عنایت می کنید ؟ این درجات هست . وجود داره ، آدم باید مراقب باشه ، خُب ما باید چه کار کنیم ؟ نباید به این وصال برسیم ؟ حالا به این درجات نمی رسیم ، ولی خیلی از مباحثی که تو این دهه مطرح می شه کاملاً رسیدنی هست . همه می تونند برسند . استاد بزرگوارمون حضرت آقای دولابی ( رحمه الله علیه ) فرمودند : ” وقتی انبیاء و اولیاء خدا یه چیزی می گن ، یعنی تو می تونی بهش برسی ! الکی نمی یان چیزی بگن ، تو رو به ولع بندازند . یا تو کارتون مشکل بندازند ، اذیتتون کنند ، یه عمر هم الّافتون کنند وهیچی هم بهتون ندن . ”
این طوری نیست . تو ، توکار بیا ، این چیزهایی که می گیم رعایت کن . حتماً می رسی . حالا بگذارید از روایت بریم بیرون ، از خود قرآن براتون مثال بیارم . می گه : این به جایی می رسه که به خودِ خدا می رسه . وقتی انسان به خود خدا برسه ، نه اشتباه می کنه و نه از قدرت چیزی کم می یاره . آیه 42 سورة نجم می فرماید : ” أنَّ الی ربِّکَ الْمنتهی ”” بنده ! تو می می دونی برای چی اومدی ؟ برای اینکه در نهایت به خود رب برسی . ” شاهدِ بعد : آیه 8 سوره علق ، ”و اِلی الله رُجعی ” تو همین دنیا ( نه تو آخرت ) شما به خدا می رسید . بعضی ها می گن : انا لله و انا الیه راجعون ” این آیه برای ختم ها هست ، بله درسته ، ولی این فقط یک جنبه اش ( جنبة آخرتی ) هست ، جنبة دنیایی هم داره ، ” انا لله ” ما مال خدائیم و ”و انا الیه راجعون ” باید به خدا برسیم ، باید به وصال یار برسیم . پس آقا این که گفتن خلیفه الله ، خالی بندیه ؟
بحثی چند وقت پیش داشتم براتون از قول یکی از بزرگترین علماء و فلاسفة غرب ، یه جمله بسیار زیبا داره ( عین جمله رو من می گم ، می خوام کم و زیاد نشه ، ببخشید ، نگید ، ایام محرم این جمله رو روی منبر گفت ، ) گفته : کدوم الاغی گفته ما آدمیان ، خلیفه الله هستیم ؟ ( تو کتابهای مسیحیت هم این رو داریم دیگه در کتاب اونها هم اومده که انسان خلیفه خدا هست .) خُب راست می گه ، بله تو خلیفه خدا نیستی ، برای اینکه تو اصلاً با این معارف بیگانه ای ، باید هم کم بیاری . اما شیعه سرش رو بلند می کنه ، می گه : ” ما هستیم ! ” حالا ممکنه خیلی هامون خلیفة الهی نشیم ولی واقعاً هستیم ، قدرتهای الهی رو در وجودمون داریم . با بقیه حیوانها فرق داریم . خُب چه کار کنیم که مردم اغلب اون طوری زندگی می کنن ؟ تقصیر خدا هست که مردم در طول چهل سال ، پنجاه سال ، چهل روزش رو نمی تونند برای خدا یه چله بگیرند ؟خالصِ خالص باشند ؟
