سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شیخ عباس قمی_مرگ_سکرات موت_عذاب قبر_ (پنج شنبه 87/2/12 ساعت 10:47 عصر)
مرحوم محمد على انصارى قمى در کتاب آئینه دل که در علم اخلاق نگاشته از قول مرحوم حاج میرزا على محدث
زاده نقل کرده که ایشان میفرمود : پدرم محدث قمى در مرض موت در ساعات آخر زندگى بسیار ناراحت بود از
پدرم سبب آن را جویا شدم ، فرمود : در تمام مدت عمر یک دروغ گفتم و آن این بود که سالى بمکه معظمه مشرف
شدم، از یکى از علماء اهل سنت خواستم اجازه حدیث بگیرم ، آن عالم سنى از من سئوالى کرد که من بحکم تقیه
و مصلحت خلاف واقع باو پاسخ گفتم ، اکنون نگرانم که اگر خدابعد از مرگ از این دروغ از من مواخذه کند من
چه بگویم ، آیا عذر مرا مى پذیرند یا نه - متن سوالیکه آن عالم سنى از محدث قمى کرده در آن کتاب آمده و
ما ذکر آنرا لازم ندیدیم - ? - علاقه محدث قمى بیک کتاب فاضل معاصر و صدیق معظم ما جناب آقاى تاج
لنگرودى حفظه الله نقل کرد از قول مرحوم حاج میرزا على محدث زاده که گفت : پدرم در ساعات آخر زندگى بمن
فرمود : این کتاب را از این طاقچه بردار ببر اطاق دیگر بگذار بعد از آنکه کتاب را بردم ،گفتم پدر چه
فرقى داشت این اطاق و آن اطاق ؟ فرمود : این کتاب را خیلى در باره اش زحمت کشیده ام و هنوز این کتاب
بطبع نرسیده و لذا خیلى باو علاقه مندم ، ترسیدم این کتاب در مقابل چشمم بماند و باعث شود که دیر تسلیم
مرگ شوم خواستم از این اطاق خارج شود که علاقه باو باعث تاخیر در تسلیم من‏نشود




شیخ عباس قمی_ (پنج شنبه 87/2/12 ساعت 10:47 عصر)
مرحوم حاج میرزا علىمحدث زاده فرزند مرحوم محدث عالیمقام حاج شیخ عباس قمى رضوان الله تعالى علیهما از وعاظ و خطباء مشهورتهران بودند و در این تاریخ که به کتاب توسلات مطالبى افزوده میشود حدود دو سال است از دنیا رفته است مشار الیه‏مطلب و داستانى را در مورد شفاى خود نقل میکردند که ذیلا از نظر شما میگذرد ? نامبرده میفرمود: من سالى به بیمارى و ناراحتى حنجره و گرفتگى صدا مبتلا شده بودم تا بجائیکه منبر رفتن و سخنرانى کردن
براى من ممکن نبود مسلم هر مریض در چنین موقعى در فکر معالجه میشود ، من نیز با در نظر گرفتن طبیبى
متخصص و با تجربه باو مراجعه کردم ? پس از معاینه معلوم شد بیمارى آنقدر شدید است که بعضى از تارهاى
صوتى از کار افتاده و فلج شده و اگر لاعلاج نباشد صعب العلاج است ? طبیب معالج در ضمن نسخه اى که نوشتند
دستور استراحت دادند که تا چند ماه از منبررفتن خوددارى کنم و حتى با کسى حرف نزنم و اگر چیزى بخواهم و
یا مطلبى را از زن و بچه ام انتظار داشته باشم آنها را بنویسم ، تا در نتیجه استراحت مداوم و استعمال
دارو شاید سلامتى از دست رفته مجدد به من برگردد ? البته صبر در مقابل چنین بیمارى و حرف نزدن با مردم
