سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عاشقی در حرم امام رضا؟! (پنج شنبه 87/7/25 ساعت 5:35 عصر)

بسم  استا کریم

سلام والله ماه رمضان که رفته بودیم دیدیم">....دیدیم

هر کی  می آمد جلو دست دوستی که میداد

میدیدیم عاشقه  و خلاصه!!

درد عشقی کشیده کمپرس

حالا در مورد این موضوع بزرگان زیادی بحث کرده اند ولی حقیر هم خواستم خودن را قاطی بزرگان کنم و یه چیزی هم ما گفته باشیم این جریان را نوشتم

یه روز شاهزاده هندی الاصل خانم گوهر شاد(علیها الرحمه) که یکی از صحنهای حرم مولامون امام رضا(روحی لقبره فدا) به نام ایشونه و موسسش ایشون هستند در حال بازدید مستقیم از نحوه پیشرفت کار مسجد بودند

همینطور که داشتند می رفتند و به همه خسته نباشید می گفتند

یه جوون عمله بناء از بالای کار خانم را دید و (داد و بیداد)

عاشق شد

رفت پیش استا  و گفت استااااااااااااااا

من  عاشق شدم!!؟؟

استا گفت خیره؟؟ بگو اگه در توونمون بود(نکته اخلاقی توش هست ها!!همسطحتون زن بگیرید؟؟) میریم خواستگاریش؟

شاگرده گفت همون خانمی که اموده و داره بازدید می کنه؟؟

استاااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!@@@@@@@@@@########$$$$$$$$$

گفت چییییییییییییییی میگیییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بابا بی خیال؟گفت نه  من عاشق شدم

من هر چه دیده ام همه از دیده دیده ام 

من همین را می خوام و خلاصه

استا اومد پیش خانم گوهر شاد و عرض کرد خانم جان

روم به دیوار روم به دیوار

این شاگرد ما عاشق شده؟؟

خانم گوهر شاد گفت :مبارکه خب کی هست؟؟؟

استا گفت :خانم جان !!روم به دیوار روم به دیوار

عاشق شما شده؟؟؟!!@@##$$%%^^&&**

خانم گوهر شاد هم گفتند :من مشکلی ندارم چشم فقط بگویید که من شرطی دارم که باید به ان عمل کنند اگه تونستند من حرفی ندارم؟؟؟!!!

شرطتتون چیه؟؟؟

فرمودند فقط 40 روز معادل چهل روز بره تو حرم و مسجدی خودش را برای خداش پاک پاک کنه عبادت کنه من حرفی نداره روز 41 بیاد بریم برای خرید؟؟؟؟؟؟

شاگرده رفت و شروع شد عشق بازی

لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

یا غفار اغفر لی

مولای یا مولای انا المملوک و انت المالک ......

و خلاصه 40 روز گذشت؟؟

45 روز گذشت!!

50 روز گذشت!!

2 ماه گذشت

کسی را فرستادند دنبال شاگرده که بیا عروس خانم گوهر شاد میگه من حاضرم عقدت بشم کجایی؟؟

پسره گریه کرد و گفت:

حلوا به کسی ده که محبت نچشیده

من اون روز تو را می خواستم که او را نداشتم(خدا)

مرا ببخش و ممنونت هستم که معشوق واقعی را به من معرفی کردی

حرف من اینجاست::!!

خیلی ها نصف نصف زحمتی که برای یک عشق مجازی می کشند را برای عشق حقیقیشون نمی کشند

اینهمه تجریه ای

رایگان تر از بقیه تجارب؟؟

خدایا بارقه ای از آن محبتت را به من بچشان

دوست عزیز لطف ن هم  مزین کن متن را به گل نظرت و به کرمت هم داغش کن

 





دانلود کن زیباست؟؟!! (جمعه 87/7/19 ساعت 1:10 عصر)
برای دانلود نمودن این صدا روی این قسمت کلیک کنید ولید که نماز صبح را 4 رکعت و همراه با آواز خواند - فکاهى  




عاشقا بخونند i dont love you (چهارشنبه 87/5/16 ساعت 1:10 عصر)
سلام
اعیاد شعبانیه بر شما مبارک
دیدم  که این واژه ها داره هر جایی و هرزه میشه گفتم یه  چیزی هم ما بنویسیم

 

یه روز دو گنجشک یکی آقا و یکی خانم در کنار هم زندگی می کردند و یه روز گنجشک آقا به گنجشک خانم از روی محبت گفت:ilove you

گنجشک خانم در جواب گفت:i dont love you

خلاصه این بنده خدا هی ناز می کشید و می گفتilove you

و اون یکی هم می گفت:i dont love you

خلاصه گنجشک آقا گفت از چه ترفندی استفاده کنم که جواب بده ؟؟

گفت آهای خانم !!فکر نکن به ما رخ نشون نمیدی من گنجشک الکیی هستم ها!!!