” مَنْ أخْلَصَ لِله اَرْبَعینَ صَباحاً جَرَ الله ینابی الْحِکْمَه مِن قَلْبِهِ اِلی لِسانِهِ ” اون کسی که چهل روز ، تو این 40 ، 50 سال بتونه خودش رو نگه داره ، کامل برای خدا خالص باشه ، کارهایی رو خواهد کرد که خودش هم باورش نمی شه . و جالب اینه که اون وقت این کارها رو اصلاً انجام نمی ده ، می گه : اصلاً کار مهمی نیست . می گه : من از اینم مهمترم ، من می تونم حتی این قدرت رو داشته باشم این کارها رو انجام ندم . مردم ما ، ( مردمی که داریم می گیم از بنده و شما تا بقیه مردم ) بهشت رو یک باغ خیلی زیبا می پندارند که باید برن توش ، یه مشت عسل از جوبهاش بخورند ، بعدم دست چهار تا حوری رو بگیرند ، بروند این ور و اون ور حال کنند ، دیگه همه چی ردیفه ، بعد هم هر وقت دهنشون رو باز کردند ، جلو دهنشون یه سیب ظاهر بشه ، و بخورنش ! بهشت رو این طوری می بینند ، جهنم رو هم یه گودالی می بینند که پر از آتیشه ، که تو رو داخلش می ندازن ، تا می یای به خودت بجنبی از این ورت می سوزه ، از اون طرف هم آتیش بیرون می زنه ، تا می یای از این طرف فرار کنی ، چهار تا عقرب نیشت می زنه ، این هم جهنمه ! غافلند از اینکه بهشت و جهنم این چیزها نیست ، بهشت و جهنم در کلام وصالی که ما داریم صحبت می کنیم مالِ عالمِ تجرده . اینها که همه مادی هستند ، دو تا پله پائین تر از عالم تجرّده . پله اول : عالم مادی ، دوم : عالم مثال ، سوم عالم تجرّد . اینها که تو فکر می کنی مال عالم مادیه ، تو عالم مثال هم ما مادی نیستیم که این چیزها بخواد تعلق بگیره . گفتم این که شنیدیم ، که به انسان می گن : ” عسل بخور ، حوری داشته باش ” مال همون روایتِ هست که می گه یک جرعه آب در بهشت که می خوری تمام این لذت ها رو با هم می بری . یک نگاه به جمال محبوب می کنی تمام این لذت ها رو با هم می بری . حالا مجبورم این روایت رو بگم تا خوب جا بیفته . روایت می گه : مثلاً لذت آمیزش در بهشت چهار سال هست . این یعنی چی ؟ یک نگاه به محبوب می کنی چهار سال همون لذت رو می بری ، این چیزهایی است که در اونجا به ما تعلق می گیره . البته کار نداریم به این بحث ، گفتم این بحثی که الان خدمتتون دارم می گم ممکنه شما بشینید گوش کنید خیلی هم خوشحال باشید ، اما مطمئناً خیلی از علما با این بحث ها مخالف هستند ، من الان دارم خدمتتون می گم بعد رفتی یه جایی گفتی ، مخالفت کردند ، به من ربطی نداره !
من این بحث رو که دارم خدمتتون می گم ، از حضرت امام (ره) استفاده کردم ، از حضرت آقای علامه طباطبایی رحمه الله علیه ، از حضرت آقای جوادی آملی ، از حضرت آقای حسن زاده آملی ، از حضرت آقای قاضی استفاده کردم و یه دو تا کتاب غربی رو دارم کار می کنم اونهایی که با کار ما تطبیق داره ، مثال براتون می یارم مثل همین مثالی که براتون آوردم ، مثل یه جور برهان خلف ریاضی که خوندید ، یه جور برهان خلف دارم براتون می یارم ، یک سری کتابهای مثلاً عرفانی رو خوندم ، اینها رو جمع کردم ولی شاید بعضی ها بگن این جوری نیست . اما خودمون داریم قبول می کنیم ، خُب اگر قرار باشه لذت های اونجا هم این طوری باشه که فرقی با عالم ماده نداره . اما مردم ، مردم چه جوری هستند ؟ مقدمه چهارم : ماها از نظر وصال هر کدوم یک ظرفیت و استعداد داریم و این ظرفیت و استعداد ما می تونه بالا باشه به یه جایی برسه : ” اِلی ربّک الْمُنْتَهی ” تا مقام قبل از خدایی ممکنه برسه ، روایت هم داریم که می گه : ” علیٌ مَعَ الحق وَ الْحَقُّ مَعَ الْعَلی ” این معناش همینه . تا اون جا برسه ” حقی ” که دارم می گم یه بحث دیگه هست ،
