مسیر رسالت خود را به سختی انداخت که خدا به وی اعتراض کرد:
مَا أَنزَلْنَا عَلَیْک الْقُرْءَانَ لِتَشقَى(طه: 2)
قرآن را بر تو نازل نکردهایم که در رنج افتى.
از این آیه نتیجه مـىگیریم که تبلیغ کردن برای خدا حدی دارد برای فرد باید یک مهلت زمانی تعیین کرد و پس از آن اگر به سمت خدا نیامد باید از او دست کشید، هر چند که از نزدیـکترین افراد باشد.
وَ هَاجَرَ إِلَى بِلاَدِ الْغُربَةِ وَ مَحَلِّ النَّأْیِ عَنْ مَوْطِنِ رَحْلِهِ وَ مَوْضِعِ رِجْلِهِ وَ مَسْقَطِ رَأْسِهِ وَ مَأْنَسِ نَفْسِهِ
به دیار غربت رخت کشید و موطن مألوف و زادبوم و سراى انس خود رها کرد
برای هجرت چند معنی و مفهوم پیشنهاد شده است:
|
در دومین دعای صحیفـهی سجادیه، امام زین العابدین - علیه السلام - به حمد رسول اعظم - صلی الله علیه و آله و سلم - پرداختـهاند. ایشان با اشاره به آیـهی 164 سورهی آل عمران دعای خود را آغاز کرده و سپس به ستایش رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم – مـىپردازند. در این آیه خداوند به خلقت پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم – اشاره کرده و آن را منتی بر مخلوقات خود مـىداند:
لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَث فِیهِمْ رَسولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ
خدا بر مؤمنان انعام فرمود، آنگاه که از خودشان به میان خودشان پیامبرى مبعوث کرد
امام سجاد - علیه السلام - نیز از این مضمون در ابتدای دعای خود استفاده کردهاند:
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی مَنَّ عَلیْنَا بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ –
حمد و سپاس خداوندى را که بر ما منت نهاد و پیامبر خود محمد صلى الله علیه و آله را به رسالت بر ما فرستاد
خلقت حضرت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم – نشانـهی فضل و عنایت خداوند متعال بر بندهگان خود مـىباشد. اعلام این سال به عنوان سال رسول اعظم - صلی الله علیه و آله و سلم – از سوی مقام معظم رهبری - حفظه الله – اصلاً کاری کلیشـهای نبود، چرا که امیر المؤمنین - علیه السلام – نیز مـىفرمایند انا عبد من عبید محمد.
حضرت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم – در آخرین ساعات عمر با برکت خود، امام علی - علیه السلام - را صدا کرده و فرمودند علی جان گوشَت را نزدیک من بیاور. پس از رحلت آن بزرگوار حضرت علی - علیه السلام - فرمودند در آن یک ساعت پسر عمویم 70 هزار باب از علم، که هر باب 70 هزار زیرمجموعه داشت را به من آموخت.
پس مـىتوان نتیجه گرفت که تمام ائمه – علیهم السلام – علم خود را سینه به سینه از جد عظیم الشأن خود کسب کردهاند، لذا علم اهل بیت – علیهم السلام – اعطایی است، پس پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم – چه هنری انجام دادهاند؟
حضرت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم – هنر خود را در پنج سالـهگی به خدا نشان دادند. در آن زمان ایشان نزد حلیمه، دایـهی خود، به سر مـىبردند. روزی به حلیمه فرمودند که من مـىخواهم همراه فرزندان تو گله را به بیابان ببرم. حلیمه خاتون گردنبندی به محمد پنج ساله داد که حاوی یک بت کوچک بود، ایشان نگاهی به گردنبند انداخته و پرسیدند:
- این چیست؟
- این گردنبند از تو محافظت مـىکند.
- مگر این را شما نساختـهاید؟
- چرا!
- چیزی را که یک انسان بسازد نمـىتواند مرا حفظ کند.