من گنجشکی هستم که اگه بخوام می تونم با نوکم تاج و تخت  حضرت سلیمان را بردارم و از این ور بذارم اونور

تا این را گفت روایت میگه(فضحک سلیمان من کلامه)حضرت سلیمان (علی نبینا و آله و علیه السلام)از کلام گنجشک خنده اش گرفت و دستور داد این دو را بیارن پیش حضرت و اومدند

حضرت رو به گنجشک آقا گفت ببینم تو بودی می گفتی که تاج و تخت ما را بر می داری و می ذاری اونور؟؟؟

گنجشک آقا گفت:آقاجان بابا من یک غلوی اومدم شما بیا  و آقاییت را ثابت کن و ما را ضایع نکن

حضرت فرمودند باشه حالا بگو ببینم چیه جریان؟؟

گفت والله این زنمه از امروز صبح هر چی بهش میگم جواب میده:i dont love you

از حضرت خواست تا وساطت کنه و این را حل و فصل کنه

حضرت به گنجشک خانم فرمودند: ببینم این که مرده خوبیه چرا بهش رخ نشون نمیدی؟؟

گنجشک خانم گریه کرد و گفت :آقا جان این دروغ میگه!!

این هم من را دوست داره و هم یک گنجشک دیگه را

؟از شما که پیغمبری می پرسم:یک دل و دو محبت میشه؟

تا این را گفت(فاثر کلام العصفور فی قلب السلیمان)

کلام خانم گنجشکه تو قلب سلیمان تاثیر کرد و

(بکی سلیمان اربعین صباحا)حضرت چهل روز گریه کرد و گوشه گرفت و تاج و تخت را ول کرد و رفت تو بیابان

و بلند میگفت:خدایا گنجشکی به خاطر اینکه عاشقش در دلش محبتی غیر از محبت معشوق دارد به او اعتنا نمی کند
حال من از تو چگونه انتظار محبت داشته باشم در حالی که خود تو می دانی هزاران محبت دیگر در دل من است

پس محبت غیر خودت را از دلم بیرون کن

حالاااااااااااااااااااااااااا

آی آقا

آی خانم

جوان

چطور میگی خدا جون i love you در حالی که خودت می دونی غیر خدا چند میلیون محبت در دلت هست است؟؟

اگه می بینی که خیلی درها یه وقتایی بسته میشه

اگه یه وقتایی دیدی محبتت به خدا کم شده

بدون تقصیر خودته

دارم دلی و دارد هر گوشه اش هوایی

چون خرقه گدایان هر گوشه اش زجایی

خودشون گفتند دلت را خانه ما کن مصفا کردنش با من

از خودت می پرسم دلی که بر خلاف میل معشوق واقعی(خدا )محبت یک معشوق مجازی(boy friendیاgirl friend )باشه  آیا باز هم باید منتظر محبت معشوق واقعی بود؟؟

فقط اینقدر بگم که خدا را با این عیار ها نباید سنجید

وای از اون روزی که خدا بگه:i dont love you(اخصئوا) برو گمشو





طرح سربازی خانمها-بخونید (شنبه 87/5/12 ساعت 1:10 عصر)

سلام  به دوستان

یه روز داشتم می رفتم تو یه پادگانی یه  چیز نظرم را جلب کرد

دیدم دیوار های پادگان بلنده

روی دیوار ها سیم خار داره

 طول دیوارها را تقسیم کردند به تقسیمات دقیقی و برجک گذاشتند که به بیرون احاطه داشته باشه

 روی هر برجک یه نگهبان مسلح

بعد وارد پادگان که می خواهی بشی دژبانی می گرددت و می پرسه چی کار داری(البته ما را که جراتش را نداشت

وارد که شدم دیدم روی هر بلندی یه ضد هوایی کار گذاشتند

سئوال؟؟؟؟

این همه لایه های حفاظتی برای چی؟؟؟

وقتی جویا شدم  دیدم که هر کدام از اونها(لایه ها برای محافظت از یک ارزشی ساخته و طراحی شده وگر نه که همون دیوار اولی بس بود.

 

دیوار برای اینکه کسی داخل پادگان را نبینه  چون داخل پادگان فقط برای محارم اونه(نظامی ها)

 

سیم خار دار گذاشته که کسی ساده نتونه بیاد  روی دیوار و داخل را ببینه

 

بعد نگهبان  مسلح روی برجک گذاشته که فکر آمدن هم از سرش بیرون بیاد

 

دژبان گذاشته که ببینه کیه ؟؟چیه؟؟چی کار داره؟؟و خلاصه معلوم کنه که کی می تونه بیاد و کی نمی تونه و اینکه هر کسی هم کاری داره باید از راهش وارد بشه

 

روی هر تپه هم ضد هوایی گذاشته تا از نفوذ  از بالا هم جلوگیری کنه؟؟

 

فکر که کردم دیدم جواب سئوال اون خانمهایی که می پرسند اصلا حجاب چرا؟؟

 

یا اونهایی که می پرسند؟؟چرا مانتو؟؟

 

و یا می پرسند که چرا چادر؟؟

 

و یاوقتی که کسی پوشیه می زنند تعجب میکنند که چرا پوشیه زده؟؟

 

از توی همین لایه های حفاظتی پادگانه در میاد؟؟

 

از خانمها می پرسم تو, تن تو, جسم تو, ارزشش کمتر از یک پادگان که نیست؟؟ها؟؟؟

 

اون دیوار و سیم خار دار و نگهبان و دژبانی و ضد هوایی را برای ارزشهای متفاوتی گذاشته

 

جا داره ما هم یک فکری کنیم برای ارزشهای متفاوتی که داریم؟؟

 

اینجا خدمت خانمها معلوم میشه کجاست.