حتى با زن و بچه خیلى سخت و طاقت فرساست زیرا انسان از همه بیشتر احتیاج به گفت و شنود دارد ، چطور
میشود تاچند ماه هیچ نگویم و حرفى نزنم و پیوسته در استراحت باشم آنهم معلوم نیست که نتیجه چه باشد ? بر
همه روشن است که با پیش آمد چنین بیمارى خطرناک چه حال اضطرارى به بیمار دست میدهد ، این اضطرار و
ناراحتى شدید است که آدمى را به یاد یک قدرت فوق العاده میاندازد ، این حالت پریشانى است که انسان امیدش‏
از تمام چاره هاى بشرى قطع شده و بیاد مقربان درگاه الهى میافتد تا بوسیله آنها به درگاه خداوند متعال
عرض حاجت‏کرده و از دریاى بى پایان لطف خداوند بهره اى بگیرد ? منهم با چنین پیش آمد چاره اى جز توسل به
ذیل عنایت حضرت امام حسین علیه السلام نداشتم ، روزى بعد از نماز ظهر و عصر حال توسل بدست آمد و خیلى
اشک ریختم و سالار شهیدان حضرت ابا عبد الله را که بانوجود مقدس متوسل بودم مخاطب قرار داده و گفتم یابن‏
رسول الله صبر در مقابل چنین بیمارى براى من طاقت فرسا است و علاوه اهل منبرم و مردم از من انتظار دارند
و من از اول عمر تا بحال على الدوام منبر میرفتم و از نوکران شما اهلبیتم ولى حالا چه شده که یکباره از
این پست حساس بر اثر بیمارى برکنار باشم و علاوه ماه مبارک رمضان نزدیک است ، دعوت ها را چکنم ، آقا
عنایتى بفرما تا خدا شفایم دهد ? بدنبال این توسل طبق معمول کم کم خوابیدم در عالم خواب خودم را در اطاق‏
بزرگى که‏نیمى از اطاق منور و روشن بود و قسمت دیگر اطاق کمى تاریک بود دیدم ? در آن قسمتى که روشن بود
مولاى من و مولى الکونین امام حسین علیه السلام را دیدم‏که نشسته است ، خیلى خوشحال و خوشوقت شدم و همان توسلى که در حال بیدارى داشتم در حال رویا نیز پیدا کردم و بنا کردم عرض حاجت نمودن مخصوصا اصرار داشتم
که ماه‏مبارک رمضان نزدیک است و در مساجد متعدده دعوت شدم ولى با این حنجره از کار افتاده چطور میتوانم
منبر رفته و سخنرانى نمایم و حال آنکه دکتر منع کرده که حتى‏با بچه هاى خودم نیز حرفى نزنم ? چون خیلى
الحاح و تضرع و زارى داشتم حضرت اشاره کرد بمن و فرمود به آن آقا سید که دم درب نشسته بگو چند جمله از
مصیبت دخترم - رقیه - را بخواند و شما کمى اشک بریزید انشاء الله تعالى خوب میشوى ، من نگاه کردم به درب‏
اطاق دیدم شوهر خواهرم‏آقاى حاج آقا مصطفى طباطبائى قمى که از علماء و خطبا و از ائمه جماعت تهران است
نشسته ? امریه آقا را به آقاى نامبرده رساندم ولى ایشان میخواست از ذکر مصیبت خوددارى کند ، حضرت سید
الشهداء فرمود بخوان روضه دخترم را ، ایشان مشغول به ذکر مصیبت حضرت رقیه شد و منهم گریه میکردم و اشک
میریختم اما متاسفانه بچه هایم مرا از خواب بیدار کردند و منهم با ناراحتى از خواب بیدار شدم و متاسف و