این هنر و نشانـهی موحد بودن پیامبر ما حتا در آن سن و سال کم است، در این واقعـهی تاریخی سه درس مهم وجود دارد:
- نگاه و نظاره،
- پرسش و
- تفکر.
- زمانی که جبرئیل – سلام الله علیه – در غار حرا بر پیامبر نازل شد تا آیات خدا را به آن حضرت ابلاغ کند، ایشان آن کلمات را بلد بودند. نپرسیدند ربک الذی خلق کیست، چون خدا را مـىشناختند، علی 0 علیه السلام هم همینطور. اینان بر دین ابراهیم حنیف – علی نبینا و آله و علیه السلام – بودند و فقط قواعد خاص اسلام را پیاده نمـىکردند. این مسائل وراثتی نیست، کسانی به این درجه رسیدند که اهل نگاه و پرسش و فکر بودند، والا ائمه – علیهم السلام – فرزند زیاد داشتند، و از این میان فقط یکی به امامت مـىرسید. پس دینی که فکر و سؤال در آن جایی نداشته باشد، دین نیست. پس پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – پیش از بعثت هم ارکان دین را داشتند و عمل مـىکردند و تنها آداب را نداشتند.
دُونَ الْأُمَمِ الْمَاضِیَةِ وَ الْقُرُونِ السَّالِفَةِ
این نعمت ویژه ما بود و امتهاى گذشته که در قرنهاى پیشین مىزیستند بىبهره از آن بودند
امت رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – با امـتهای قبلی از نظر سطح فکر، نیازها و گفتماناش با خدا تفاوت داشت. مثلاً حضرت موسا – علی نبینا و آله و علیه السلام – دست به هر کاری مـىزد، بنی اسرائیل آدم نمـىشدند. وقتی از لفظ خاتم استفاده مـىشود یعنی درجـهی عقلانیت و فرهنگ به جایی رسیده که انسان مـىتواند با دیگران با منطق صحبت کند. پیش از این معجزات پیامبران، انسانها را به خاک نمـىانداخت، بـلکه آنها را به رقابت وامـىداشت. هنگامی که ناقـهی صالح از دل کوه بیرون آمد و مشرکان و کافران ناامید شدند و در حال بازگشت به خانـههاىشان بودند، برای از بین بردن آن شتر نقشه مـىکشیدند. اما در زمان حضرت محمد – صلی الله علیه و آله و سلم – این فرهنگ کـمرنگ شده بود.
بِقُدْرَتِهِ الَّتِی لاَ تَعْجِزُ عَنْ شَیْءٍ وَ إِنْ عَظُمَ وَ لاَ یَفُوتُهَا شَیْءٌ وَ إِنْ لَطُفَ
این همه برآمده از قدرت اوست که ناتوان نبود در هر کار هر چند سترگ بود و فرو نگذارد هیچ کارى را هر چند خرد بود
قادر متعال آخرین رسول خود را با نیرویی به میان مخلوقاتش فرستاد که تمام جهان مغلوب او بودند، حتا خورشید با انگشت وی از مغرب بازمـىگشت و دیرتر غروب مـىکرد.
از امام صادق – علیه السلام – پرسیدند شما فقط امام ما هستید؟ و ایشان در پاسخ فرمودند خیر، ما امام شما و جنیان و تمام جهانیان هستیم.
شاید در کهکشانها موجوداتی باشند که ارادت بیـشتری به اهل بیت - علیهم السلام - داشته باشند.
معراج حضرت محمد – صلی الله علیه و آله و سلم – معراجی جسمی بوده است، نه روحی. ایشان با جسم تا دورترین نقاط آسمانها و کهکشانها رفتند و بر خلقت خدا اشراف داشتند.
امام باقر – علیه السلام – فرمودند فاصلـهی آسمان اول و دوم مانند فاصلـهی زمین است تا کهکشانها، و همیـنطور است فاصلـهی هر آسمان با آسمان بعدی.
در شب معراج رسول اعظم – صلی الله علیه و آله و سلم – تا آسمان هفتم، جایی که جبرئیل بود رفتند. چنین انسانی بر روی زمین و در میان امت ما بوده و گذشتـهگان ما چـهقدر قدرناشناس بودهاند.