 

دژبانی دارید؟؟

 

سیم دیوار ارزشهاتون کجاست؟؟

 

سیم خار دارش چیه؟؟

 

نگهبان داری یا نه؟؟مسلحه؟؟

 

ضد هوایی چی؟؟؟

 

خیلی چیز ها را نمیشه گفت

 

در خانه اگر  کس هست یک حرف بس است(حتما هست)





می پرسم :دختر خانم کجا می خوای بری اخرش؟؟؟ اینو بخون!! (دوشنبه 87/4/17 ساعت 7:30 عصر)

ماشا، مانکن روسیه ای که مسلمان شد



masha.s.abna.jpgماشا الیلیکینا» نام مشهوری در روسیه و مناطق روسی‌زبان است. او حدود ? سال پیش به عنوان یک هنرپیشه جذاب و یک مدل زیبا مطرح بود و شهرت و محبوبیتش با اوج گرفتن «گروه رقص و موسیقی فابریک» در روسیه، به بالاترین حد رسید.

به گزارش ابنا، ماشا الیلیکینا، ستاره سابق سینما، رقص و موسیقی، اینک حجاب اسلامی در بر دارد و به تدریس در مدارس مشغول است. وی می‌گوید از جلوه‌های کاذب سابق متنفر است و اکنون احساس خوشبختی می‌کند.

اما ماشا همانقدر که بسرعت در آسمان شهرت و محبوبیت طلوع کرد خیلی زود نیز از صحنه ناپدید شد. این امر نه به دلیل افول ستاره‌ی بخت وی بود و نه به علت از دست دادن “زیبایی چهره” یا “سحر صدا” ؛ بلکه به این دلیل بود که: «ماشا مسلمان شد و لباس عفت و ایمان را بر درخشش‌های کاذب دنیوی ترجیح داد».

تفاوت بزرگ او با بسیاری از هنرمندان و خوانندگان دیگری که اسلام و حجاب را برگزیده‌اند در این است که وی در اوج شهرت و در زمانی که تازه پیشنهادهای اغواکننده به سوی او رهسپار شده بود حجاب و عفاف را انتخاب کرد و به بی‌عفتی و جلوه‌گری پشت پا زد.  در ادامه مطلب مصاحبه با وی را نیز بخوانید

وی مسلمان شدنش را “لطف خدا” می‌داند و می‌گوید پس از اسلام آوردن احساس خوشبختی می‌کنم. ماشا معتقد است میل به عبادت خداوند، در فطرت همه انسان‌ها نهاده شده است، پس اگر کسی می‌خواهد به سوی اسلام گام بردارد فقط باید اندیشه کند و از فطرت خود مدد بگیرد. او تأکید می‌کند: «اگر کسی نمی‌تواند راجع به خدا بیاندیشد حداقل سعی کند از خودش رهایی یابد و پلیدی‌های نفسش را مهار نماید؛ رذایلی مانند خودپسندی، تکبر، حسد، ظلم، دروغ، خودستایی و خودنمایی».

ماشا که زنی تحصیلکرده است و به پنج زبان اروپایی تسلط دارد، به “غفلت مدرن مردم در عصر اطلاعات” اشاره می‌کند و می‌گوید: «امیدوارم کسانی که هنوز به دین اسلام مشرف نشده‌اند لحظه‌ای به خود بیایند و فارغ از انبوه اطلاعات پوچ و بیهوده‌ای که چشم و گوش مردم این دوران را فرا گرفته است کمی اندیشه کنند».

وی در پاسخ به این سؤال که: “چرا گرایش به اسلام نسبت به ادیان دیگر بیشتر است و چرا بیشتر کسانی که به اسلام می گروند از بین اهالی هنر و موسیقی هستند؟” می‌گوید: «چون اسلام نسبت به ادیان دیگر، محکم‌ترین اساس را دارد. تمام قواعد اسلام در زندگی کاربرد دارند و راه اسلام سعادت‌بخش است.» و ادامه می‌دهد: «امروز من این فرصت را دارم که مقایسه کنم قبلاً چه بودم و حالا چه هستم. من اکنون با حیات واقعی آشنا شده‌ام، پس خوشبختم».

ماشا الیلیکینا، ستاره سابق سینما، رقص و موسیقی، اینک حجابی اسلامی در بر دارد و به تدریس در مدارس مشغول است. وی می‌گوید از جلوه‌های کاذب سابق متنفر است و امید دارد مردم با دیدن عکس‌های نامناسبی که سابقاً از او در اینترنت منتشر شده است عبرت بگیرند و بدانند که می‌توان به سوی خدا بازگشت، توبه کرد و از نو متولد شد.