متاثر بودم که چرا از آن مجلس پر فیض محروم مانده ام ولى دوباره دیدن آن منظره عالى امکان نداشت ? همان
روز و یا روز بعد به همان متخصص مراجعه نمودم ، خوشبختانه پس از معاینه معلوم شد که اصلا اثرى از
ناراحتى و بیمارى قبلى خبرى نیست او که در تعجب بود ازمن پرسید شما چى خوردید که باین زودى و سریع نتیجه‏
گرفتید ؟ ! من چگونگى توسل و خواب خودم را بیان کردم دکتر قلم در دست داشت و سر پا ایستاده بود ولى بعد
از شنیدن داستان توسلم بى اختیار قلم از دستش بر زمین افتاد و با یک‏حالت معنوى که بر اثر نام مولى
الکونین امام حسین علیه السلام باو دست داده بود پشت میز طبابت نشست و قطره قطره اشک بر رخساره اش
میریخت ، او گریه کرد سپس گفت آقا این ناراحتى شما جز توسل و عنایت و امداد غیبى چاره و راه علاج دیگرى
نداشت صلى الله علیک یا ابا عبد الله و على الارواح التى حلت بفنائک




اعمال نیک و بد انسان در دنیا و آخرت (پنج شنبه 87/2/12 ساعت 10:46 عصر)
مرحوم شیخ عباس قمى صاحب مفاتیح متذکر است که زنى در بغداد از شیعیان با عجله میدوید و با خود میگفت اى
باب الحوائج پسرم را از زندان نجات ده در اینوقت مردى از اهل تسنن خیلى رسید باو گفت موسى ابن جعفر - ع
- خودش در حبس مرد زن دلش بدردآمده و رو کرد بگنبد مطهر حضرت که اى آقا خودت جوابش را بده من که عاجزم ?
هنوز بحرم مطهر نرسیده بود که نزدیکان زن رسیده و مژده دادند که پسرت از حبس نجات یافت و بجاى او پسر آن‏
مرد سنى را بحبس انداختند




شیخ عباس قمی_گریه کردن و عزادری_اخلاص_برالوالدین (پنج شنبه 87/2/12 ساعت 10:45 عصر)
مرحوم محدث جلیل حاج شیخ عباس قمى بعد از وفات ،
فرزند خود خطیب ارجمند آقاى حاج میرزا على محدث زاده را در خواب بمصدر حدیثى که در منبر خوانده بود
راهنمائى‏کرد ? حدیث مزبور مورد اعتراض و انکار یکى از علماء واقع شده بود ، و آقاى محدث زاده پس از
بیدار شدن متن و سند حدیث را در همان کتاب و همان صفحه ایکه مرحوم پدرش خبر داده بود پیدا کرد ? مرحوم
محدث زاده یادداشتى که براى مولف فرستاده مینویسد : یکسال بعد از فوت پدرم در عشره عاشورا کربلا مشرف
بودم شبى در منزل یکى از اهل علم مجلس روضه اى تشکیل بود منهم براى شرکت در آن مجلس و کسب فیض به آنجا رفته بودم ? اتفاقا روضه خوان نیامد ، و مجلس معطل بود ، اتفاقا روضه خوان نیامد ، و مجلس معطل بود ،
رفقا به من امر کردند که ذکر مصیبتى نمایم - من آنوقت منبر میرفتم - منهم امتثال نموده و بمنبر رفتم ،
گمان میکنم آنشب شب عاشورا بود من داستان شب عاشوراء را نقل کردم تا رسیدم باینجا که حضرت سید الشهدا
فرمود : فردامن بقدرى تشنه خواهم شد که روحم خشک شود ، - اذا جفت روحى عطشا - آنوقت دستور میدهم طفل