فَخَتَمَ بِنَا عَلَى جَمِیعِ مَنْ ذَرَأَ
پس ما را خاتم همه آفریدگان قرار داد
چرا خداوند ما را آخرین امت قرار داده است؟
برای پاسخ به این سؤال دو نظریه وجود دارد:
1. خدا ورشکست شد. یعنی اگر انسانها مـىخواستند آدم شوند، تا به حال شده بودند. این نظریه حتا در بین برخی از علمای شیعه هم طرفدار دارد.
2. تمام خلقت یک پروسه نبوده، بـلکه یک پروژه بوده است، یعنی از همان ابتدا قرار بوده که ما ختم امـتها باشیم.
معارف دین اسلام پس از گذشت این همه سال هنوز به همه جا نرسیده و خیلی از افراد هنوز چیزی از اسلام به گوششان نرسیده، و حتا بسیاری از آنهایی که چیزی شنیدهاند درست متوجه نشدهاند و نفهمیدهاند. چرا نگوییم دین خاتم است؟ دینی که هنوز در میان افراد بشر جا نیفتاده است.
تا روزی که جامعـهی اسلامی متوجه نشود که دیـنداری منتی از طرف خداست، و تا زمانی که زهاد عبادات خودشان را منتی بر خداوند بدانند وظیفـهی اسلام انجام نشده و هدف آن پیاده نشده است.
در همین زمان و در شیعـهی اثنا عشری علمایی داریم که یـکدیگر را کافر مـىشمارند و این نشانـهی عظمت یک دین است. امام خمینی – قدس الله نفسه الزکیـة - مـىفرمودند اختلاف بین علما نشانـهی رحمت است.
در میان معلـمهای کلاسهای اول تاسوم ابتدایی چندان اختلافی در نحوهی تدریس وجود ندارد، اما همیـنکه کتابها بیـشتر مـىشود، اختلاف سلیقـهها رو به فزونی گذاشته و به جایی مـىرسد که در دانشگاه هم استادها متفاوت هستند و هم کتابهای درسی. در امر دین هم به همین ترتیب است، اگر نظرات علمای یک دین یکی باشد، معلوم مـىشود که آن دین، دین بزرگی نیست.
|
قسمت دوم
پس از معرفی تعدادی از ملائکـهی مقرب – سلام الله علیهم اجمعین - و درود و سلام بر آنها، امام زین العابدین – علیه السلام – از گروهی دیگر از فرشتـهگان نام مـىبرند که در رتبـههای پاییـنتر هستند. همانگونه که امام علی – علیه السلام – فرشتـهگان را به شش گروه تقسیم مـىکنند:
حاملین عرش، عرش را در اختیار دارند و مـىتوانند به زمین بیایند، مثل شـبهای قدر و دیگر زمانها مقدس. هدف آنها دو چیز است اولاً برای عبادت کردن و در ثانی آمدن آنها به زمین باعث نورانی شدن زمین مـىشود.
این فرشتـهگان امانـتدار هستند و هر کاری که خدا بخواهد همان کار را انجام مـىدهند.
وَ الَّذِینَ لاَ تَدْخُلُهُمْ سَأْمَةٌ مِنْ دُءُوبٍ وَ لاَ إِعْیَاءٌ مِنْ لُغُوبٍ وَ لاَ فُتُورٌ وَ لاَ تَشْغَلُهُمْ عَنْ تَسْبِیحِکَ الشَّهَوَاتُ وَ لاَ یَقْطَعُهُمْ عَنْ تَعْظِیمِکَ سَهْوُ الْغَفَلاَتِ
هر چه کوشش کنند، خستگى بر خود نبینند و هر چه تحمل رنج کنند، درماندگى و سستى نپذیرند. خواهشهاى دل از تسبیح تو بازشان ندارد و سهوها و غفلتها از تعظیم تو رویگردانشان نسازد.