توجه به تحول و بازگشت این هنرمند جوان، برای جوانان بسیار آموزنده است؛ بویژه برای دختران مسلمانی که گاه با وسوسه‌های مختلف، و تحت تأثیر زرق و برق‌های ظاهری تمدن غرب، قدر گوهر وجود خود و نیز قیمت ارزش‌هایی نظیر حجاب را نمی‌دانند.

آنچه در پی می‌آید مصاحبه سایت روسی Islam.ru با این هنرمند مسلمان شده است:

• چطور شد که تمام موفقیت‌ها و درخشش‌های خود روی صحنه را زیر پا گذاشتی و به اسلام گرویدی؟
ماشا: من به لطف خداوند به سوی او گام برداشتم. این اراده خدا بود.

11557_137.jpg

در زمانی که یک خواننده بودی آیا فکر می‌کردی که روزی اسلام بیاوری، روزه بگیری و به حج بروی؟
ماشا: نه؛ حتی به ذهنم خطور هم نمی‌کرد که روزی به حج بروم و از بهترین و گواراترین آب، یعنی آب زمزم بنوشم. 

•  آیا راهی که برای مسلمان‌شدن طی کردی، مسیری طولانی بود؟
ماشا: من دو سال است که مسلمان شده‌ام. یک روز مطلع شدم که یکی از نزدیکترین دوستانم بر اثر یک حادثه در شهری دیگر به حالت کما رفته است. من نمی‌دانستم که چطور می‌توانم به او کمک کنم. آن روز برای اولین بار نماز خواندم و دست به دعا برداشتم و از خدای بزرگ کمک خواستم.
روز بعد همان دوستم با من تماس گرفت و گفت: «در آن حالات بیهوشی من تو را می‌دیدم و تو خیلی زیاد به من کمک کردی!»، من در آن لحظه بسیار گریستم؛ زیرا برای اولین بار در زندگی‌ام بود که چیزی از خدا می‌خواستم. 

• در حال حاضر به چه کاری مشغولی؟
ماشا: من پنج زبان اروپایی بلد هستم و در حال حاضر در مدرسه و دانشگاه تدریس می‌کنم. ضمناً برخی از نت‌های مجاز شرعی را نیز می‌نویسم.

• آیا موسیقی هم گوش می‌دهی؟
ماشا: بله؛ آثار «گروه ریحان»، «گروه سامی یوسف» و «گروه کت استیونس» ( که پس از اسلام آوردن نام خود را «یوسف اسلام» گذاشت) را گوش می‌کنم. 

• آیا چیزی از قرآن هم آموخته‌ای؟ آیا آمادگی داری که زبان عربی را هم به آن پنج زبان اروپایی اضافه کنی؟
ماشا: در ابتدا فکر می‌کردم که آموختن زبان عربی مشکل باشد. اما آن را شروع کرده‌ام و خیلی هم آن را دوست دارم و فکر می‌کنم کلیدی برای فهم دانش برتر باشد. 

• چرا گرایش به اسلام نسبت به ادیان دیگر بیشتر است؟ و چرا بیشتر کسانی که به اسلام می‌گروند از بین هنرمندان و فعالان در کنسرت و موسیقی هستند؟
ماشا: اسلام نسبت به ادیان دیگر، محکمترین اساس را دارد. تمام قواعد اسلام در زندگی کاربرد دارند. راه اسلام سعادت‌بخش است. 

• از اینکه مسلمان شده‌ای چه احسای داری؟
ماشا: احساس خوشبختی. امروز من این فرصت را دارم که مقایسه کنم قبلاً چه بودم و حالا چه هستم. من اکنون با حیات واقعی آشنا شده‌ام، پس خوشبختم. 

• و چه تفاوتی با قبل داری؟
ماشا: ایمان به خدا زندگی مرا متحول کرد. میل به عبادت خداوند در فطرت و وجود همه انسان‌ها نهاده شده است. من اطمینان دارم که خداوند به ما تفکر و تعقل نداده است تا بیاییم، زندگی کنیم، بخوریم، بخوابیم و بمیریم. خدا به ما فرصت زندگی کردن داده است تا به او برسیم.

• آیا گاهی به موفقیت‌ها و درآمد سابق خود فکر نمی‌کنی؟ حسرت آن دوران را نمی‌خوری؟!
ماشا: آن جلوه‌ها، پس از مسلمان شدن، برایم بی‌ارزش و منفور هستند. 

• از اینکه آشکارا خود را مسلمان معرفی می‌کنی هراس نداری؟
ماشا: نه نمی‌ترسم. برعکس، تکلیف و وظیفه خود می‌دانم که دیگران را از راه گمراهی بازدارم و به عنوان الگویی برای آنها باشم.

از اینکه عکس‌های سابقت در اینترنت هست ناراحت نیستی؟
ماشا: من خودم دوست ندارم به این عکس‌ها نگاه کنم. اما اشکال ندارد که مردم آنها را ببینند تا برایشان عبرت شود و بدانند که انسان می‌تواند تولد دیگری داشته باشد و از نو به دنیا بیاید. انسان می‌تواند توبه کند و با انجام کارهای خوب، تمام سیاهی‌های گذشته‌اش را پاک کند، ان شاء الله.