شیرخوارم را بیاورند تا از دهانش و رطوبت آن استفاده کنم ، اما مى بینم دهان آن طفل هم خشک است ، و
ناگاه آنطفل را خواهند کشت ? من این مطلب را در منبر خواندم یکى از آقایان علماء که حاضر در مجلس بود
گفت : این حرف مدرکى ندارد و مجعول است ، و تو از کجا نقل کردى ؟ گفتم مکرر از مرحوم والدم شنیدم که در
منبر میخواندند ? گفت مرحوم حاج شیخ چنین دروغى را نگفته اند ، من چون مدرکش را نمیدانستم ناعلاج سکوت
کردم همان شب والدم را در خواب دیدم درحضرت سید محمد در ایوان حرم رو بقبله نشسته بودند ، سلام کردم
ایشان ، با محبت جواب دادند ، عرض کردم : شما این مطلب را در منبر نمیفرموده اید ؟ گفتند : چرا گفته ام
? گفتم ، فلانى میگفت : دروغ است ایشان فرمودند : این نوبت من بتو مدرکش‏را ارائه میدهم ، اما من بعد تا
مطلبى را ندیده باشى در منبر ذکر نکن ? اما مدرک این تاریخ - مدینه المعاجز - در معجزات حضرت سید
الشهداء علیه السلام معجزه ??? - ? - و من در نفس المهموم در وقایع شب عاشوراء در صفحه ??? ذکر کرده ام
، از خواب بیدار شدم دیدم در همان صفحه مطلب موجود است ، روز بعد بهمان عالم برخورد کردم ، و مطلب را با
مدرکش و قصه خوابم عرض نمودم ، ایشان خیلى گریه‏کرد ، و طلب رحمت نمود براى والدم




شیخ عباس قمی_معجزات و کرامات_ارزش علم_اخلاص (پنج شنبه 87/2/12 ساعت 10:45 عصر)
به مرحوم حاج شیخ عباس قمى محدث الهى و عارف کامل رضوان الله علیه عرض نمودند که آقا چطور شد از
بین تمام کتاب هائى که جناب عالى نوشتید مفاتیح الجنان بیش از همه مورد استقبال مومنین و قاطبه مسلمین
ایران گردید ؟ ایشان فرمود که من مفاتیح را فقط بخاطر اعمال شبانه روزى خودم نوشتم و هیچ قصد انتشار آن
را نداشتم و منحصرا براى اعمال عبادى خودم تهیه نمودم و هیچ کس دیگر را در نظر نگرفتم - به نویسنده اى
گفتند چرا شما آنچه در برخوردها و نشست ها مى گوئید به دل نمى نشیند ولى آنچه براى روزنامه مى نویسید دل‏
نشین است ؟ گفت آنچه براى شما مى گویم بخاطر آن است که مى خواهم خودم را بزرگ و مهم جلوه دهم اما آنچه
براى روزنامه مى نویسم براى آن است که مى خواهم تحصیل روزى نمایم و قصدم خودفروشى و خودسازى پیش جامعه نیست بلکه هدف خدمت است ? - دعا نفوذ کلام در جان امر به معروف و نهى از منکر ارزش علم و پى جویى ان
اخلاص - زمانى که در مشهد اقامت داشته است ، پسر کوچکش که کودکى سه ساله بوده بیمار مى شود ? برایش
داروى ایرانى جوشانده ، که مختصرى شکر در آن ریخته بودند ، مى آورند که بیاشامد ، محدث ، با انگشت دست
راست ، کمى داروى مایع را بهم مى زند? همسرش مى گوید : صبر کنید قاشق بیاورم ? حاج شیخ عباس پاسخ مى دهد: از این کار قصد استشفا دارم ، چون با این دست هزاران حدیث از ائمه طاهرین - سلام الله علیهم اجمعین -
نوشته ام.