علاوه بر ایـنکه امانـتدار خدا هستند، گوش به فرمان او هم هستند، و از اطاعت و فرمانبرداری خسته نمـىشوند و شهوات مانع تسبیح و تقدیس آنان نمـىشود. این جمله دو معنی دارد:
الف) ملائکه شهوات و تسبیح را در جای خود دارند؛
ب) اصلاً شهوت ندارند و حب ما سوی الله در وجود آنها نیست.
اَلْخُشَّعُ الْأَبْصَارِ فَلاَ یَرُومُونَ النَّظَرَ إِلَیْکَ
از خشوع دیده بر هم نهادهاند و یاراى نگریستن در تو را ندارند
منظور از خشوع تواضعی است که خود را در وجود آنان نشان مـىدهد. چون چنین احساسی در آنها جاری است، هیـچگاه اراده نمـىکنند که خدا را ببینند.
النَّوَاکِسُ الْأَذْقَانِ الَّذِینَ قَدْ طَالَتْ رَغْبَتُهُمْ فِیمَا لَدَیْکَ
سر فرو داشتهاند و رغبتشان به چیزهایى که در نزد توست بسیار است
همانطور که در زیارت امین الله مـىخوانیم
اللَّهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِینَ إِلَیْکَ وَالِهَةٌ وَ سُبُلَ الرَّاغِبِینَ إِلَیْکَ شَارِعَةٌ
اى خدا دلهاى خاشعان و خدا ترسان در تو واله و حیران است و راههاى مشتاقانت به جانب تو باز است
فرشتـهگان نیز میل و رغبت و عشقشان به خدای متعال پایانپذیر نیست.
الْمُسْتَهْتَرُونَ بِذِکْرِ آلاَئِکَ وَ الْمُتَوَاضِعُونَ دُونَ عَظَمَتِکَ وَ جَلاَلِ کِبْرِیَائِکَ
همه آزمندیشان یاد نعیم توست و در برابر عظمت تو و جلال کبریاى تو به تواضع سر به زیر افکندهاند
دائماً از نعمات خداوند با حالت بهجت و شیفتـهگی حرف مـىزنند، مخصوصاً در مورد خلقت انسان.
قسمت سوم
در این قسمت امام سجاد – علیه السلام – به مشغولیات ملائکـهی ردههای پاییـنتر پرداختـهاند.
وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ إِذَا نَظَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ تَزْفِرُ عَلَى أَهْلِ مَعْصِیَتِکَ سُبْحَانَکَ مَا عَبَدْنَاکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ
و چون به لهیب دوزخ تو بنگرند و نهیبش را بر گنهکاران بشنوند، گویند که پروردگارا منزهى تو، تو را آنچنان که سزاوار پرستش توست نپرستیدهایم
گروهی از آنان زمانی که بندهی گنـهکاری را مـىبینند که در جهنم دنیا، برزخ یا آخرت مـىسوزند مـىگویند خدایا تو این را برای مردم نمـىخواستی، تو برای مردم هیزمی یا جهنمی فراهم نکردی، این خودشان هستند که با دست خود، تیشه به ریشـهی خود مـىزنند. ملائکه با این سخن جملـهی حضرت یونس – علی نبینا و آله و علیه السلام – را به یاد مـىآورند: لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ. الها خدایى بجز ذات یکتاى تو نیست تو از شرک منزهى و من از ستمکاران بر نفس خودم به حالم ترحم فرما.
اگر در دنیا بعضی از اشتباهات را مرتکب شویم، اثرش را در همین دنیا و در زندگی خودمان مـىبینیم، خدا که برای ما سختی نخواسته است. ملائکه گاهی اوقات به جای ما حرف مـىزنند و اعتراضهای ما را به گوش خدا مـىرسانند. آنها به خدا مـىگویند حتا ما هم نمـىتوانیم حق عبادت تو را به جای آوریم چه رسد به این آدمها.
