امام زمان(21) (پنج شنبه 87/2/5 ساعت 12:32 عصر)
جهادو مقاومتبسم الله الرحمن الرحیم جهاد مقاومت کانون فرهنگی رهپویان وصال ـ سخنرانی حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد بحثی که برای این جلسه به مناسبت ایام آزاد سازی خرمشهر ، انتخاب کردم ، موضوع جهاد مقاومت هست . در واقع بحث این جلسه ، سه قسمت داره ، یه قسمت مقدمه است که کوتاهه ، قسمت دوم : حلقه اتصال بین مقدمه و بحث اصلی هست و قسمت آخر در حقیقت یادی هست از شهدا . همین جا از شهداء برای مقدمه و زیر مقدمه یه کمکی می گیریم . انشاءالله . مقدمه : می خوایم یه نگاهی بکنیم به وضعیت فعلی جهان . ما اگر فراتر از مرزهای ایران رو نگاه کنیم ، می بینیم جهان امروز ، جهانیست کاملاً تحت سلطه و تحت نظارت قدرتهای صهیونیستی . یعنی با اینکه تعداد صهیونیست ها در جهان خیلی کمه ، اما سالیان سال ، فکر کردن ، عمل کردن و زندگی خود رو وقف اهداف ولو کثیف کردن . باعث شد الان قسمتهای قدرت مند جهان و شاهراه های کلیدی مسائل جهانی مثل اقتصاد ، حکومت و سیاست دربس در اختیارشون باشه . و در جهان امروز رسماً به من و شما زور بگن . خیلی رسمی ! یعنی زور گفتن قانون جهانی شده . در جنگل شیر می تونه خرگوش رو بدره و بخوره ، خُب قانون جنگله . و در عالم انسانی اگر مراقب نباشیم و شیر ستمکاری در بین انسانها بوجود بیاد ، قانون جنگل اینه که شیر ، خرگوش رو می دره و این خیلی خطرناکه . قانون گرگها که دیگه وحشتناک تره ، وقتی حمله می کنند ، همه رو می درند . ولو اینکه یه عده کمی رو بخورن . بقیه رو پاره می کنند . این قانون جنگله ، و الان رسماً در جهان قانون جنگل حکومت می کنه . من دو سه نکته بگم ، نمی خوام زیاد شلوغش کنم ، چون بحث سلطه صهیونیست و دشمن شناسی یه بحث کاملاً تخصصی هست که در جای خودش باید بیان بشه . با مسائل مختلفی مثل نمایشگاه ، سخنرانی ، فیلم ، شناخت راههای ورود صهیونیست به عرصه های مختلف و . . . خیلی باز می شه . ما در کشور یه کمیته داریم که این کار رو داره انجام می ده . کارش همینه . یعنی خیلی تخصصی روی این موضوع داره کار می کنه . توجه کنید ! یه زمانی مثلاً در ایران اتفاقی می افته ، یه خبرنگار زن ، در یکی از زندانهای ایران اشتباهاً و بر اثر غفلت و بی غرض ، کشته می شه ، یه زن 50 ساله به نام زهرا کاظمی ، تبعه کانادا . ما اصلاً در مقام بررسی این قتل نیستیم ، می خوام قضیه رو از یه دید دیگه نگاه کنیم ، تمام امواج بیگانه ، تمام روزنامه ها ، تمام بوقهای تبلیغاتی ، تمام دولتها در مقابل ایران موضع می گیرن . حتی بعضی از کشورها سفارت خونه هاشون رو در ایران می بندن که چی ؟ خون یک مظلومه ای ریخته شده . خُب باریک الله ! آدم کیف می کنه این همه تبلور حقوق بشر رو در جهان می بینه ! خیلی قشنگه . اما در همین دنیا دسته دسته زنان و مردان و کودکان فلسطینی و عراقی رو مثل آب خوردن می کشن . شکنجه های اثبات نشدة جمهوری اسلامی ایران باعث می شه چندین بار نمایندگان حقوق بشر به ایران بیان و بررسی کنن تا بگن حقوق بشر در ایران رعایت می شه یا نمی شه ، اما شکنجه های مصون آمریکا در عراق هم ابداً پیگری نمی شه . اصلاً انگار نه انگار . کسی کاری نداره . ممکنه یه روزی ما بخوایم بمب اتمی بسازیم ، ممکنه ! پدر ما رو در آوردن . اما غاصب ترین ، بی قانون ترین ، ددمنش ترین حکومت جهان ، ( نه از دیدگاه بنده ، از دیدگاه تمام اروپا و آمریکا ) یعنی اسرائیل ، دویست و هشتاد کلاهک هسته ای آماده داره و هیچ کس هم حق نداره حرفی بزنه ، هیچ کس حق نداره نُطُق بکشه ! به این می گن قانون زور . خُب چرا این جوریه ؟ چرا ما به اینجا رسیدیم ؟ می خوایم روی این موضوع بحث کنیم که چرا ما باید به جای اینکه جهانی داشته باشیم که در اون قانون انسانیت حاکمه ، جهانی داشته باشیم که قانون جنگل و قانون حیوانیت حاکم هست ؟ البته توی این جهان و این همه حیوان اونها جزء حیوان قوی ها هستن و ما جزء حیوان ضعیف ها . ما هم حیوانیم . اگه نبودیم با این همه دد منشی و این همه وقاهت برخورد می کردیم . نه ، ما به این قانون خو گرفتیم . ممالک عرب که حیوان تر از حیوان ! اصلاً به این کارها کاری ندارن . اگه یه وقت من و شما بریم توی یه مملکت عربی ، بعنوان یه فارس ، به عربهای اونجا توهین کنیم ، همه به سرمون می ریزن و تکه تکه مون می کنن ، می گن : تو به اعراب توهین کردی ؟! عرب ابهت داره ، عرب فلان داره و . . . اما دو تا مملکت عربی رو به خاک و خون کشیدن ، هیچ کس حرفی نمی زنه . به ناموس عراق تجاوز می کنند ، عکس می گیرن و این عکسها رو به عنوان کارت پستال برای خانواده هاشون می فرستن . کجاست غیرت و همیت عرب ؟! در عالم حیوانات عرب ضعیف محکوم هست به اینکه بهش تجاوز بشه . باید بهش تجاوز بشه . این بحث ما هست . ماها راهپیمایی می کنیم ، مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل می گیم ، اگر این راهپیمایی باعث بشه ما از حیوانیت به انسانیت برسیم ، من خیلی باهاش موافقم . می گن : آقا ! اگه یه کسی نمی تونه گاز بگیره ، دندون که می تونه نشون بده . صد در صد با این کار موافقم . باید این کار رو بکنیم . واجب شرعیه . اما اگر پشت این راهپیمایی ضمانت اجرایی نباشه ، ما از راهپیمایی برگردیم و همین جور حیوان ضعیف بمونیم این راهپیمایی مایه تمسخر حیوانات قوی هست . می شینن عکس ما رو نشون می دن ، فیلم ها رو نشون می دن و از ما می خندن . می گن : نگاه کن ! چطور مرگ بر آمریکا می گن ؟! چند تا پرچم ما رو سوزوندن ! بدبختها پارچه های خودشون رو می سوزونن ، فکر می کنن ما رو سوزوندن . ما داریم کارمون رو می کنیم . آقا ! افکار عمومی جهان سیخی چند ؟! اولین بار آمریکا گفت ، طرح شورای امنیت بر علیه اسرائیل رو وتو نمی کنم ، رأی ممتنع می دم . ببینم می خواید چکار بکنید ؟! این یعنی تمسخر ما . بعد شورای امنیت سازمان ملل متحد یعنی شش میلیارد و نهصد و نود و چهار میلیون نفر گفتن اسرائیل محکومه ، شش میلیون اسرائیلی گفتن : به درک که محکومه . ساعت ده و نیم تصویب شد ، ساعت یازده و بیست دقیقه ، نخست وزیر اسرائیل گفت : ما محکوم کردن که محکوم کردن ، ما کارمون رو می کنیم . این یعنی چی ؟ یعنی : حیوانات ضعیف ! خفه ! معنیش اینه دیگه . ببخشیدا ! من الان یه کمی عصبی هستم ! این یه کم رو شما تحمل کنید . این عصبی بودن رو دلیل بر یه مقدار غیرت انسانی بذارید که در وجود ما حیوانها هنوز یه مقدار کم مونده . الحمدلله یه کمش مونده . خُب کجا می ریم ؟ چرا اینطوری شدیم ؟ دلایلش : دارن رسماً زور می گن ، تمام آشغالهاشون رو توی خاکهای ما قایم می کنن ، تمام آشغالها و زباله هاشون رو توی آبهای ما می ریزن . تمام تست هاشون رو توی ممالک ما انجام می دن . اگه می خوان یه قرصی رو امتحان کنن ، توی بلوک شرق و جهان سوم امتحان می کنن . برای اینکه حیوانات برتر ، خدای نکرده اذیت نشن . اونها حتی توی مملکت خودشون هم حیوان قوی و ضعیف دارن . اینطور نیست که مثلاً 100 میلیون نفر آمریکایی همه برتر باشن . نه ، یه تعداد قلیلی برتر هستن . من اینها رو دیدم و شنیدم . توی سایتها و رادیوها و این ور و اون ور شنیدم و یا دیدم . اگر مثلاً در دانشگاه آزاد فیروزآباد فلان دانشجو برای اعتراض به فلان مطلب یک ترم تعلیق شد ، 200 تا رادیوی غربی می گن : آقا ! حقوق بشر در ایران نقض شد . در ایران دموکراسی نیست . مادلین آلبرایت دو سال پیش در ماه رمضان ، توی افطاری ظاهری که برای مسلمانان آمریکا گرفتن ، که بگن ما مثلاً اهل دموکراسی هستیم ، خودش گفت : “ ما 17 میلیون مسلمان در آمریکا داریم . ” ببینید از این تعداد یه نفر نماینده توی مجلس آمریکا نیست . حالا توی کشور خودمون ، ما چقدر مسیحی داریم ؟ آمار می گه 3 میلیون ، چقدر یهودی داریم ؟ آمار می گه 5/1 میلیون ، چقدر زرتشتی ؟ 800 هزار تا ، چقدر آشوری داریم ؟ آمار می گه : بین 500 هزار نفر تا 1 میلیون ، یعنی از 60 میلیون نفر ، یه چیزی حدود نیم درصد کشور آشوری هست ، یه نفر نماینده توی مجلس دارن . مسیحی ما که 3 میلیون نفر هستن ، یه نفر نماینده توی مجلس دارن . کلیمی ما نماینده داره ، همه اقلیتها توی مجلس نماینده دارن . 17 میلیون نفر مسلمان توی آمریکا زندگی می کنند ، ایداً نماینده ای توی مجلس ندارند . اصلاً قاطی آدم حسابشون نمی کنن . اون وقت به ما می گن چرا شما دموکراسی ندارید ؟ چرا ؟ چون حیوان ضعیفیم . چون توی جنگل ما حیوان ضعیفیم ! هیچ کس جرأت نداره . به اونها بگه چرا شما دموکراسی ندارید . اگر یکی بگه شما 100 میلیون نفر جمعیت دارید ، مسلمونها 17 درصد این جمعیت رو تشکیل می دن ، اجازه بدید یه نماینده توی مجلس داشته باشن . می گن : نه ! به شما مربوط نیست . الان شورای نظارت سازمان ملل به مسائل دیگه ایران گیر می ده . رئیس جمهور ما در بین افرادی که شرکت می کنند ، 70 ، 80 درصد رأی می یاره ، این دموکراسی نیست . اما رئیس جمهور آمریکا از بین دوتا کاندیدا که یکی 49درصد رأی آورده بود ، اون یکی 51 درصد ، از طریق دادگاه ، با 1 درصد رأی بیشتر انتخاب می شه ، این دموکراسی هست . خیلی حرفه . آخه ببینید ، اینقدر اظهر من الشمسه ، و اینقدر ما اینها رو گفتیم که برای ما عادی شده . بذارید از یه زاویه دیگه نگاه کنیم . حقشونه . چون قوی تر از ما هستن . حقشونه اینقدر زور بگن . آخه وقتی دنیا ، دنیایی هست که قانون جنگل بر اون حاکمه ، شیر حقشه که به خرگوش و روباه و . . . زور بگه . حقشه . این به چی برمی گرده ؟ به وضعیت ما . ما چکار می کنیم ؟ در سنگر علمی ، دانش آموزان مدارس و دبیرستانهای ما درس می خونن یا ول می گردن ؟ دانشجوهای ما به جای درس خوندن برای رسیدن به پست های بالا ، دائم گوش می کنن ببینن اونها برای حقوق بشر چی می گن . زمزمه های سیاسی و فلان و فلان که توی دانشگاههای ما راه می اندازن برای اینه که دانشجوها درس نخونن . چرا ؟ برای اینکه بتونن حیوون ضعیفه رو نگهش بدارن . حیوون قویه بتونه بخوره . فکر می کنید دلش برای دانشجوی ما سوخته ؟ می گه دانشجوها نمی تونن فریاد بزنن ! به خدا دروغ می گه . خودش هم می دونه . دانشجو هم می دونه . ما هم می دونیم . جالب اینه هر دو می دونیم دلش نسوخته ! تمام پستهای علمی جهان رو می گیرن ، مغزهای ما رو به سمت خودشون فرار می دن ، مسؤولین ما به جای اینکه به بنیه علمی کشور بپردازن ، دائم دنبال این هستن که صندلی شون رو نگه دارن . اصلاً کاری نداره که مغز ما داره فرار می کنه . عزیز من ! توی فلان سمینارت مرغ نخور ، به این مغزی که داره فرار می کنه امکانات بده . خُب حقشه که یه خونه ای بگیره . مجلس تصویب می کنه کسی که در المپیک مدال طلا بگیره ، صد میلیون تومن بهش می دیم ، اگه نقره بگیره ، 70 میلیون تومن . برنز 50 میلیون تومن ، اون وقت اساتید دانشگاه و مغزهای ما یه دونه کارگاه برای انجام تحقیقات شون ندارن . آخه صد میلیون برای چی به اون می دی ؟ اگه یه نفر هم اعتراض کنه ، می گن : فلانی با ورزش مخالفه . یعنی چی ؟ کدوم مملکت مترقی جهان اینقدر به یک ورزشکار می رسه ؟! اون وقت با کمال بدبختی ، بنده ساعت 5/1 نصف شب ، باید بشینم پای تلویزیون ببینم چهار تا دانشجوی المپیادی ما سرهاشون رو انداختن پائین ، تا یک نصف شب نوبت مصاحبه شون بشه ! توی برنامه شبانه ، برای جغدها و پلنگ ها و شغالها الگو سازی دارن می کنن . چهار تا المپیادی ما اونجا نشستند ، ازشون می پرسند : آقا ! شما چی گرفتید ؟ می گه : من طلا گرفتم . شما چی گرفتید ؟ من هم طلا . شما چی ؟ من هم طلا . شما ؟ من هم طلا . خُب چی بهتون دادن ؟ هر چهارتایی می گن : هیچی ! هیچی آقا ! بعد هم می گن : “ فرار مغزها ! ” غیر از اینه که استعمار می خواد مغزهای حیوانات کوچک ، در بستر خودش رشد کنه ؟ 20 واحد اخبار داریم ، 200 تا روزنامه داریم . خودتون برید آمار بگیرید . بی زحمت دانشجوهای رشته جامعه شناسی موضوع تحقیق شون رو این قرار بدن ، آمار بگیرید ببینید روزنامه های ما به عنوان نهادهای اصلی ، مجله های ما به عنوان نهادهای اصلی ، صدا و سیمای ما ، تأتر ما ، هنر ما و . . . چه کسانی رو تحویل می گیرن ؟ کسانی که هرچقدر بزرگش کنن ، به حیوان بزرگه اصلاً برنمی خوره . می گن : “ پوزه آمریکا را در تشک کشتی به خاک مالیدیم ” ! برو بابا ! داره بهت می خنده . اصلاً سیاست اونهاست . آقا ! وقتی مسلمانانی در جهان می خوان سلطه رو بترکونن ، بشکنن و خراب کنند باید “ کاسیوس کلی ” ای ، تبدیل بشه به “ محمد علی کِلی ” و “ جو فریزر ” یهودی رو وسط رینگ بزنه خونین و مالین کنه تا ماها عقده هامون باز بشه . بگیم دیدی یهودی رو زد ؟! یهود هم از پشت پرده از ما بخنده ، بگه : بابا ! ما کارمون رو می کنیم ، محمد علی کلی ، جوفریزر رو زد . بذارید مسلمونها دلشون به این خوش باشه . بگن : دیدید دماغش رو خورد کرد . بذار 50 سال دیگه ، 40 سال دیگه ، یه دماغی توی فلسطین و کویت ازشون خورد کنیم که نفهمن از کجا خوردن . می گن : بذار بچه مسلمون ها به جای اینکه 4 صبح بخوان نماز شب یا درس بخونن ، مسابقه محمد علی کلی و جو فریزر رو نگاه کنند . من یادمه ، خیلی بچه بودم ، اما خیلی خوب یادمه ، خونه ما ، همه 4 صبح برای دیدن این مسابقه بلند شدن . تمام ایران اینطوری بود . چه فایده ؟ ما درگیریم . دانش آموز ما درس نمی خونه ، سنگرهای علمی ما خالیه . دانشجوی ما درس نمی خونه . این از سنگرهای علمی . اومدن ما رو مشغول به یک سری مسائل مزخرف کردند . فسادهای خودشون رو برای ما فرستادند . تمام فکر و ذکر جوان قدرتمند شیعه علوی ، معطوف به اینه که دل فلان دخترک رو چطوری به دست بیاره . یا دل فلان پسر رو چطوری بدست بیاره . اینقدر به اسم آزادی و دموکراسی و حقوق زن و مرد ، ما رو در بی بندو باری جنسی و اختلاط دختر و پسر غرق کردند که این دختر و پسر هر کاری می کنه غیر از اینکه درس بخونه . اصلاً نمی تونه درس بخونه . تمام هنرش در قلمش هست که چطوری برای معشوق یا معشوقه اش بهتر نامه بنویسه تا دل اون رو بهتر بدست بیاره ! بابا ! دنیا رو آب برد . اگر سخنرانی این جلسه ، آخرین سخنرانی عمرم باشه ، من برام کافیه . راحت می میرم چون می گم حرفم رو به این مردم گفتم . چه اونهایی که توی جلسه هستند و چه کسانی که بعداً نوار یا جزوه اش به دستشون می رسه . سی دی این بحث رو به همراه بیانیه ای که در آخر جلسه خدمتتون می خونن ، خدمت مقام معظم رهبری می فرستیم ، تا کار رو تموم کرده باشیم . بگیم : آقا ! ما حرف هامون رو زدیم . خُب این هم از بساط ما ! سنگرهای علمی ، خالی . سنگرهای اقتصادی ، خالی . می گه : آقا ! می دونی پول راحت چه جوری به دست می یاد ؟ یه تاکسی بگیر ، سوار شو . تمام شد ! مهم نیست که کارتل های اقتصادی جهان در دست قدرتمندان ، یا بهتر بگیم حیوانات قدرتمند هست . می گه : آقا ! نون توی دلالیه . بگیر و بفروش . چرا ؟ چون ایرانی ، ایرانی شیعه ، دوست داره غذای چرب تری بخوره . اصلاً براش مهم نیست که نسل بعدی چی می شه . تو ماشینت بشین ول بگرد ، حال کن ! مهم نیست بنزین مصرف کن ! آخرین حربة ما یعنی نفت ، تا 10 سال دیگه از دست ما گرفته می شه . وزارت نفت اعلام کرد تا 10 ساله دیگه با این وضع مصرف نمی تونیم صادرات نفت داشته باشیم . این هم آخرین حربه ما . آقا ! کارمون تمومه ! خیال همه راحت ! تا من و تو این هستیم ،حقمونه که اسم مون رو بذارن حیوانات ضعیف و تا من و تو این هستیم ، تا اینقدر در بند شهوات و نفسانیات و ول گشتن ها و راحت طلبی ها هستیم ، حقمون هست ما حیوانات ضعیف باشیم و اون حیوانات قوی ، نوش جونشون ! والله به خدا ! قبلاً یه بار گفتم : والله قسم ! اگه ما اندازة این جمعیت ، صهیونیست متعصب داشتیم ، ایران رو متحول می کردیم ! ( همین جمعیت این جلسه ) صهیونیست متعصب ! یعنی اگر به اندازه این جمعیت کسانی رو داشتیم ، اینقدری که اونها به باطل شون اعتقاد دارن ، ما به دین حق مون اعتقاد داشتیم و به اندازه همون ها هم کار می کردیم ، ایران متحول می شد . برید ببینید چه کار کردن و چه کار می کنن ؟! چقدر ما داریم می گیم : “ جان و مال و انفس مون به قربانت یا حسین ! ” اونها دارن عمل می کنن . برای حسینی که ندارن ! ما برای مهدی ای که می دونیم می خواد باید ، هیچ گونه برنامه ای نداریم ، اونها برای مهدی ای که فکر می کنند باید بیاد ، فکر می کنند شاید بیاد ، اینقدر برنامه ریزی کردند ، آمادة آماده ! لذا زور می گن . و جالب اینجاست وقتی زورگویی هاشون رو افشا می کنیم ، خوشحال می شن . در سینمای ایتالیا ، شما فیلم های ضد مافیا زیاد می بینید . فیلم هایی که بازرسی می یاد با نهایت قساوت خودش و زن و بچه اش رو می کشن ، آخر هم به نتیجه نمی رسه ! از این فیلمها زیاده . 90 درصد این فیلم ها به سفارش خود مافیا هست . اصلاً تهیه کننده اش مافیاست . از این که مردم زورگویی و قدرت شون رو ببینن ، لذت می برن ! گرگ بی رحم ، از اینکه یه عده ببینن گله رو چطوری دریده ، شرمنده نمی شه . لذت می بره . اینها هم خودشون رو نژاد برتر می دونن . خُب این هم از وضعیت ما . نمی خوایم یه کم فکر کنیم ؟ نمی خوایم یه کم زندگی و انتظار امام زمان (عج) رو جدی تر بگیریم ؟ نمی خوایم در سنگرهایی که هستیم ، یه مقدار قوی تر کار کنیم ؟ نمی خوایم از روزمرگی و مزدبگیری و مزدوری دست برداریم و برای تحقق حکومت امام زمان (عج)فعالیت مون رو بیشتر کنیم ؟ یه مقدار از هواهای نفسانی و شهوات مون کم کنیم ؟ نمی خوایم یه مقدار از خیابون گردی ها و ول گشتن ها و از این سینما به اون سینما رفتن ها و ساعت ها پای تلویزیون نشستن ها و بطالت ها و تخمه شکستن هامون رو کم کنیم ؟ یه کما ! یه کم ! نمی خوایم در سنگرهایی که هستیم ، در سنگر تدریس ، در سنگر تعلیم ، در سنگر تبلیغ ، جدی تر باشیم ؟ بنده و شما ! من هم مثل خودتون هستم ، والله قسم ! ماها هیچ جوابی نتنها برای امام زمان (عج) که برای رهبرمون هم نداریم . حضرت آقا ، فرمودند : “ جنبش نرم افزاری ” . چکار کردیم ؟ فرمودند : “ مبارزه با هوای نفس ” . چکار کردیم ؟ فرمودند : “ سال عمل به رفتار علوی (ع) ” ، چکار کردیم ؟ فرمودند : “سال امام حسین (ع)” چکار کردیم ؟ فرمودند : “سال افتخار و عزت حسینی ” چکار کردیم ؟ فرمودند : “ سال خدمت به مردم ” چکار کردیم ؟ گفتند : سال خدمتگذاری به مردم ! چه شده و چه می شود ؟ هیچ جوابی نداریم . باید کار کرد . باید یه کم خودمون رو جمع کنیم . من هنوز که هنوزه ، هر دانشگاهی که برای جلسات پرسش و پاسخ می رم ، مهمترین سؤال اینه : آقا ! حد روابط بین دختر و پسر چقدره ؟ می گن : چرا توی دانشگاهها پرده کشیدن ، ما دانشجوییم ! به ما توهین شده ! عزیز من ! توهین به تو شد ، تو حیوانی ! حیوان ضعیفی . از انسانیتت چیزی نمونده ، عزت و افتخار تو رو بردند ! تجاوز می کنند ، ناموس اسلام رو دارن می کشن ، رسماً دارن به انسانها زور می گن ، همین الان در بسیاری از زندانها دارن یه عده رو شکنجه می دن . یه عده الان دارن کشته می شن ، تو هنوز گیر این هستی که چرا من فلان دختر رو نمی تونم ببینم ؟! بابا ! خجالت بکش . کدوم یکی توهین به انسانیت و شیعه بودن و اسلامیت ماست ؟ تعارف نداریم که ، بگو دارن جلوی شهواتم رو می گیرن . بگو بنده شهوتم . ما رو گیر این مسخره بازی ها انداختن ، خودشون دارن اونجا راحت کارشون رو می کنن . راحت ! یه بعد دیگه ،می گن : خُب آقا ! یه عده سمت اینها نرفتن ، اینها برای ما خطری هستن ، با اینها چکار کنیم ؟ این رو هم توی بحث های مختلف گفتم . عاشق ها رو برداشتن انداختن توی یه مسیر دیگه . بچه های خوب ، پسرها و دخترهای خوب ، عالی و مذهبی ، منزوی ، بیکار ، بی سواد ، تنبل ، صبح تا ظهر خواب ، بعد از ظهر سی دی فلان مداحی ، شب فلان . . . خودمون رو مسخره کردیم ! با این عشقی که نسبت به امام حسین (ع) داریم ، خودمون رو مسخره کردیم . تا اسم امام حسین (ع) و ابوالفضل (ع) می یاد ، همچین می خواد بپره که سرش بخوره به سقف ! برو بابا جمع کن دکونت رو !! قبر عباس (ع) رو خراب کردن ، چه غلطی می خوای بکنی ؟ دروغ گو ! توی کدوم سنگر می تونی با دشمن عباس (ع)بجنگی ؟! همین ! این شد زندگی ما . آقا ! یه جمله : تا این روزگار ماست ، حق ما همینه . فردا حرم امام حسین (ع) رو هم خراب می کنن ، هیچ کاری نمی تونیم بکنیم . شلوغش نکنید ، الکی شلوغش نکنید ! زنگ زده به من : “ آی ! چرا رهبر فرمان نمی ده ؟ چرا فلان کار رو نمی کنه ؟ ” خُب می خوای چکار کنی ؟ سوادت چقدره ؟ چقدر درس خوندی ؟ اصلاً چقدر تخصص داری ؟ تخصص نظامیت چقدره ؟ مگه نمی گی می خوام بجنگم ؟ رفتی آموزش ببینی ؟ یا اینکه نه ، اولین سربازی که از مقابل ببینی ، مشکلات اخلاقی برات پیش می یاد ؟! چیه ؟ فکر کردید با ادعا هست ؟ خیلی از شماهایی که الان ادعا دارید و فریاد آمین تون برای شهادت ، تا عرش می رسه ، پای کار ، کم می یارید . شهید چمران فرمودند : در گاه نبرد ، سره و ناسره تمیز داده می شن ، مرد و نامرد مشخص می شه . کار نکردی ، مگه بدون آموزش می شه ؟ بدون خودسازی مگه می شه ؟ بدون نماز شب مگه می شه ؟ چقدر برای نماز شب داد زدیم ؟ چقدر شما خودی ها اهلش هستید ؟ چقدر باید بگیم چشمتون رو کنترل کنید ، با چشم و دیدگانی که به حرام عادت کرده ، مگه می شه در چشم دشمن ، چشم دوخت ؟ چقدر گفتیم ، زبونتون رو کنترل کنید ؟ زبونی که به ذکر خو نگرفته ، مگه می تونه بر سر دشمن فریاد بزنه ؟ راه به راه که نمی شه کار کرد . چقدر کار کردیم ؟ خیلی حرفه . یه مقدار فکر کنیم . آقا ! تا روزگار ما این است ، تا دنیای ما اینه ، حقمونه . هیچ کاری هم نمی تونیم بکنیم . الکی هم شلوغش نکنیم . هیچ کاری نمی شه کرد . چرا فکر می کنیم با داد زدن همه چی درست می شه ؟ داد زدن استارت کاره ، بسم الله اش هست . هنوز ما کلی کار داریم . این قدم اول . ببخشید قسمت اول بحث خیلی تند بود ، قبول کنید . باید این حرف رو می زدیم . گفتم : شاید ما امشب مردیم ،حداقل این حرف رو زده باشید که آقا ! تا روزگار ما اینه ، الکی بیانیه بدیم ، که ما آماده ایم و . . . فایده نداره . ( البته بیانیه رو هم امشب می خونیم ) این یه پشتوانه عملی می خواد . قول شما رو لازم داریم ، تا جرأت کنیم بیانیه رو اعلام کنیم . قول می دید ؟ پس دستهاتون رو بالا بیارید ، سنگرها رو یه بار دیگه می گم : یا امام زمان (عج)! آقا ! تو رو به مادرت فاطمه زهرا (س) یه امروز بیا دست ما رو بگیر ، ( یعنی الان ما اعتقاد داریم دستمون توی دست تو گره خورده ، بچه ها ! حواستون باشه ، امام زمان (عج) هم داره گوش می ده ) سنگرهای علمی : مبارزه با نفس ، کنترل شهوات و امیال ، جدی بودن در سنگری که هستیم ، ( صنعت ، خدمات و . . . ) آمادگی برای اینکه این لشکر ، یه لشکر امام زمان (عج) باشه ، امام زمان (عج) یه لشکر متخصص داشته باشه ، نظامی ! شماهایی که توی بسیج نیستید ، ثبت نام کنید ، توی پایگاه مقاومت خودمون ثبت نام کنید . آموزش نظامی رو فرا بگیرید ، اگه یه اتفاقی افتاد سه ماه نخوای بری آموزش ببینی ، همه سنگرها رو پر کنی ، به امام زمان (عج)و شهداء قول بدیم که این سنگرها رو ما کامل کامل ، با تمام وجود و قوا حفظ می کنیم . شرطش اینه ، همین طور که دستت رو به آسمون گرفتی ، سه بار با همه عظمت ، اون چیزی که از همه بزرگتره و بر قول ما امضاء می ذاره و اون کسی که در حقیقت تمام قولهای ما رو اون باید به جای ما بده و ما اراده ای از خودمون نداریم ، یعنی خدای اکبر رو ، از طرفی رهبرت هم داره نگاه می کنه ، تمام اینها رو در نظر بگیر ، سه بار با همه وجود تکبیر بگو : الله اکبر ، الله اکبر ، الله اکبر ! قسمت دوم : حالا دیگه یه مقدار بحث لطیف می شه . می خوایم ببینیم تصمیم ها درسته ، اما واقعاً ما بدون استعانت گرفتن از یه نیروی سوم ، یه شخص ثالث ، بدون کمک گرفتن از کسانی که ما اعتقاد داریم به ما نگاه می کنن ، می تونیم به اینجا برسیم یا نه ؟ قول بدید که مروج بحث امشب باشید حالا چه با نوار ، چه با سی دی ، چه با انتقال زبون به زبون . این جمع باید حداقل توی شهر ما صدبرابر بشه . وظیفه بچه های تبلیغات هم برای شهرهای دیگه هست . این رو داشته باشید . قول بدید این هفته رو پای همین قضیه بذارید . من اول از اهمیت جایگاه شهداء صحبت کنم . یه جمله رو شهید بزرگوار بهشتی (ره) ، فرمودند ، خیلی جملة عجیبیه . ایشون فرمودند : “ ما شهدا را از دست نداده ایم ، بدست آورده ایم ” خوب دقت کنید . خیلی جمله مهمیه . در اون بحبوهه ای که خیلیها برای شهید شدن بزرگانی مثل شهید مطهری (ره) می موندن که چیکار کنن ، یا همون اوایل انقلاب ، اونقدرها نیرو نداشتیم ، توی یه برهه همه رو از دست می دادیم ، می گفتیم : حالا باید چکار کنیم ؟ ایشون ( شهید بهشتی ) فرمودند ما شهدا را بدست آورده ایم ، از دست نداده ایم . یه جمله دیگه از حضرت امام (ره) ، ایشون فرمودند : راه و رسم شهادت ( خوب دقت کنید : “ راه و رسم شهادت ” نه “ خود شهید شدن ” ) کورشدنی نیست . کور نمی شی . یعنی چی ؟ یعنی این که اگر احیاناً روزی ما بخواهیم از این شهداء امداد و کمک بگیریم ، اینها هستند . بسیار مهم اند . شاید از معصومین (ع) هم به ما بیشتر کمک کنند و بیشتر نزدیک بشن . به این قمست از بحث بیشتر دقت کنید : در یکی از تشرفات مستند خدمت امام زمان (عج) ، ایشون سه بار فرموده بودند : بخوانید عاشورا را ، عاشورا را ، عاشورا را ! ده جلسه راجع به معرفت عاشورا صحبت کردیم و ده جلسه راجع به سیاست عاشورا و در مجموع در طول سه دهه محرم ، سی جلسه راجع به این زیارت صحبت شده . می فرماید : “ السلام علیک یا ثارالله وبن ثاره ” ببینید با خون شروع می شه ، یعنی با شهید . به آخر زیارت که رسیدی ، سجده ای که سرت رو به خاک می ذاری ، دلالت بر افتادن و مردن داره . توی اون سجده هم می گی : “الذین بذلو مهجهم ” اینجا هم با خون تموم می شه . زیارتی که با خون شروع می شه با خون هم تموم می شه ، با شهید شروع می شه و با شهید هم تموم می شه ، این زیارت ، زیارت عاشورای ماست . یه بنده خدایی در طلائیه مهرسازی داره ، مهرهای طلائیه رو می سازه ، از ایشون نقل می کنند ، گفته بود : یه شبی در خواب دیدم دارم مهر می سازم ، هر یه مهری که می ساختم ، تموم که می شد ، می دیدم سریع رنگ مهر طلایی می شه ! و با همون رنگ طلا با شکل برجسته ای ، نقش می بنده : “ یا اباعبدالله الحسین (ع) ” بعد گفته بود : در خواب همین جور که متحیر بودم که قضیه چیه ، توی همون اتاق و سنگری که مهر می ساختم ، یه دفعه شهید بزرگوار حاج محمد ابراهیم همت وارد شد ، توی همون عالم خواب می دونستم که این بزرگوار شهید شدند و الان هم دارم خواب می بینم ، خیلی رؤیای صادقه ای بود سریع بلند شدم ، دست دادم ، روبوسی کردم ، گفتم : “ آقا ! لطف کردید و . . . ” می گفت شهید همت توی این مهرها یه نگاهی کرد و یه مهر شکسته رو برداشت ، گفتند : اجازه هست من این رو ببرم ؟ گفتم : آقا ! چرا شکسته ؟! یه دونه سالمش رو ببرید . شهید همت به من گفت : فلانی ! نمی دونی این خاک به برکت این شهیدها چقدر ارزش داره !! شکسته و سالم نداره . اینجا جای پای مادر ما فاطمه زهرا (س) است . ببینید خاک شهیدان قدمگاه فاطمه (س) می شه . اینقدر ما گفتیم شهید و شهید ، اهمیت شهید رو یادمون رفته . یکی از عشایر اهل سنت عراق یک جنازه ای رو کشف می کنه ، در می یاره و توی چادرش می ذاره . بعد با نیروهای ایران تماس می گیره که ما یه همچین چیزی داریم ، اگه شما پول یا هر چی می خواید بدید ، ما حاضریم با شما تبادل داشته باشیم . یه روز این جنازه بغل دستش بوده ، تعریف می کنه می گه که من نمی شناختم این کیه ؟ می دونستم یه شهید ایرانیه . بهش گفتم : “ ای فلان بن فلان ! اسمت رو نمی دونم ، اما تو مسلمونی ، ما هم مسلمونیم . امشب هم مهمون منی ، من دوست دارم دو رکعت نماز برای تو بخونم . ” دو رکعت نماز براش خوندم و خوابیدم . می گفت : در خواب دیدم که توی همین چادری که پیکر شهید رو گذاشتم ، کسی وارد شد که من خیلی دیده بودمش . اما تطابق اسم و قیافه اش برام میسر نشد . با لباس روحانیون شیعه بود . من بلند شدم ، سلام کردم ، گفتم ببخشید شما ؟! گفت : من خمینی هستم . ( اون زمان امام (ره) هم از دنیا رفته بودند ) گفتم : این طرفها ؟! امام (ره)گفت : سربازمه ! سربازمه ، اومدم یه سری بهش بزنم . بالای سر پیکر شهید نشستند ، شروع کردن به نماز و فاتحه و . . . یه دفعه دیدم سریع سلام نماز رو دادن و بلند شدن این چادر ما رو مرتب کردن . پیکر شهید رو آروم مرتب کردن و جانماز پهن کردن !! بعد هم به من گفتن : آقا ! یه چیزی بیار ، یه شربتی ، چیزی ! گفتم : آقا ! چی شد ؟! امام (ره)گفت : فرمانده اصلیش داره می یاد ! یه دقیقه وایسا ! الان امام زمانم داره می یاد . چهار تا استخوون ، محور عالم امکان رو به سمت خودش می فرسته . اینها کم چیزهایی نیستند ، خیلی بالاتر از این ها هستند . یا در جای دیگه وقتی یه پسر بچه 13 ساله نارنجک به خودش می بنده و زیر تانک می ره ، امام (ره) بدون تعارف ، اصلاً با کسی تعارف ندارند ، می فرمایند : این رهبر من است . مسؤولین آموزش و پرورش نقل می کنند : بعد از قضیه شهادت شهید حسین فهمیده و صحبتهای حضرت امام (ره) ، در مدارس راهنمایی ، بین پسرهای سیزده ساله ما بحران ایجاد شد . عده زیادی داشتن در می رفتن ، می گفتن ما هم می خوایم بریم ! این قبلش ، این شهادتش ، این هم بعدش ! اینها به چه درجه ای می رسند ؟ خیلی چیزهای عجیبی از اهمیت شهداء نقل می کنند . یه وقتی یکی از دوستان خودم در مشهد ، که خیلی به ایشون اعتقاد دارم ، یعنی واقعاً اعتقاد دارم که ایشون از اول عمرش تا الان یک بار هم گناه نکرده . من می تونم قسم بخورم . یک بار نگاه به نامحرم نکرده ، یک بار زبونش رو به غیبت آلوده نکرده ، من مطمئن هستم . یه وقتی یکی از بزرگان برای خود من تعریف کرد ، گفت : این بچه اصلاً گناه بلد نیست ! اصلاً بلد نیست . یه روز من با این بنده خدا توی بهشت رضا داشتیم زیارت می کردیم و همین جوری می چرخیدیم ، یه تعداد درخت حاشیه قبر شهدای کربلای 5 بود ، دیدم یه دفعه بلند شد ، ملتهب شد رفت سراغ این درختها ! فکر کردم می خواد برای تجدید وضو بره ، رفت و برگشت . دیدم چشماش پر از اشک و خونه ، گفتم : چی شد ؟ رفتی اونجا چکار ؟! گفت : من یه سری مشکلات داشتم ، شهید فلانی اومد ، مشکلاتم رو بهش گفتم ، گفت : حله !! ببین ! ما حجاب داریم . تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز ! ماها حجاب داریم . وگرنه اونها به ما کمک می کنند ، حجابها زیاده . خیلی از ماها حجاب هامون ، حجاب های گناه نیست ، حجاب های نورانیه ! کمک ! حاج شیخ عبدالله ضابط یه جمله زیبا می فرمایند ، می گن : “ آنها رفتند و ماندند و ما ، ماندیم و مردیم ! ” اونها در دنیایی که زمین و زمان داد می زه : “ نمی شود آسمانی بود ” آسمانی شدند و کلام شون ، خاک شون ، قبرشون ، جنازه شون داره آسمانی پرورش می ده ! بعد از 20 سال پیکرهای اینها رو برمی دارن توی ایران می چرخونن ، به مشهد می برن و برمی گردونن ، نیروی انتظامی آمار می ده ، می گه توی این دو سه هفته تشییع پیکر شهدا ، آمار جرم و جنایت 45% کم شده . خیلی عجیبه ها ! این تازه آمار رسمیه . این استخون ها رو توی شهر می چرخونند ، تا یک هفته شهر نورانی می شه . بوی عطر امام زمان (عج) رو می گیره . کی می گه اینها کمک نمی کنند ؟ کی می گه اینها محل نمی ذارن ؟ مگه محل گذاشتن به اینه که بیاد من رو ببینه ؟ اگه داریم نفس می کشیم ، اگه بارون رحمت می باره ، هرچی هست به برکت اینهاست وگرنه ما امت باقی مونده که گند زدیم . تا حالا باید خدا صدبار بلا بر سر ما نازل کرده باشه . در مقابل خیلی از اینها ، ما فقط شرمنده ایم . یکی از مراتب سلوک شرمه . بدونید . تعریف می کرد : در طلائیه یه قسمتی از حسینیه حضرت عباس (ع) که مقبره و یادمانی از شهید سید رسول حسینی فرمانده محور عملیاتی خیبر ، هست ، یه جایی رو گذاشتن برای صحبت با شهید ، کسانی که می یان روی کاغذ درد دلهاشون رو با شهید می نویسن و می اندازن . می گفت : یه روز یه جوانی که از قیافه اش هم مشخص بود توی این خط ها نیست ، اومد ، یه نگاهی کرد و سرش رو انداخت پائین . همین جور که سرش پائین بود ، تکون نمی خورد ! ما هم مطلب رو گرفتیم . آروم رفتم بغل دستش ، یه قلم و خودکار بهش دادم ، گفتم : بنویس ! اصلاً به ما نگاه نکرد ، گفت : نه نه ! بهش گفتم : آقا ! بنویس ، شهدا خیلی با ما خودمونی هستن ، چرا خجالت می کشی ؟ بابا ! همه از خودن . می دونن ما چکاره ایم ؟ ما رو می شناسن . چیزی لو نمی ره ! گفت : نه ! خیلی اصرار کردیم . می گفت : سرش رو دیگه بالا نیاورد ، اصلاً به این شهید نگاه نکرد ، همین جور که نشسته بود ، شونه هاش می لرزید و اشک می ریخت . روی یه کاغذ یه جمله نوشت ، تا کرد و انداخت سریع در رفت ! آقا یه جمله ! شاید اولین قدم از مراتب سلوک رو پیاده کرد . کاغذ رو باز کردیم ، دیدیم نوشته : ای شهید ! شرمنده ام ، چون زنده ام . شما رو که می بینیم ، از زنده بودن مون شرمنده می شیم . خدا شاهده اینطوریه . شرمنده ام چون زنده ام ! با چه ادعاهایی زندگی مون رو شروع کردیم ؟ وقتی می خواستیم در سنگر دبیرستان و دانشگاه وارد بشیم ، چقدر ادعاها داشتیم ؟ وقتی به شما می رسیم چه حرفهایی می زنیم ؟ روی تابوت یکی از شهداء توی مسیر تشییع ، ( دیدید که مردم یه چیزهایی می نویسند ) یه جمله خیلی قشنگ نوشته بودند : نوشته بود : “ می نویسم به شرطی که سراغم نیایی ! چون من روی دیدن تو را ندارم ! ” چه جوری زندگی کردیم ؟ آقا ! خودمونی بگم . خراب کردیم . از این حرف بالاتر من دیگه بلد نیستم . خراب کردیم . این روزها و شب ها از گریه کردن متنفرم . چون گریه این شبهای ما گریة زبونی و ضعفه . نمی تونیم کار کنیم ، داریم گریه می کنیم . یه زمانی گریه هامون ، گریة عشق بود ، اما الان ! برای عشق بین الحرمین کلی اشک می ریختیم ، اما الان بین الحرمین رو آتیش زدن ، نخل ها رو انداختن ، با تانک توی بین الحرمین می گردن ! ما هم داریم گریه می کنیم . من از این گریه یه کم متنفرم ! و زائری در طلائیه چقدر زیبا نوشته بود ، من متنش رو آوردم ، می خوام از رو براتون بخونم . ظاهراً خواهر دانشجویی نوشته : برادرم ! من آمدم ، تو نبودی . اما طلائیه بود و آسمان . شلمچه بود و نیزار . اما همه رنگ خاک بودند ، رنگ لبهای چاک چاک تو . نخل های بی سر بود تجلی پیکر بی سرت . نیزار در نوا بود ، گویا با تو زمزمة کمیل داشت . ( این تیکه رو واقعاً از دل من داره می گه ) افسوس که مردمک های چشمم را وسوسه های زندگی دنیا آنقدر تنگ نموده که نتوانست عکس هایت را به نظاره بنشیند ! ( افسوس ، افسوس ، اینقدر دنیا دست و پای ما رو بسته ؟! همین الان من یقین دارم که بغل دست خیلی از شما نشستن ، افسوس که نمی تونیم ببینیم شون . ) اما یک دعا از تو طلب می کنم ، دعا کن تا اگر دوباره اینجا آمدم ، از بوسه زدن به شیشه قاب عکس رنگ و رفته تو شرم نداشته باشم . کمکم کن تا بر فرعون نفسم غلبه کنم . آقا ! هرچی می کشیم از دست این نفسه . چکارش کنیم ؟ آبروی ما رو جلوی همه برده ! نه امام حسین (ع) نگاه مون می کنه نه امام حسن (ع) نگاه مون می کنه ، نه حضرت زهرا (س) نگاه مون می کنه ، نه علی (ع) نگاه مون می کنه . نه امام رضا (ع) ، امام زمان (عج) باهامون قهر کرده ، هیچی برامون نذاشته . دشمن ها رو برما مسلط کرده . زندگی مون رو خراب کرده . عاقبت مون رو خراب کرده . آخه شهدا ! شما بگید چکارش کنیم ؟ شما که خودمونی هستید ، دارم به شما می گم ، یه نگاهی به ما بکنید . خواهرمون استاد نجاتی بر اساس کتاب حماسه یاسین که حقیر نوشتم ، یه شعری گفتند ، خیلی قشنگ گفتند ، ایشون هنر عجیبی دارن و خیلی زیبا مسائل اجتماعی روز رو با بحث شهادت تلفیق می کنن ، من هم اگه می خواستم به یه کسی بگم برای این کتاب یه شعری بگه ، فکر نمی کنم کسی می تونست بهتر از این بگه . من خیلی وقته این رو نگه داشتم . گفتم شاید امشب وقتش باشه ، بذارید این رو برای شما هم بخونم :