شیخ عبای قمی_ارزش علم_اخلاص_ریا_نماز (پنج شنبه 87/2/12 ساعت 10:44 عصر)
اکبر نقل مى کنند مرحوم محدث قمى مولف مفاتیح الجنان - که بسال ???? ه ? ق در قم متولد شد و بسال
???? در سن ?? سالگى در نجف اشرف از دنیا رفت و قبرش در کنار قبر استادش محدث نورى است - ، در زمستان
سردى در مشهد در مسجدى منبر مى رفت ، روزى جمعیت بسیار در مسجد آماده بودند تا مرحوم شیخ عباس قمى ،
بیاید و به منبر برود ? مرحوم محدث ، روانه مسجد شد ، وقتى که پرده مسجد را کنار زد تا وارد گردد ، دید
جمعیت بسیارى در مسجد هستند ، همانجا به منزلگاه خود برگشت ? از او پرسیدند ، چرا برگشتى ؟ در پاسخ گفت
: " من وقتى که آمدم و پرده مسجد را بالا زدم دیدم جمعیت بسیارى هست ، در من حالت وسوسه و خوش بینى به
خود ، به وجود آمد - براى سرکوب این حالت نفسانى - برگشتم ? و آن مرحوم دیگر به آنجا براى سخنرانى نرفت
- ? - ? این مرد بزرگ تالیفات گرانمایه و بسیارى دارد که نام شصت کتاب او در جلد سوم کتاب الکنى و
الالقاب صفحه ??? تا ??? مذکور است ? البته رسیدن به چنین مقامى از نفس کشى ، جهاد بسیار بزرگى است ،
بسیار دشوار است ، ولى انسان ، قابل ترقى است ، و مى تواند پله پله دست اندازها را رد کند و به این
مقامات برسد ?




شیخ عباس قمی_محاسبه اعمل_برزخ (پنج شنبه 87/2/12 ساعت 10:43 عصر)
روزى دو بانوى محترم که ساکن بمبئى بودند حضور
مرحوم حاج شیخ عباس محدث قمى مى رسند و اظهار تمایل مى کنند که هر ماه مبلغ ?? روپیه به ایشان تقدیم
نمایند وایشان از پذیرفتن آن خوددارى کرده و در مقابل اعتراض یکى از فرزندان خود مى گوید: ساکت باش ? من‏
همین مقدارى را هم که الان خرج مى کنم ، نمى دانم فرداى قیامت چگونه جواب خداوند و امام زمان سلام الله
علیه را بدهم در جواب این مقدار هم معطل هستم چگونه بارم را سنگین تر کنم ؟




شیخ عباس قمی_وحشت_عذاب قبر_برالوالدین و قبر (پنج شنبه 87/2/12 ساعت 10:42 عصر)
" محدث قمى براى فرزند بزرگش نقل کرده است که : وقتى کتاب " منازل الاخره " را تالیف و چاپ کردم و به
قم آمد ، به دست شیخ عبدالرزاق مساله گو - که همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه - سلام الله
علیها - مساله مى گفت - افتاد ? مرحوم پدرم کربلائى محمد رضا از علاقه مندان شیخ عبدالرزق بود و هر روز
در مجلس او حاضر مى شد ? شیخ عبدالرزق ، روزها کتاب " منازل الاخره " را گشوده و براى مستمعین مى خواند
? یک روز پدرم به خانه آمد و گفت : شیخ عباس کاش مثل این مساله گو مى شدى و مى توانستى منبر بروى و این
کتاب را که امروز براى ما خواند ، بخوانى ? چند بار خواستم بگویم آن کتاب از آثار و تالیفات من است ،
اما هر بار خوددارى کردم و چیزى نگفتم ? فقط عرض کردم ، دعا بفرمایید خداوند توفیقى مرحمت فرماید ? " -