مردم از نظر ظرفیت دو گروه هستند :
1 ـ یک عده انسان های تام الاستعداد : همه چیزشون خدا هست ، همه وجودشون خداست . حرف زدنشون خداست ، ” مایَنْطِقُ عَنِ الْهَوی ” هیچ چیزی از خودشون ندارند . پیغمبر اکرم (ص) می فرمایند : هیچ کلمه ای ، هیچ چیزی نمی گه مگر اینکه خدا گفته باشه ، معصومینِ ما در این درجه هستند . هیچ چیزی نمی گن مگر اینکه خدا گفته باشه ، خُب این یه کمی از کلاس ما بالاتره ،
2 ـ گروه دوم انسانهای تام الیقین هستند : یعنی عبادتشون از روی صِدق هست ، خدا رو می پرستند ، بعضی وقتها اگر گناه می کنند ، توبه می کنند بعضی وقتها اگه عقب گرد می زنند ، سریع جبران می کنند ، و یواش یواش چشمهاشون باز می شه . بعضی وقتها که گناه و یا ترک اولی می کنند دوباره چشمهاشون رو می بندند . گروه دوم اهالی احسان هستند . در روایت اومده : از پیغمبر (ص) سؤال شد که اهالی احسان چه کسانی هستند ؟ این روایت رو فرمودند : ” أَنْ تَعْبُدَ الله کأنَّکَ تراه فَأنْ لَمْ تَکُنْ تراه فَأنَّهُ یَراک ” کسانی که یه جوری زندگی می کنند ، گویا دارن خدا رو می بینند . روی کلمه ” گویا ” خوب دقت کنید ، گویا دارند خدا رو می بینند و اگر اونها خدا رو نمی بینند یک جوری زندگی می کنند و یک جوری خودشون رو به یقین رسوندند که گویا خدا داره اونها رو می بینه . روی خودشون کار می کنند ، خلوت برای خودشون پیدا می کنند ، این قدر در خلوت به خودش تلقین می کنه که احساس کنه خدا داره اون رو می بینه . به خودش می گه : خدا داره تو رو می بینه ، مراقب باش ! علامه طباطبایی (ره) در شرح این روایت می فرمایند : فرق این گروه با گروه اول مثل فرق ” أنَّ ” و ” کَأنَّ ” در ادبیات عرب است . ” أنّ ” یعنی بدرستی که ” کَأنَّ ” یعنی گویا اونها خود خدا رو می بینند ، اینها فکر می کنند ، یه جوری برای خودشون برنامه ریزی می کنند گویا دارند خدا رو می بینند . این فعلاً مقام ماست ، یه جوری برنامه ریزی می کنند گویا دارند خدا رو می بینند . اینها وقتی خلوتی احساس می کنند در خلوت می شینند و اینقدر به خودشون تلقین می کنند تا به خدا برسند . این خلسه ها ، این حالتهایی که انسان در خودش می ره ، تمرکزها و غیره و غیره ، اینا رو می شینه کار می کنه ، تا بالاخره به خدا برسه .
در زمان جنگ ، خدا رحمت کنه همه شهدا و همه اونهایی که اون زمان کار می کردند به این صورت که رزمنده بودنشون رو حفظ می کردند ، یک کاری می کردند که اون حال و هوا از دست نره ، اون زمان قبر می کندند در تاریکی شب ، در قبر می خوابیدند و حتی بعضی هاشون یک چیزی هم رو قبر می گذاشتند برای اینکه مرگ رو احساس کنند . خُب ماها فراموش کاریم ، چکار کنیم ؟ مرگ رو احساس نمی کنیم .