اینک چه چیزی از «اسلام» می‌توانی به دیگران بگویی؟
ماشا: اسلام می‌گوید: «اگر نمی‌توانی راجع به خدا بیندیشی حداقل سعی کن از قید خودت رهایی یابی و پلیدی‌های نفست را مهار کنی؛ رذایلی مانند خودپسندی، تکبر، حسد، ظلم، دروغ، خودستایی و خودنمایی». اگر کسی می‌خواهد به سوی اسلام گام بردارد فقط باید اندیشه کند و از فطرت خود مدد بگیرد. 

• چه پیامی برای مسلمانان داری؟
ماشا: آرزو می‌کنم که کارهای نیک و عبادات برادران و خواهران دینی من مورد قبول خداوند متعال قرار بگیرد و رحمت خدا بر خانه‌های آنان ببارد.

و برای غیر مسلمانان؟
ماشا: امیدوارم کسانی که هنوز به دین اسلام مشرف نشده‌اند لحظه‌ای به خود بیایند و فارغ از انبوه اطلاعات پوچ و بیهوده‌ای که چشم و گوش مردم این عصر را فرا گرفته است کمی اندیشه کنند.

نظرت را بگو؟؟؟؟!!!!





من از سگ کمترم یا اهلبیت از اصحاب کهف؟؟ (دوشنبه 87/4/3 ساعت 12:7 عصر)

سلام

خواستم بروز شده باشیم؟

سگ اصحاب کهف چند روز فقط دنبال اونها رفت و هر چه اصحاب کهف به او سنگ زدند ؟

نان دادند؟؟

نرفت که نرفت

و خلاصه آدم شد؟؟

عاقبت بخیر شد

حال!!!!!!!!!!

من که اشرف مخلوقاتم از سگ کمترم یا اهلبیت از اصحاب کهف که نتونند منو عاقبت بخیرم کنند؟؟

خودم جواب را بدم؟؟؟؟؟

یقینا که اهلبیت از اصحاب کهف کمتر نیستند بلکه در روایات آمده علت عاقبت بخیری آنها قبول ولایت اهلبیت در عالم زر بوده

ولی حال؟؟من از سگ کمترم؟؟

اینجا دو جواب داره؟؟

روزی کسی ریش بهلول را گرفت؟؟ و گفت ریش تو با ارزشتر است یا دم این سگ؟

گفت باید دید در قیامت کدام به درد می خورد و اگر این ریش من به درد خورد مطمئنا ریش من و اگر نه دم سگ؟؟

و جواب دوم؟

آن سگ در سگی خود اتم وظیفه اش را که رفتن دنبال آنها بود و سماجت در گدایی به خرج دادن دبود را خرج کرد و مایه گذاشت ولی آیاما هم به معنای واقعی وظیفه خود را نسبت به صاحبمون انجام میدیم؟؟؟؟

در حدیثی دیدم از حضرت رسول که فرموده بودند که سگ را 12 خصلت است که اگر یکی از انها را انسانها درست و صحیح داشته باشند

(رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند)

و من چند تایی که مهمه را عرض می کنم

1-معرفت به صاحب_سگ صاحبش را می شناسد می داند که او کیست

مادرش کیست؟؟؟محارم او کیستند که نباید آنها را گاز بگیرد؟کی می رود کی می آید؟؟کی با او. کار دارد و کی کار ندارد؟؟خلاصه ما اندازه او ن معرفت داریم؟

2-وظیفه شناسی:شما بببینید یک وظیفه را برای سگ امروزه در عرف تعریف می کنند و آنهم پاسبانی و پارس کردن است و ببینید چقدر زیبا وظیفه اش را انجام می دهدمی داند چه کسی را گاز بگیرد و چه کسی را گاز نگیرد و شبها که وقت استراحت صاحبخانه است بیدار است که صاحب بیت آسوده بخوابد.

3-وفاداری:سگی را بیش از شش ماه از خانه انداختند بیرون ولی به خاطر همان مقدار نان و نمکی که اط صاحبخانه خورده بود شش ماه در خانه می آمد ولو اینکه ئآن را بیرون می انداختند تا اینکه در یک زمستانت در پشت در صاحبش جان داد؟

آیا ما نسبت به اربابمون اینگونه وفا داریم؟؟

سگان به حکم شریعت نجاس و ناپاکند

نجس که درس وفا بر عارفان بدهد

صدای او او سگ را تو دلخراش مگیر

به پارسهای شبانه خودی نشان بدهد

تمام آرزوی با وفا سگان اینست

که صاحبش رد بشود او دمی تکان بدهد

4-مقام رضا:به او هرچه بدهند چون می داند از طرف ارباب است به دیده می مالد و می خورد؟خواه استخوانی باشد خواه گوشت خواه نان خشکی دیگر نا شکری نمی کندو در صفات عارفان داریم( من رضی بما قسم الله)آیا ما اندازه سگ راضی به تقسیمات الهی از قضاء و قدر و روزی هستیم؟؟