فَصَلِّ عَلَیْهِمْ وَ عَلَى الرَّوْحَانِیِّینَ مِنْ مَلاَئِکَتِکَ وَ أَهْلِ الزُّلْفَةِ عِنْدَکَ وَ حُمَّالِ الْغَیْبِ إِلَى رُسُلِکَ وَ الْمُؤْتَمَنِینَ عَلَى وَحْیِکَ وَ قَبَائِلِ الْمَلاَئِکَةِ الَّذِینَ اخْتَصَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ أَغْنَیْتَهُمْ عَنِ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ بِتَقْدِیسِکَ وَ أَسْکَنْتَهُمْ بُطُونَ أَطْبَاقِ سَمَاوَاتِکَ
خداوندا، بر ایشان درود بفرست و بر ملائکه رحمت خویش، و آنان که مقرب درگاه تواند، و آنها که حاملان غیب به پیامبران تواند، و آنان که امینان وحى تواند، و بر فرشتگانى که خاص خود گردانیدهاى و به تقدیس خود از خوردن و آشامیدنشان بىنیاز ساختهاى و در درون طبقات آسمانهایت جاى دادهاى.
خداوندا ما هم همگام با توبا تو بر این ملائکه درود مـىفرستیم که طعام و شرابشان تقدیس و ذکر توست و خانـههایشان طبقات آسمانهاست.
وَ الَّذِینَ عَلَى أَرْجَائِهَا إِذَا نَزَلَ الْأَمْرُ بِتَمَامِ وَعْدِکَ
و درود بفرست بر آن گروه از فرشتگان که در اطراف آسمانها ایستادهاند، آن هنگام که فرمان اتمام وعده خداوندى فرا رسد
این فرشتـهگان گوش به زنگ فرمان تو و آمادهی اطاعت از فرامین تو هستند.
وَ خُزَّانِ الْمَطَرِ وَ زَوَاجِرِ السَّحَابِ
درود بفرست بر خازنان باران و روان کنندگان ابرها
از نظر مادی باران در اثر تبخیر آب دریاها و تشکیل ابر و یک سری فرایندهای فیزیکی در آسمان تشکیل شده و نازل مـىشود. اما فرشتـهگانی در آسمانها هستند که مأمور نزول باران مـىباشند و قطرات باران را تک تک به زمین مـىرسانند. دنیای ما خیلی با حساب و کتاب است:
به زیر پرده هر ذره پنهان جمال جانفشان روی جانان
وَ الَّذِی بِصَوْتِ زَجْرِهِ یُسْمَعُ زَجَلُ الرُّعُودِ وَ إِذَا سَبَحَتْ بِهِ حَفِیفَةُ السَّحَابِ الْتَمَعَتْ صَوَاعِقُ الْبُرُوقِ وَ مُشَیِّعِی الثَّلْجِ وَ الْبَرَدِ وَ الْهَابِطِینَ مَعَ قَطْرِ الْمَطَرِ إِذَا نَزَلَ
و آن که چون بر ابرها بانگ زنند، آواز تندرها به گوش رسد و چون ابرها از آن نهیب به راه افتند، آذرخشها از درونشان بدرخشد و بر آن فرشتگان که دانههاى برف و تگرگ را از پى مىآیند و با هر قطره باران که فرو مىشود، فرود مىآیند
لازمـهی به وجود آمدن رعد و برق، برخورد دو ابر با هم است که مانند دو قطب مثبت و منفی ایجاد جرقه مـىکنند و چون با عظمت هستند، صدای مهیبی نیز ایجاد مـىکنند. ای ظاهر امر است، اما در اصل ملکی هست که صدای غرش او رعد را به وجود مـىآورد. گاهی اوقات غرش این ملک به دلیل ناراحتی از اعمال افرادی در کرهی زمین است. و زمانی که ابر تشکیل و رعد و برق واقع مـىشود، تعدادی از فرشتـهگان دانـههای برف و باران را گرفته و به زمین مـىآورند.