برالوالدین اخلاص [ مرحوم علامه جلیل حاج شیخ عباس قمى رحمه الله بعد از وفات در خواب نگرانى خود را از
حادثه اى که براى کتابهاى وقفى موجود نزد او پیش آمده بود اظهار کرد ? و دستور داد کتابها را اصلاح کنند
و به متولى آنها بسپارند ? در ایامى که مقیم نجف اشرف بود چند جلد از کتاب - بحار الانوار - علامه مجلسى‏
که وقف بوده از مرحوم آقا سید عبد الغفار مازندرانى امانت میگیرند ، که مطالعه کنند ، تولیت کتابها با
آقاى سید عبدالغفار بوده است ? پس از وفات آن مرحوم ورثه میخواستند کتابها را به آقا سید عبدالغفار
مسترد دارند، مرحوم سید عبدالغفار از آقاى حاج میرزا محسن محدث زاده مى پرسند : اگر احتیاج بان دارید
نگاه دارید ؟ پاسخ میدهند : خیر ، احتیاج نداریم بنا میگذارند که کتابها را برگردانند ، روزى دو و گاهى
سه جلد را مى بردند و به متولى نامبرده تحویل میدهند ? در همان اوقات روزى یک نفر اهل علم افغانى یا
پاکستانى در مدرسه مرحوم آقا سید محمد کاظم یزدى به آقاى حاج میرزا على محدث زاده فرزند بزرگ آن مرحوم
میگوید : من حاج شیخ عباس را در خواب دیدم فرمود : محسن کتابهاى وقفى را بزمین زده و خراب‏شده ، و مرا
ناراحت کرده است ، فورا کتاب را بدهید صحافى کنند ، و به متولى رد کنند ? بعد از ظهر که حاج میرزا محسن
به خانه میاید آقاى محدث زاده و مادرشان از ایشان میپرسند : کتابها را به زمین زدى ؟ حاج میرزا محسن با
کمال تعجب میگوید : آرى ولى شما از کجا فهمیدید ؟ چون کسى در کوچه نبود ? قضیه خواب و دستور مرحوم حاج
شیخ عباس را نقل کرده سپس کتاب را صحافى نموده و سالم رد میکنند ?




شیخ صدوق_آثار ایمان بر بدن بعد از مرگ_آثار اعمل نیک و بد-ارزش عل (پنج شنبه 87/2/12 ساعت 10:40 عصر)
در زمان " ناصر الدین شاه قاجار " ، قبر شریف " ابن بابویه قمى " که در " رى " است ، نیاز به تعمیر پیدا
کرد ، زیرا بر اثر آمدن سیل ویران شده بود ? به شاه خبر دادند ، مبلغى براى بنا و تعمیر آن معین گردید ?
وقتى مى خواستند شالوده بریزند ، قبرى آشکار شد ، بدن " ابن بابویه " پس از هزار سال تازه بود ، حتى
ناخن هاى شیخ که حنا بسته بود ، رنگ حناى ناخن هم از بین نرفته بود ? به شاه خبر مى دهند ، مى گوید :
خودم دوست دارم بیایم و این منظره را ببینم ? مى آید و مى بیند و بعد بنا را تعمیر مى کنند که همین
تعمیر ، هنوز هم باقى است ? مثل " شیخ صدوق " - که نظایرش بسیار است - مثل قوت روح است ? ماده محکوم روح‏
است ? در مورد جناب احمد بن موسى - شاه چراغ - نوشته اند که ، پیدایش قبر شریفش ، در اثر انگشترى بوده
که در دست مبارکش قرار داشته و روى آن نوشته شده بود : " احمد بن موسى الکاظم علیه السلام " که معلوم شد
ایشان ، پسر حضرت " موسى بن جعفر " علیه السلام است ? جسد پس از مدت ها تر و تازه بود ?