خلاصه  عیب از ماست اهلبیت دامنشون باز است و کرم دریا

ما گدا نیستیم

حال دوباره می پرسم؟

ما از سگ اصحاب کهف کمتریم یا اهلبیت از اصحاب کهف کمترند(ناعوذ بالله)

منتظر جوابتون هستم

 

 







ببین معشوقت چه دوست دارد (یکشنبه 87/3/12 ساعت 2:12 صبح)

                                                            به نام خدا

با عرض سلام
ابوالحسن على بن میثم، از مردى مسیحى پرسید: این صلیب را براى چه به گردنت آویخته‏اى؟ گفت: به جهت اینکه این صلیب، شبیه همان چیزى است که حضرت عیسى علیه‏السلام را از آن به دار آویختند
ابوالحسن پرسید: آیا آن حضرت، دوست داشت که او را از آن صلیب، به دار آویزند؟ گفت: نه
ابوالحسن پرسید: آیا آن حضرت به الاغى که سوارش مى‏شد و از آن، جهت رفع حوائج و انجام کارها بهره مى‏برد، علاقه داشت یا نه؟ گفت: آرى.
ابوالحسن گفت: پس چرا آن چیزى را که حضرت عیسى علیه‏السلام دوست داشت، رها کرده‏اى و آن چیزى را که حضرت از آن بدش مى‏آمد، به گردنت آویخته‏اى؟ اگر قرار باشد به جهت یاد و نام آن حضرت، چیزى را به گردنت بیاویزى، آن الاغ است، نه صلیب!





دانلود-رم افزار پاسخگویی به شبهات وهابیت-دانلود کن (شنبه 87/3/11 ساعت 4:25 عصر)
 


نرم افزار پاسخگویی به شبهات وهابیت

با تلاش تیم برنامه نویسی سایت سلام شیعه اولین نرم افزار (کم حجم و قابل دانلود) ، در رابطه با پاسخگویی به شبهات وهابیت طراحی و در اختیار کاربران قرار گرفت.

لازم به ذکر است که این نرم افزار بصورت آزمایشی منتشر گردیده است و انشالله بزودی نسخه تکمیلی منتشر خواهد گردید.

مزایا و شناسه این محصول:

1- آرشیو جامع پرسش و پاسخ در مورد شبهات وهابیت.

2- قابلیت اجرا بر روی رایانه (بدون نیاز به اتصال به اینترنت) با قابلیت جستجو در میان شبهات بصورت آفلاین.

3- قابلیت جستجو در میان شبهات بصورت هوشمند.

4- قابلیت بروز رسانی و افزایش مطالب در کمترین زمان (در صورت وجود نسخه های جدید).

5- ارسال شبهه و سوال جدید توسط کاربر به مسئولان پاسخگو و دریافت سریع جواب.

6- حجم فوق العاده کم با قابلیت دانلود سریع.

7- عدم محدودیت در قانون کپی رایت و حمایت معنوی از تکثیر و انتشار این برنامه توسط سایت سلام شیعه.

لطفا هر گونه نظر و پیشنهاد خود را در رابطه با این برنامه از قسمت تماس با ما در میان بگذارید.

 

دانلود برنامه با حجم (2.62mb)

 

 





فتاوای خنده دار علمای وهابی (شنبه 87/3/11 ساعت 2:43 عصر)
فتواهای خنده دار وهابیت چاپ ایمیل
16 اسفند 1386,ساعت 17:36:06

هر کسی که گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد!!! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد!


مشایخ وهابی که به صدور فتواهای قتل و کشتار مسلمانان و پیروان اهل بیت (ع) مشهور هستند، فتواهای خنده داری نیز صادر می فرمایند! که خواندن آنها خالی از لطف نیست...

ـ پوشیدن کمربند ایمنی حرام است!  زیرا مانع قضا و قدر می شود!!!

ـ شستن گوشت قبل از پختن بدعت است.

ابن تیمیه: شستن گوشت بدعت است، چنانکه اصحاب پیامبر رضوان الله علیهم در عهد پیامبر(ص) گوشت را بدون شستن می پختند و می خوردند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عبد الله النجدی: فوتبال حرام است مگر با این شروط و ضوابط.

سوال: ...جوانانی که چیزی از تقوا نمی دانند و به وقتشان اهمیتی نمی دهند و می گویند می خواهیم فوتبال بازی کنیم، می پرسند شروط و ضوابط بازی فوتبال چیست تا ما در ورطه تشبّه به کفار و طاغوتیان و دشمنان دین مثل آمریکا و روسیه و.. نیفتیم.

جواب: به آنها می گوییم اگر اصرار دارید بازی کنید و وقت خود را بگذرانید، باید شروط و ضوابط ذیل را رعایت کنید:

اول: خطوطی چهار طرف دور زمین نباشد؛ زیرا این خطوط ساخته کفار و قانون بین المللی فوتبال است!