وَ الْقُوَّامِ عَلَى خَزَائِنِ الرِّیَاحِ وَ الْمُوَکَّلِینَ بِالْجِبَالِ فَلاَ تَزُولُ وَ الَّذِینَ عَرَّفْتَهُمْ مَثَاقِیلَ الْمِیَاهِ وَ کَیْلَ مَا تَحْوِیهِ لَوَاعِجُ الْأَمْطَارِ وَ عَوَالِجُهَا
و بر آن فرشتگان که نگهبانان خزاین بادهایند و آنان که موکلان بر کوههایند تا فرو نریزند و آن فرشتگان که میزان و مقدار آبها و پیمانه بارانها را به ایشان آموختهاى.
مـىگویند باد در اثر تغییرات دما و تابش خورشید پدید مـىآید، اما در اصل گروهی از ملائکه مسئول ایجاد بادها هستند و تعدادی دیگر اندازهی آبهای مختلف را مـىدانند و اعلام مـىکنند که در کدام قسمت باید سیل بیاید و در کجا فقط رگبار. گرچه قواعد فیزیکی قابل انکار نیستند، تمام این کارها با نظارت خداوند و به دست فرشتـهگان و کارگزاران او صورت مـىپذیرد.
وَ رُسُلِکَ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ إِلَى أَهْلِ الْأَرْضِ بِمَکْرُوهِ مَا یَنْزِلُ مِنَ الْبَلاَءِ وَ مَحْبُوبِ الرَّخَاءِ وَ السَّفَرَةِ الْکِرَامِ الْبَرَرَةِ وَ الْحَفَظَةِ الْکِرَامِ الْکَاتِبِینَ
درود بفرست بر آن فرشتگان که رسولان تو به ساکنان زمینند: یا بلایى ناخوش فرو مىآورند یا آسایشى خوش. و آن سفیران گرانقدر نیکوکار و آن بزرگواران که نویسنده و نگهدارنده اعمال ما هستند
وَ مَلَکِ الْمَوْتِ وَ أَعْوَانِهِ وَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ وَ رُومَانَ فَتَّانِ الْقُبُورِ
و درود بفرست بر فرشته مرگ و یارانش و نکیر و منکر و رومان که آزماینده ساکنان گورهاست
ما باید با عزرائیل – سلام الله علیه – رفیق باشیم، صحبت کنیم و با این بزرگوار خودمانی شویم. این ملک از مقربین به خداست و هـمکارانی دارد که نکیر و منکر از آن جمله هستند.
امام صادق – علیه السلام – مـىفرمودند خدایا پناه مـىبرم به تو از ایـنکه سر و کارم به نکیر و منکر افتد.
نکیر و منکر به سراغ بدکاران مـىروند، برای خوبان و مؤمنین بشیر و مبشر آفریده شدهاند. به محض قبض روح، عزرائیل انسان را به یکی از این دو گروه تحویل مـىدهد.
اگر مؤمنی در تمام طول زندگـىاش فقط عبادت و نیکی کرده باشد، عزرائیل چنان برای قبض روح او حاضر مـىشود که اگر همین مزد اعمالش باشد برایش کافی است؛ و در برابر اگر بدکاری تمام زندگـىاش را به فسق و فجور پرداخته باشد، عزرائیل به گونـهای سراغ او مـىآید که اگر عذابش فقط همین دیدن عزرائیل باشد برایش بس است. لذا عزرائیل دو صورت دارد، نمایش یکی از این دو چهره بسته به این است که چه کسی بخواهد جان بدهد. برخی از مؤمنین به دنیا وابستـهگی عاطفی دارند، عزرائیل با هنرمندی و زیبایی تمام، و با ناز و نوازش این دلبستـهگی را از آنها مـىگیرد و مـىگوید تا چشم به هم بزنی آنها هم پیش تو مـىآیند.
پس از قبض روح و قبل از تحویل به دو ملک بعدی، کل زندگی انسان در یک پردهی سینمایی فقط برای خود انسان به نمایش در مـىآید.
رومان در قبر انسانها را آزمایش مـىکند و به قول معروف پخش کنندهی برگـههای امتحان است.
