مرحوم محمد على انصارى قمى در کتاب آئینه دل که در علم اخلاق نگاشته از قول مرحوم حاج میرزا على محدث
زاده نقل کرده که ایشان میفرمود : پدرم محدث قمى در مرض موت در ساعات آخر زندگى بسیار ناراحت بود از
پدرم سبب آن را جویا شدم ، فرمود : در تمام مدت عمر یک دروغ گفتم و آن این بود که سالى بمکه معظمه مشرف
شدم، از یکى از علماء اهل سنت خواستم اجازه حدیث بگیرم ، آن عالم سنى از من سئوالى کرد که من بحکم تقیه
و مصلحت خلاف واقع باو پاسخ گفتم ، اکنون نگرانم که اگر خدابعد از مرگ از این دروغ از من مواخذه کند من
چه بگویم ، آیا عذر مرا مى پذیرند یا نه - متن سوالیکه آن عالم سنى از محدث قمى کرده در آن کتاب آمده و
ما ذکر آنرا لازم ندیدیم - ? - علاقه محدث قمى بیک کتاب فاضل معاصر و صدیق معظم ما جناب آقاى تاج
لنگرودى حفظه الله نقل کرد از قول مرحوم حاج میرزا على محدث زاده که گفت : پدرم در ساعات آخر زندگى بمن
فرمود : این کتاب را از این طاقچه بردار ببر اطاق دیگر بگذار بعد از آنکه کتاب را بردم ،گفتم پدر چه
فرقى داشت این اطاق و آن اطاق ؟ فرمود : این کتاب را خیلى در باره اش زحمت کشیده ام و هنوز این کتاب
بطبع نرسیده و لذا خیلى باو علاقه مندم ، ترسیدم این کتاب در مقابل چشمم بماند و باعث شود که دیر تسلیم
مرگ شوم خواستم از این اطاق خارج شود که علاقه باو باعث تاخیر در تسلیم مننشود