دوم: کلماتی که کفار و مشرکان به عنوان قانون بین المللی فوتبال وضع کرده اند، مانند گل و اوت و پنالتی و کرنر و ...، گفته نشود زیرا گفتن این کلمات حرام است و هر کس که اینها را بگوید تنبیه و باید از بازی اخراج  شود و باید به او گفته شود که به کفار و مشرکین شبیه شده ای...

سوم: هر کس از شما که در اثناء بازی افتاد و دست یا پایش شکست، یا دستش به توپ خورد بازی به خاطر او نباید متوقف شود و به کسی که او را انداخته کارت زرد یا قرمز داده نشود، بلکه به هنگام شکسته شدن یا ضربه دیدن باید به قاضی شرع مراجعه شود تا آن بازیکن حق شرعی خود را همانطور که در قرآن است بگیرد و شما باید شهادت دهید که فلانی عمداً دست یا پای او را شکست...

چهارم: نباید در تعداد بازیکنان با کفار و یهود و نصارا و خصوصاً امریکای خبیث تبعیت کنید، به این معنا که نباید با یازده نفر بازی کنید، بلکه باید بر این تعداد اضافه یا کم کنید.

پنجم: باید با لباس خواب یا غیره خودتان و بدون شورت ها و پیراهن های رنگارنگ و شماره دار بازی کنید، زیرا این لباسها لباس اسلامی نیست، بلکه لباس کفار و غرب است.

ششم: هر کدام از شما که این شروط و ضوابط را رعایت کرد باید قصدش از بازی فوتبال تقویت بدنی برای جهاد فی سبیل الله و آمادگی برای زمانی باشد که به جهاد فراخوانده شود، نه گذراندن وقت و عمر و شادی از پیروزی ظنّ.

هفتم: نباید زمان بازی را 45 دقیقه قرار دهید، شما باید با کفار و فاسقان مخالفت کنید و در هیچ چیز مشابه آنان نباشید.

هشتم: نباید در دو نیمه 45 دقیقه ای بازی کنید، بلکه در یک  یا سه  نیمه بازی کنید تا مخالفت شما با کفار محقق شود.

نهم: هنگامی که یکی از دو تیم بر دیگری غلبه نکرد (تساوی بازی) و آنطور که شما می گویید توپ به دروازه ای وارد نشد، نباید برای بازی وقت اضافی یا پنالتی در نظر بگیرید (تا یکی پیروز شود)، بلکه بلافاصله بازی را تمام کنید، زیرا بازی به این طریق عین اجرای قوانین بین المللی فوتبال است!

دهم: در بازی فوتبال شخصی را به عنوان داور انتخاب نکنید، زیرا بعد از لغو قوانین بین المللی همچون گل و اوت و پنالتی و کرنر و... وجود او دلیلی ندارد! بلکه بودن او تشبّه به کفار و یهود و نصار و اطاعت از قوانین بین المللی است.

یازدهم: نباید در اثناء بازی، گروهی از جوانان جمع شوند و شما را تماشا کنند، چون قصد شما ورزش و تقویت بدنی است پس دلیلی ندارد آنها شما را نگاه کنند! هر چند که بگویید آنها باعث تشویق شما در تقویت بدنی و آمادگی برای جهاد هستند، به آنها بگویید بروید دنبال منکرات خودتان در بازارها و روزنامه ها و بگذارید ما بدنمان را قوی کنیم!!!

دوازدهم: هر کسی که گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد!!! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد!

سیزدهم: دروازه باید به جای دو تیرک، سه تیرک داشته باشد، تا مشابه کفار نباشد تا مخالفت شما با قانون بین المللی طاغوتی سازمان فوتبال محقق شود.

چهاردهم: هنگامی که بازیکنی مصدوم شد، نباید بازیکن دیگری را جایگزین او کرد، زیرا این روش، ساخته کفار و مشرکین در آمریکا و ... است.

 اینها بعضی از شروط و ضوابطی است که مانع تشبّه به کفّار و مشرکین در بازی فوتبال می گردد... من به اجرای این شروط و ضوابط و سپس پرداختن به فوتبال دعوت نمی کنم، بلکه اینها در واقع برای کسی است که توان انجام ورزش های شرعی را ندارد و برای مؤمن صادق، ادلّه نقلی و عقلی مبنی بر تشبّه فوتبال به کفّار کافی است، زیرا انجام بازی فوتبال بغض انسان را نسبت به کفّار متزلزل می سازد، ولی جوانان این امر را شادی و بازی می پندارند (و تحسبونه هیناً و هو عند الله عظیم...).

در پایان امیدوارم که این پیام  برای جوانان و دیگران مؤثر و مفید باشد. اللّهم آمین.

به قلم: عبد الله النجدی

ریاض-ربیع الاول1423هـ

 

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تحریم اهداء گل ـ هیئت علمای ارشد

بسم الله وحده و الصّلاة علی خیر خلقه محمد صلّی الله علیه و سلّم،

و بعد: فتوای کمیته دائم علمای ارشد کشور توحید (که خدا ایشان را یاری نموده و عزّت داده و دشمنانشان را ذلیل گردانده است).