وَ الطَّائِفِینَ بِالْبَیْتِ الْمَعْمُورِ وَ مَالِکٍ وَ الْخَزَنَةِ وَ رِضْوَانَ وَ سَدَنَةِ الْجِنَانِ
و آن فرشتگان که بر گرد بیت المعمور طواف مىکنند و بر مالک و خازنان دوزخ و بر رضوان و خادمان بهشت
مالک رئیس کل جهنم است، و بنا بر روایاتی دیدن خود مالک و خازنین دوزخ، جهنم است.
و رضوان صاحب بهشت است و یاران او کسانی هستند که هر چه خدا بگوید فرمان مـىبرند. اینان روز قیامت جلوی در بهشت مـىایستند و با چهرههای زیبا و صدای دلنشین به مؤمنین خوشآمد مـىگویند:
سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ (رعد: 24)
سلام بر شما که به شهوات محل نگذاشتید و خودتان را کنترل کردید و برای خدا کار کردید و ....
اما مالک و یارانش چه مـىگویند؟
خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحیمَ صَلُّوهُ (حاقه 30و31)
نگذارید فرار کنند، دست و پایشان را ببندید تا توان فرار نداشته باشند، دهانشان را ببندید تا نتوانند حرف بزنند و با صورت به آتش بیاندازید، آنها را به جایی ببرید که کسی از جایشان خبر نداشته باشد و نتوانند خدا را صدا کنند
|
خدا برای گرداندن امور دنیا نیاز به کمک کسی ندارد، و خلقت ملائکه فقط از جهت فضل خداوند است. فرشتـهگان تعدادی از مخلوقات هستند که برای چرخاندن کارها آفریده شدهاند و این به خاطر فضل خداست نه به این دلیل که سر خدا شلوغ است و به کارها نمـىرسد.
قسمت اول
اَللَّهُمَّ وَ حَمَلَةُ عَرْشِکَ الَّذِینَ لاَ یَفْتُرُونَ مِنْ تَسْبِیحِکَ وَ لاَ یَسْأَمُونَ مِنْ تَقْدِیسِکَ وَ لاَ یَسْتَحْسِرُونَ مِنْ عِبَادَتِکَ وَ لاَ یُؤْثِرُونَ التَّقْصِیرَ عَلَى الْجِدِّ فِی أَمْرِکَ وَ لاَ یَغْفُلُونَ عَنِ الْوَلَهِ إِلَیْکَ
بار خدایا، درود بفرست بر حاملان عرش خود، فرشتگانى که در تسبیح تو سستى نپذیرند و از تقدیس تو ملال نگیرند و از پرستش تو در نمانند و فرمانبردارى تو را آن گونه به جد در ایستند که چشم بر هم زدنى کوتاهى نورزند و از عشق و شیفتگى تو ذرهاى غفلت نکنند.
امام سجاد - علیه السلام - ابتدا به خصوصیات کلی فرشتـهگان مـىپردازند:
برخی خصوصیات کلی دیگر نیز برای فرشتـهگان متصور مـىشوند که در این دعا نیامده است؛ از جمله، مرگ و میر ندارند، اشتباه نمـىکنند، مجرد هستند و در هر جسمی مـىتوانند حلول کنند.
پس از معرفی اجمالی برخی خصوصیات بارز ملائکه، حضرت امام سجاد - علیه السلام – به معرفی تعدادی از فرشتـهگان مقرب مـىپردازند:
اسرافیل
وَ إِسْرَافِیلُ صَاحِبُ الصُّورِ الشَّاخِصُ الَّذِی یَنْتَظِرُ مِنْکَ الْإِذْنَ وَ حُلُولَ الْأَمْرِ فَیُنَبِّهُ بِالنَّفْخَةِ صَرْعَى رَهَائِنِ الْقُبُورِ
بار خدایا، درود بفرست بر اسرافیل، آن فرشته صاحب صور که چشم گشوده منتظر فرمان توست، تا در صور خود بدمد و خفتگان گور را برانگیزاند
اسرافیل – سلام الله علیه – دو نفخه دارد، هنگامی که برای بار اول در صور خود مـىدمد تمام موجودات به جز خودش و عزرائیل جان مـىدهند و با صور دوم تمام موجودات سر از گور برمـىدارند. با این صور کسانی که در خواب هستند بیدار مـىشوند، البته همه خواب نیستند. کسانی در خواب به سر مـىبرند که به درجـهای رسیدهاند که برزخ نباید برای آنها طولانی شود و لذا خدا خوابی آرام به آنها عنایت مـىکند تا گذشت زمان را متوجه نشوند.