شیخ صدوق_عنایات و کرامات_ارزرش علم و پی جویی_محاسبه اعمال (پنج شنبه 87/2/12 ساعت 10:39 عصر)
ولادت شیخ صدوق
" على بن حسین بن بابویه یا ابوالقاسم حسین بن روح ملاقات کرده و از او سوالاتى نمود ، سپس نامه اى را
براى حسین بن روح نوشت که توسط على بن جعفر بن اسود براى او فرستاد و خواسته بود که نامه اش را که در آن‏
اشتیاق خود را به داشتن فرزندى ابراز کرده بود به حضرت صاحب که درود بر او باد برساند ، حضرت در جوابش
نوشت ??? : ما براى تو این مورد را از خداوند خواستم و دعا کردیم ، و بزودى دو پسر نیکوکار و خوب روزى
تو خواهد شد ? چندى بعد ابوجعفر و ابوعبد الله از کنیزى متولد گردیدند و ابوعبد الله حسین بن عبید الله
مى گفت : از ابوجعفر - شیخ صدوق - شنیدم که مى گفت : من به دعاى حضرت صاحب الامر که درود بر او باد
متولد شده ام و به این افتخار و مباهات مى نمود ? " الطاف حضرت به شیعیان قضاء حاجت برادر مومن ارزش علم‏
و پى جویى ان کودک م : ????? ک : ??? ج : ص : ??? - ??? کشف قبر ابن بابویه و کرامت بدن شریفش تولد :
??? ق وفات : ??? ق در عصر مرحوم ناصر الدینشاه قاجار سرداب او مکشوف شد و جسد شریفش تازه و معطر و سالم‏ از تصرف خاک و هوام و حشرات زمین نمایان گردید و شرح آن چنین است که در مقدمه بعضى از تالیفات آنجناب
چون اکمال الدین و خصال و غیره یاد شده و خود نگارنده از دو نفر عادل از آیات عظام معاصر شنیدم ? ? -
مرحوم آیه الله العظمى علامه نسابه آقا سید شهاب الدین مرعشى نجفى متوفى شب هفتم صفر ???? ق از پدر
بزرگوارشان علامه متتبع حاج سید محمود مرعشى نجفى متوفى و مدفون نجف که خود شاهد بوده و آن بدن شریف را
زیارت و حتى دستش را هم بوسیده بوده ? ? - مرحوم حجه الاسلام حاج موید العلماء آل آقا از مرحوم جدش آیه
الله حاج آقا محمد فرزند آیه الله العظمى آقا محمد على آل آقا کرمانشاهى که میفرمودند در باغ مستوفى که
قبر صدوق بود اثرى از قبر ظاهر نبود و در آنجا زراعت میکردند ? اتفاقا سیل عظیمى آمد و تمام آن اراضى
مزروعى را فرا گرفت و بعضى از آنرا خراب کرد ? پس سردابى ظاهر شد که آب در آن افتاده بود و جسد تازه اى
نمایان شد مردم فورا بتوسط اولیاء امور بسلطان وقت مرحوم ناصرالدینشاه اطلاع دادند پس بامر شاه جمعى از
علماء حاج آقا محمد آل آقا کرمانشاهى و میرزا ابوالحسن جلوه فیسلوف و حکیم متاله آن عصر و آیه الله ملا
محمد رستم آبادى و علامه نسابه حاج سید محمود مرعشى نجفى و بعضى دیگر را انتخاب و براى کشف آن اعزام و
بان منطقه رفته و وارد سرداب میشوند جسدى را مشاهده میکنند که تمام اعضاء بدن آن سالم و چنان بنظر میاید
که تازه از حمام بیرون آمده و بگفته صاحب کتاب جنه النعیم در اول صفحه ??? کتاب مزبورش جز محاسن شریفش
که بسینه اش ریخته بود هیچ یک از اعضاء بدنش تغییر نکرده و بمضمون دو حدیث شریف : ? - بدن العالم لا
یبلى بدن عالم دین پوسیده نمیشود ? - ان الارض لا تغیر اجساد الصالحین بیگمان که زمین اجساد بندگان
شایسته خدا را تغییر نمیدهد و دگرگون نمیسازد بدن سالم بود ? پس در اطراف سرداب نگاه میکنند که بینند
صاحب بدن کیست متوجه میشوند که لوح و سنگ قبرى در آنجاست که روى آن نوشته است : هذا المرقد العالم