این فتوا در تحریم این گلهای خبیث به دلیل بوهای تحریک آمیزی که دارند و به سبب اینکه این کار تقلید از غرب ملعون و مسخ هویّت اسلامی ناب شمرده می شود، است. از خدا می خواهیم که امّت اسلام را از این فتوا بهره مند سازد و حجت را بر آنها تمام کند، والله المستعان!

 

متن فتوا:

شماره فتوا:21409

تاریخ:21/3/1421

الحمد لله و الصلاة و السلام علی من لا نبیّ بعده.

و بعد، کمیته دائم پژوهشها و فتواهای علمی از سؤال مستفتی محمد عبد الرحمن العمر از حضر ت مفتی کلّ آگاه شد که از سوی دبیرکلّ هیئت علمای ارشد با شماره 1330 و در تاریخ 21/3/1420 به این کمیته ارائه شده است.

 

متن سؤال:

در بعضی از بیمارستانها، اماکنی برای فروش گل وجود دارد، و ما عیادت کنندگانی را می بینیم که دسته های گل را به بیماران تقدیم می کنند، این کار چه حکمی دارد؟

در طول قرون متمادی اهداء گل (طبیعی یا مصنوعی) هیچگاه جزء سنّت عیادت از بیماران نبوده و این عادتی است که از بلاد کفر وارد شده و عدّه ای که ایمان ضعیفی داشته اند، از آنها تأثیر گرفته و این عادت را انتقال  داده اند. حقیقت این است که بردن گل نفعی برای بیمار ندارد، بلکه تشبّه و تقلید محض از کفّار محسوب می شود و نه هیچ چیز دیگر، و فقط خرج کردن پول در غیر راه درست است که این اعتقاد فاسد را به دنبال دارد که این گلها باعث شفا می شود! بر این اساس نباید از گل در مورد مذکور استفاده کرد، نه به صورت فروش و نه خرید و نه اهدا...  

"این سخنان در حالی از طرف کارخانه های فتوا سازی وهابیت صادر میشود که امیران آنان با امضای قرار دادهای میلیاردی و اهدای کمکهای بلاعوض به همان بلادهای کفر ، نوکری خویش را به شکلی متفاوت به اثبات می رسانند..."

ترجمه: سلام شیعه

 





<   <<   31   32   33   34   35   >>   >
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 325 بازدید
    بازدید دیروز: 44
    کل بازدیدها: 698163 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • موضوع درباره امام زمان
    رضایت از خدا و از زندگی
    شرح دعای صحیفه
    شهدا از دیدگاههای مختلف
    امام سجاد و سختیهای بزرگ
    امام سجاد و جدش رسول الله
    امام سجاد و پناه به خدا
    امام سجاد و روز شب
    امام سجاد و فرشتگان
    حکایات هاشمی نژاد-400حکایت
    حکایات فاطمی نیا-100 حکایت
    حکایات استاد دانشمند-120 حکایت
    حکایات شیخ احمدکافی_60حکایت
    حکایات انصاریان_120حکایت
    حکایات مرحوم فلسفی_ 45حکایت
    حکایات شهید دستغیب_ 50 حکایت
    متن حکایات علامه حلی_10حکایت
    متن6حکایت از شیخ صدوق
    متن حکایاتی از شیخ عباس قمی_ره
    متن حکایات شیخ مرتضی انصاری
    وصال یار(1)
    وصال یار(3)
    وصال یار(2)
    وصال یار(4)
    وصال یار (5)
    وصال یار (6)
    یقین و محبت (1)
    یقین و محبت(2)
    یقین و محبت (3)
    یقین و محبت (4)
    هیئت علیه هیئت
    ملکوت انسان (1؛2؛3)
    مکتب عشق
    آسمانی شدن
    جهاد علمی
    توبه
    اخلاق کریمان
    موفقیت و سعادت
    متفرقه ها-مهم
    دید ما نسبت به مردم
    عمل به فرهنگ شهادت
    لینک ارگانهای مختلف و مراکز گوناگون
    هر چه می خواهد دل تنگت بپرس
    دانلود شبهات وهابیت و مسائل مربوطه
    فتاوای خنده دار و مستند وهابیها
    حکایت مختلف شخصیه دیدن داره ها
    تصاویر موضوعی
    افتخار خدمت به مردم(1؛2؛3)
    حرف حساب اینجاست...
    دانلود سخنرانی های حضرت امام خمینی
    منبر های آقای فاطمی نیاء-72 منبر
    منبر های آقای دانشمند
    منبر آقاتهرانی
    منبر آقای صدیقی
    منبر علامه مصباح یزدی
    منبر مرحوم فلسفی
    منبر مرحوم کافی
    منبر استاد مردانی
    منبر حجه الاسلام هاشمی نژاد
    پیرامون امام زمان-آیه الله ناصری
    طب قرانی-استاد خدادادی
    طب اسلامی -دکتر روازاده
    شخصی هاش این توست
    اخلاق(آقا تهرانی)
    شیعه...
    عکسها به سلیقه من...
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  • آهنگ وبلاگ من
  •