در مورد این صورها دانستن دو نکته ضروری است، اولاً ایـنکه صور الزاماً صوت یا صدای بوق نیست و ثانیاً ایـنکه قبل از دمیدن در صور حتماً باید امام زمان – عجل الله تعالی فی فرجه الشریف – ظهور کرده باشند، لذا ما در حال حاضر منتظر نفخ صور نیستیم.
میکائیل
وَ مِیکَائِیلُ ذُو الْجَاهِ عِنْدَکَ وَ الْمَکَانِ الرَّفِیعِ مِنْ طَاعَتِکَ
بار خدایا، درود بفرست بر میکائیل، آن فرشتهاى که در نزد تواش مقامى ارجمند است و در فرمانبردارى تواش مکانتى رفیع
میکائیل – سلام الله علیه - در زمرهی مقربترین ملائکه است و در مکانی بسیار بالا و والا در عرش در جوار خداست، و از فرماندهان اصلی جهان است.
جبرئیل
وَ جِبْرِیلُ الْأَمِینُ عَلَى وَحْیِکَ الْمُطَاعُ فِی أَهْلِ سَمَاوَاتِکَ الْمَکِینُ لَدَیْکَ الْمُقَرَّبُ عِنْدَکَ
بار خدایا، درود بفرست بر جبرئیل، آن فرشتهاى که امین وحى توست و ساکنان آسمانهایت را مطاع است و در آستان تواش مرتبتى عظیم است و خود مقرب درگاه توست
اگر قرار باشد خداوند با پیامبرانش صحبت کند، جبرئیل – سلام الله علیه – را واسطه قرار مـىدهد، او نیز در کنار میکائیل – سلام الله علیه – مکانی عظیم در عرش خدا دارد و در میان اهل آسمانها معروف است که وی بسیار مطیع خداوند است.
روح
وَ الرُّوحُ الَّذِی هُوَ عَلَى مَلَائِکَةِ الْحُجُبِ وَ الرُّوحُ الَّذِی هُوَ مِنْ أَمْرِکَ
و درود بفرست، بر روح، آن فرشتهاى که فرمانرواى فرشتگان مأمور بر حجابهاست، و بر روح که از عالم امر توست
روح – سلام الله علیه – مراقب فرشتـهگان است و گاهی اوقات برای آنها حجاب قرار مـىدهد. اما چرا باید برای ملائکه حجاب به وجود آید؟
1. گاهی اوقات آنان نسبت به عظمت خدا محجوب هستند
2. برخی مواقع آنها از کارهای خدا سر در نمـىآورند، مانند ماجزای خلقت آدم و لذا روح بین آنان و بعضی اعمال خدا حجاب قرار مـىدهد .
3. بعضی از کارهای ما را نباید بفهمند.
در روایت آمده است که هنگامی که بندهی مؤمن یا مؤمنـهای گناه مـىکند خداوند چند ساعت به وی مهلت مـىدهد تا توبه کند و در این مدت روح بر چشمان رقیب و عتید حجابی مـىاندازد تا آن گناه را نبینند.
فَصَلِّ عَلَیْهِمْ وَ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِمْ مِنْ سُکَّانِ سَمَاوَاتِکَ وَ أَهْلِ الْأَمَانَةِ عَلَى رِسَالاَتِکَ
بر آنها درود بفرست و برفرشتگانى که فروتر از آنهایند آنان که ساکنان آسمانهاى تواند و امینان رسالتهاى تو
.
|