الکامل المحدث ثقه المحدثین صدوق الطایفه ابوجعفر محمد بن على بن حسین بن موسى ابن بابویه قمى ? علامه
مرعشى - ره - فرمودند مرحوم والدم علامه نسابه میرزا سید محمود مرعشى میفرمودند من دست او را بوسیدم و
دیدم که پس از نهصد سال تقریبا مردن و دفن شدن دستش بسیار نرم و لطیف و حتى خاطرم هست که ناخن یکى را
گرفته و ناخن دیگرى را نگرفته بود پس احتمال دادند چون بسیار متعبد بوده بعمل کردن به احادیث اهل بیت
علیهم السلام که فرموده اند مستحب است روز پنجشنبه و روز جمعه ناخن گرفتن و آن بزرگوار یکدست را روز
پنجشنبه ناخنش را میگرفت و ناخن دیگرى را براى روز جمعه میگذارد روز پنجشنبه ناخن یکدست را گرفته و
بجمعه نرسیده که ناخن دیگرى را بگیرد یا ممکنست در بین گرفتن ناختها اجلش رسیده و نتوانسته تا آخر
برساند و العلم عند الله




<   <<   36   37   38   39   40   >>   >
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 3 بازدید
    بازدید دیروز: 336
    کل بازدیدها: 698177 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • موضوع درباره امام زمان
    رضایت از خدا و از زندگی
    شرح دعای صحیفه
    شهدا از دیدگاههای مختلف
    امام سجاد و سختیهای بزرگ
    امام سجاد و جدش رسول الله
    امام سجاد و پناه به خدا
    امام سجاد و روز شب
    امام سجاد و فرشتگان
    حکایات هاشمی نژاد-400حکایت
    حکایات فاطمی نیا-100 حکایت
    حکایات استاد دانشمند-120 حکایت
    حکایات شیخ احمدکافی_60حکایت
    حکایات انصاریان_120حکایت
    حکایات مرحوم فلسفی_ 45حکایت
    حکایات شهید دستغیب_ 50 حکایت
    متن حکایات علامه حلی_10حکایت
    متن6حکایت از شیخ صدوق
    متن حکایاتی از شیخ عباس قمی_ره
    متن حکایات شیخ مرتضی انصاری
    وصال یار(1)
    وصال یار(3)
    وصال یار(2)
    وصال یار(4)
    وصال یار (5)
    وصال یار (6)
    یقین و محبت (1)
    یقین و محبت(2)
    یقین و محبت (3)
    یقین و محبت (4)
    هیئت علیه هیئت
    ملکوت انسان (1؛2؛3)
    مکتب عشق
    آسمانی شدن
    جهاد علمی
    توبه
    اخلاق کریمان
    موفقیت و سعادت
    متفرقه ها-مهم
    دید ما نسبت به مردم
    عمل به فرهنگ شهادت
    لینک ارگانهای مختلف و مراکز گوناگون
    هر چه می خواهد دل تنگت بپرس
    دانلود شبهات وهابیت و مسائل مربوطه
    فتاوای خنده دار و مستند وهابیها
    حکایت مختلف شخصیه دیدن داره ها
    تصاویر موضوعی
    افتخار خدمت به مردم(1؛2؛3)
    حرف حساب اینجاست...
    دانلود سخنرانی های حضرت امام خمینی
    منبر های آقای فاطمی نیاء-72 منبر
    منبر های آقای دانشمند
    منبر آقاتهرانی
    منبر آقای صدیقی
    منبر علامه مصباح یزدی
    منبر مرحوم فلسفی
    منبر مرحوم کافی
    منبر استاد مردانی
    منبر حجه الاسلام هاشمی نژاد
    پیرامون امام زمان-آیه الله ناصری
    طب قرانی-استاد خدادادی
    طب اسلامی -دکتر روازاده
    شخصی هاش این توست
    اخلاق(آقا تهرانی)
    شیعه...
    عکسها به سلیقه من...
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  • آهنگ وبلاگ من
  •