خدا رو باید احساس کرد . اینها اینقدر رو خودشون کار می کنند که احساس می کنند . طرف تا خلوتی پیش می یاد نمی شینه با خودش فکر کنه الان که هیچ کسی نیست ، یکی دیگه ممکنه باشه ، اگر در خلوت بشینه فکر کنه اون یکی دیگه ای که ممکنه باشه ، واقعاً هست و احساسش کنه ، این یه برنامة تمرینی هست ، علامة طباطبایی (ره ) برای این مطلب ، تمرین کردن رو منظور کردند . تمرین فکری ! می فرمایند : در خلوتی بشین ، به عدد یک فکر کن ، یک یعنی چی ؟ اولین چیزی که به نظرت می یاد یکِ ، عددِ دیگه ای اگر الان من بخوام بگم شما فکر نکردید . اولین چیزی که به نظرتون می یاد عددِ یکه . اینقدر به این عدد یک فکر کن ، اینقدر جلوتر برو ، یواش یواش می بینی که تمام جهان رو می تونی زیر این یک جمع کنی ، یواش یواش ! خوب که فکر کردی می یای بالاتر به جایی می رسی که می فهمی یه جای بالاتری به این یک ، دلالت و نظارت می کنه . تازه اونجا به خدا می رسی . این یک تمرینه ، نه نماز هست ، نه دعاست ، نه فلان ، تمرینه ،حالا این تمرینی که ایشون ( علامه طباطبایی ) فرمودند ، نمی دونم چقدر برای شما کاربرد داره . این برای شما یه مقدماتی هست . مثال زدم که بدونید بزرگان ما روی خودشون کار می کنند ، این چیزها بی خود نیست .
هر کسی از حضرت آقای بهجت سؤال می کنه ، ایشون می گن : همونهایی که بلدی برو عمل کن ! ( از جواب دادن های ایشون مشخصه که خیلی عصبانی هستند ) یه بنده خدایی یه سؤالی جدیداً از ایشون کردند بعد ایمیلش رو برای من فرستاد . این بنده خدا به دفتر آقای بهجت ایمیل زده بود که آقا ما رو نصیحت کنید ، جوابی که آقای بهجت دادند خیلی عجیبه ، فرموده بودند : نصیحت مال وقتیه که تو رو بشناسم ، باید بشناسمت ، اینجوری نمی تونم به تو وعظی بکنم ، صحبت کنم ، برای نصیحت ، باید بشناسمت ، ”نُصْحُ الْمُؤمن ” . یعنی باید بیای قشنگ بشینی جلوی من ، همه چیز رو به من نشون بدی ، چه مشکلاتی داری ؟ چه مشکلاتی نداری ؟ روحیه ات چطوره ؟ وضعیت عبادتت چطوره ؟ چند سالته ؟ علمت چقدره ؟ همه اینها مهمه .
روی اخلاق فنی دارند کار می کنند ، همین طوری دلش خوش نیست که بگن آقای بهجت نصیحت می کنند ، تماس بگیریم ایشون هم یه نصیحتی بکنند ، بعد همه بروند این ور و اون ور قاب بگیرند . بگن نگاه کنید آقاب بهجت ما رو نصیحت کردند ، برو بابا ! اینها اهل این بازی ها نیستند . حالا ما که هیچی نیستیم ، ولی بعضی وقتها من از منبر می یام پائین ، یارو می یاد می گه آقا یه نصیحتی بکن ، اِه ! پس من از اول منبر تا حالا اون بالا چه کار می کردم ؟ یعنی چی ؟ دکون باز کردیم ؟ نصیحتم کجا بود دیگه ؟ چهار تا کلام و خوندیم حالا داریم براتون می گیم ، ما از این ضبط صوتهاییم ، منتها کتبی ضبط می کنند تا ما برای شما شفاهی بخونیم .
خُب این سه گروه رو من تموم کنم ، گفتم فرق این گروه با گروه دیگه مثل إنَّ و کأنَّ هست ، حضرت آقای جوادی آملی می فرمایند که اینها طبیعتاً درجه ولایت ، نزدیکی و وصالشون نسبت به گروههای دیگه خیلی پائینتره ، به همین درجه هم قانع هستند تا به اون درجه های بعدی . ” إنَّ کِتابَ الْأبرارْ لَفِی عِلّیینْ وَ ما اَدْراکَ ماعِلّیونْکِتابُ مرقوم یَشْهَدُهُ الْمُقَرّبون ” می گه : اینها در وجودشون یک معارفی دارند مال خودشونه ، زیاد هم به این ور و اون ور نمی تونند بگن . این چیزها دریافتی هست ، این طوری نیست که شما بری بشینی از راه نرسیده بگی : آقا ! یه چیزی بگو ! بعد هم بری بگی : چیزی نگفتند . یک گروه دانشجو رفته بودند محضر جناب آقای آیت الله حاج آقا رضا بهاء الدینی (ره) اینها مثلاً ده نفری بودند ، بعد که اومده بودند پرسیده بودند که چی دیدید ؟ آقا چی فرمودند ؟ گفتند : هیچی ما نشسته بودیم ، ده تایی مون ، 5 تا برادر ، 5 تا خواهر نشسته بودیم ایشون از راه اومدند یه نگاهی به ما کردند و نشستند ، یه سماور هم کنارشون بود ، یه چایی ریختند ، یه سیگار هم آتیش زدند ، تموم ماحصل این جلسه همین بود . ( ایشون سیگار می کشیدند ، که البته این سیگار کشیدنشون هم یک حالت خاصی داشت ، رفته بودند به امام رضا (ع) گفته بودند آقا اگه این سیگار ضرر داره ، حُبّش رو از ما بگیر ! ) گفته بود تموم ماحصل این جلسه همین بود . سه تا سیگار بود که کشیده شد و دو عدد چایی که خورده شد !
خُب حقّته ! آدم باش ! وقتی می ری یه جمله که بهت می گه ، می زنه تو خال ، آدم باش ، تو خودت روی خودت کار کن . این شبهایی که اومدی اینجا نشستی من پدر خودم رو در آوردم ، بعد با این وضعیت هیچ فایده ای نداره . این چیزهایی هم که می شنوی و دارم برات می گم ، الان فقط دارم شرح می دم که چه خبره ، شاید فردا هم همین طوری باشه ، بعد که گفتم چه کار کن باید کار کنی ، انشاءالله یه روزی آقا که اومد ، ببینه تو خیلی بالایی . این جوری باید باشی . یه دوتا قضیه خیلی زیبا هم از امام زمان (عج) دارم که انشاءالله براتون خواهم گفت .
پس این هم گروه دوم ، گروه دوم یه اشکالی دارند که اتفاقاً اکثریتشون هم این اشکال رو دارند ، اشکالشون چیه ؟ ببینید اینها معاد رو قبول دارند ، قیامت رو قبول دارند ، محرمات رو انجام نمی دهند ، واجبات رو انجام می دهند ، تقوا رو دارن و خیلی چیزهای دیگه رو دارند ، اما یادشون می ره که اون چیزی که دنبالش هستند ، مادی نیست . لذا خواهش هاشون مادی هست . یعنی دنبال مادیات بهشتند ، دنبالِ فرار از عذابهای مادیِ جهنم هستند . چون این گونه هستند ، بعضی وقتها مادیات دنیا فریبشون می ده ، چون اینها یه مصداقی از بهشت رو می بینند .
یه بنده خدایی ، یکی از همین آدمهای مشهور مملکت که حالا این جمله ای رو که می گم شاید بعضی هاتون بشناسیدش عیب نداره چون من خیلی ناراحت شدم از این قضیه ، می گن یه دختر خانمی رفته بود از ایشون سؤال کنه ، دختر خانم جلوش نشسته شروع کرده به این دختر نگاه کردن ، بعد هم گفته : خانم شما چقدر خوشگلی ! گفته بود : یعنی چی ؟! آقا فرموده بودند : چون مظهری از جمال خدا هستی دارم بهت می گم . قربونت برم !!
این دکون ها رو از کجا یاد گرفتی ؟ خجالت بکش ! این قدر اینها مادی فکر می کنند ، که حتی فکر می کنند زیبایی خدا در زیبایی صورتهاست . یعنی چی آقا ؟! مظهری از جمال خدا هستی ؟ چرا چرت و پرت می گی ؟ از خودمون دین اختراع می کنیم . کدوم امام مون همچین کاری کرده ؟ کدوم عالم بزرگواری همچین کاری کرده ؟ اونهایی که تو داری ازشون دم می زنی کدومشون یه همچین کاری کردند ؟ اینها صوفیه بازیه ، صوفیه این کار رو می کنه ، یه خانم خوشگلی می ذارند جلوشون می گن می خوایم به جمال خدا برسیم ! این که تمام مادیگری هست ، ( ببخشید ! ) شهوت جنسیه . همه کارها رو شوخی گرفتیم ، زرت زرت هم مشهور می شن ، یکی نیست بر اینها نظارت کنه ، که به قول معروف سوتی ندن و اینقدر تو همه جا نپیچه . باور کنید من تو چهار تا دانشگاه رفتم این سؤال رو کتبی از من پرسیدند که آقا این بنده خدایی که تو دانشگاهها ، تو تلویزیون این ور ، اون ور ، صحبت می کنه یه همچین قضیه ای براش اتفاق افتاده . واقعاً یکی نیست بر اینها نظارت کنه ، یکی نیست به اینها بگه : آخه تو چه حقی داری این کار رو می کنی ؟ وقتی مرادشون این رو داره می گه ، من به این دانشجوها چی بگم ؟ از صبح تا شب همه شون دارن مظاهر جمال خدا رو می بینند دیگه ! حالا بیا درستش کن ، خربیار باقالی بار کن ! این خیلی مهمه ها .
بابا ! این مسائل مادی نیست ، اصلاً ربطی نداره اون مال عالم تجرّده . آقا ! به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست . . . برو بابا ! تو اصلاً شعر بلد نیستی ترجمه کنی ، تو اصلاً هیچ چیز از خدا نمی فهمی ، اصلاً خدا رو نفهمیدی . لذا تو این مسیر به جایی خواهیم رسید که دقیقاً خدا رو بشناسیم . این گروه این اشکال رو دارند که بعضی وقتها از حقایق باز می مونند . لذا چه اتفاقی می افته ، ( خوب دقت کنید ، مخصوصاً شمایی که جوون ترید ) لذا اینها فقط به یک سری اعمال خشک ظاهری مقید می شوند ، عبادتشون رو انجام می دهند ، رکعات طولانی ، فلان ، فلان ، همین طوری . . . .
بعضی دعاها هست که ازشون برداشت اشتباه می کنند . من هیچ وقت از این دعاها نمی کنم چون می دونم اون آمین ها اصلاً آمین های استاندارد نیست برای این دعا اشتباه دارند آمین می گن ، تا می گی : ”وَ زَوّجْنا مِن الحورالْعین ” می بینی از اون ته می گه : الهی آمین !! ( ای بدبخت جمال یار رو اگه ببینی می فهمی که اینها همه بچه بازیه ، اینها برای امروز من و تو هست ، اینها برای لذت های امروزمون هست . )
خُب این مقدمه ای بود که براتون گفتم . هیچ اشکالی نداره ، دبیرستانی ، دانشجو ، هرچی هستی اینها رو یاد بگیر ، چه اشکالی داره بتونی دو تا بحث فلسفی هم ارائه بدی ، کسی نتونه برات طاقچه بالا بذاره .
|